🌸🍃
🍃
•~• #داستانک •~•
جوانـ👱🏻ـے بــودم "شراب خـــوار" :
روزے مســت بــودم
در کوچههــاے مدینه راهـ🚶🏻ـ مےرفتـم
که ناگهـان با امام صادق [ع] برخورد کردم ؛
دیــدار ناگهـانے با آن حضــرت
در حالِ مستے مـرا به خود آورد😔
و بسیار شرمنــده شدم ...
از شــدت شرمسارے
روے خـود را به دیـوار کرده بـودم که ،
🔻امام صــادق [ع] مرا صــدا کرد
و فرمــودنـد :
•[ در هیچ حالےاز ما روے برنگردانید ]•
•| طاعـت از دست نـیاید،گنهے بایـد کرد
در دل دوسـت به هر حیـله رهے باید کرد |•
•| #اینجادرگهناامیدینیست
•| #صدباراگـرتوبـهشکستـےبازآی
•| #شبهایقدربهترینفرصتبرایبرگشتنه
•@MONTAZERZOHOR313313•
🍃
🌸🍃
🌸🍃
🍃
•~• #داستانک •~•
💠حکایت مجازات ملانصرالدین💠
روزی ملانصرالدین خطایی مرتکب میشود و او را نزد حاکم می برند
تا مجازات را تعیین کند. حاکم برایش حکم مرگ صادر می کند
اما مقداری رافت به خرج می دهد و به وی می گوید
اگر بتوانی ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بیاموزانی
از مجازاتت درمی گذرم.
ملانصرالدین هم قبول می کند و ماموران حاکم رهایش می کنند.
عده ای به ملا می گویند مرد حسابی آخر تو چگونه می توانی به یک الاغ خواندن و نوشتن یاد بدهی؟
ملانصرالدین می گوید :
ان شاءالله در این سه سال یا حاکم می میرد یا خرم
همیشه امیدوار باشید
شاید چیزی به نفع شما تغییر کند...
•| #اینجادرگهناامیدینیست
•| #ناامیدیازرحمتخدابدترینگناه
•@MONTAZERZOHOR313313•
🍃
🌸🍃