13.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
∞♥∞
#شرمندهایمآقا
من هم در این زمان تنها ماندم...😭
9.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
∞♥∞
سلام صاحب دل های ما #مهدیجان
7.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
∞♥∞
همه ی حاجت ها به واسطه ی #امام_زمان مستجاب میشود...
#استاد_عالی
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
∞♥∞
#یاصاحبالزمان
به عشق مولا امروز یه نیم ساعتی از تفریحمون رو برای #مهربانترینپدرمون. بذاریم
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
∞♥∞
آدم وقتی تشنه میشه خودش رو به آب و آتیش میزنه که به آب برسه... 🍶
میدونی
تشنه آقامون نیستیم! 😔💔
#حاج_آقا_فیروزی
هدایت شده از اینفو حدیث/ʜᴀᴅɪs🌱💚
📣به وقت حمایت📣
عضویت بسی ضروری🏃🏻♂
همسایه جانا 🍬🍭خانم پلیس های آینده🍬🍭
ممنون میشم بیاین کانال مون👇🏻💜
@RR1391
دوستان کنکوری این خیلی خوب و مهمه.... .
#پیشنهاد_ویژه من هستن☺️💫.
امیدوارم استفاده کنید❤️
🏃برای اونایی که ماراتن کنکور، حسابی نَفَسشونو بریده...
✋«بدون تعارف با کنکور»
ویژه برنامه کوتاه استودیو بینهایت در این روزها
🎙 با ارائه: حجة الاسلام و المسلمین استاد تولائی
(دارای پذیرش از دانشگاه برکلی آمریکا، دارنده مدال طلای جهانی ریاضیات، دارای مدرک معادل کارشناسی ارشد از دانشگاه امیرکبیر در دوره راهنمایی و...)
⏰چهارشنبه هشتم تیرماه، ساعت ۱۷
لینک ورود: P.javanan.org/live
هدایت شده از اینفو حدیث/ʜᴀᴅɪs🌱💚
📣به وقت حمایت📣
عضویت بسی ضروری🏃🏻♂
همسایه جانا~عالم نقاشی👩🏻🎨
ممنون میشم بیاین کانال مون👇🏻♥️
@nagashiz
#بازگشت
#انتشاراتشهیدابراهیمهادی
#پارت149
سیردربرزخ
ماجرایی که در ادامه میخوانید در کتاب های معتبری که در زمینه برزخ نگارش شده نیز آمده.این داستان با جزئیاتش بسیار تاثیر گذار بوده و منطبق بر آیات و روایات اسلامی است.
جوانی به نام محمد شوشتری که پدر و مادرش در تهران زندگی میکنند،در یک حادثه اتومبیل از دنیا رفت.او جریان عجیب زندگی بعد از مرگش را برای یکی از دوستانش در مدت ده شب،هر شب به گونهای بیان میکند.تمام مطالبش با نظرات علما و با احادیث اسلامی کاملا تطبیق میکند.
دوستش که از مردان معروف علم و دانش این سرزمین است میگوید:روز اولی که او تصادف کرده و من نمیدانستم که او مرده،او را در خواب دیدم که با عجله به طرف من آمد و با خوشحالی گفت:من مردهام،میخواهم جریانات بعد مرگم را هر شب در چند دقیقه برایت بگویم!حاضری به ان ها گوش بدی؟!برایت خیلی آموزنده است.من با تعجب گفتم:بله،بسیار خوب شروع کن.
او گفت:این طوری که نمیشود،بیا باهم به قصر زیبایی که امروز تحویلم دادند برویم آنجا را ببینی و خوردنی ها و نوشیدنی ها را بخوریم،آن وقت برایت میگویم.
با این جمله،دونفری به را افتادیم به درب باغ بزرگی رسیدیم.در باغ از طلا و نقره و جواهرات ساخته شده بود!او با اشاره بدون آنکه دستش را دزار کند در را باز کرد و ما دو نفری وارد باغ شدیم و مستقیم به طرف قصری که وسط باغ بود رفتیم.حالا این باغ چه