eitaa logo
موزه مجازی حمام قلعه اسیق سو
250 دنبال‌کننده
463 عکس
344 ویدیو
14 فایل
هدف این کانال حفظ داشته های فرهنگی،هنری،دانش بومی، فولکلور، معرفی دیدنی های طبیعی،تاریخی و گردشگری کلات بخصوص حمام قلعه
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آهنگ لری گندم فروش خواننده:سعیدخوانساری موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۱/۸ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajaz
،ائل بیلیمی،دانش عامه و تجارب چوپانی یکی از سرگذشت های جالب توجه بنده در دوران کودکی ام آن است که تقریباً جز روزهای جمعه که دبستان تعطیل بود و با بازیهای کوکانه آن زمان مانند لو(الک دولک) توشله بازی،آشوق(بجول بازی)،چوب پا،شوشنماق(سرسره بازی) و ... می گذشت هیچ گونه اوقات فراغت دیگری نداشتم زیرا درتعطیلات عید پدرم گوسفندان را،از گله جدا می کرد من باید آنها را، به صورت می چراندم و شب هنگام به روستا می آوردم تا پس از تعطیلات عید دوباره قاطی گله شوند. درتعطیلات تابستان نیز، باید بره های پرواری را، در زراعت ها می چراندم که البته باید در همان حال به درو نمودن زراعت هم کمک می کردم. در یکی از این سالها که تعطیلات عید سپری شده و گوسفندان قاطی گله شده بودند هوا نیز،روبه گرمی گذاشته بود تمام دامداران، بره هایشان را،به همراه گله به چوپان سپرده بودند بوءلکه به نصف نصاب یک گله دو چوپانه گفته می شد که فقط یک چوپان آن را، می چراند تا زمانی که دو بوءلکه ادغام گردند و (گله) را، تشکیل دهند آنگاه گله با دو چوپان اداره می شد لذا چون چوپان تنها بود بایستی هرشب یکی از (دامدارها)، با به همراه بردن مواد غدایی برای چوپان، به عنوان کمکی به پیش گله می رفتند. آن شب که پنجشنبه شب و فردایش، دبستان تعطیل بود مصادف شده بود با نوبت پدرم تا به عنوان کمکی به پیش گله برود چوپان که کسی جز برادرش شادروان محمدعلی کوهستانی(مدعلی) نبود به جهت مشغول بودن به امور کشاورزی از من خواست تا به جای او، با به همراه داشتن آذوقه، به پیش عمویم بروم. آن روزها عمویم گله را، به منطقه ی بئش قوز، بُرده و در محدوده ی سیدزوئی مستقر شده بود من هم که تجربه چوپانی در شب را، نداشتم روی حس کنجکاوی، پذیرفتم اما از پدرم پرسیدم من (خامینه) ندارم باید در چی بخوابم؟ گفت هوا خوب است لباس گرم بپوش پالتو بلند مرا هم بردار شب در لای پالتو بخواب.لذا بعداز ظهر پنجشنبه پس از آن که از دبستان آمدم، موادغذایی و پالتو را، برداشته سوار بر اسب،به پیش عمویم رفتم. حدود اذان شب بود که به مقصد رسیدم محلی که عمویم گله را،در آنجا استراحت می داد و گفته می شد پیاده شدم، اسباب و اثاثیه را، از روی اسب پایین آوردم، افسار اسب را، به بوته ای بسته برایش علوفه ریختم، طولی نکشید که عمویم گله را، به مغل آورد. پس از عرض سلام و خوش و بش،آتش روشن کرده و مشغول درست کردن چایی و گرم کردن غذا شدیم که باران شروع به باریدن کرد خود را، به پای کمر و زیر صخره ای کشیدیم  عمویم مجهز به خامینه بود اما من فقط یک پالتو،بیشتر در اختیار نداشتم. شام خوردیم اما هوا رو به سردی گذاشت باد سردی همراه با باران، وزیدن گرفت اول شب چندان مشکل نبود عمویم گله را، به (چراندن گله در شب) برد و من هم در لای پالتو در کنار اجاق ماندم اما وقتی که گله برگشت پاسی از شب گذشته بود اجاق خاموش و سرما شدیدتر شد، من به شدت سرما می خوردم. عمویم بسیار نگران حال من بود باید برایم چاره ای می اندیشید. اول قسمتی از خامینه خود را، به روی من کشید تا قدری گرم شوم که البته، گرم هم شدم اما با این کار خودش نیز، سرما می خورد باید فکر دیگری می کرد تا هردو از گزند سرما در امان باشیم. درحالی که به فکرچاره بود کلماتی را نیز، با خود می گفت که حاکی از، گله مندی وی، از پدرم بود این که چرا خودش نیامده و کودکی عاجز، آن هم بدون خامینه را، به نزدش فرستاده است. من که زیر خامینه گرم شده بودم کم کم خوابم می برد ناگهان عمویم صدا کرد عموجان پاشو این طور نمی شود اگر فکری نکنیم هر دویمان، سرما می خوریم بیا بریم توی بخوابیم. گورگنج به جمع گوسفندان گفته می شود که در گرما یا سرما درکنار هم جمع می شوند تا از شدّت اثراتش، بکاهند. تعدادی از گوسفندان در پای کمر در کنار هم، خوابیده بودند به آنجا رفتیم گفت:پالتو را، بپوش و خودت را، به گوسفندان بچسبان، خودش هم، با خامینه در کنار من خوابید و به من تکیه داد تا از سرما جلوگیری کند، ترفندش کارساز شد گرمای بدن گوسفندان مانند بخاری مرا،گرم کردند اما گرمایی که باعث می شد رطوبت بدنشان بخار شده به من سرایت کند و به همراه نیش کک ها خواب را، از چشمانم بربایند به گونه ای که تقریباً آن شب را، تا صبح، بیدار ماندم و به این طرف و آن طرف تاب می خوردم و بدن خود را، می خاراندم. عموی عزیزم روحت شاد و یادت گرامی باد!❤️💐 خاطره ای که بعد از پنجاه و اندی سال، هر وقت به یادش می افتم این ابیات از شعر حافظ را، در ذهنم تداعی می کند. خوش بودگرمحک تجربه آیدبه میان تاسیه روی شودهرکه درو غش باشد نازپرورد تنعّم،  نبرد  راه  به  دوست عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد ✍علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۱/۹ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajaz
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آهنگ ترکی"چوپان آتام" خواننده:مجتبی سعادت موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۱/۹ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajaz
نوبرانه کورگه(کوریا)ی حمام قلعه این در حالی است که خبر نوبرانه کوریای کلات در اواخر بهمن ماه از روستای قلیچ آباد رسیده بود بنازم طبیعت کلات زیبا را که به نوعی چهارفصل است.❤️ ارسالی خانم فریده کوهستانی موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۱/۱۰ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajaz
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هواشناسی بومی حمام قلعه😲 گزارشی ویژه از هوای روز اول فروردین ماه سال ۱۴۰۳ به مناسبت حلول سال نو🤣😂 گزارشگر آقای رضا پاسبان موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۱/۱۰ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.                   الهی الهی!  تو،  طبیب  درد  و  درمان شب قدر است، بلا از ما بگردان! در  این  دنیای   وا نفسای  ظالم تورا گربنده ایم وگوش به فرمان علی کوهستانی اسیق سو ( سودا )🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۱/۱۰ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جلوه ای زیبا از طبیعت حمام قلعه کوریای نوبرانه اسیق سو با طبیعت مهربان باشیم تا آغوش پر مهرش را، بر ما بگشاید.🌲🌲🌲🌲 ارسالی آقای علی ایمانی موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۱/۱۰ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajaz
هدایت شده از خبر فوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻استعداد عجیب و متحیرکننده پسر مبتلا به اوتیسم در برنامه محفل پسر مبتلا به اوتیسم که سوالات عادی و ساده را نمی‌تواند پاسخ دهد اما حافظ کل قرآن است، میزبانان برنامه محفل را حیرت زده کرد @Akhbarefori
،ائل بیلیمی،دانش عامه حمام قلعه از گذشته های دور، قرآن در میان مردم حمام قلعه از منزلت و احترام ویژه ای برخوردار بوده است یعنی ضمن آنکه کتاب مقدس دینی و آسمانی خود،می دانسته اند و به احکام آن پایبند بوده اند در عمل و رفتارهای اجتماعی خود نیز، برای قرآن جایگاه خاصّی قائل بوده اند بدیهی است بسیاری از آنها، از اعتقادات دینی سرچشمه می گیرند اما برخی از آنان نیز ریشه در باورهای اجتماعی این مردم در جامعه ی کوچک روستایی و سنتی دارد باورهایی که علاوه بر جنبه قدسی قرآن، به جنبه های عملی و کاربردی آن در زندگی و هدایت بشر به سوی فلاح و رستگاری، توجه شده است. قرآن در تمام شئون زندگی مردم حمام قلعه، ساری وجاری بوده است از تولد و مرگ گرفته تا عروسی وعزا تا امور کشاورزی و دامداری و داد و ستد تا عبادت و راز و نیاز تا قسم و وصیت تا جشن و شادی و غم، تا خواب و فال و ... که در همه ی این امور، قرآن را،منشاء خیر و برکت، عاقبت به خیری و دفع شر و بلا و ... می دانسته اند لذا در هر کاری اولین گام را همراه با قرآن شروع می نمودند هیچگاه بدون وضو قرآن را، در دست نمی گرفتند. مردان با سواد قدیمی همه روزه، پس از آن که از کار فارغ می شدند قبل از غروب آفتاب و اذان مغرب قرآن را،در دست می گرفتند یا روی رحل می گذاشتند و در جلو درب خانه ها که گفته می شد می نشستند و با استفاده از روشنایی روز با صدای بلند به تلاوت قرآن می پرداختند که با متصل شدن آن به وقت اذان شروع به اذان گفتن می نمودند. مردم حمام قلعه از بدو تولد کودک،پس از اذان خواندن برگوشش،به هنگام خواب،بر روی سرش قرآن می گذاشتند ابتدا نامش را،محمد یا فاطمه صدا می زدند سپس با تفال بر قرآن،نام کودک را،انتخاب می نموند که دربسیاری از موارد نام کودک را،مستقیماً از خودقرآن می گرفتند. درعروسی ها،عروس و دامادرا، هنگام اعزام به خدمت زیرپرچم سربازان را و در زمان دفاع مقدس رزمندگان را،از زیرقرآن عبور می دادند.همچنین این گونه بود عبوردادن گله در هنگام کوچ یا قوچگذار،که قرآن را،در لای عمامه سید یا عالم دینی یا مندیل حاجی و کربلایی یا فردی امین و مورد وثوق می گذاشتند دو نفر، دوسر عمامه را می گرفتند آنگاه گله را،از زیر قرآن عبور می دادند. درعید نوروز قرآن برسفره می نهادند در جابه جایی یا خرید منزل یا شروع کار تجاری اول قرآن را،وارد خانه یا مکان جدید می نمودند. در زمان احتضار تا لحظه جان سپردن بر گوش محتضر،قرآن می خواندند پس از کفن و دفن نیز، به مناسبت های مختلف،مراسم ترحیم و قرآن خوانی برگزار می نمودند یا در مناسبت های مختلف بر روی مزار متوفی رفته به قرائت فاتحه و قرآن می پرداختند. در امور کشاورزی و دامداری علاوه بر مواردی که گفته شد برای دفع بلا،سوره هایی از قرآن را،به شکل دعا نوشته و در گوشه ای از کشتزار یا گردن دام آویزان می نمودند. برای ایجاد اعتماد و اطمینان در کسی، پس از نام خدا به قرآن قسم یاد می کردند درشب های قدر به مسجد می رفتند قرآن به سر می گرفتند و دعای جوشن کبیر،می خواندند. به طورکلی مردم حمام قلعه عمل به قرآن را،موجب سعادت انسان،مایه ی خیر وبرکت در زندگی و سبب دفع شر شیاطین و موجودات شرور می دانند لذا در مواقع اضطرار و استیصال به قرآن پناه می برند." الم، ذالکَ الکتابُ لارَیبَ فیهِ هدیً لِلمُتّقین" ✍علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۱/۱۱ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajaz