بوسیدن و یا در آغوش کشیدن به اجبارِ
بچهها حتی اگر که به علتِ محبتِ
"بیش از اندازه" باشد، میتواند یک نوع
کودک آزاری هیجانی محسوب شود! که:
"پررنگ تر از نمونه فیزیکی است"
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
فکر نکنید اگربگویید
این حرفها برای تو زوده
برو بخواب نشنوم دیگه از این حرفها بزنی
به موقعش خودت میفهمی
او دیگرکنجکاوی نخواهدکرد،بلکه فقط شما را در جریان نخواهد گذاشت.
متناسب سن به او پاسخ دهید
#قصه
#مداد_نق_نقو
✏️
یک مداد بود نق نقو، هر وقت مشق می نوشت می گفت: «وای چه قدر بنویسم. خسته شدم. از بس نوشتم، کمرم درد گرفت.» یک وقت هم می گفت: «چرا بنویسم؟ نوکم کوچولو می شود.»
✏️
مداد هر روز برای نوشتن یک نقی می زد و از نوشتن فرار می کرد. یک روز از توی دهان خانم جامدادی پرید بیرون. قل خورد و رفت گوشه ی میز گفت: «آخیش راحت شدم! من که دیگر نمی نویسم. حالا هر کاری که دلم بخواهد می کنم.» بعد هم رفت و قل خورد از این سر میز و تا آن سر میز و غش غش خندید. فکر کرد که با کی بازی کند، که یک دفعه صدای مداد رنگی را شنید. قل خورد و رفت جلو و گفت: «منم بازی، منم بازی.»
✏️
مداد رنگی ها با تعجب به مداد نق نقو نگاه کردند و گفتند: «ما که بازی نمی کنیم، ما فقط داریم توی دفتر نقاشی می کشیم.» مداد نق نقو گفت: «خب منم نقاشی کنم.» مداد رنگی ها گفتند: «تو که مداد رنگی نیستی، زود برو ما کار داریم.» بعد هم خندیدند و نقاشی کردند.
✏️
مداد نق نقو توی دلش ناراحت شد. اما به روی خودش نیاورد و قل خورد و از پیش آن ها رفت آن سر میز.
آن سر میز، پاک کن داشت با مداد تراش حرف می زد. پاک کن را که دید خوش حال شد و گفت: «آهای پاک کن می آیی با هم بازی کنیم؟»
پاک کن گفت: «چی بازی؟» مداد نق نقو گفت: «من خط می کشم، تو روی خط ها راه برو.» پاک کن گفت: «باشه اما اگر من روی خط راه بروم که همه را پاک می کنم.» مداد باز هم ناراحت شد. هیچی نگفت.
✏️
مدادتراش که ایستاده بود و به حرف آن ها گوش می کرد، بلند گفت: «مداد جان، وایستا خودم با تو بازی می کنم.»
مداد قل خورد پیش مداد تراش. گفت: «راست می گویی با من بازی می کنی؟» مداد تراش گفت: «معلومه که بازی می کنم. اما اول بگذار یکم تو را بتراشم تا نوکت تیز شود، بعد هم می آیم و با تو بازی می کنم.» مداد نق نقو تا این را شنید جیغی کشید و قل خورد، فرار کرد و رفت پیش جامدادی قایم شد.
✏️
مداد نق نقو قلبش تند تند می زد خیلی ترسیده بود همان جا نشست و زار زار گریه کرد. خانم جامدادی که همه چیز را دیده بود گفت: «عزیزم گریه نکن.» مداد گفت: «منو ببخش، من بی اجازه رفتم بیرون.» خانم جامدادی لبخندی زد و گفت: «بدو که دفتر کوچولو منتظر تو است.»
مداد نق نقو از آن به بعد هیچ وقت نق نزد.
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🐝🐝🐝
پاییز که از راه میرسه دوباره
برگ درختا میشه چون ستاره
ستاره های رنگی و طلایی
طلایی و قهوه ای و نارنجی
هوامیشه کمی سرد
کمی سرد و دل انگیز
میخواد بگه اومده
اومده فصل پاییز
هوا میشه کمی سرد
کمی سرد و دل انگیز
میخواد بگه اومده
اومده فصل پاییز
پرنده ها کوچ میکنن از اینجا
میرن اونجا دنبال سرپناه
سرپناهی باشه از اونجا بهنر
یعنی جایی که سبز باشه و گرمتر
هوا میشه کمی سرد
کمی سرد و دل انگیز
میخواد بگه اومده
اومده فصل پاییز
هوا میشه کمی سرد
کمی سرد و دل انگیز
میخواد بگه اومده
اومده فصل پاییز
پاییز میاد با میوه های خوشرنگ
سیب و انار و خرمالو رنگارنگ
پاییز میاد با میوه های خوشرنگ
سیب و انار و خرمالو رنگارنگ
سه ماه داره مهر و ابان و آذر
بعدش زمستون و یه فصل و دیگر
سه ماه داره مهر ابان و آذر
بعدش زمستون و یه فصل دیگر
آشنایی کودکان با پاییز🍂🍂🍂🍂🍂
🐣قصه "حدیث کسا" با زبان کودکانه و شعر گونه:🐣
(مطالبی که داخل گیومه هست به حالت شعر خوانده میشه وبقیه مطالب به حالت قصه)
"یه روز حضرت زهرا(س)
مادر ما بچه ها
که خیلی مهربونه
تنها بود و نشسته بود تو خونه"
که یهوی دیدن تق و تق و تق در میزنن, حضرت زهرا (س) فرمودن:
"کیه کیه که پشت در, در میزنه
به خونه امام علی (ع) سر میزنه"
اون کسی که پشت در بود فرمود:
"منم منم پیامبر (ص)
که اومدم پشت در
سلام بر دخترم
فاطمه اطهرم"
حضرت زهرا (س) جواب سلام پدر رو دادن و گفتن بفرمایید تو, بچه ها پیامبر بابای حضرت زهرا بودن.
پیامبر فرمودن:
"ای دختر عزیزم
مریضم و مریضم
یدونه عبا میاری
که رو سرم بذاری"
حضرت زهرا هم رفتن و یدونه عبا که مثل پتو بود اوردن و روی پیامبر انداختن, بچه ها عبا یه پارچه بزرگه که عرب ها روی دوششون می انداختن, مثل همین چیزی که روحانی ها رو دوششون می اندازن.
بچه ها اگر گفتید اسم عباشون چی بود?
کسا بود و کسا بود.
( بعد از یکی دو بار تکرار این بیت, به بچه ها بگید هر جای قصه پرسیدم "اسم عباشون چی بود" باید بپرید بالا و بگید "کسا بود و کسا بود")
یه کمی گذشت که حضرت زهرا (س) دیدن دوباره تق و تق و تق در میزنن.
"کیه کیه که پشت در, در میزنه
به خونه امام علی سر میزنه"
"کی بود? امام حسن (ع)
سرور هر مرد و زن"
بچه ها امام حسن که پسر حضرت زهران اون موقع ها مثل شما کوچولو بودن.
ایشون فرمودن:
"سلام مامان خوبم
مامان مهربونم"
حضرت زهرا هم در جواب گفتن:
"سلام نور دو چشمم
سلام میوه قلبم"
امام حسن فرمودن:
"چه بوی خوبی میاد
بوی پیامبر میاد?
این بویی که پیچیده توی خونه
شبیه بوی عطر
بابا بزرگ خوب و مهربونه"
بچه ها پیامبر, پدر بزرگ امام حسن بود, حضرت زهرا در جواب گفتن بله, پیامبر اینجان و بعد جای پیامبر و عبا رو نشون امام حسن دادن.
"اسم عباشون چی بود
کسا بود و کسا بود"
امام حسن رفتن پیش پیامبر گفتن:
"سلام ای مهربونم
بابا بزرگ خوبم
اجازه می دید منم زیر عباتون
بشینم و بمونم"
پیامبر هم اجازه دادن و امام حسنم رفتن زیر عبا
" اسم عباشون چی بود?
کسا بود و کسا بود"
یکمی گذشت حضرت زهرا دیدن دوبار تق و تق و تق در میزنن. حضرت فرمودن:
"کیه کیه که پشت در, در میزنه
به خونه امام علی سر میزنه"
"کی بود? امام حسین(ع)
عزیز و نور دو عین"
بچه ها امام حسین هم که پسر حضرت زهران اون موقع ها مثل شما کوچولو بودن.
ایشون فرمودن:
"سلام مامان خوبم
مامان مهربونم"
حضرت زهرا هم در جواب گفتن:
"سلام نور دو چشمم
سلام میوه قلبم"
امام حسین فرمودن:
"چه بوی خوبی میاد
بوی پیامبر میاد?
این بویی که پیچیده توی خونه
شبیه بوی عطر
بابا بزرگ خوب و مهربونه"
حضرت زهرا در جواب گفتن بله, پیامبر اینجان و بعد جای پیامبر و عبا رو نشون امام حسین دادن.
"اسم عباشون چی بود
کسا بود و کسا بود"
امام حسین رفتن پیش پیامبر گفتن:
"سلام ای مهربونم
بابا بزرگ خوبم
اجازه می دید منم زیر عباتون
بشینم و بمونم"
پیامبر هم اجازه دادن و امام حسینم رفتن زیر عبا
" اسم عباشون چی بود?
کسا بود و کسا بود"
یکمی گذشت حضرت زهرا دیدن دوبار تق و تق و تق در میزنن. حضرت فرمودن:
"کیه کیه که پشت در, در میزنه
به خونه امام علی سر میزنه"
"کی بود? امام علی(ع)
وصی بعد از نبی(ص)"
امام علی فرمودن:
"سلام حضرت زهرا
دختر رسول خدا"
حضرت زهرا هم در جواب گفتن:
"سلام امیر مومنین
سلام امام اولین"
بچه ها حضرت علی, همسر حضرت زهرا بودن, ایشون فرمودن:
"بوی خوش پیامبر
پر شده توی خونه
آیا رسول خدا
مهمون خونمونه?"
حضرت زهرا فرمودن بله, و جای پیامبر و دو تا پسرای حضرت علی و عبا رو نشونشون دادن, بچه ها
"اسم عباشون چی بود
کسا بود و کسا بود"
حضرت علی رفتن پیش پیامبر و گفتن:
"سلام رسول خدا
اجازه می دید منم باشم با شما
بشینم زیر عبا"
پیامبر هم اجازه دادن و امام علی هم رفتن زیر عبا, تا الان کیا نشستن زیر عبا, چند نفر بودن ?
"اسم عباشون چی بود? کسا بود و کسا بود."
"خب بچه ها به نظرتون
دیگه کی مونده بود
که بره بشینه زیر عبا
پیش پیامبر خدا
آفرین بانو حضرت زهرا"
حضرت زهرا رفتن پیش پیامبر و دوباره سلام کردن و گفتن:
"سلام رسول خدا
اجازه می دید منم باشم با شما
بشینم زیر عبا"
پیامبر فرمودن:
"سلام به تو دخترم
سلام پاره تنم
بیا تو هم بشین کنار ماها
تا که همه با هم بشیم
پنج تن آل عبا"
"بچه ها پنج تن آل عبا کیا بودن?
پیامبر و امام علی
حضرت زهرا
امام حسن و
امام حسین"
"اسم عباشون چی بود?
کسا بود و کسا بود"
بچه ها بعد پیامبر دو سر عبا رو گرفتن و دست راستشون رو به طرف آسمون بلند کردن و برای کسانی که زیر عبا بودن و همه کسانی که اون ها رو دوست دارن دعا کردن.
التماس دعای فراوان
فرزندان ما زودتر از آنچه تصور کنیم بزرگ میشوند
تا کوچک هستند از وجودشان لذت ببرید تا وقتی آنها بزرگ شوند به داشتن والدینی چون شما افتخار کنند
🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🐝🐝
💕💕
▪️ اگر کودک من در برابر دیگران از حق خود دفاع نمی کند،
ممکن است به این دلیل باشد که مرتب او را در جمع و درمقابل دوستانش تنبیه کرده ام...
#ترفندهایی_برای_ساکت_کردن_کلاس_درس
بخواهید حرکتی انجام دهند
از همه شاگردها بخواهید با هم دسته جمعی حرکتی انجام دهند.مثلا هر چه در دستشان هست را بیاندازند، زیپ دهان را ببندند( حرکتی شبیه دوختن لب)، نگاهها به جای خاصی خیره شود( همه با هم به نقطهای خیره شوند)
بلند - کوتاه 📊
1. اندازه گیری انگشتان دست
یکی از بهترین روش ها برای مرحله مجسم و عینی اندازه گیری با وسایل ملموس خودمان است مثل انگشتان یا قد😐 که البته خیلی جاها برای اموزش بلندی و کوتاهی اندازگیری قد بچه ها رو مطرح کردن ولی بنده خودم شخصا مخالف اینکارم اونم ب دلیل اینکه ممکنه بچه های کوتاه قد احساس تحقیر و کوچکی کنند و اثرات روانی بدی رو انها بگذارد
بهتر است ابتدا کوتاهي و بلندي را به صورت عيني آموزش داد. به همه نو اموزان بگویید انگشتان دستتان را نگاه کنید و بگید کدومش بلند و کدومکوتاه هس خود در حالت ايستاده قرار دهيد. همين کار را با بچه ها و يا اشيا کوتاه تر يا بلندتر از خودش که در خانه است، انجام دهيد
یا اندازگیری نواموز با یک وسیله کوتاهتر از خودش مثل خط کش یا یک چوب ک کوتاهتر است ک این احساس خوبی هم در نو اموز ایحاد میکند مخصوصا پسران
2. استفاده از اشيا ⚔✏️📝
مي توان از مدادهاي با اندازه هاي مختلف يا اشيا با اندازه هاي مختلف استفاده کرد و مفهوم کوتاهي و بلندي را مانند بالا به کودک آموزش داد.
3. استفاده از تصاوير و کاربرگ ها و کشیدن تصاویر روی تابلو که مرحله نیمه مجسم است
وقتي کودک به مفهوم کوتاهي و بلندي دست پيدا کرد، به او تصاويري را نشان دهيد و از او بخواهيد که کوتاه ترين يابلندترين را پيدا کند.
و در مرحله سوم یعنی مرحله ذهنی از کودکان بخواهید که اشیا و وسایل کوتاه و بلند رو در کلاس پیدا کنند و ببینید و بگویند ب شما
#بلند_کوتاه
کودکتان بیش فعال است؟
مصرف این مواد را در کودک محدود کنید
پنیر
بستنی
ماست
شکلات
اسنک ها و فست فودها
نوشیدنی های گازدار و آبمیوه های صنعتی