#نظافت
#شعرکودکانه
توی کتاب قرآن
به افراد مسلمان
دستور داده خدا جون
که دور بشید ز شیطون
وقتی باشی پاکیزه
شیطون نزدیک نمیشه
لباست رو تمیز کن
شیطونه رو مریض کن.
#بهداشت
👈آدرس ما در پیام رسان ایتا 👇👇👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1339359428C0e61d7a74b
─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
@morabe_koodak ─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
#ارسال به #والدین و #مربیان
#آموزش #بهداشت فردی به #کودکان
کودکان گاهی اوقات نسبت به رعایت بهداشت فردی بیتفاوت هستند.یکی از شاخصهای مهم برای پیشگیری از بیماری و کنترل بیماری رعایت نکات بهداشت فردی هست.خصوصا با باز شدن مدارس و یا آغاز دوران مهد کودک و پیش دبستانی بیماریهای سرماخوردگی و ویروسی بسیار رواج پیدا میکند و ویروسها به راحتی با دست آلوده به محیط سرایت میکند.کودکان تا معنی اهمیت بهداشت را درک نکنند، انتظار رعایت اصول بهداشتی بیهوده هست.
با بازی و سرگرمی ، نکات بهداشت فردی برای کودکان جذاب و جالب کنید.در ادامه چند ایده بازی، کاردستی برای آموزش بهداشت فردی به کودکان داریم.در منزل یا مهد کودک و پیش دبسنانی بعنوان واحد کار بهداشت با کودکان اجرا کنید.
■بازی دستهای اکلیلی
بعضی از کودکان فقط دستها را سریع زیر آب میگیرند و فکر میکنند، دست شستن یعنی همین که فقط دست خیس شود.در صورتیکه با صابون آنتی باکتریال برای ۲۰ تا ۱۵ ثانیه لازم هست دستها بهم مالیده شود و بعد با آب کامل صابون شسته شود.برای درک بهتر کف دست کودک اکلیل بپاشید و بخواهید اکلیلها را با آب و صابون بشوید.بخاطر چسبندگی اکلیل حدود ۳۰ ثانیه یا بیشتر زمان لازم هست تا کودک شما دستانش را بهم بمالد تا اکلیل ها پاک شود.
حالا توضیح دهید که جرمها و میکروبهای روی دست هم مانند اکلیلها از روی دست ما پاک میشوند.شستن درست دستها به طور چشمگیری انتشار میکروبها را کاهش میدهد.
■بازی نشان دادن انتقال میکروب ها
نشان دهید چطور میکروبها بر روی دست و یا اشیایی که با دست در تماس هستند، زندگی میکنند.عطسه یا سرفه الکی کنید و دستتان را جلوی دهانتان بگیرید و بعد دست را روی اشیاء داخل اتاق بمالید.اینطوری بچهها یاد میگیرند که میکروبها چطور جابجا میشوند.
شاید در قدیم میگفتند موقع عطسه دستتان را جلوی دهانتان بگذارید ولی الان معلوم شده که میکروبها بر روی کف دست بیشتر باقی میمانند و با تماس دست با در، میز و وسایل اطراف آنها هم آلوده میشوند.پس به کودکان نشان دهید موقع عطسه یا سرفه بازو را جلوی دهان بگیرند تا اینطوری مقدار بسیاری انتقال میکروب را کاهش دهند.
یک روش برای نمایش و درک بهتر، کودکان را به فضای باز ببرید و کمی آرد کف دست آنها بریزید و بخواهید الکی عطسه کنند و دستشان را جلوی دهان ببرند یا کف دستشان فوت کنند.ببینید چطور آردها تو هوا پخش میشود.توضیح دهید که میکروب هم دقیقا به همین صورت عمل میکند فقط ما نمیتوانیم، ببینیم.
■آموزش به اشتراک نگذاشتن وسایل شخصی با کاردستی
با رنگها مشخص کنید هر مسواک مربوط به کدام دندان یا شخص هست.
■بازی حافظه
بر روی یکسری کارت نقاشی صابون، مسواک، ناخن گیر، گل سر، دهانشویه … بکشید و بر روی یکسری دیگر از کارتها نقاشی دست، دندان، ناخن، سر، دهان… بکشید.همه کارتها را به پشت بچینید و بخواهید هر نوبت دو تا از کارتها را بچهها برداشته و اگر عکسها با هم متناسب بوند به رو بگذارند در غیر اینصورت سر همان جایی که برداشتند دوباره به پشت بگذارند.در این بازی حافظه دقت کودکان تقویت میشود و در کنارش با کاربرد وسایل بهداشتی آشنا میشوند.
■بازی عادات خوب و بد
روی برگههای کاغذ ۱۰ عادت خوب بهداشتی را بنویسد.مانند نخ کردن دندان هر شب، شستن دست برای ۲۰ ثانیه با صابون، پوشیدن دهان با دستمال هنگام عطسه و بعد دور انداختن دستمال… و بر روی یکسری برگه دیگر ۱۰ عادت بد را بنویسید.همه را داخل سبدی یا ظرفی ریخته و از بچهها بخواهید هر دفعه یکی از کاغذها را بیرون بکشند و شما با صدای بلند آن را بخوانید و بچهها باید بگویند عادت خوب یا بد هست.
■پانتومیم
بگذارید بچه ها با جنب و جوش و حرکات خلاقانه نمایش خلاق و پانتومیم داشته باشند.یکی از بچهها عملی را انجام میدهد مانند مسواک زدن، حمام کردن و غیره و بقیه کودکان باید حدس بزنند چه کاری میکند و بعد شما در مورد نکات و رفتار صحیح آن عمل صحبت کنید.
■خمیر بازی
خمیر بازی مهارت حرکتی ظریف، خلاقیت و تخیل پردازی در بازیهای وانمودی تقویت میکند.اجازه بدهید ابتدا کودکان خودشان خمیر نمکی درست کنند.دستور خمیر نمکیببینید. مواد را اندازهگیری کنند تا با مفاهیمریاضی آشنا شوند.خمیرها را چند قسمت کنند و به هر گوله رنگ خوراکی اضافه کنند و با رنگها و ترکیب آنها هم آشنا شوند.همینطور که خمیر را له، رول، پهن، فشار میدهند انگشتانشان قوی میشود و در انتها هدف درست کردن میکروب با خمیر و اجرای بازی نمایشی هست.
#بهداشت
#نکات_آموزشی
👈آدرس ما در پیام رسان ایتا 👇👇👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1339359428C0e61d7a74b
─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
@morabe_koodak ─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش بهداشت دندان ( کاردستی)
#بهداشت
#کاردستی
👈آدرس ما در پیام رسان ایتا 👇👇👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1339359428C0e61d7a74b
─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
@morabe_koodak ─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی تشویق مسواک زدن
#مسواک_زدن
#کاردستی
#بهداشت
👈آدرس ما در پیام رسان ایتا 👇👇👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1339359428C0e61d7a74b
─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
@morabe_koodak ─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش بهداشت فردی
#بهداشت
👈آدرس ما در پیام رسان ایتا 👇👇👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1339359428C0e61d7a74b
─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
@morabe_koodak ─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
47.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بازممدرسهامدیرشد
♧قسمت ۵. ♧
فوروارد کن 🌺
👈آدرس ما در پیام رسان ایتا 👇👇👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1339359428C0e61d7a74b
─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
@morabe_koodak ─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
8.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون خاطره انگیز
#پت_پستچی
👈آدرس ما در پیام رسان ایتا 👇👇👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1339359428C0e61d7a74b
─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
@morabe_koodak ─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
ahkam ebtedaii (www.mplib.ir).pdf
2.52M
📚 كتابچه #احكام ابتدايي
📌مناسب برای دانش آموزان مقطع ابتدایی
👈آدرس ما در پیام رسان ایتا 👇👇👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1339359428C0e61d7a74b
─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
@morabe_koodak ─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
🍩 خوراکی برای #مدرسه چی ببریم؟
👆در این فهرست، نگاهی به ده لقمه برای مدرسه میاندازیم که ارزش غذایی بسیار بالایی دارند و بهتره والدین عزیز اینها را به عنوان تغذیه مدرسه به بچهها بدن.
👈آدرس ما در پیام رسان ایتا 👇👇👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1339359428C0e61d7a74b
─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
@morabe_koodak ─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
#قصه_کودکانه
.
🌸گلستان سعدی قصه
🌼قصه های شیرین ایرانی
🌼سنگ قبر ما را به بهشت نمیبرد
تا بوده و نبوده دنیا پر از آدمهای فقیر و پولدار بوده؛
اما بشنوید این داستان قشنگ را که در باره ی فخرفروشی است؛ فخرفروشی که حتی...
بهتر است من حرفی نزنم و قصه را بخوانیم.
خلیل سرش را پایین انداخته بود و میرفت. او پای پیاده به آرامی از کنار جاده به سوی گورستان میرفت و خاطراتش را مرور می کرد. پدرش را به یاد میآورد که چه قدر زحمتکش بود و برای بزرگ کردن او و خواهرهایش چه سختیهایی را تحمل کرده بود؛ چه شغلهایی
پدرش مدتی سقا بود از آب انبار شهر برای خانه ها آب میبرد و برای هر سطل آب پولی میگرفت.
مدتی دلاک حمام بود و مردمی را که به حمام می آمدند، کیسه میکشید. چند سالی هم خشت مالی میکرد و برای ساختن خانهها خشت و آجر درست میکرد .
خلاصه به هر دری میزد تا پولی از راه حلال به دست آورد و چرخ زندگی اش را بچرخاند به همین سبب کارهای سخت و دشوار خیلی زود او را از پا درآورد و بیمار کرد.
وقتی از دنیا رفت، مردم شهر به مسجد رفتند و در مراسم ختماش شرکت کردند. خلیل هم خوشحال بود هم ناراحت. ناراحتیاش به خاطر از دست دادن پدر بود؛ خوش حالی اش برای دیدن مردمی بود که به مسجد آمده بودند.
آنها خیلی زیاد بودند و خلیل نمیدانست آنها کی هستند. همه ی آنها از خوبیهای پدر او حرف میزدند.
کم کم به گورستان رسید. حلوای ساده ای را که همسرش آماده کرده بود از توبره اش بیرون آورد. آن را روی قبر پدر گذاشت و به هر که از آنجا رد میشد میداد تا برای شادی روح پدرش دعا بخواند.
در همین موقع چشمش به جوانی افتاد که با اسب و کالسکه به قبرستان آمده بود .او را میشناخت. نامش داوود بود. داوود لباسی گرانبها و ظاهری بسیار آراسته داشت. او هم بر سر قبر پدرش یک سینی حلوا گذاشت؛ حلوایی که بوی زعفرانش دل هر رهگذری را میبرد. پدر خلیل، مدتی هم در حجره ی بازرگانی پدر داوود باربری کرده بود. خلیل چند قدمی جلو رفت تا برای آمرزش روح پدر داوود فاتحه ای بخواند. هنوز فاتحه خواندنش تمام نشده بود که صدای داوود را شنید: روزگار را ببین ،پدر تو برای پدر من کار میکرد و بارش را می برد؛ اما حالا مثل دو همسایه ی دیوار به دیوار شده اند و در کنار هم خوابیدند.
بله همین طور است. خداوند رحمتشان کند.
- عجب روزگاری خانه ی شما در آن سوی شهر و در میان خرابه هاست و خانهی ما در بهترین جای شهر و در میان باغهای میوه و گل و ریحان، ولی در اینجا خانه ی پدرانمان در کنار هم است و انگار هیچ فرقی با هم ندارند.
بله همین طور است، خداوند رحمتشان کند.
خليل بلند شد و حلوایی را که آورده بود، جلو داوود گرفت و گفت: «بفرمایید کمی از این حلوا به دهان بگذارید.»
داوود دست او را پس زد و گفت: «نه، میلم نیست. تو از این حلوا بخور که از بهترین آرد و بهترین روغن و زعفران درست
شده.»
خلیل کمی حلوا از سینی برداشت و گفت: روحش شاد. خداوند
از همه ی گناهان ما بگذرد و رفتگان را ببخشد.
حلوا را در دهان گذاشت تا پیش از آن که خودنمایی های داوود دوباره شروع شود از آنجا برود. هنوز چند قدمی برنداشته بود که باز صدای داوود به گوشش رسید.
ولی سنگ قبرشان خیلی فرق دارد. نگاه کن... سنگ قبر پدر من از مرمر درخشان است. این سنگ سنگین را چهار اسب تنومند از شهری دور آورده اند.
سنگهای دور و برش هم بسیار سنگین و زیباست.
خليل گفت: «بله همین طور است خیلی سنگین و
زیباست.»
داوود ادامه داد: «ولی قبر پدر تو چه؟ اصلاً سنگی ندارد و مشتی
خاک بر آن پاشیده اند. این مرده کجا و آن مرده کجا؟
خلیل که دیگر از حرفهای او خسته شده بود گفت: «تمام این حرفها درست؛ ولی در روز قیامت، تا پدر تو به خود بیاید و بخواهد خودش را از زیر این سنگهای سنگین بیرون بکشد،
پدر من به بهشت رسیده است.»
این را گفت و از آنجا دور شد.
👈آدرس ما در پیام رسان ایتا 👇👇👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1339359428C0e61d7a74b
─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
@morabe_koodak ─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─