eitaa logo
مستندات
43 دنبال‌کننده
0 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 گزارش حضرت امیر از فلسفه کنش خود پس از ماجرای سقیفه و چگونگی نسبت گرفتن با خلفا نقل میکند: چون پيامبر خدا درگذشت، مسلمانان پس از او درباره حكومت به كشمكش پرداختند. به خدا سوگند، هرگز به ذهنم نمى‌آمد و بر خاطرم نمى‌گذشت كه عرب، پس از پيامبر صلى الله عليه و آله اين خلافت را از خاندانش دور كنند و پس از وى، از من دورش سازند و مرا هراسان نساخت، جز اين كه مردم به‌سوى ابوبكر سرازير شدند و به طرف او سبقت گرفتند تا با وى بيعت كنند. من دست نگه داشتم و ديدم كه من براى تصدّى خلافت و جانشينى پس از او، شايسته‌تر از ديگرانم كه بر سر كار آمدند و مدّتى كه خدا خواست، بر اين وضع صبر كردم تا آن كه ديدم گروهى از مردم از اسلام برگشته‌اند و به نابود ساختن دين خدا و آيين محمّد صلى الله عليه و آله و ابراهيم عليه السلام فرا مى‌خوانند. ترسيدم كه اگر به يارى اسلام و مسلمانان برنخيزم، در دينْ رخنه و خرابى بزرگى پيش آيد كه مصيبت آن بسى بزرگ‌تر است از آن كه حكومت بر شما را از دست بدهم؛ حكومتى كه كالايى چند روزه و زوال‌پذير همچون روزه و زوال‌پذير همچون سراب و گذرا همچون ابر است. اين بود كه نزد ابو بكر رفته، با وى بيعت كردم و براى دفع آن حوادث به‌پا خاستم تا آن كه باطل از ميان رفت و كلمه‌اللّه برترى يافت، هرچند كافران خوش نداشتند. پس ابو بكر كارها را عهده‌دار شد، نرمش كرد و سخت گرفت، نزديك ساخت و ميانه‌روى كرد. دلسوزانه همراهى‌اش كردم و تلاشگرانه در آن جا كه خدا را اطاعت كرد، پيروى‌اش نمودم و آزمند نبودم كه اگر براى او حادثه‌اى پيش آيد و پس از او من زنده باشم، حكومتى كه با او درباره آن كشمكش داشتم، به من بازگردد. نااميد هم نبودم و اگر رابطه خصوصىِ ميان او و عمر نبود، مى‌پنداشتم كه خلافت را از من دريغ نمى‌داشت. چون به بستر مرگ افتاد، عمر را خواست و خلافت را به او واگذار كرد. ما هم گوش كرديم و اطاعت و دلسوزى داشتيم. عمر، عهده‌دار خلافت شد. روش او پسنديده و خويش‌نيك بود، تا آن كه چون به بستر مرگ و احتضار افتاد، پيش خود گفتم كه خلافت را از من برنمى‌گرداند؛ ولى مرا ششمين نفر [در شورا] قرار داد و از ولايت (و پيشوايى) من بيش از ديگران ناخرسند بودند... آنان ترسيدند كه اگر من به خلافت رسم، آنان تا زنده‌اند، سهمى از حكومت نداشته باشند. يك‌پارچه و هم‌دست شدند و خلافت را به عثمان دادند و چون از اين‌كه از سوى من سهمى به آنان داده شود، نااميد بودند، مرا از دايره خلافت بيروت كردند، تا آن را به‌دست گرفته، در ميان خود بچرخانند. آن گاه به من گفتند: بيا و بيعت كن؛ وگرنه با تو خواهيم جنگيد! ناخواسته و با اكراه بيعت كردم و به‌خاطر خدا صبر پيشه ساختم. يكى از آنان گفت: اى پسر ابوطالب، خيلى به حكومت آزمند و حريصى! گفتم: شما از من حريص‌تر و از آن دورتريد. آيا من حريصم كه ميراث و حقّ خويش را مى‌طلبم حقّى كه خدا و پيامبر خدا مرا بر آن شايسته‌تر قرار داده‌اند؟ يا شما كه براى خلافتْ رو در روى من ايستاده و آن را از من دور مى‌كنيد؟ پس مبهوت شدند.
🔺 نقل میکند: ▫️، ، حبّه عَرنى، حارث اعور و عبد اللّه بن سبا، پس از آنکه به دست سپاه افتاد و شهید شد، خدمت حضرت امير رسيدند، در حالى كه آن حضرت، گرفته و غمگين بود و به ایشان گفتند: ▫️به ما بگو كه نظرتان درباره و چيست‌؟ حضرت به آنان گفت: آيا تمام مشكلاتتان حل شده و آنقدر بیکار شده اید و براى اين مسئله فراغت يافته‌ايد که چنین سوالی میپرسید؟ مصر به دست معاویه افتاده و پيروانم در آنجا كشته شده‌اند، الان وقت این است؟ (فَقالوا لَهُ‌: بَيِّن لَنا ما قَولُكَ في أبي بَكرٍ وعُمَرَ؟ فَقالَ لَهُم عَلِيٌّ(ع): و هَل فَرَغتُم لِهذا؟! و هذِهِ مِصرُ قَدِ افتُتِحَت و شيعَتي بِها قَد قُتِلَت) ▫️بعد حضرت نامه ای مفصل و مهم، خطاب به مینویسند و در آن به این سوال اصحاب نیز اشاره کرده و پیرامون فلسفه کنش خود پس از ماجراهای سقیفه و دوران خلفا، توضیحی میدهند. عملا یک دور تاریخ پس از پیامبر را تا هنگام نوشتن این نامه، بیان میکنند. ▫️هدفشان نیز نشان دادن فراز و فرودهایی است که اسلام طی کرده و امروز دیگر وقت کاهلی و سستی نیست. امروز وقت آن است تمام حق علیه تمام باطل قیام کند. در ادامه نیز تاکید میکنند: حقّى را كه از من تباه ساختيد، رعايت كنيد و این نامه را بر پيروانم بخوانيد و ياورانِ حق باشيد. حضرت در بخشی از این نامه که تلاش میکنند، اصحاب را به قیام دعوت کنند، چنین میفرمایند: «پس منتظر چه هستید؟ آيا نمى‌بينيد كه از مملکت شما کاسته شده و شهرهايتان را گرفته اند و پيروان من در شهرها كشته شده‌اند و لشكرگاه‌هاى مرزى شما خالى مى‌شود و شهرهايتان مورد هجوم قرار مى‌گيرد، با آن كه شمار شما بسيار و نيرو و دلاورى‌تان فراوان است‌؟ پس در چه فكرى هستيد؟ خدا خيرتان دهد! از كجا بر شما مى‌تازند؟ شما را چه مى‌شود؟ چگونه از حق منحرف مى‌شويد؟ و چگونه افسونتان مى‌كنند؟! اگر شما مصمّم و هماهنگ بوديد، به فكر حمله به شما نمى‌افتادند. هلا كه دشمنان هماهنگ و همدست و دلسوز يكديگر شدند و شما سست و نيرنگ‌باز و پراكنده گشتيد! اگر چنين ادامه دهيد، در نظر من كامياب به‌شمار نمى‌آييد. خفتگانتان را بيدار كنيد، در راه حقّتان همدست شويد و دل به جنگ با دشمنتان بدهيد. خالص از ناخالص روشن شده است و بر هر كه بينا باشد، صبحْ آشكار است... آنان كه گفتم، اگر بر شما سلطه يابند، در ميان شما فساد، تكبّر، گناه، حكومت استبدادى و تباهى در زمين را رواج مى‌دهند، از هوس‌ها پيروى مى‌كنند و به ناحق حكم مى‌رانند. شما با همه سستى و ترك يارى از آنان بهتر و رهيافته‌تريد. ميان شما عالمان، فقيهان، پاك‌سيرتان، فرزانگان، حاملان كتاب خدا، شب‌زنده‌داران و آبادكنندگان مساجد با تلاوت قرآن وجود دارند. آيا شما خشم نمى‌گيريد و همّت نمى‌كنيد، تا آن كه نابخردان و فرومايگان و اوباش، با شما بر سر مسئله حكومت به كشمكش مى‌پردازند؟ (فِيكُمُ العُلَماءُ والفُقَهاءُ والنُّجَباءُ والحُكَماء و حَمَلةُ الكِتابِ والمُتَهجِّدونَ بالأسْحارِ وعُمّارُ المَساجِدِ بتِلاوَةِ القُرآنِ‌، أفَلا تَسْخَطونَ وتَهْتَمّونَ أنْ يُنازعَكُم الوَلايةَ علَيكُم سُفَهاؤكُم والأشْرارُ الأراذِلُ مِنكُم‌؟!) پس هرگاه مى‌گويم، سخنم را بشنويد خدا هدايتتان كند و چون فرمانتان مى‌دهم، فرمانبردارى كنيد. به خدا سوگند، اگر از من پيروى كنيد، گم‌راه نمى‌شويد و اگر نافرمانى كنيد، هدايت نمى‌شويد. آماده نبرد شويد و ساز و برگ آن را مهيّا سازيد و به سوى جنگ، هماهنگ بشتابيد... به خدا سوگند، اگر بيم آن نبود، اين همه شما را سرزنش و تشويق و ترغيب بر جهاد نمى‌كردم؛ بلكه وقتى شما سستى نشان مى‌داديد و از نبرد سر باز مى‌زديد، شما را رها مى‌كردم، تا هرگاه كه مقدّر باشد، خودم با آنان روياروى شوم... اين قدر به زمين نچسبيد كه در خوارى بمانيد و دچار ذلّت شويد و بهره شما زيان‌بارتر گردد. مرد جنگى بيدار و ديده باز است. هر كس [غافلانه] بخوابد، [دشمنان] از او غافل نمى‌مانند و هر كه سست شود، نابود گردد و هركس جهاد در راه خدا را واگذارَد، زيانزده و خوار خواهد بود. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9