eitaa logo
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
2.2هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
23 فایل
مقام معظم رهبری: ⚠️هیئت سکولار نداریم⚠️ هیئت ها نمی توانند سکولار باشند هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم هرکس علاقه مند به امام حسین(ع) است یعنی علاقه مند به اسلام سیاسی است. . مدیر کانال: @abbas_rezazade_1377 ادمین جهت تبلیغ و تبادل: @Amirmohamad889
مشاهده در ایتا
دانلود
•~• •~• •• گلچـین تصـاویر •• مراسـم‌ولـادت‌حضرت‌رسول‌وامـام‌صادق •• و مشـاوره خـانواده •• بـا حضـور زوج هاے جـوان •• با حضور خطیـب تـوانا و کشورے استاد دهنوے •• •• شـب ولـادت حضرت رسول اکـرم ص •• ۱۴۴۳هـ‌قـ [📸 نـه فـایل تصویرے] •| 👇 @Montazerzohor313313 •|📸|•
➰|•🍂⃟ •|➰ ‌「 زنـدگـے به سبک دیگـران یعـنــے؛ هـدر دادن یـک خلـقت!! خـودت خالـق سبکـے نو بـاش •| •| •∞• @Montazerzohor313313 ❥ ➰|•🍂⃟ •|➰
•• 🍹 •• •| •| 🔻چنـد قانون زندگے بعـد از ازدواج ؛ ▫️تحت هیچ شرایطے صداتـونو روے هم بلنـد نکـنید. ▪️به نظـرات یکدیگر احتـرام بگـذارید. ▫️حـرف منطقـے را بپذیـریید. ▪️بـا همدیگـه حرف بزنـید. ▫️پشـت هم باشـید. ▪️واژهٔ دوسـت دارم رو فرامـوش نکنید. ▫️ گاهـے براے هم هدیه بخـرید ▪️در سخت‌ترین شرایـط یار و همدم یکدیگر باشید. •| •| ••🍊•• @Montazerzohor313313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•• 🎥🍃•• ^| •• |^ شـب مراسم عروسے مجرے مسابقه اے براے بـچه ها برگـزار کـرد. ←مسابـقه ایـن بـود: هر کـس بعد از اشاره مجرے باید میرفت دست بابایش را میبوسید و بر میگشت. یک ،دو ،سه را که گفت همه دویـدند الـا یک نفر! ➖مجرے گفـت: شما چـرا ایستادے؟! ➕پسـر گفـت: من فرزند شهیدم ... •| •| [✨] @Montazerzohor313313 ••🎥🍃••
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌نهم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_با_اجازه_پدرم هر روز که
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •|  مادرم بعد کلی دل دل کردن، حرف پدرم رو گفت …  بیشتر نگران علی و خانواده اش بود …  و می خواست ذره ذره، من رو آماده کنه که منتظر رفتارها و برخورد های اونها باشم … هنوز توی شوک بودم که دیدم علی توی در ایستاده …  تا خبردار شده بود، سریع خودش رو رسونده بود خونه …  چشمم که بهش افتاد گریه ام گرفت …  نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم … خنده روی لبش خشک شد …  با تعجب به من و مادرم نگاه می کرد …  چقدر گذشت؟ نمی دونم …  مادرم با شرمندگی سرش رو انداخت پایین … – شرمنده ام علی آقا …  دختره … نگاهش خیلی جدی شد … هرگز اون طوری ندیده بودمش …  با همون حالت، رو کرد به مادرم …  حاج خانم، عذرمی خوام ولی امکان داره چند لحظه ما رو تنها بزارید … مادرم با ترس …  در حالی که زیرچشمی به من و علی نگاه می کرد رفت بیرون … اومد سمتم و سرم رو گرفت توی بغلش … دیگه اشک نبود…  با صدای بلند زدم زیر گریه …  بدجور دلم سوخته بود … - خانم گلم …  آخه چرا ناشکری می کنی؟ … دختر رحمت خداست …  برکت زندگیه …  خدا به هر کی نظر کنه بهش دختر میده …  عزیز دل پیامبر و غیرت آسمان و زمین هم دختر بود … و من بلند و بلند تر گریه می کردم …  با هر جمله اش، شدت گریه ام بیشتر می شد …  و اصلا حواسم نبود، مادرم بیرون اتاق …  با شنیدن صدای من داره از ترس سکته می کنه…بغلش کرد …  در حالی که بسم الله می گفت و صلوات می فرستاد، پارچه قنداق رو از توی صورت بچه کنار داد …  چند لحظه بهش خیره شد …  حتی پلک نمی زد …  در حالی که لبخند شادی صورتش رو پر کرده بود …  دانه های اشک از چشمش سرازیر شد … - بچه اوله و این همه زحمت کشیدی …  حق خودته که اسمش رو بزاری …  اما من می خوام پیش دستی کنم…  مکث کوتاهی کرد …  زینب یعنی زینت پدر …  پیشونیش رو بوسید …  خوش آمدی زینب خانم … و من هنوز گریه می کردم…  اما نه از غصه، ترس و نگرانی … •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛  خودش رو کشید کنار … – چی کار می کنی هانیه؟ … دست هام نجسه … •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
❥••💗•• ~' '~ «عَيـناكِ حُلوتان وحزينتان ‏عَيـناكِ رصيفُ وداعٍ مُبلَّل!» ‏چشـم‌هایـت ‏زیبـا و غمـین‌اند ‏چشـم‌هایـت ‏پیاده‌روے باران‌خورده‌ےِ وداع‌اند! •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ❥••💗••
👦🍃 🍃 °•° °•° از مهربانی‌هاے فرزنـدتان حتـما قــدردانے کنید لیزا هـارون روان‌شـناس کودک اعتقاد دارد بهتر است فرصت‌هاي طبیعي را براے آموزش همدلے به کودک از دست ندهیم. ←او میـگوید: «وقتے میـبینید کودک‌تان نسبـت به دیگرے باملـاحظه رفـتار میـکند شمـا هم به این رفـتارش پروبـال بدهید. مثلا اگـر دیدید روے عروسکش پتـو انداخـته است، ← بگویـید: «چه کار خوبے کردے هوا سرد شـده ممـکن بود سـرما بخوره.» •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• 🍃 👦🍃
[✨🍃] ~ ~ [ بَلَىٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ] '° آرے کسانے که همه وجود خود را تسلیم خدا کنند در حالے که نیکوکارند براے آنان نـزد پـروردگـارشان پاداشے شایسته و مناسب است نه بیمے بر آنان است و نه اندوهگین میـشوند.°' •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• [✨🍃]
•• •• ‏ایـن بازیـکن نـام کریستیـن رونـالدو هست معـروف به CR7 ❗️ سال 2020 تعـداد فرزنـد هایـش را بـه تعــداد شمـاره پیراهنش [7] وعـده داده بود❗️ ← رونـالدو فـوق ستـاره فـوتبال جهـان خبـر از بـاردارے دو قلوے خـانمش داده کـه با چهـارتاے قبلے میشود [6] تـا رونـالدو بایـد براے ؛ •• مـریم معصـومے •• آنـاهیتـا همـتے •• پـرستـو صـالحے •• و.... یـه دوره فشـرده تحکیـم خانـواده با فرزندآورے و نـه به نگهـدارے ســگ و گـربه بجــاے بچـه دار شـدن بزاره❗️✋🏻😂 •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 ••
❥❤️❥ ~^ ^~ مـن از همـه اونایـے که دوسـتم داشـتن و تحملـم کـردن تشکر میکـنم من خـودم نمیتـونم خودمو تحمـل کنم ولـے اونا نه تنها تحملم کـردن بلکـه دوسمـم داشتـن ... •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ❥❤️❥
•• 🍹 •• •| شوهرتـان را تکرارے صــدا نزنیـد حتما شنـیده ایـد که مردهــا تنوع را دوســت دارنــد. خـب چـرا شمـا این کـار را برایـشان انـجام ندهیــد❓ او را با لقـب هاے جـدیـد و قـشنگ صــدا بزنـید شایـد براے بـار اول و دوم تعجـب کـند❗️ اما بعـد برایـش دلنشین خواهـد شـد. ••عزیزم ••عشقم ••نفسم ••مهربونم ••تکیه گاهم ••آرامشم ••و ... خلـاق باشـید و خجالت نکـشید. •| •| ••🍊•• @Montazerzohor313313
°| 📱|° سـ✋ـلامـ خدمـت شمـا همـراه گــرامــے🍃 ممنـ🌸ـونم از دقـتتـون به مــا در خصـوص پـارت هاے بخـش ویژه و پـرطرفدار سوال کـرده بودید❗️ کـه چـرا بیش از یـک پـارت نمیزاریـد❓ بـه ایـن خـاطره کـه چـون کـانالمـون یـک ادمیـن بیشتر نداره وقـت مـورد نظر خـادم شمـا محدوده بـه این دلیل هسـت که تعداد پـارت کم میزاریم سعے برا اینـه که تعداد پـارت را در روزهاے آینـده به عدد دو برسونیم مواظب خوبیاتـون باشیـد😍👌🏻 •| •| •| (21) حـرف هاے خود را از طریق پل ارتباطے👇 ارســال کنید @zeynabiam18 |🔶 @MONTAZERZOHOR313313 |🔷
🌹🍃 🍃 •• •• ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻شهــید مـاشاالله کـارگـر : بار خدایا! هدایتم کن زیرا می دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است. خدایا مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجود بینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم خدایا دردمندم روحم از شدت درد می سوزد قلبم می خروشد احساسم شعله می کشد و بند بند وجودم از شدت درد زجه می زند تو مرا در بستر مرگ، آسایش بخش، خسته شده ام دل شکسته ام نا امیدم دیگر آرزویی ندارم احساس می کنم که دنیا دیگر جای من نیست با همه وداع می کنم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خــتم 14صلــوات امــروز به نیت شـ❣ــهید •| ← هــرروز مهمـان یـک شـهید ← اسـم دوستـان شهـیدتان را بفـرستید ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـه معــراج الشــهدا بپیونـدیـد👇 [🌹] @Montazerzohor313313 🍃 🌹🍃
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌دهم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_با_اجازه_پدرم  مادرم بعد
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود … علی همه رو بیرون کرد … حتی اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه … حتی اصرارهای مادر علی هم فایده ای نداشت …خودش توی خونه ایستاد … تک تک کارها رو به تنهایی انجام می داد … مثل پرستار … و گاهی کارگر دم دستم بود … تا تکان می خوردم از خواب می پرید … اونقدر که از خودم خجالت می کشیدم … اونقدر روش فشار بود که نشسته… پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش، خوابش می برد …بعد از اینکه حالم خوب شد … با اون حجم درس و کار … بازم دست بردار نبود …اون روز … همون جا توی در ایستادم …فقط نگاهش می کردم … با اون دست های زخم و پوست کن شده داشت کهنه های زینب رو می شست … دیگه دلم طاقت نیاورد…همین طور که سر تشت نشسته بود… با چشم های پر اشک رفتم نشستم کنارش … چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد… – چی شده؟ … چرا گریه می کنی؟ …تا اینو گفت خم شدم و دست های خیسش رو بوسیدم … خودش رو کشید کنار … – چی کار می کنی هانیه؟ … دست هام نجسه …نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم … مثل سیل از چشمم پایین می اومد… – تو عین طهارتی علی … عین طهارت … هر چی بهت بخوره پاک میشه … آب هم اگه نجس بشه توی دست تو پاک میشه …من گریه می کردم … علی متحیر، سعی در آروم کردن من داشت… اما هیچ چیز حریف اشک های من نمی شد … •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ …ایستاده توی در آشپزخونه، ماتم برد … چیزهایی رو که می شنیدم باور نمی کردم … گریه ام گرفته بود …  •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
┄•●∞ ~• •~ •• Life is •• a one time offer •• don't waste it •• زندگـے پيشنهـاديست •• كه يكبـار بيشتر بهـت داده نميشه •• هـدرش نـده •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄•●∞
👦🍃 🍃 °•° °•° گفتـگو با کـودک را حتمـا جدے بگیرید. گفتگو و تلـاش براے برقرارے ارتبـاط با کودک •• احساس اعتمـاد به نفس •• توانایے برقراے ارتباط با دیگـران •• یافتن ارتباطات همدلانه صمیمے با و دیگران را در کـودک تقـویت میـکند. •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• 🍃 👦🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•• 🎥🍃•• ^| |^ دلـیل منـع تـراشیـدن ریش در اسـلـام از نـظـر علـم روز دنیـا و دانشمنـدان و پـزشکـان برتـر❗️ واقعـا چـرا ریـش زدن حـرام اســت❓ •| •| [✨] @Montazerzohor313313 ••🎥🍃••
•~ ~• ‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رئیسے اگه به جاے مملکت‌دارے سیب‌زمینـے کشت میـکرد باز شـش ماه طول میـکشید تا بـه ثمر برسـه...👌🏻 اونوقت اصلاحاتیایے که زمیـن سوخـته که چه عرض کنم زمین مین گذارے شده تحویل دادن بعد از یه ماه از شروع دولـت جدید تیکه میندازن که اوضاع مملکت درست نشده؛ انسان پیشکش؛ کاش لااقل به اندازه سیب زمینے میـفهمـیدن!🤣✋🏻 •| |• •| |• •| |• @MONTAZERZOHOR313313 •😁•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌یازدهم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_با_اجازه_پدرم بعد از
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| زینب، شش هفت ماهه بود …  علی رفته بود بیرون …  داشتم تند تند همه چیز رو تمییز می کردم که تا نیومدنش همه جا برق بزنه …  نشستم روی زمین، پشت میز کوچیک چوبیش …چشمم که به کتاب هاش افتاد، یاد گذشته افتادم …  عشق کتاب و دفتر و گچ خوردن های پای تخته …  توی افکار خودم غرق شده بودم که یهو دیدم خم شده بالای سرم …  حسابی از دیدنش جا خوردم و ترسیدم …  چنان از جا پریدم که محکم سرم خورد توی صورتش … حالش که بهتر شد با خنده گفت … عجب غرقی شده بودی…  نیم ساعت بیشتر بالای سرت ایستاده بودم … منم که دل شکسته …  همه داستان رو براش تعریف کردم…  چهره اش رفت توی هم …  همین طور که زینب توی بغلش بود و داشت باهاش بازی می کرد …  یه نیم نگاهی بهم انداخت … – چرا زودتر نگفتی؟ …  من فکر می کردم خودت درس رو ول کردی …  یهو حالتش جدی شد …  سکوت عمیقی کرد …  می خوای بازم درس بخونی؟ … از خوشحالی گریه ام گرفته بود … باورم نمی شد …  یه لحظه به خودم اومدم … - اما من بچه دارم …  زینب رو چی کارش کنم؟ … – نگران زینب نباش …  بخوای کمکت می کنم … ایستاده توی در آشپزخونه، ماتم برد …  چیزهایی رو که می شنیدم باور نمی کردم …  گریه ام گرفته بود …  برگشتم توی آشپزخونه که علی اشکم رو نبینه …  علی همون طور با زینب بازی می کرد و صدای خنده های زینب، کل خونه رو برداشته بود …خودش پیگر کارهای من شد …  بعد از 3 سال … پرونده ها رو هم که پدرم سوزونده بود …  کلی دوندگی کرد تا سوابقم رو از ته بایگانی آموزش و پرورش منطقه در آورد …  و مدرسه بزرگسالان ثبت نامم کرد … اما باد، خبرها رو به گوش پدرم رسوند …  هانیه داره برمی گرده مدرسه … •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ اجازه زن فقط دست شوهرشه؟…همین که این جمله از دهنش در اومد … رنگ سرخ پدرم سیاه شد … •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
▵💗▿ ‌「 زندگـے به سبـک دیگـران یعـنے هـدر دادن یـک خلـقت!! خــودت خـالـق سبکے نـو باش •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ▵💗▿
•• 🍹 •• •| 🔻چطور صحبت کنیم تا مردهـا به حرفمـان توجه کنند؟ وقتے شخصے هنگام صحبت کردن با مردان از حرکات زیادے در چهـره اش استـفاده کند مردان فـکر میـکنند کـه مشکلات روانے یا احساسے دارد وقتے به یک مرد گوش فرا میـدهید چهـره اے جدے به خود بگیـرید. کلماتے مانند؛ • بلـه • کـه ایـن طــور؟ • و... براے تشویق آنان به ادامه بحث مناسـب است. •| •| ••🍊•• @Montazerzohor313313
[✨🍃] ~ ~ ربَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ خدایا ما بر خـویش ستـم کردیم و اگر تـو مـا را نبخشے و به ما رحمت و رأفت نفرمایے سخـت از زیانکـاران خواهـیم بود. •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• [✨🍃]