🔴 #چرا_ماهواره_نه؟
💠 تماشای پشت سرِ هم برنامههایی که در آن ناهنجاریهای اخلاقی نشان داده میشود، آرام آرام، انسان را از قید #دین، خارج میکند.
💠 #رقص، شرابخواری، مهمانیهای مختلط، #مصرفگرایی، ترویج برهنگی و بسیاری از مسائل دیگری که هیچ سنخیتی با سبک زندگی #دینی ما ندارند، از خوراکهای روزمرّهی شبکههای ماهوارهای، است.
💠 شیوۀ زندگی در این شبکهها، به قدری با شیوۀ زندگی ما متفاوت است که بسیاری از بینندگان، بدون دلیل خاصّی از زندگی خود #خسته شدهاند و آرزوی داشتن یک زندگی مثل زندگیهای ماهوارهای را میکنند.
💠 دلزدگی از زندگی و افسردگی، کمترین نتیجۀ این نوع #مقایسه است.
#توجه
اگه واقعا خانوادتون و محیط جامعه ای که فرزندانمون قراره درونش رشد پیدا کنند براتون مهمه،این دکل یزید رو از خونه هاتون بیرون کنید.واگرنه نتایج جبران ناپذیری به دنبال خواهد داشت.
منتظران گناه نمیکنند
#هیس! °•🔇•° آرام #گناه کنید... °•♻️°• او #خواب است... °•💤°
#هیس ! ||🔇 ||
آرام #گناه کنید... || 🥀 ||
او #خواب است... || 💤 ||
مبادا با گنــ……ــاه بیدارش کنید از این #خواب خوش... •{🌙
مبادا بفهمد چه میگذرد... •{🌵
#نه_نه… •{
اۅ #طاقټ ندارد... •{🕊
نمیتواند به #ڪمڪمان بیاید... •{☀️
مگر نمیبینید #زخمی شده... •{
مگر نمیبینید چقدر #خسته است... •{🥀
چگونه از پس این همه گناه ما برآید... •{🍁
دلش تاب نمۍآورد... •{
آخر او دید که چگونه یکی یکی بچه ها #تکه_تکه شدند...•{🏴
ای به فدای #تن رنجیده ات... •{
ای به فدای لباس های #خاکۍات... •{🍂
#جان_مݩ بیدارنشو... •{
مارا دراین حال مالامال #خراب نبین... •{😔
مارا دراین همه #بی_خیالی نبین... •{💭
حالمان عجیب #خراب است... •{
میدانیم بہ این راحتۍها خوب نمیشویم... •{🌼
برو به #فرمانده ات #بیسیم بزن بگو تا نیروهایش را اعزام کند...•{
#هوا ی روزگارمان از حد #هشدار گذشته... •{🚨
وضعیت #قرمز است... •{⭕️
آلودگی همہ جارا گرفته... •{♻️
نیاز به حال #پاڪ داریم... اما... •{☝️
اما جان من نگو وقتۍبیدارشدۍچه دیدے... •{👁🗨
آبروۍنداشته ماݩ جلوۍفرمانده ات میرود... •{🍃
•• فقط بگۅ #حالشان خوب نیست •• •°🥀°•
#شہدا_شَرݦنده_ایـݦ •
✅ سخت ترین آیه #جهنم و زیباترین آیه ی #بهشت
✍سخت ترین آیه جهنم🔥در قرآن را اگر بپرسی همه می گویند مار غاشیه، آب جوش و....
ولی سخت ترین آیه جهنم در سوره مبارکه ابراهیم است. می فرماید: مرگ از هر طرف به سراغ فرد می آید ولی نمی میرد...
🌼زیباترین آیه توصیف بهشت هم اگر بپرسی می گویند: نهرهای جاری از عسل و. ولی کامل ترین توصیف از بهشتی که نرفته ایم در سوره کهف است. می فرماید: اهل بهشت دوست ندارند از بشهت بروند.
💥شما هر جا بروی بعد چند روز #خسته می شوی. چون در قرآن آمده که "خالدین فیها ابدا( در آن جاودانه اند) آدم با خود فکر می کند چقدر در بهشت بمانیم! ولی اینقدر برایت شیرین می کنند که دوست خواهی داشت بمانی...
📚از بیانات استاد #فاطمی_نیا
@montzeran
منتظران گناه نمیکنند
#چگونھ شــ🍩ـــیرینےمحبټخداࢪابچشیم❓ 5⃣ #دوری از گناه و معصیت📛: ☝️خبدࢪمࢪحلہےاولبا #انجامواجب
#چگونہشیرینیمحبتخداࢪابچشیم❓
6⃣ کمتر استفاده نمودن از #مباحات:
⤴️خبدرمراحل قبل گفته شد که با انجام واجبات،ترکمحرمات،انجام مستحبات میتوان لذت عبادتومحبتخداوندرادرک کرداما گاهی باید حتی #مباحات راهم از زندگیمان حذف کنیم
💢احمد بن حرب میگوید: #پنجاه سال خدا را #عبادت نمودم،
☝️اما تا #سه چیز را ترک نگفتم به شیرینی #ایمان نرسیدم❗️
✅رضایت #مردم را ترک کردم تا اینکه به گفتن #حق قدرت یافتم💪
✅ مصاحبت #فاسقان را ترک کردم تا بر همنشینی #صالحان دست یافتم. 👥
✅حلاوت #دنیا را ترک گفتم و به حلاوت #آخرت رسیدم.
💠امام ابنقیم میفرماید: پوشیدن #چشم از محرمات 🙈
سه فائدەی مهم و بزرگ دربردارد که یکی از آنها #حلاوت و شیرینی #ایمان است که خیلی #شیرینتر، #پاکیزهتر و #لذتبخشتر😍 از چیزهایی است که بخاطر #خدا از دیدن آنها رویگردان میشوی ❌
👈چرا که بیشک هرکس بخاطر #خدا چیزی را #ترک گوید خداوند -عز وجل- #بهتر از آن را پاداش او میدهد.
🙂 نفس انسان شیفتەی #نگاه به صورتهای زیباست، چشم هم #دیدهبان آن است وی را میفرستد تا وی را از #مناظر زیبا و قشنگ باخبر نماید و خیلی اوقات نفس #خسته و فرستادهاش را نیز دچار خستگی میکند، ولی هرگاه دیدهبان از #تجسس دست برداشت، #قلب نیز به #استراحت میرسد. 🔗شاعری چه زیبا گفته؛ هرکه نگاهش را #رها سازد #حسرتهایش استمرار خواهد یافت.
#شیرینی_محبت_خدا
#پایان
منتظران گناه نمیکنند
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #صدوبیست_وپنج با گریه نگاهش میکردم بلکه خبری از مصطفی بگوید..
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوبیست_وشش
و مردها حواسشان بود زمین نخوریم تا بالاخره به پاگرد مقابل در رسیدیم...
ظاهراً هدف گیری مصطفی کار خودش را کرده بود.. ✌️🎯 که صدای تیراندازی تمام شد،..
ابوالفضل همچنان با اسلحه به هر سمت میچرخید تا کسی شکارمان نکند..
و با همین وحشت از در خارج شدیم.😨😰چند نفر از رزمندگان مقاومت مردمی طول خیابان را پوشش میدادند..
تا بالاخره به خانه رسیدیم...
و ابوالفضل به دنبال مصطفی برگشت.
یک ساعت با همان لباس سفید گوشه اتاقی که از قبل برای زندگی جدیدم💞 چیده بودم، گریه میکردم..😥😭
و مادرش با آیه آیه قرآن دلداری ام میداد که هر دو با هم از در وارد شدند...
مثل رؤیا بود که از این معرکه #خسته و #خاکی ولی #سالم برگشتند..😢❤️❤️
و همان رفتنشان طوری جانم را گرفته بود که دیگر خنده به لب هایم نمیآمد..
و اشک چشمم تمام نمیشد...💞❤️😭
🕊ابوالفضل انگار مچ پایش گرفته بود که میلنگید و همانجا پای در روی زمین نشست،..
🌸اما مصطفی قلبش برای اشکهایم گرفته بود که تنها وارد اتاق شد،..
در را پشت سرش بست..
و بی هیچ حرفی مقابل پایم روی زمین
نشست. برای اولین بار هر دو دستم را گرفت.. و انگار عطش عشقش فروکش نمیکرد..
که با نرمی نگاهش چشمانم را نوازش میکرد.. 😊❤️و باز حریف ترس ریخته در جانم نمیشد..
که سرش را کج کرد و آهسته پرسید
_چیکار کنم دیگه گریه نکنی؟🙁😍
به چشمانش نگاه میکردم و میترسیدم این چشمها از دستم برود.. 😥😭که با هر پلک اشکم بیشتر میچکید..
و او دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که غمزده خندید و نازم را کشید
_هر کاری بگی میکنم، فقط یه بار بخند!😍
لحنش شبیه...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد