eitaa logo
موزه مجازی حمام قلعه اسیق سو
250 دنبال‌کننده
460 عکس
344 ویدیو
14 فایل
هدف این کانال حفظ داشته های فرهنگی،هنری،دانش بومی، فولکلور، معرفی دیدنی های طبیعی،تاریخی و گردشگری کلات بخصوص حمام قلعه
مشاهده در ایتا
دانلود
،ائل بیلیمی،دانش عامه ،شیره(قوّتو)درحمام قلعه همان گونه که قبلاً یادآور شده ایم در آن زمانی که از هله هوله های تولیدی کارخانه جات چیپس و پفک خبری نبود مردم حمام قلعه تنقلات و شیرینی جات مصرفیشان را،خود تولید می کردند یکی از این موارد تهیه ی ،بود. برای تهیه ی تالخان،ابتدا دانه های گندم یا ذرت را،تف می دادند که در اصطلاح گفته می شد قورقاهارا، از هر نوع آن که بود در (دست آس)، سابیده نرم می کردند سپس از آن به عنوان مواد اولیه ی قوّتو استفاده می کردند. تالخان را گاهی به صورت معمولی با قاشق بر دهان نهاده می خوردند اما عمدتاً آن را،بامواد دیگری مانند شیره انگور،شیره توت و شکر می آغشتند تا هم مقوی وهم خوشمزه گردد. وقتی که به شیره می آغشتند تالخان حالت آردی خود را،از دست داده و به حالت خمیر در می آمد منتها مقدار آن را چنان می افزودند که ملات شل نگردد آنگاه ملات تالخان وشیره را،در داخل مشت می فشردند تا به حالت گلوله ای بیضی شکل در آید این گلوله های قوّتو را،اصطلاحاً می گفتند موززئ هارا،درظرفی دیگر،کنارهم می چیدند سپس برای استفاده به جمع خانواده می آوردند.نوعی شیرینی که پیر و جوان بخصوص کودکان طرفداران سرسخت آن بودند. گاهی نیز در نبود شیره انگور یا توت، ابتدا تالخان را با شکردرحالت خشک با نصاب مناسب دائقه مخلوط می کردند سپس با آب یا شیر، قدری نمناک می ساختند آنگاه به شرحی که بیان شد با فشردن در داخل مشت به حالت موززئ در می آوردند که البته در همه موارد برای غنی ساختن قوّتو، از کنجد یامغز گردوی کوبیده نیز،کمک می گرفتند. یادش بخیر! علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۱/۳ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajaz
،ائل بیلیمی،دانش عامه فرهنگی حمام قلعه مردانه درحمام قلعه قدیم، برای هرکاری به صورت حرفه ای، افرادی به کار گمارده می شدند که با قراردادهای فصلی یا سالانه به ارائه خدمت می پرداختند و حق الزحمه خود را، در اذای ارائه خدمت در زمانی معین یا سالانه دریافت می نمودند.ازقبیل: دهقان، باغبان، آسیابان دشتبان، قورقبان، پالیزبان، خوکبان، چوپان، چاله بان، حمامی، آهنگر، نجار، سلمانی و ... استاد کسی بود که کارش، پیرایش و آرایش مردان، پسربچه ها، جوانان و آقا دامادها در مراسم های عروسی بود.مردان حمام قلعه، بخصوص کهنسالان و مسن ترها، معمولاً موی سر می تراشیدند، ‌ریش خود را، بلند نگه می داشتند شانه ای مخصوص برای شانه کردن محاسن خود داشتند که در داخل سجاده نگه داری می کردند تا قبل از ایستادن بر نماز، ریششان را شانه کرده باشند، عرقچین پوشیده و بر روی آن مندیل می پیچیدند. میانسالان نیز،چون مسن ترها،موی سر می تراشیدند عرقچین پوشیده مندیل می پیچیدند با این تفاوت که ریش خود را،می تراشیدند، سبیل نگه می داشتند و قسمتی از ابتدای مندیل را،از پشت سر آویزان می کردند ضمن آن که جوان پسند بود در مواقع ضروری مانند سرما و گرما، توفان و گرد و خاک و ... به آن دسترسی داشتند تا به عنوان ماسک مورد استفاده قرار دهند. جوانان موی سر را، اصلاح می کردند، در اصطلاح (فکل) می گذاشتند و کلاه (نوعی قره گل) یا عرقچین ابریشمی سوزندوزی شده، برشاخ می گذاشتند و کت شلوار شال، می پوشیدند که گاهی برای خودنمایی، بر اسب راهوار مزیّن به یراق آلات، سوار شده و می تاختند. برخی مانند تحصیل کردگان نیز، دور سر خود را، اصلاح می کردند و فکل خود را، به یک طرف سر، شانه زده، مرتب می ساختند و بدون سرپوش در جامعه رفت و آمد می نمودند. معمولاًسلمانی موی سر پسر بچه ها را، می تراشید و بنابر سلیقه کودک یا خانواده اش قسمتی از موی تارک سر را، عین کاکل ذرت نگه می داشت که (کاکل) گفته می شد یا این که قسمتی از موی پیشانی را، نگه می داشت که (فکل) می گفتند در مواردی نیز، همچون کودکان مدرسه برو که می نامیدند تمام موی سرش را،می تراشید تا اصول بهداشتی مدرسه رعایت شده باشد. در گذشته حمام قلعه افراد زیادی، سلمانی کرده اند اما از معروف ترین آنها،می توان از شادروان (قربانعلی لشکری) یادکرد که سالیان متمادی در حمام قلعه به شغل سلمانی مشغول بود بعید است از نسل ما کسی باشد که از نوازش دستان وی و ماشینهای دستی سلمانی اش،بی نصیب بوده باشد ماشینهایی که گاهی براثر کار زیاد،دندانه هایشان کُند، می شدند و با کشیدن موی سر آه از نهاد کودکان در می آمد و صدای آخ و واخشان گوش فلک را کر می کرد می رفتند تا نوبت بعدی اصلاحشان که فراموشش کنند به این امید که دندانه های ماشین های استاد سلمانی تیز، شده باشند تا دیگر صحنه قبلی تکرار نشود. یادآن روزها، با همه ی کم و کاستی هایش بخیر! علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۱/۴ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajaz
،ائل بیلیمی،دانش عامه حمام قلعه (نذری) قبلاً یاد آور شده ایم که از قدیم الایام، مردم حمام قلعه از میان هزاران هزار نعمت و برکت الهی، به دو برکت (لبنیات) به ویژه نان اهمیت وحرمت خاصی قائل بودند بر همین اساس، همیشه در توزیع نذری ها، نان در اولویت اول نذریها،قرارداشت که هم اکنون نیز، به قوت خود باقی است. اگرچه مردم حمام قلعه به صورت عام، هر نوع نذری مواد غذایی را، می گویند اما به طور خاص، به نان نذری، خودای یولی گفته می شود در گذشته، برخلاف امروز که نان مصرفی خانوارها، از نانوایی روستا تهیه می شود بانوان حمام قلعه نان مصرفیشان را، خود پخت می کردند لذا نان های را، عمدتاً به صورت می پختند گرچه هرنوع نان دیگری هم، چون تافتون، بربری و ... هم پخته می شد باز هم خودای یولی بودند اما رسم بر این بود که نان پنجه کش بپزند پنجه کش خاص خودای یولی نبود بلکه برای مصرف خانوار یا مجالس عزا و عروسی ها نیز، پخت می نمودند. نذریها در همه ی مواقع سال بنابر نیت نذر کنندگان توزیع می گردید اما معمولاً در ایام ماه محرم و صفر، ماه شعبان علی الخصوص روزهای چراغ برات، ذی الحجه و ماه مبارک رمضان، نذری ها، از درصد فراوانی بالایی برخوردار می شدند که همچنان ، به قوت خود باقی است. لذا مردم حمام قلعه طبق این رسم نیکو بخصوص، در ایام فرخنده تولد امام "ع"اقدام به توزیع نان نذری می نمایند. توزیع مواد غذایی نذری از گذشته های دور تاکنون، متداول بوده و همچنان ادامه دارد اگرچه درمیان نذری ها نان از اهمیت بالایی برخوردار بوده است اما فقط به توزیع آن محدود نمی شد بلکه با توجه به شرایط و امکانات در دسترس و مناسبت ها، اقلام مختلفی از مواد غذایی به عنوان نذری، داده می شده است مانند که بیشتر در ایام عید نوروز پخت و توزیع می شد یا که در فصل بهار و روزهای فراوانی شیر توسط دامداران، تهیه و پخش می گردید. نذریها از اقلام دیگر مواد غذایی نیز، انجام می گیرد از قبیل انواع : از یارمه لی آش گرفته تا آیران آشی تا بلکه لی آش تا زیریک آشی تا آش رشته و ... حلوا، شله، شله زرد، شکلات، شیرینی، نخود و کشمش به عنوان و موارد دیگری همچون کردن گوسفند درعید قربان یا قربانی برای روضه خوانی مسافران از سفر برگشته همچون سربازان منقضی خدمت، حاجی ها و کربلایی ها یا قربانی به عنوان در مواقعی که بلایا و مصیبت های ناگهانی به وقوع می پیوندند. قربانی ها را،به دو شکل،یعنی تقسیم گوشت قربانی به دیگران یا تهیه ی غذای گرم تقسیم می نمایند که البته غذای گرم نیز، به دو صورت حضوری یا به اهالی بخصوص نیازمندان، انجام می پذیرد البته گذشتگان ما در باره نذری به شکل اطعام، به روش جالب توجه دیگری نیز، اقدام کرده اند که امروزه به عنوان به ما رسیده است و آن املاکی است که به نام امام حسین"ع" نموده اند تا عایدی حاصل از آنها صرف برگزاری مراسمات ایام محرم گردد یقیناً بخش اعظم آن صرف اطعام عزاداران حسینی می شود.یاد و نامشان گرامی باد! همه ی آنچه که از آن یاد شد نشان می دهد مردم حمام قلعه بر اساس باور و اعتقادی مذهبی و قلبی اقدام به توزیع نذری می نمایند که فلسفه ی آن، نثار مهر و مهربانی در جامعه و کمک به هم نوع خود است که البته درجهت بخشاینده و مهربان صورت می پذیرد. ✍علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۱/۶ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajaz
،ائل بیلیمی،دانش عامه قدیمی (آسیاب) گندم آدم چه با ما کرده است؟ کآسیای چرخ،سرگردان ماست باشنیدن کلمه آسیاب،اولین چیزی که در ذهن هرکسی،تداعی می شود گندم ونان است.نانی که ازنیازهای اولیه هرانسانی برای زیستن و زندگی کردن می باشدکه البته درفرآیندتولید آن،اقدامات مختلفی صورت می گیردیکی ازاین اقدامات،آرد کردن گندم می باشدکه نیازمندتکنولوژی است برای این منظور،اجداد ما ازهزاران سال پیش،به فناوری آسیابهای آبی و بادی،با استفاده ازنیروی آب وباد،دست یافته بودند این اختراع بی بدیل تاچنددهه پیش،نیازمارا،برآورده می ساخت. قبلاً درموضوع"حرف فراموش شده درکلات"درباره آسیاب و آسیابانی،مطالبی را،به محضر شماگرامیان عرضه داشته و یادآورشده ایم که تاچهاردهه پیش،حداقل دوآسیاب فعال وقدری جلوتر،چهارآسیاب آبی درحمام قلعه شبانه روز،درحال گردش بودندشایدبه سبب وجودهمین فناوری بوده است که زمانی حمام قلعه،به "نانلی قلعه"شهرت یافته بود. امروزقصد داریم درباره تکنولوژی ساخت آسیاب،توضیحاتی را،ارائه نماییم امیدواریم که موردتوجه شما گرامیان،واقع گردد. اجزای اصلی تشکیل دهنده آسیابهای آبی عبارت بودنداز:یک چهاردیواری پوشیده به عنوان ساختمان آسیاب، تندوره(تنوره)، توپ(چرخاب)، دوءل (مخزن دانه)، آخور(مخزن آرد)، دوحلقه سنگ زیرین و رویین و دیگرقطعات کوچکتر،که به آنها نیز،اشاره خواهدشد. برای تاسیس آسیاب ابتدا،باید محل مناسب آن را که می بایست درکنار رودخانه بوده تا آب آن تامین وخروجیش نیز، مجدداً به جریان اصلی رودخانه برگردد شناسایی می کردند. سپس تاسیسات ساختمانی آن راکه عبارت بود از،تندوره،آخور و ساختمان اصلی آسیاب، بنا می کردندآنگاه زمان نصب تجهیزات،فرامی رسید تجهیزاتی که ازجنس،چوب و سنگ وچندقطعه ی فلزی بودند. طرح این قطعات توسط اوستاهای آسیاب ساز،به نجاران،سنگتراشان و آهنگران محلی ارائه می شد آنان نیز،بامهارت تمام آنهارا،می ساختند معمولاً بسیاری ازآسیاب سازان،خود سنگتراش و نجارهم بودندآنگاه اقدام به نصب تجهیزات می نمودندابتدا،سنگ زیرین را،نصب می کردندسپس توپ را،که قبلاً محور آهنی ای بر آن تعبیه شده بوددرجای خودقرارمی دادند قسمت بالایی محور توپ را،از سوراخ سنگ زیرین عبورداده وقسمت پایین محور که مخروطی شکل بودبرروی نقطه ای گودفلزی به نام"نیشان"می گذاشتندتابصورت عمود امالغزنده بایستد،نیشان درروی تخته ای که "پاشنه" نام داشت تعبیه شده بوداین تخته وچرخاب راازچوب درختان مقاومی مانند گردو،قارایاغاچ و سورون،می ساختند،پاشنه بصورت افقی درزیر توپ قرار می گرفت و چرخاب را،ثابت نگه می داشت علاوه برآن،با اهرمی چوبین،موجب بالا و پایین رفتن توپ،می شدکه فاصله ی لازم بین دوسنگ را،تنظیم می کرد.آنگاه تخته های کوچک تری به نام"پر"را،در دورتادور توپ که جای آنها را،قبلاً،کنده بودند می کوبیدند تا با برخورد آب به آنها،چرخاب به حرکت درآید. برای ثابت و لغزنده نگه داشتن اهرم فوقانی توپ که از سنگ زیرین عبور داده شده بود از بلبرینگ یا بوش،استفاده می شد.آنگاه قطعه ای به شکل تیشه ی دو دم که "توء اره ئی"نام داشت را،برسراهرم چرخاب،قرارمی دادندسپس سنگ رویین،که وسط آن را نیز،به شکل واندازه "توءاره ئی"حک کرده بودند بر روی آن سوار می کردندپس از آن،دوءل(مخزن دانه)را،بر روی پایه های چوبی نصب کرده بر زمین ودیوارساختمان،قرار می دادند که در زیرآن،ناودانی چوبین،به نام "ترنه شو"می آویختندتا،دانه هاازطریق آن،به سوراخ میان دوسنگ که "دوءلچه"گفته می شدهدایت شوندبرای هدایت،قطعه ای چوبی دیگری،به نام"تک تکه"لازم بودکه ازطرفی به "ترنه شو" وصل می شدوازطرف دیگر روی سنگ قرار می گرفت تابراثرچرخش سنگ وبرخورد آن به "تک تکه"لرزش ایجادشودودانه ها وارد "دوءلچه"شده درمیان دوسنگ سابیده و به آرد،تبدیل گردد وبه آخور بریزد درنهایت آرد را،به وسیله ی ظرفی به نام"چلو" به انبان یا کیسه منتقل می کردند. . تندوره نیز،بایدازآب پرمی شدتافشار لازم برای حرکت چرخاب را،داشته باشد.برای این منظور بایدآب کافی واردآن می شدکه ازطریق رودخانه،میسرمی گردیدبرای کنترل آب نیز،جایی به نام" پرچوخنه" پیش بینی شده بودکه اگرآب بیشتر از حدلازم وارد تندوره می گردیدوسرشار می شد ازحجم آن کم می کردند اگرچه ارتفاع تندوره قدری ازجوب بالاتر بود تقریباً آبی سر شار نمی شدامابرای جلو گیری از تخریب جوب توسط آب اضافی،مقدارآب را،از پرچوخنه،می کاستند. دربرخی ازسالها،براثرخشکسالی چرخ آسیابها ازحرکت بازمی ایستادندبرای این امرنیز،چاره اندیشی شده بودوآن بکارگیری حلقه ای فلزی،به نام"نئجه"بودکه درخروجی تندوره نصب می کردندوازاین طریق از مقدارآب خروجی می کاستند تاتندوره همچنان پر آب باقی بماند اگرچه از،قدرت نیروی آب کاسته می شداماچرخ آسیاب همچنان می گردید. ✍علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۱/۸ https://eitaa.com/moozehmajaz
،ائل بیلیمی،دانش عامه و تجارب چوپانی یکی از سرگذشت های جالب توجه بنده در دوران کودکی ام آن است که تقریباً جز روزهای جمعه که دبستان تعطیل بود و با بازیهای کوکانه آن زمان مانند لو(الک دولک) توشله بازی،آشوق(بجول بازی)،چوب پا،شوشنماق(سرسره بازی) و ... می گذشت هیچ گونه اوقات فراغت دیگری نداشتم زیرا درتعطیلات عید پدرم گوسفندان را،از گله جدا می کرد من باید آنها را، به صورت می چراندم و شب هنگام به روستا می آوردم تا پس از تعطیلات عید دوباره قاطی گله شوند. درتعطیلات تابستان نیز، باید بره های پرواری را، در زراعت ها می چراندم که البته باید در همان حال به درو نمودن زراعت هم کمک می کردم. در یکی از این سالها که تعطیلات عید سپری شده و گوسفندان قاطی گله شده بودند هوا نیز،روبه گرمی گذاشته بود تمام دامداران، بره هایشان را،به همراه گله به چوپان سپرده بودند بوءلکه به نصف نصاب یک گله دو چوپانه گفته می شد که فقط یک چوپان آن را، می چراند تا زمانی که دو بوءلکه ادغام گردند و (گله) را، تشکیل دهند آنگاه گله با دو چوپان اداره می شد لذا چون چوپان تنها بود بایستی هرشب یکی از (دامدارها)، با به همراه بردن مواد غدایی برای چوپان، به عنوان کمکی به پیش گله می رفتند. آن شب که پنجشنبه شب و فردایش، دبستان تعطیل بود مصادف شده بود با نوبت پدرم تا به عنوان کمکی به پیش گله برود چوپان که کسی جز برادرش شادروان محمدعلی کوهستانی(مدعلی) نبود به جهت مشغول بودن به امور کشاورزی از من خواست تا به جای او، با به همراه داشتن آذوقه، به پیش عمویم بروم. آن روزها عمویم گله را، به منطقه ی بئش قوز، بُرده و در محدوده ی سیدزوئی مستقر شده بود من هم که تجربه چوپانی در شب را، نداشتم روی حس کنجکاوی، پذیرفتم اما از پدرم پرسیدم من (خامینه) ندارم باید در چی بخوابم؟ گفت هوا خوب است لباس گرم بپوش پالتو بلند مرا هم بردار شب در لای پالتو بخواب.لذا بعداز ظهر پنجشنبه پس از آن که از دبستان آمدم، موادغذایی و پالتو را، برداشته سوار بر اسب،به پیش عمویم رفتم. حدود اذان شب بود که به مقصد رسیدم محلی که عمویم گله را،در آنجا استراحت می داد و گفته می شد پیاده شدم، اسباب و اثاثیه را، از روی اسب پایین آوردم، افسار اسب را، به بوته ای بسته برایش علوفه ریختم، طولی نکشید که عمویم گله را، به مغل آورد. پس از عرض سلام و خوش و بش،آتش روشن کرده و مشغول درست کردن چایی و گرم کردن غذا شدیم که باران شروع به باریدن کرد خود را، به پای کمر و زیر صخره ای کشیدیم  عمویم مجهز به خامینه بود اما من فقط یک پالتو،بیشتر در اختیار نداشتم. شام خوردیم اما هوا رو به سردی گذاشت باد سردی همراه با باران، وزیدن گرفت اول شب چندان مشکل نبود عمویم گله را، به (چراندن گله در شب) برد و من هم در لای پالتو در کنار اجاق ماندم اما وقتی که گله برگشت پاسی از شب گذشته بود اجاق خاموش و سرما شدیدتر شد، من به شدت سرما می خوردم. عمویم بسیار نگران حال من بود باید برایم چاره ای می اندیشید. اول قسمتی از خامینه خود را، به روی من کشید تا قدری گرم شوم که البته، گرم هم شدم اما با این کار خودش نیز، سرما می خورد باید فکر دیگری می کرد تا هردو از گزند سرما در امان باشیم. درحالی که به فکرچاره بود کلماتی را نیز، با خود می گفت که حاکی از، گله مندی وی، از پدرم بود این که چرا خودش نیامده و کودکی عاجز، آن هم بدون خامینه را، به نزدش فرستاده است. من که زیر خامینه گرم شده بودم کم کم خوابم می برد ناگهان عمویم صدا کرد عموجان پاشو این طور نمی شود اگر فکری نکنیم هر دویمان، سرما می خوریم بیا بریم توی بخوابیم. گورگنج به جمع گوسفندان گفته می شود که در گرما یا سرما درکنار هم جمع می شوند تا از شدّت اثراتش، بکاهند. تعدادی از گوسفندان در پای کمر در کنار هم، خوابیده بودند به آنجا رفتیم گفت:پالتو را، بپوش و خودت را، به گوسفندان بچسبان، خودش هم، با خامینه در کنار من خوابید و به من تکیه داد تا از سرما جلوگیری کند، ترفندش کارساز شد گرمای بدن گوسفندان مانند بخاری مرا،گرم کردند اما گرمایی که باعث می شد رطوبت بدنشان بخار شده به من سرایت کند و به همراه نیش کک ها خواب را، از چشمانم بربایند به گونه ای که تقریباً آن شب را، تا صبح، بیدار ماندم و به این طرف و آن طرف تاب می خوردم و بدن خود را، می خاراندم. عموی عزیزم روحت شاد و یادت گرامی باد!❤️💐 خاطره ای که بعد از پنجاه و اندی سال، هر وقت به یادش می افتم این ابیات از شعر حافظ را، در ذهنم تداعی می کند. خوش بودگرمحک تجربه آیدبه میان تاسیه روی شودهرکه درو غش باشد نازپرورد تنعّم،  نبرد  راه  به  دوست عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد ✍علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۱/۹ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajaz
،ائل بیلیمی،دانش عامه حمام قلعه از گذشته های دور، قرآن در میان مردم حمام قلعه از منزلت و احترام ویژه ای برخوردار بوده است یعنی ضمن آنکه کتاب مقدس دینی و آسمانی خود،می دانسته اند و به احکام آن پایبند بوده اند در عمل و رفتارهای اجتماعی خود نیز، برای قرآن جایگاه خاصّی قائل بوده اند بدیهی است بسیاری از آنها، از اعتقادات دینی سرچشمه می گیرند اما برخی از آنان نیز ریشه در باورهای اجتماعی این مردم در جامعه ی کوچک روستایی و سنتی دارد باورهایی که علاوه بر جنبه قدسی قرآن، به جنبه های عملی و کاربردی آن در زندگی و هدایت بشر به سوی فلاح و رستگاری، توجه شده است. قرآن در تمام شئون زندگی مردم حمام قلعه، ساری وجاری بوده است از تولد و مرگ گرفته تا عروسی وعزا تا امور کشاورزی و دامداری و داد و ستد تا عبادت و راز و نیاز تا قسم و وصیت تا جشن و شادی و غم، تا خواب و فال و ... که در همه ی این امور، قرآن را،منشاء خیر و برکت، عاقبت به خیری و دفع شر و بلا و ... می دانسته اند لذا در هر کاری اولین گام را همراه با قرآن شروع می نمودند هیچگاه بدون وضو قرآن را، در دست نمی گرفتند. مردان با سواد قدیمی همه روزه، پس از آن که از کار فارغ می شدند قبل از غروب آفتاب و اذان مغرب قرآن را،در دست می گرفتند یا روی رحل می گذاشتند و در جلو درب خانه ها که گفته می شد می نشستند و با استفاده از روشنایی روز با صدای بلند به تلاوت قرآن می پرداختند که با متصل شدن آن به وقت اذان شروع به اذان گفتن می نمودند. مردم حمام قلعه از بدو تولد کودک،پس از اذان خواندن برگوشش،به هنگام خواب،بر روی سرش قرآن می گذاشتند ابتدا نامش را،محمد یا فاطمه صدا می زدند سپس با تفال بر قرآن،نام کودک را،انتخاب می نموند که دربسیاری از موارد نام کودک را،مستقیماً از خودقرآن می گرفتند. درعروسی ها،عروس و دامادرا، هنگام اعزام به خدمت زیرپرچم سربازان را و در زمان دفاع مقدس رزمندگان را،از زیرقرآن عبور می دادند.همچنین این گونه بود عبوردادن گله در هنگام کوچ یا قوچگذار،که قرآن را،در لای عمامه سید یا عالم دینی یا مندیل حاجی و کربلایی یا فردی امین و مورد وثوق می گذاشتند دو نفر، دوسر عمامه را می گرفتند آنگاه گله را،از زیر قرآن عبور می دادند. درعید نوروز قرآن برسفره می نهادند در جابه جایی یا خرید منزل یا شروع کار تجاری اول قرآن را،وارد خانه یا مکان جدید می نمودند. در زمان احتضار تا لحظه جان سپردن بر گوش محتضر،قرآن می خواندند پس از کفن و دفن نیز، به مناسبت های مختلف،مراسم ترحیم و قرآن خوانی برگزار می نمودند یا در مناسبت های مختلف بر روی مزار متوفی رفته به قرائت فاتحه و قرآن می پرداختند. در امور کشاورزی و دامداری علاوه بر مواردی که گفته شد برای دفع بلا،سوره هایی از قرآن را،به شکل دعا نوشته و در گوشه ای از کشتزار یا گردن دام آویزان می نمودند. برای ایجاد اعتماد و اطمینان در کسی، پس از نام خدا به قرآن قسم یاد می کردند درشب های قدر به مسجد می رفتند قرآن به سر می گرفتند و دعای جوشن کبیر،می خواندند. به طورکلی مردم حمام قلعه عمل به قرآن را،موجب سعادت انسان،مایه ی خیر وبرکت در زندگی و سبب دفع شر شیاطین و موجودات شرور می دانند لذا در مواقع اضطرار و استیصال به قرآن پناه می برند." الم، ذالکَ الکتابُ لارَیبَ فیهِ هدیً لِلمُتّقین" ✍علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۱/۱۱ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajaz
،ائل بیلیمی،دانش عامه و یایلاق قشلاق وییلاق چیست؟ هردو واژه ترکی و از اصطلاحات چوپانی و عشایری می باشند که با قدری تفاوت در تلفظ وارد زبان فارسی شده اند قشلاق به معنی و ییلاق به معنی است یعنی عشایر برای زمستان گذرانی دام های خود، به مناطق گرمسیری و برای تابستان گذرانی دامهایشان، به مناطق سردسیری و ییلاقات کوچ می کنند. در گذشته مردم حمام قلعه، به دو صورت یکجا نشینی و کوچندگی به دامداری می پرداختند یکجانشین ها، دهقانان و دامدارانی خرده پا بودند که در روستا باقی می ماندند و با ادغام دامهای خود،گله ای دو چوپانه را، که حدود چهارصد راس دام بود،تشکیل می دادند این گله به معروف بود اما کوچندگان اکثراً دامدارانی عمده مالک بودند که بعضی از خرده پاها نیز، درجهت کامل شدن نصاب گله، دامهای خود را، باآنها ادغام می کردند. دامداران عمده،معمولاً درقشلاقگاه ها وییلاقات حمام قلعه منطقه خاصی را،دراختیار داشتند که یا مالک آن بودند یا پروانه چرا دریافت کرده بودند یا از عمده مالکان به اجاره می گرفتند که در زمستان دامهای خود را،درمحلی به نام مستقر می نمودند وبه زمستان گذرانی می پرداختند پس از سپری شدن زمستان وفرارسیدن بهار را،برای برپاکردن (سیاه چادرها)درنظرمی گرفتندکه گفته می شد. معمولاًدراول بهار ملله ها،درهمان منطقه ای قرارداشتند که بود این مناطق در حمام قلعه شامل قاراکمرچه، آق نهه، متل، گئنگ دئره، پیسره، قاراکول، تاشلی دئره ایده، آغ بورون،آغ سو،لوککه مسکه،کوللر، بغچه، قوزلوق،گون گورمس، داملر، بوآخاپی، چققیرتیکان، تالخان بیک، مدخان بیک، مئییملی ته شوری، گول بوتته،شخ، قارادئره، الچه، آزقن،حصار،رمضان بیک،اسماعیل بیک،ئیری آریق،نوءیرکچه،گئی وایسپیدال بودند مواردی نیز،قشلاقگاههای اجاره ای بودند که ملله ها در اوایل بهار نیز درهمان جا،مستقربودند مانند مناطقی از یکه توت مثل میدان عسگرخان،شئرو و باغچه قولی. دامداران دراواخر بهار با گرم شدن هوا، پس از کردن بره ها، مزدچوبانان را با نصاب هر ده راس دام یک بره پرداخت می کردند در اوایل تابستان، اقدام به پشم چینی دامها می نمودند که به این کار گفته می شد معمولاً بعد از قیریخیم، اقدام به کوچ می نمودند و برای تابستان گذرانی به حمام قلعه، اسیق سو شامل کاتاسیچانلی یورت،سیدزویی بئش قوز، مئییملی اسیق سو،قوری چای،بست اوستی،غازبئی یا کیچی یایلاق و کاتا یایلاق می رفتند. دامداران حمام قلعه پس ازیک دوره دوماهه تابستان گذرانی،برای تجدیدقراداد یاتعویض چوپانان،در یک روزخاص کلیه گله ها را،در نزدیکی روستادر می خواباندند و مراسمی تحت عنوان اجرا می نمودندکه بانان ازچوپانان وحضار پذیرایی و قراردادهای جدیدبسته می شدکه به این پیمان ،گفته می شد. برخی ازدامداران عمده در حمام قلعه همچون شادروان حاج رمضانعلی رحمانی، به تنهایی صاحب گله ای شش چوپانه یعنی حدود هزار ودویست راس،میش بوده است که قشلاقگاه شخصی اش و ییلاقش واقع در بغچه بوده است.همچنین شادروانان حاج غلامحسین صلاحی،حاج عباسعلی فرودی،حاج نوروزعلی رشیدی،حاج یوسف آراسته هرکدام به فراخور خود صاحب گله ای چهارچوپانه یا دوچوپانه بوده اندکه بعدهاکسان دیگری همچون شادروانان بختیارواسفندیاررشیدی،حاج عباس صفایی،حاج حسنقلی سالاری، حاج محمدفیضی،حاج اسماعیل محمدی و ... از دامداران نسبتاً عمده حمام قلعه به شمارمی آمدند. آن روزها درقشلاقگاه ها ساختن چندان مرسوم نبودبلکه شب هنگام و در سرماهای شدید روزانه گله را، در سیاه چادرها نگهداری می نمودند وروزهای دیگر در صحرا،به چرا می بردندبرای امنیت بیشتر، دور سیاه چادر را،سنگچین می کردند برای بره ها و بزغاله ها، درسراشیبی زمین گودالی را،می کندند و سقفش را،می پوشاندند و باچیدن ورودی آن با سنگ و گذاشتن درگیر،آنهارا از گزند سرما و جانوران شکاری حفظ می کردند به این مکانها گفته می شد برای استراحت وخواب ها بنایی را،می ساختند که می نامیدند گاهی این مکان را،در داخل سیاه چادر به صورت تخت بالاتر از سطح زمین،می ساختند تا محل خواب چوپانان باشد بره وبزغاله های کوچک و نوزاد را درچاله ای مجزا نگه داری می کردند یا اینکه در داخل سیاه چادر،باچوب در کنار اجاق چوپان، محلی را جدامی کردند که گفته می شد.سگهای گله نیز، در جلو درب ورودی سیاه چادرها که دورهم برپاشده بودندمی خوابیدند ساختن گاش در سه چهار دهه اخیر رایج شده است که اقدام به ساخت بنا می نمایند البته در گذشته نیز، بناهای مشابهی را،معمولاً در حاشیه روستا می ساختند که گفته می شد. ✍علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۱/۱۸ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajaz
،ائل بیلیمی،دانش عامه (دعا و نفرین) در زبان ترکی به ،آلقیش و به ،قارقیش گفته می شود.هرگاه فردی کسی را، به سبب انجام کارهای خیر و رفتارهای خوب و زیبا، مستحق تحسین و آفرین بداند خوشحال و شادان شده درحق او دعای نیک و خیر می نماید که از این طریق سرور وخوشحالی خود را، هویدا می سازد این ابراز خوشحالی همراه با طلب خیر از خداوند برای کسی، نامیده می شود که در حقیقت نوعی سپاسگزاری و تمجید از رفتار وکردار کسانی است که خیرخواهند و منشاء خیری برای دیگران در جامعه هستند که البته صددرصد مورد تایید آموزه های دینی اسلام و دیگر ادیان و مکاتب جوامع بشری است. درمقابل دعای خیر قطعاً دعای بد یا لعن و نفرین قرار دارد که ضد آفرین و سپاس وتمجید می باشد بیانگر نفرت و بیزاری و تبری جستن از کسی یا چیزی است که نفرین کننده خشم و غصب و انزجار خود را، آشکار می سازد این خشم و غصب ممکن است به علل مختلفی پدید آمده باشد لذا دعای بد بر اثرانگیزه های مختلف صورت بگیرد مثلاً ظلمی بر کسی روا داشته شود یا بر اساس انگیزه های نفسانی همچون کینه،حسادت و ... صورت پذیرد لذا به این نوع دعا کردن، گفته می شود. آلقیش و قارقیش، گذشته از این که کسی یا چیزی،مستحق دعا یا نفرین است زمانی صورت می پذیرد که دعا کننده، توانایی تحقق بقاء یا زوال چیزی را،ندارد لذا با متوسل شدن به دعا و نفرین از خدا می خواهد تا به کارخیر و امر مطلوب بقاء دهد و به کار نکوهیده و امر نامطلوب،زوال ایجاد نماید. دعای خیر و نفرین، علاوه بر جنبه انفرادی،به صورت اجتماعی نیز،صورت می پذیرد اگر نماز را،هم نوعی دعا بدانیم به طور کلی، نماز هایی را که به صورت جماعت برگزار می گردند،دعاهایی که به مناسبت های مختلف به صورت جمعی انجام می گیرد مناسک و شعائر دینی، تظاهرات و راهپیمایی هایی که جهت برائت و تبری جستن و دیگر موارد که صورت می پذیرند از این نوعند لذا هم دعا و هم لعن و نفرین امری واقعی است که در قرآن کریم هم به موارد زیادی اشاره شده است. :دعای خیر کردن،برای هرکسی اعم از خوبان و نیکان یا بدان و گمراهان هیچگونه محدودیتی ندارد یعنی چه قدرخوب است که در وهله اول همانگونه که برای نیکوکاران طلب خیر،می کنیم برای گمراهان نیز، ازخداوند طلب خیر نموده و درخواست هدایت نماییم اما نفرین کردن محدودیت دارد یعنی اولاً باید فرد مستحق نفرین باشد ثانیاً حتی اگر مستحق نفرین هم باشد ممکن است مانیز،نسبت به شخص ثالثی مستحق نفرین باشیم عدالت خداوند حکم می کند هر دو دعا مستجاب شودخود ما نیز، مستوجب آن شویم ثالثاً اگر فردی مستحق نفرین، نباشد و ما با انگیزه های نفسانی نفرین کنیم یقیناً امری ناصواب انجام داده ایم ممکن است نتیجه نفرین به خود ما بر گردد به همین سبب اولیاء دین علیهم السّلام،توصیه فرموده اند نباشیم. :مردم حمام قلعه به نوعی از باور دارند که قسمتی از آن نشئات گرفته از آموزه های دینی می باشد امابخش  دیگری از آن صرفاً باوری عمومی است و آن مطلبی در ارتباط با دعای پدر و مادر می باشد.شکی نیست که دعای خیرشان، ردخور ندارد یعنی آلقیش پدر و مادر ضامن سلامتی وسعادت فرزندان است. مردم حمام قلعه معتقدنداستجابت حتمی است اما مستجاب نمی شود زیرا شیری را که داده است مانع از استجابت آن می گردد ظاهراً این باور عامّه، امری بی اساس و بی منطق به نظر می رسد اما  با کمی تعمّق می توان دریافت که چندان هم بی ربط نیست زیرا یکی از شرایط استجابت دعا،از ته دل خواستن است و این درحالی است که هیچگاه مادری، از ته دل، برای جگرگوشه خود، نفرین نمی کند بلکه بر اثر عاصی شدن از دست کودک زبان به (نفرین) می گشاید بنابر این نفرینش،لقلقه ی زبانی بیش نیست. لذا آنچه را که درکلیپ بالا ملاحظه می فرمایید از این دسته از قارقیش هاست و این چنین است کسانی که ناصواب برای دیگران نفرین می نمایند بدیهی است لعن و نفرینشان هیچ تاثیری بر فرد نفرین شده ندارد چه بسا ممکن است همان لعن و نفرین دامنگیر خودشان نیز، بشود. ✍علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۱/۱۹ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajaz
،ائل بیلیمی،دانش عامه سنتی حمام قلعه قبلاًدر باره انواع نقوش در دست بافتها،انواع فرشها و لباسهای محلی حمام قلعه،مفصلاً مطالبی ارائه نموده و عناوین نقش ها را، یادآور شده ایم اما آنچه که موجب شد اینک مجدداً به این موضوع بپردازیم نام محلی برخی از نقوش است که در هر یک از روستاهای کلات، یا نقشی با وجه تسمیه اش منحصر به فرد است یا اینکه یک نقش در روستای مختلف کلات نام های گوناگونی دارد. با توجه به آنچه گفته شد یقیناً پرداختن به این موضوع،نیاز به تحقیقات میدانی گسترده به صورت تخصصی دارد تا نقشهای به کار رفته در دست بافته های شهرستان کلات مورد شناسایی و تجزیه وتحلیل قرار گرفته، قدمت ومنشاءفرهنگی هریک از آنها، مشخص گردد با این حال پرداختن به وجه تسمیه این نقوش در حد توان خالی از لطف نخواهدبود. دریکی از پست های پیشین به نام و وجه تسمیه برخی از نقوش به کار رفته در نقشلی پلاسهای (گلیم) آقداش پرداخته شده است که حکایت از نقشهایی ویژه با عقبه فرهنگی خاص و ریشه در باورهای مردم آن روستا دارد.این مطلب در باره ی نقوش دست بافته ها در دیگر روستاهای کلات نیز، ساری و جاری است. به عنوان نمونه برخی نقوش به کار رفته در دست بافت های حمام قلعه اعم از انواع فرش یعنی نقشلی پالاس، قالیچه، البسه مختلف و دیگر بافته ها همچون پشتی،خورجین،توبره،عرقچین و ... خاص روستای حمام قلعه یا چند روستای همجوار می باشد برخی نقوش نیز، ریشه در گذشته های دور با حوزه فرهنگی گسترده تری همچون قوم ترک دارد احتمالاً برخی نیز اکتسابی است. بسیاری از نقوش وجه تسمیه ی جالب توجهی دارند که نام خود را، از طبیعت گرفته اند آن هم طبیعت کلات که در نوع خود بی نظیر است مانند نقشی به نام که شباهت زیادی به کوههای حصارکلات دارد. از دیگر نقوش که در بافته های حمام قلعه نام خود را، از طبیعت گرفته اند می توان به موارد زیر، اشاره کرد: شخ مرار،پیشی ایقی،چیللی،حچه پکان،دورت گوءز،گولبند،بوتته جقّه، گول بوتته،پنجه، بلکی بئییم، آق شخه، خرچنگ، چشم بولبول، گول دسته، کولچه، سیچان دیشی،بوقدئی، سیقیرسیاقی، گوءز، آلاقورت، قوش دیلی، قیاق. برخی از نقوش مانند تمغاها که خاص قوم ترک است ریشه در حوزه فرهنگی گسترده ای در سطح جهان دارد از جمله نقش یکی از بارزترین آنها، در دست بافته های حمام قلعه می باشد. :یکی از موارد جالب توجه در نقوش بافته های حمام قلعه، جلوه گر شدن تقدس عدد هشت در نقوش دست بافته هاست نقش لنگری هشت ضلعی، نقش ستاره هشت پر، نقش گل با هشت کاسبرگ و ... از جمله آن هاست. از آنجا که مردم حمام قلعه شیعه مذهب می باشند بنابر اعتقادات دینی و مذهبی، عدد هشت را، مقدس می پندارند عددی که بنابر آموزه های دین مبین اسلام، گفته می شود حاملان عرش الهی هشت فرشته اند که بر آن محاطند، بهشت دارای هشت درب می باشد، وجود آرامگاه امام هشتم"ع" در مشهد نیز، بر قداست این عدد افزوده است. این عدد در معماری اسلامی نیز، به شکل گره و ستاره هشت پر، جلوه گر شده که به معروف است و آن رمزی است از اعتقاداتی که بدان اشاره شد. همچنین نمادی است از اعتقاد به (عالم مثال) که فلاسفه اسلامی علاوه بر اقالیم هفتگانه، به اقلیم فلکی دیگری قائل بودند که حقیقت آن، وارد شدن از عالم برون به عالم درون است و از آن به "اقلیم_هشتم" یاد می کردند و از زبان مبارک پیامبر اسلام"ص"به نام دو شهر در آن اقلیم اشاره می نمودند. ستاره هشت پر، در نقوش لباس و فرش قوم ترک وترکمن نمادی از ستاره قطبی و اعتقادات مذهبی با توجه به حکومت های ترک تبار صفوی،افشاری و قاجار است که از مروجین مذهب شیعه بوده اند. ✍علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۳/۲/۱۶ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajaz
. ( ائل بیلیمی,دانش عامه) ها و رسم ها (بلاگردان) یکی از رسم های خوب درگذشته حمام قلعه,"بلادولاندئرماق(بلاگردان)"بود.این آیین زمانی انجام می شد که مردم دچار بلا ومصیبت های ناگهانی و پی در پی می شدند از قبیل:مرگ های ناگهانی,بخصوص مرگ جوانان,بیماری های ناشناخته که موجب مرگ می شدند,بلایای طبیعی مداوم مانند,سیل,زلزله,طوفان وهرنوع اتفاق دیگری که موجب تهدید و اضطراب فوق العاده اجتماعی می شد. اگرچه بسیاری از این حوادث را,به حساب قضا وقدر الهی می گذاشتند ومعتقد بودند چاره ای جز تسلیم شدن در برابر قضاوقدر ندارند اما از طرفی نیز معتقد بودند بانذر ونیاز,صدقه دادن ودعا کردن به درگاه خداوند قادر ومتعال,می توان بلا را برگرداند و از ادامه دار شدن آن جلوگیری کرد. برای رسیدن به چنین مقصودی علاوه برنذر ونیازهای شخصی,اقدام به نذر ونیاز های دسته جمعی می نمودند که همه سعی می کردند در آن شریک باشند یکی ازوجوه رایج آن,قربانی کردن بود. برای قربانی کردن,معمولاًهرکدام از افراد مبلغی را,به عالم محل می دادند تا وجه خریدقربانی فراهم گردد سپس اقدام به خرید آن می کردند عمدتاًسعی می گردند گاو یا گوساله ای را خریداری نمایند که گوشتش چشم گیر بود به ندرت اتفاق می افتاد از دام های سبک تر,قربانی کنند مگر زمانی که مبلغ جمع آوری شده کفاف خرید دام سنگین را نمی داد. آنگاه قربانی را,آب وعلف می دادند به چاقویی که قرار بود سرقربانی با آن بریده شود توسط عالم دعا خوانده می شد ودیگر آداب قربانی کردن رعایت می گردید. پس از ذبح قربانی,گوشت آن را,بین تمام اهالی محل,حتی به مقدار ناچیز,تقسیم می کردند.چنانچه قربانی دام سبک وقابل تقسیم نبود از گوشت آن,آبگوشتی تهیه می کردند تا همه بتوانند از آن بهره مند شوند برای این منظور آبگوشت را,به کاسه های مسی مسجد که مخصوص آبگوشت خوری بود می ریختند وبه در خانه ها می بردند,گروهی نیز,درمسجد حضور می یافتند واز نذری استفاده می کردند. در ادامه در مسجد,مراسم روضه خوانی برگزار می شد.بدین ترتیب برگزاری این آیین به پایان می رسید ومردم متفرق می شدند.خداوند رحمان ورحیم نیز,عمدتاً دعای بندگانش را,استجابت می نمود و بلا را, از آنان بر می گرداند.آیینی که امروزه متاسفانه,رو به فراموشی است.به نظر می رسد امروزه مردم بیش از اندازه به یافته های علمی متکی شده اند. درقرآن کریم,حدود چهارصد بار,کلماتی از قبیل:یعلمون,تعلمون,یعقلون,تعقلون,یتفکرون,یتدبرون و ...اغلب به همراه کلمه پرسش"افلا؟,یعنی چرا؟"آمده است که نشان دهنده ی اهمیت علم می باشد اما در آن جایی که علم جواب گوی امور نیست انسان مضطر,مگر چاره ای جز توسل به قدرت لایتناهی خالق دارد؟بلا گردان,آیینی در این راستاست. ✍علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۱/۳/۲ https://t.me/hammamghaleh