بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
🔴 #همسر
#شهید_چمران نقل می کند:
💠 یک هفته بود مادرم در بیمارستان
#بستری بود.
مصطفی به من سفارش کرد؛
که «شما بالای سر مادرتان بمانید؛
ولش نکنید؛
حتی شبها»
و من هم این کار را کردم.
مامان که خوب شد و آمدیم خانه،
من دو روز دیگر هم پیش او ماندم؛
یادم هست روزی که
#مصطفی آمد دنبالم،
قبل از این که ماشین را روشن کند؛
دست مرا گرفت و
#بوسید؛
میبوسید و همانطور با گریه از من تشکر میکرد.
من گفتم:
«برای چی مصطفی؟»
گفت:
این دستی که این همه روزها به مادرش
#خدمت کرده برای من مقدس است؛
و باید آن را بوسید.»
گفتم: از من
#تشکر میکنید؟
خب این که من
#خدمت کردم مادر من بود؛
مادر شما نبود که این کارها رو میکنید.»
گفت: «دستی که به
#مادرش
#خدمت میکند مقدس است؛
و کسی که به مادرش خیر ندارد؛
به هیچ کس خیر ندارد.
من از شما ممنونم که با این همه
#محبت و
#عشق به مادرتان خدمت کردید.»
هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم.
📙کتاب همسرداری سرداران شهید،
مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
💢💥آیت الله جوادی آملی:
این [ گریهها ] برای اینگونه ،
#همسر واقعاً کم است.
من طلبه بودم و مشتاق درس و بحث ولی ایشان جدا بود.
تازه ازدواج کرده بودیم؛
دو روز بعد خداحافظی کردیم.
از آمل به قم آمدم؛
و ۴ سال وضع ما این بود.
بحبوحه درس آقای علامه طباطبایی بود.
یک بار نگفت من جوانم؛
این چه وضع زندگی کردن است.
این اواخر که از بیمارستان آمدند و با واکر حرکت میکردند؛
کسی زنگ زد؛
ایشان در آشپزخانه بودند؛
تلفن را آوردند.
گفت شما داری درس میخوانی.
مرتب یک استکان چای و لیوان آب میآورد؛
نه به خاطر اینکه ما مقامی داشتیم.
گفتند که تو داری درس میخوانی،
من مواظبم.
🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ🌸
🌺سَلام عَلَیکُم🌺
🤲💚🤲السلام علیک یااباصالح المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)ادرکنی،🤲💚🤲
🔖 یادی از حبیببن مظاهر لشکر 25 #کربلا،
«حاج فرضعلی احمدی»؛
پیرمرد#شهیدی که به مقام
#مکاشفه رسید...
.
▪️نه
#چریک بود؛
نه
#نظامی،
نه دوره دیده ی دانشگاه های افسری،
#چوپان بود و کشاورز متولد ۱۳۰۲
#سوادکوه...
با شروع جنگ با عضویت
#بسیجی،از
#همسر و ۷ فرزند خود دل میکند؛
و راهی جبهه ها میشود...!!!
تا زمان
#شهادت هجده مرتبه عازم جبهه ها شد؛
و بیش از ۵۰ ماه در مناطق عملیاتی حضور داشت...
#شهید حاج فرضعلی احمدی، پیرمردی بود،عارف.
.
▪️همیشه یک
#قوطی همیشه تو کوله پشتی اش،
و یک خرج هایی هم همراهش بود.
خیلی راحت،
خار و خاشاک را جمع می کرد.
#آب می ریخت تو قوطی و خیلی سریع،
حتی در خطوط عملیاتی،
چایی دم می کرد.
تنها کسی که تو
#لشکر مجوز
#چای
#سیگار علنی رو داشت؛
حتی جلو فرمانده لشکر،
حاج فرضعلی بود.😊
.
▪️انسان عجیبی بود.
با نماز شب هایش،
با ناله و گریه هایش،
رزمنده ها را به شدت منقلب می کرد.
#حاج_کمیل_کهنسال میگفت:
حاجی اواخر جنگ،
خیلی گریه می کرد؛
می گفت:
«کمیل!
همه رفتند و من پیر شدم؛
محاسنم سفید شد؛
ولی هنوز
#شهید نشدم.»
شهادت حق حاج فرضعلی بود؛
و بالاخره آن پیرمرد بی سواد
#عاشق،
که کلاس درسش، مکتب
#عشق_بازی امام بود.
از
#دانشگاه
#جبهه فارغ التحصیل بندگی شد؛
و در تاریخ ۴ خرداد ۶۷ بشهادت رسید.
.
#سالروز_شهادت
#حبیب_لشکر_کربلا
#شهید_حاج_فرضعلی_احمدی