eitaa logo
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
483 دنبال‌کننده
27.1هزار عکس
7.1هزار ویدیو
111 فایل
مهدویت، فرهنگی، مباحث سیاسی ممنوع، جز سخنان مهم رهبری هرگونه کپی برداری از کانال اکیدا ممنوع ❌❌ @Shabnegar مدیر تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ⃣2⃣ ✅ ✍اقدام حضرت مهدی(عج) در امامت: 💠 🔺بعد از ذڪـر کردن برخی از وظایف نواب اربعه به معرفی این چهار نفر یار خاص امام زمان میپردازیم: 1⃣اولین نایب خاص امام زمان عّجّّل اللَّهُ تعالي فّرجه الشِریف: 👈عثمان بن سعید عَمْری (متوفای قبل از ۲۶۷ق) مشهور به اَبوعَمرو، اولین نایب خاص از نواب اربعه امام زمان عّجّّل اللَّهُ تعالي فّرجه الشِریف در دوره غیبت صغری است. ♦️وی از اصحاب امام هادی علیه السّلام، امام عسکری علیه السّلام و امام مهدی عّجّّل اللَّهُ تعالي فّرجه الشِریف دانسته شده، اما درباره اینکه از یاران امام جواد بوده، تردیدهایی وجود دارد. ♦️ عثمان بن سعید پس از شروع امامت امام مهدی عّجّّل اللَّهُ تعالي فّرجه الشِریف (سال ۲۶۰ هجری قمری|سال ۲۶۰ق)، تا پایان عمرش (حدود ۶ یا ۷ سال) نائب خاص امام بود ♦️‌ و پس از او پسرش محمد بن عثمان عهده‌دار نیابت شد. ♦️ عثمان در زمان نیابت به بغداد رفت و دوران وکالت خود را در آنجا گذراند. او در بغداد و سایر شهرهای عراق وکلایی داشته که وجوهات را از مردم اخذ کرده و سپس برای او می‌فرستادند. حضرت مهدی به هنگام وفات او، نامه تسلیتی برای فرزندش فرستاد. در متون روایی، از عثمان بن سعید با القاب متعددی همچون زَیّات و عَمری یاد شده است. 🔰عثمان بن سعید از قبیله بنی اسد بود و چون در سامرا زندگی می‌کرد به او عسکری هم می‌گفتند. در محافل شیعه به او «سمّان» و «زیّات» (به معنی روغن فروش) هم می‌گفتند. 🔷 به خاطر اختفاء امر نیابت و استتار فعالیت‌های سیاسی، روغن‌فروشی می‌کرد، و اموال و نامه‌ها را با ظرف روغن میان امام و شیعیان جابه‌جا می‌کرد.[۱] 🔷وی همچنین به خاطر ابراز نیابت از طرف امام دوازدهم خود را باب (به معنای درب [امامت]) می‌نامید.[۲] 🔷 امام حسن عسکری چون نام طولانی او را شنید، گفت: «کنیه ابن عثمان و ابو عمرو در یک مرد جمع نمی‌شود». و بنابراین دستور داد که کنیه او را که ابو عمرو باشد بر هم بزنند و وی را «عمری» نامیدند.[۳] 🔴 🔷به ادعای بحار الانوار، پس از در گذشت امام حسن عسکری، احتمالاً عثمان بن سعید امام حسن عسکری را غسل داد و کفن کرد و حنوط نمود و به خاک سپرد.[۴][۵] 🔷در این زمان که غیبت صغری هم آغاز گردید، عثمان بن سعید از سوی امام مهدی به‌عنوان نخستین نایب خاص وی منصوب گشت و واسطه میان امام و شیعیان شد. 🔷 درگذشت او را میان سال ۲۶۰ تا ۲۶۷ قمری ذکر کرده‌اند. پیکرش در شهر سامرای کشور عراق در جایی که سابقا دروازه شهر بود به خاک قرار سپرده شد. بعد از مرگ عثمان بن سعید در سال ۲۵۷ ه. ق. پسر وی محمد بن عثمان به نیابت امام دوازدهم شیعیان منصوب شد. .[۶] 📚پی نوشتها: ۱)_الغیبه، شیخ طوسی، مکتبة نینوی الحدیثه، صفحه ۲۱۴. ۲)_شیعیگری- احمد کسروی. ۳)_بحارالانوار، علامه مجلسی، جلد ۵۱، صفحه ۳۴۶. ۴)_بحارالانوار، علامه مجلسی، جلد ۵۱، صفحه ۳۴۴. ۵)_الغیبه، شیخ طوسی، مکتبة نینوی الحدیثه، صفحه ۲۱۶. ۶)_آخرین امید، ص ۸۰. ⏪⏪ ... ◀️ ____ 🌺 🌺 👈 ✅ ─┅═ঊঈ💚ঊঈ═┅─
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋جنگ خندق و قهرمانى‏هاى بى نظير على عليه‏السلام‏🦋 🔷بزرگترين حادثه سال پنجم هجرت، ماجراى جنگ خندق بود، مردان اطلاعاتى پيامبر گزارش دادند كه بيش از ده هزار نفر كه از قبيله‏هاى مختلف تشكيل شده‏اند، از مكه براى براندازى اسلام و مسلمين به سوى مدينه حركت كرده‏اند. پيامبر بى درنگ با سران اسلام به مشورت پرداخت، سلمان پيشنهاد كندن خندق (سنگرى عظيم در سراسر راه‏هاى ورودى مدينه) نمود. اين پيشنهاد پذيرفته شد و طبق فرمان پيامبر، مسلمانان گروه‏گروه به كندن خندق پرداختند. 🔶 مسلمانان سه هزار نفر بودند، خندق كه طولى در حدود شش هزار متر و عرضى به وسعت مقدارى كه سواران دشمن نتوانند از آن سوى آن به اين سو بپرند داشت، ساخته و پرداخته شد. حدود يك ماه پشت خندق زمين گير شد و نتوانست وارد مدينه شود، سرانجام پنج نفر از قهرمانان، دشمن از نقطه باريكى عبور كردند، و در بين خندق و كوه سَلْع (مركز سپاه اسلام) به ميدان تاختند و مبارز طلبيدند، اين پنج نفر عبارت بودند از: 1 - عمرو بن عبدود 2 - عكرمة بن ابى جهل 3 - هبيرة بن وهب 4 - نوفل بن عبدالله 5 - ضرار بن خطاب. 🔷عمرو بن عبدود، قهرمان بى بديل عرب بود و او را با هزار مرد جنگى مى‏سنجيدند، با نعره‏هاى پياپى مبارز مى‏طلبيد و مى‏گفت: وَ لَقَد بُحِتتُ مِنَ النِّداءِ بَجمعِكُم هَل مِن مُبارِزٍ...؛ 🔶صدايم از فرياد كشيدن، گرفت و خسته شدم، آيا كسى هست كه به نبرد با من به ميدان آيد؟ 🔷مسلمانان از وحشت، در سكوت فرو رفته بودند، تنها حضرت على عليه‏السلام با شنيدن صداهاى پياپى عمرو، مكرر به پيامبر التماس مى‏كرد تا اجازه رفتن به ميدان را به او بدهد. 🔶سرانجام پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه‏السلام اجازه داد، و عمامه خود را بر سر او بست و شمشيرش را به دست او داد و هنگام بدرقه، در حق على عليه‏السلام چنين دعا كرد: 🔷خدايا! در جنگ بدر عبيدة بن حارث (پسرعمويم) را از من گرفتيم، و در جنگ احد، حمزه (عمويم) را از من گرفتى، اينك اين على بن ابى طالب برادر من است، پروردگارا! مرا تنها نگذار. سپس فرمود: تمام اسلام در برابر تمام كفر قرار گرفت. 🔶حضرت على عليه‏السلام شتابان به ميدان رفت، وقتى كه در برابر عمرو قرار گرفت، بين آن‏ها چنين گفتگو شد: 🔷على عليه‏السلام: اى عمرو! تو در عصر جاهليت مى‏گفتى سوگند به لات و عزى، هر كس مرا به يكى از سه چيز بخواند همه سه تقاضاى او، يا يكى از آن‏ها را مى‏پذيرم. عمرو: آرى، چنين است. 🔶على عليه‏السلام فرمود: من از تو تقاضا دارم و آن گواهى دادن به يكتايى خدا و رسالت محمد صلى الله عليه و آله و سلم مى‏باشد. عمرو: از اين تقاضا بگذر. على عليه‏السلام: بيا و از راهى كه آمده‏اى بازگرد. 🔷عمرو: نه، اين كار ننگ است و نُقل مجالس زنان قريش خواهد شد، هرگز اين ننگ را به زبان زنان نمى‏افكنم. 🔶على عليه‏السلام تقاضاى ديگرى دارم و آن اين كه از اسب پياده شو و با من بجنگ. 🔷عمرو، خنديد و گفت: گمان نمى‏كردم مردى از عرب، چنين پيشنهادى به من كند، من دوست ندارم مرد بزرگوارى چون تو را بكشم، با اين كه با پدرت در زمان جاهليت دوست بودم. 🔶على عليه‏السلام: ولى من دوست دارم تو را بكشم، اگر مى‏خواهى پياده شو و با من بجنگ. 🔷عمرو از اين سخن برآشفت، پياده شد و بر صورت اسبش ضربه‏اى زد، اسب از آن جا رفت، و درگيرى شديدى بين على عليه‏السلام و عمرو رخ داد، گرد و غبارى كه از زير پاى آن‏ها برخاست، آن‏ها را پوشانيد. 🔶جابر بن عبدالله انصارى مى‏گويد: ناگاه صداى تكبير على عليه‏السلام را شنيدم، فهميدم كه على عليه‏السلام، عمرو را كشته است. ♦️ادامه داستان در پیام بعدی…… 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr