#30درس_زندگی
درس بیست و یکم #حجاب
چون در درس گذشته گفتيم: «شوهر نبايد نسبت به زنش تعصب و غيرت ورزى بيجا داشته باشد ))، اكنون بايد روشن شود كه موارد غيرت ورزى از نظر اسلام، كجا و در چه حد است، تا اضافه بر آن را بيجا بشماريم.
غيرت ورزى شوهر درباره زن، نسبت به حجاب و عفاف او مى باشد. در اين درس درباره دستور اسلام نسبت به حجاب زن بحث مى كنيم:
در آيات قرآن و احاديث و روايات اسلامى چنانكه در ضمن «دليل» خواهيم گفت حجاب زن به دو گونه مختلف مطرح شده است. در برخى از مآخذ سخت گيرى و محدوديت زيادى براى زن قائل مى شود تا آنجا كه:
1- شوهر اگر بتواند كارى كند كه هيچ مردى زنش را نشناسد، بهتر است.
2- صداى زن عورت است و نبايد به گوش نامحرم برسد.
3- زن نبايد پاهايش را طورى به زمين بزند كه صداى خلخال پايش به گوش مردى برسد.
در مقابل اين دسته از مآخذ، ادلى ديگرى وجود دارد كه در نظر ابتدائى مخالف با اينهاست، مانند:
1- هر مرد و زن نامحرمى مى توانند با يكديگر دست بدهند به شرط آنكه با دستكش باشد و دست يكديگر را نفشارند، البته اين عمل كراهت دارد.
2- هر مردى مى تواند به هر زنى سلام كند، و او را به غذائى كه مى خورد، دعوت كند مگر زن جوانى كه صدايش محرك و وسوسه انگيز باشد. كه نسبت به چنين زنى كراهت دارد.
3- پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در جنگها و مسافرتها يكى از همسرانش را همراه خود مى برد و در جنگ احد دخترش حضرت فاطمه عليها السلام، حضور داشت.
4- اصحاب پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) چهره فاطمه عليها السلام را كه از گرسنگى زرد شده بود ديده اند.
اينها نمونه هائى بود، از دو دسته مآخذ مختلف كه درباره حجاب و عفاف زن نقل شده است. نمونه هاى بسيار ديگرى هم وجود دارد كه جوينده در آيات و احاديث مشاهده مى كند.
در مقام حل مطلب و رفع اختلاف هر زن مسلمانى بايد به مرجع تقليدش رجوع كند و فتواى او را بخواند و عمل كند، اما از نظر طرح يك مساله علمى، به عقيده نويسنده، تضاد و تناقضى بين اين دو دسته از ماخذ وجود ندارد، زيرا:
اولا: محدوديت و در خانه نگهداشتن زن، مشروط شده است به اينكه «اگر مرد بتواند» يعنى اگر وضع اجتماعى و خانوادگى، در شهر يا روستايى چنين باشد كه براى زن هيچ لزومى نداشته باشد كه از خانه بيرون برود، به طورى كه تمام احتياجات خود و شوهر و فرزندانش با بودن او در خانه تامين شود، و رابطه با مردان بيگانه را شوهر و فرزندانش به عهده گيرند، بهتر است چنين زنى با مردان بيگانه رفت و آمد و آشنايى نداشته باشد. اگر خواننده محترم بگويد: در زمان ما، از ميان صدها زن يك زن مى تواند اينگونه زندگى كند، اسلام پاسخ مى دهد: اين دستور هم نسبت به همان يك زن صادر شده است.
ثانيا: بدون شك تاكيد اسلام در امر حجاب، به خاطر خير خواهى و دلسوزى نسبت به خود زن و حفظ عفاف و شخصيت اوست، و زنان در جذابيت و دلربائى مختلفند، اسلام به زنانى كه قيافه و صداى وسوسه انگيزى دارند، محدوديت مى دهد كه در برابر مردان، مخصوصا جوانان آشكار نشوند و آنان را تحريك نكنند، ولى نسبت به زنان عادى و كهنسال و روستائيان ساده پوش تا حدى آن محدوديت را برمى دارد.
ثالثا: از لحاظ مقررات اسلام، چنانكه رعايت عفت بر زن واجب است، صله رحم هم بر او واجب است و ترك آن از گناهان كبيره بشمار مى رود، چنانكه قضاء حوائج زنان مسلمان واداء حقوق آنها هم بر هر زن مسلمانى واجب است به طورى كه در درس چهاردهم گفته شد. بنابراين زن بايد هم به ديدن خويشانش برود و هم عفت خود را حفظ كند.
رابعا: تاريخ نشان داده است كه قدرت غريزه جنسى و فريبكارى و وسوسه شيطانى خيلى بيشتر از آن است كه پسر يا دختر جوانى فكر كند كه او مى تواند در ميان آتش برود و خود را حفظ كند. شما به هر دختر جوانى بگوييد: حجاب خود را حفظ كن، مبادا پسران هرزه فريبت دهند مى گويد: من قويتر از آنم كه در دام هرزگان افتم، من حجاب و محدوديت نمى خواهم، ولى خداوند مهربان و پيغمبر خيرخواه او مى گويد: براى زن بهتر است، حجاب خود را رعايت كند.
اگر وضع اجتماعى طورى باشد كه مثلا از ميان ده دختر يك دختر فريب بخورد، اسلام دلسوز و خيرخواه به همه دختران دستور مى دهد حجاب را رعايت كنند و از مرآ و منظر جوانان به دور باشند، زيرا آن دخترى كه فريب مى خورد، معلوم نيست كدام يك از آنهاست، بنابراين لزوم حجاب 9 دختر را شما به عنوان پيشگيرى و رعايت احتياط فرض كنيد، شما دختران عزيز از انواع حيله گريها و دغل بازيهاى جوانان هرزه اطلاع نداريد. تاريخ نشان مى دهد كه آنها حتى زنان شوهردار را فريب داده و به دام انداخته اند.
خامسا: چنانكه مراعات عفت بر زنان لازم است، سهولت و رواج كارهاى اجتماعى چنانكه مردم در فشار و سختى نباشند هم واجب است شايد استثناء وجه و كفين يعنى عدم وجوب پوشيدن صورت و كف و پشت دستها بر زنان، هر چند جوان باشند، به همين جهت است،
چنانكه در زمان احرام حج و عمره بر زنان واجبست كه صورت خود را باز گذارند، هر چند در ميان انبوه مردان باشند. و نيز بنده ئى كه در خانه زنى خدمت مى كند، اگر موى سر و ساق پاى خانمش را ببيند، مانعى ندارد.
بنابر آنچه گفتيم حدود غيرت ورزى باجا و بيجا كاملا مشخص مى شود: غيرت ورزى شوهر نسبت به زن زمانى پسنديده و مطلوب است كه احتمال فريب خوردن و بدام افتادن او عاقلانه باشد يا حتى اگر وضع زن طورى باشد كه پسر جوان را تحريك كند و به اصطلاح به نظر ريبه (با سوء نيت و قصد لذت ) به او نگاه كند، خود زن وظيفه دارد كه در آن مورد و با آن وضع ظاهر نشود و شوهر هم بايد او را از قبآن كار منع كند، ولى اگر وضع زنى عادى است و هيچ گونه احتمال فساد و ريبه ئى در كار نيست، شوهر نبايد سخت گيرى و جلوگيرى كند و آيات و روايات مختلف اسلامى هم به همين جهت ناظر است، يعنى در مورد زنان جاذب و صاحب وضع جالب سخت گيرى و محدوديت است و براى زنان عادى و داراى وضع غير جاذب، دستور اسلام هم ساده و عادى است و در موردى هم كه فساد و ريبه مشكوك باشد، عقل حكم مى كند، به عنوان پيشگيرى و رعايت احتياط و نيز به خاطر اهميت عفت زن و سلامت نسل، لباس زن و حركات و نگاه او جاذب و جالب نباشد.
دليل
81- و ان استطعت اءن لا يعرفن غيرك فافعل.
اگر بتوانى كارى كن، كه زنانت غير تو نشناسند. (86)
82- فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض.
شما زنان نبايد صداى خود را در گفتار نازك كنيد تا مرد بيمار دل به طمع افتد. (87)
از آيه شريفه استفاده مى شود كه اگر سخن گفتن زن ساده و عادى باشد مانعى ندارد و حرمت در صورتى است كه زن عمدا صدايش را نازك و محرك كند، و شرط ديگرى كه از آيه استفاده مى شود اينست كه حرمت در صورتى است كه آن صدا را مرد بى تقوايى بشنود و در زن طمع كند، پس اگر زن چنين وضعى را در شنوندگان سراغ نداشته باشد، مثل اينكه شنوندگان، زنان و كودكان و سالخوردگان باشند، سخن گفتن و حتى نازك كردن صدا هم مانعى ندارد و نيز استفاده ديگرى كه از آيه شريفه مى شود، اين است كه: بستر و حجاب و محدوديتى كه اسلام براى زن قائل است، به خاطر مفاسدى است كه از بى پرده بودن و آشكار شدن او در برابر مردان بى تقوى حاصل مى شود، - چنانكه در درس چهاردهم از قول شيخ حر عاملى نقل كرديم - ولى اين سخن به آن معنا نيست كه حجاب و تستر بر زن لازم نيست، مگر در صورتى كه فساد و ريبه ئى در كار باشد، زيرا چنانكه در همين درس گفتيم، چون وقوع فساد آشكار نيست و دختر سست عنصر و پسر هرزه شناخته نمى شود، به عنوان احتياط و پيشگيرى از وقوع مفسده احتمالى، به حكم عقل تستر و حجاب بر همه زنان لازم مى شود تا عده قليل و حتى يك درصد آنها هم به تباهى و فساد كشانده نشوند.
83- يا اءيها النبى قل لازواجك و بناتك و نساء المومنين يدنين عليهن من جلابيبهن، ذلك اءدنى ان يعرفن فلا يؤ ذين. اى پيغمبر به همسران و دخترانت و نيز به زنان مومنين بگو، روپوشهايشان را به خودشان بپيچند اين مناسبتر است كه آنان را بشناسند و آزارشان نكنند. (88)
وقتى زنان چادر يا عباى روپوشى را به خود پيچيدند، جوانان هرزه اى كه در سر راه ايستاده اند، مى فهمند كه آنها زنان عفيف و پاكدامن مى باشند، لذا ايشان را با شوخى كردن و متلك گفتن آزار نمى دهند.
84- والقواعد من النساء اللاتى لا يرجون نكاحا فليس عليهن جناح اءن يضعن يثابهن غير متبرجات بزينه و اءن يستعففن خير لهن.
و زنانى كه از عادت و زائيدن وامانده اند و اميد شوهر كردن ندارند، گناهى بر آنها نيست كه بدون نمايش زينت، روپوش خويش نزد نامحرمان، از تن برگيرند، ولى اگر خوددارى كنند، برايشان بهتر است. (89)
مقصود از روپوش، عبا يا چادر يا هر جامه ديگرى است كه زن روى پيراهن و روسرى خود مى پوشد. پوشيدن چنين روپوشى براى زنان جوان لازم است و براى زنان پيرى كه اميد شوهر كردن ندارند، لازم نيست به شرط اينكه به قصد نمايش زينت نباشد ولى آنها هم اگر رعايت عفت كنند و آن روپوش را كنار نگذارند بهتر است.
85- استاءذن ابن ام مكتوم على النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) و عنده عايشه و حفصه، فقال لهما: قوما فادخلا البيت، فقالتا: انه اءعمى، فقال ان لم يركما فانكما تريانه.
ابن ام مكتوم - كه نابينا بود - اجازه گرفت و خدمت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيد، در حالى كه دو زوجه آنحضرت: عايشه و حفصه نزدش بودند، حضرت به آنها فرمود: برخيزيد و به خانه رويد، آنها گفتند: او كه نابيناست. فرمود: اگر او شما را نمى بيند، شما كه او را مى بينيد. (90)
پيداست كه اين حديث در مورد نهى از نگاه كردن زن به مرد است نه مرد به زن، بعلاوه فقهاء عظام در اين حديث احتمال خصوصيت مورد مى دهند و مى گويند اين حكم را نمى توان تعميم داد، يعنى تنها به استناد به اين حديث نمى توانيم بگوييم: اگر زنى در برابر مرد كورى قرار گيرد و تصميم جدى بگيرد كه به آن مرد نگاه نكند،
باز هم لازم باشد، از نزد او برخيزد و برود، بلكه در چنين موردى مى توان گفت: زن اختيار دارد كه يا آنجا بنشيند و به مرد نگاه نكند، يا از آنجا برخيزد و برود تا او را نبيند، مگر اين كه دليل ديگرى داشته باشيم كه برخاستن را به طور كلى لازم بداند.
86- و لا يضربن باءرجلهن ليعلم ما يخفين زينتهن.
زنان پاهاى خود را جورى به زمين نزنند كه زينتهاى نهانى ايشان دانسته شود. (91)
87- عن اءبيعبدالله (صلى الله عليه و آله و سلم ) قال: ما ياءمن الذين ينظرون فى اءدبار النساء اءن ينظر بذلك فى نسائهم.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: كسانى كه به پشت و عقب زنان نگاه مى كنند، ايمن نباشند از اين كه ديگران به عقب زنان آنها نگاه كنند. (92)
88- قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): اذا جلست المراءه مجلسا فقامت عنه فلا يجلس اءحد فى مجلسها حتى يبرد.
هر گاه زنى از جائى كه نشسته بر خيزد، مردى در آنجا ننشيند مگر زمانى كه سرد شود. (93)
89- عن ابى بصير، عن اءبيعبدالله، قال: قلت له: هل يصافح الرجل المراءه ليست بذات محرم ؟
فقال: لا، الا من وراء التوب - و فى اخرى - و لا يغمزكفها.
ابوبصير گويد: از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدم: آيا مرد مى تواند با زن نامحرم دست بدهد؟ فرمود: نه، مگر از زير پارچه ئى. و در روايت ديگر است كه دست زن را فشار ندهد. (94)
90- عن اءبيعبدالله (عليه السلام ) قال: كان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) يسلم على النساء و يرددن عليه و كان اميرالمومنين (عليه السلام ) يسلم على النساء و كان يكره اءن يسلم على الشابه منهن. ..
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به زنها سلام مى كرد و زنها جواب مى دادند و اميرالمومنين (عليه السلام ) به زنها سلام مى كرد، ولى از سلام كردن به زن جوان كراهت داشت. (95)
91- كان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) اذا اراد سفرا اءقرع بين نسائه فاءيتهن خرج سهمها خرج بها...
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هر گاه مى خواست به سفر برود، براى بردن زنى همراه خويش قرعه مى كشيد و اسم هر زن كه در قرعه بيرون مى آمد، او را همراه خود مى برد. (96)
92- عن عمران بن الحصين، قال: كنت عند النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) جالسا اذ اءقبلت فاطمه عليها السلام و قد تغير وجهها من الجوع
عمران گويد خدمت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نشسته بودم كه فاطمه (س ) وارد شد، در حالى كه چهره اش از گرسنگى دگرگون بود. و در روايت ديگر جابر بن عبد الله انصارى چهره حضرت فاطمه را از گرسنگى زرد مى بيند. (97)
93- عن اءبى بصير، عن اءبيعبدالله (عليه السلام ) قال ساءلته عن قول الله عزوجل «و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها» قال الخاتم و المسكه.
ابو بصير گويد از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدم از معنى آيه شريفه «زنان نبايد زينت دست خود را آشكار كنند مگر آنچه خود ظاهر است» فرمود: (مقصود از آنچه ظاهر است ) انگشتر و دست برنجن مى باشد. (يعنى ديدن انگشتر و دست بند زن مانعى ندارد زيرا پوشيدن و نگاه داشتن آن موجب عسر و حرج است. (98)
94- فلما كان ليله الزفاف اءتى النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) ببغلته الشهباء و ثنى عليها قطيفه و قال لفاطمه: اركبى و اءمر سلمان اءن يقودها.
حضرت فاطمه (عليه السلام ) در شب عروسيش سوار بر استرى بود و سلمان افسار آن را گرفته و مى برد. (99)
95- سمعت اءبا عبدالله (عليه السلام ) يقول: ان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) دخل بيت ام سلمه فشم ريحا طيبه فقال اءتتكم الحولاء فقالت هوذا هى. .. (100)
زنى به نام «حولاء» در مدينه عطر فروشى مى كرد و يكى از مشتريانش پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود. (101)
96- سمعت اءبا عبدالله (عليه السلام ) يقول: لاباءس بالنظر الى راءوس اءهل تهامه و الاعراب و اءهل السواد والعلوج لاءنهم اذانهوا لا ينتهون.
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: نگاه كردن به موى سر زنان چادرنشين و روستائيان و گبران آتش پرست و اقليتهاى مذهبى مانعى ندارد، زيرا اگر آنان را نهى كنى، گوش نمى كنند. (102)
از دليلى كه امام (عليه السلام ) در آخر روايت فرمود، معلوم مى شود كه هر زن روستايى شامل اين حكم نيست، بلكه روستائى اى كه قدرت فهم مسائل دين را نداشته باشد، چنانكه زن ديوانه هم چنين است.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#30درس_زندگی
درس بیست و دوم #مشورت_با_زن
روشن است كه انسان عاقل مى خواهد با عنصر متخصص مشورت كند: با مهندس در امر ساختمان، با قابله در امر زايمان و با آشپز در امر غذا پختن، بعلاوه انسان درباره اين امور مايل است كسى را پيدا كند، كه در فن خود متخصص تر تجربه ديده تر و عاقلتر باشد، از اين رو كلمه «ريش سفيد و گيس سفيد» را براى اين اشخاص بكار مى برند، يا كلمات «سرد و گرم چشيده، پستى و بلندى ديده و پيراهن بيشترى پاره كرده» و امثال آن را.
دين مقدس اسلام، درباره مشورت با زن عينا همين مطلب عقلى را بيان مى كند. خداوند متعال زن را براى امور خانه دارى و تربيت فرزند آفريده است، تربيت فرزندانى كه همان، عالمان و شاعران و عارفان و مجتهدان و سلحشوران و نوابغ زمان مى شوند و همه اينها قسمتى از آغاز عمر خود را كه آماده شكل گيرى براى تخصصهاى بعدى مى شوند، در دامن مادران مى گذرانند، ولى از خود بانو نبايد انتظار داشت كه همه تخصصها را داشته باشد تا به فرزند خود بياموزد. فرزند قسمت عمده تخصصها را بعد از بلوغ و از مردان عالم و عارف و سلحشور و هنرمند مى آموزد.
خداوند مرد را براى امور خارج خانه، امور سخت و طاقت فرسا، مانند حرفه و صنعت، جنگ و صلح، كشتى و زورآزمايى، كسب و پيشه، و خلاصه براى مبارزه در برابر مشكلات زندگى آفريده است و از زمانى كه انسان، روى كره خاكى قدم نهاده است، روش زندگى او اين گونه بوده است، البته موارد استثنائى هم وجود داشته كه اسلام روشن بين حتى موارد استثنا را هم در نظر گرفته است.
اسلام مى گويد: در امورى كه مربوط به زنان نيست، با آنها مشورت نكنيد، و در امورى كه مختص به آنهاست، با ايشان مشورت كنيد، مانند امور مربوط به دخترانشان، و نيز در امور مربوط به مردان هم با زنان مشورت نكنيد، مگر با زنى كه در امر مورد نظر عقل و تجربه كافى داشته باشد.
اى عاقلان و انديشمندان واى عارفان و خردمندان جهان آيا در اين جهان مكتبى و آئينى، انديشمندانه تر، منصفانه تر، واقع بينانه تر از اسلام يافته ايد؟
دليل
97- ائتمروا النساء فى بناتهن.
با زنانتان در امور مربوط به دخترانشان مشورت كنيد. (103)
98- اياك و مشاوره النساء، فان راءيهن الى اءفن و عزمهن الى وهن.
از مشورت با زنان بپرهيز كه نظريه آنها ناقص است و تصميمشان بسستى مى گرايد. (104)
(على (عليه السلام ) در خطبه 78 نهج البلاغه مقدار نقص عقل زن را نسبت به مرد معين نموده و با استشهاد به آيه قرآن كه شهادت دو زن را مطابق يك مرد بيان كرده است، عقل يك زن را نصف عقل يك مرد مى داند، آن هم در امور مربوط به شهادت و مانند آن كه مردان در آن امور تجربه بيشترى دارند. چنانكه در درس چهل و ششم بيان مى كنيم )
99- اياك و مشاوره النساء الا من جربت بكمال عقل.
از مشورت با زنان بپرهيز مگر با زنى كه كمال عقل او آزمايش شده باشد. (105)
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#30درس_زندگی
درس بیست و سوم #مسافرت
از نظر مقررات اسلام، چنانكه زن حق ندارد، بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود، مرد هم حق ندارد، بيش از سه روز غايب شود و يا مسافرت كند، بلكه همواره بايد، در هر چهار شبانه روز، يك شب را حتما در خانه و نزد همسرش باشد، پس اگر بخواهد به مسافرتى بيش از سه روز برود، يا بايد همسرش را همراه خود ببرد، يا به نحوى او را راضى كند. چنانكه پيغمبر اكرم (ص ) در بعضى از مسافرتها يا تمام مسافرتها و حتى در جنگها، يكى از همسرانش را همراه خود مى برد.
البته چنانكه گفتيم، اين حق و وظيفه از احكام ثانويه اسلام است و در موردى است كه ميان زن و شوهر صفا و يكرنگى نباشد. آنچه اسلام در مرحله اول به زن و شوهر سفارش مى كند، رفاقت و همكارى و خلوص و يكرنگى است كه اسلام درباره آن تاكيد بسيار دارد، آنان را لباس يكديگر معرفى مى كند، رحمت و مودت خدائى را كه ميان آنها برقرار شده است به يادشان مى آورد، معاشرت به معروف يعنى حسن برخورد و نيك رفتارى را به آنها گوشزد مى كند و هر يك از آن دو را به تحمل كج خلقى ديگرى توصيه مى نمايد؛ به ويژه به شوهران بيشتر سفارش مى كند كه مراعات حال زنان را بنمايند، زيرا ايشان ضعيفتر از مردانند. بعلاوه سلام كردن و خداحافظى نمودن را و دهها سفارش اخلاقى ديگرى كه در اين كتاب مى خوانيد كه همگى موجب الفت و صفا مى شود، به آنان تذكر مى دهد.
حال اگر زن و شوهرى چنين دستورات سعات بخش و رفاه انگيز و محبت آور اسلام را نشنيدند يا شنيدند و عمل نكردند و خواستند با دين خود، با خداى مهربان خود، با پيغمبر دلسوز خود، بلكه با سعادت و سرنوشت خود مخالفت و لجبازى كنند، اسلام موضوع حق و وظيفه را پيش مى كشد. مثلا اگر مردى به همسرش بگويد: راضى نيستم به مجلس عزاى پدرت هم بروى و زن نتواند اين موضوع را تحمل كند او مى تواند به شوهرش بگويد: من وظيفه ندارم در خانه هيچكارى بكنم. برو يك آشپز بياور. يك نظافتگر، يك لباس شوى و يك بچه نگهدار تا آن وقت بفهمى كه چهار نفر آنها به اندازه نصف من هم دلسوزى ندارند، يا اگر زنى بهانه بگيرد و بگويد نمى خواهم به مسافرتى كه شغل تو هست بروى و با تو هم نمى آيم، مرد مى تواند عكس العمل شرعى نشان دهد و از حقوقى كه دارد، استفاده كند مثلا نفقه و لباس كمترى به او بدهد و با اين عمل زن را بيدار كند و به او بفهماند كه بين زن و شوهر نبايد عناد و لجبازى باشد. زيرا لجبازى كار را به ستيزه مى كشاند، چنانكه فردوسى گويد:
ستيزه بجايى رساند سخن كه ويران كند كاخهاى كهن
دليل
100- و من آياته اءن خلق لكم من اءنفسكم اءزواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه ان فى ذلك لايات لقوم يتفكرون.
از جمله آيتهاى خدا اين است كه براى شما از جنس خودتان همسران آفريد، تا به وجود آنها آرام گيريد و ميان شما دوستى و مهربانى برقرار ساخت، در اين امر براى كسانى كه انديشه مى كنند عبرتهاست. (106)
و نيز در درس حجاب گفتيم كه پيغمبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم ) هر گاه مى خواست به سفرى برود، براى بردن يكى از همسران خويش قرعه مى زد، اسم هر يك از قرعه بيرون مى آمد، او را همراه خود مى برد.
101- عن اءبيعبدالله (عليه السلام ) قال: اتقوا الله فى الضعيفين يعنى بذلك اليتيم و النساء.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: از خدا پروا كنيد درباره دو ضعيف يعنى زن و يتيم. (107)
از مزاياى اسلام اين است كه همواره حامى مستضعفان است، شخص قوى و نيرومند، خود مى تواند حق خويش را بستاند، حمايت از او لازم نيست، بلكه حمايت از او، ستم كردن بر مستضعفان است. اصولا وجود قانون كه ضرورتش را هر عاقلى درك مى كند، براى حمايت مستضعفان است، و اين حمايت به معنى رساندن مستضعف را به حق خويش مى باشد نه به معنى ستم كردن بر نيرومند و قدرت دادن به مستضعف تا او هم نيرومند و مستكبر شود.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#30درس_زندگی
درس بیست و چهارم #الرجال_قوامون
در هر اجتماعى كه از دو يا چند انسان تشكيل مى شود و مى خواهند مدتى با يكديگر زندگى كنند، يك رئيس و تصميم گيرنده لازم است تا حكومت خان خانى و خودسرانه پيش نيايد و اختلاف سليقه و درگيرى و نزاع، امور زندگى را مختل و معوق نسازد.
در نظام خانوادگى از نظر اسلام، مرد رئيس است. زيرا قدرت بازوانش بيشتر است و مسئول تمام مخارج خانه مى باشد، پس اگر زن و شوهرى در مورد خريد يا اجاره منزل، منزل كوچكتر يا بزرگتر، بالاى شهر يا پائين شهر اختلاف نظر داشته باشند، از نظر اسلام، راى و نظر مرد مقدم است و بايد عملى شود، زيرا اوست كه هزينه را مى پردازد، مخارج را تحمل مى كند. عقل سالم چنين قضاوت مى كند، حقوق و قانون چنين دستور مى دهد. همچنين اگر زن و شوهر در خريد قالى يا گليم، ظرف ملامين يا مسى، مسافرت با قطار يا هواپيما، خريد استكان يا فنجان و ده ها و صدها امر ديگر مانند اين امور، اختلاف پيدا كردند، نظر مرد مقدم است، زيرا صندوق بدست اوست و حساب و دخل و خرج زندگى را او مى داند.
البته نسبت به خريد لباس و كفش زن مرد از نبايد از حد متعارف و معمول پائين تر آيد، مثلا در زمان ما لباس كرباس پائين تر از حد معمول است و آن را براى كفن ميت به كار مى برند به براى لباس زن، مگر آنكه زن و شوهرى به خاطر علت و نظرى خاص، با لباس كرباس هم توافق كنند.
و نيز اگر دزدى يا دشمنى به خانواده حمله كند، تصميم گيرى و قيمومت به دست مرد است كه نعره زند و از اموال خود دفاع كند. در اينجا زن نبايد دخالت كند؛ زيرا كه حنجره او جاذب است نه دافع و خانه و اموال هم بيشتر از آن مرد است. همچنين در توليد فرزند بيشتر اختيار بدست مرد است. اين است معنى آيه شريفه:
الرجال قوامون على النساء.
البته چنانكه در درس چهل و هشتم (اختلاف سليقه ) خواهيم گفت: با وجود آنكه اسلام حق تقدم را به مرد داده است، ولى توصيه مى كند، حتى الامكان مستحب است براى مرد كه رضايت همسر خود را جلب كند، و در رابطه با او خدا را در نظر بياورد.
بعضى از مردان جاهل و مغرور، از آيه شريفه «الرجال قوامون على النساء )). سوء استفاده كرده، بر زنان خود تحكم و زورگويى مى كنند و تحكم خود را به قرآن مجيد مستند مى نمايند. چنانچه شوهران مغرور و بى خبر ديگرى كتك زدن زنان را به قرآن كريم مستند مى كنند و محبوس كردن زن را در خانه به اسلام نسبت مى دهند. توضيح هر يك از اينها در جاى خود گفته شد (به درس هشتم و هيجدهم مراجعه شود)
دليل
120- الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض و بما اءنفقوا من اءموالهم ؛ فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله.
مردان بر زنان سر پرستى دارند، به خاطر برترى و فضيلتى كه خدا بعضى از مردم را بر مردم ديگر مى دهد و نيز به خاطر انفاقى كه از مال خود مى كنند پس زنان شايسته در زمان غيبت شوهر، مطيع اند و نگهدار به خاطر نگهدارى خدا از ايشان. (108)
خداوند متعال، مردان را قوام زنان ناميده است. مفسرين قرآن، براى اين كلمه معانى بسيارى گفته اند كه همگى بازگشتش به همان توضيحى است كه در بيان درس گفته شد، حتى كسانى كه «قوام و قيم» را به معنى مسلط گفته اند، مقصودشان فرمانروايى و زورگويى نيست.
كلمه قوام از خانواده «قائم و قيم» است، به معنى كسى كه بالاى سر ديگرى ايستاده و از او سرپرستى مى كند.
سپس خداوند براى قيمومت مرد، دو دليل بيان مى فرمايد: يكى فضيلت ذاتى مرد كه نيروى بدنى و فكرى و تجربى او از زن بيشتر است و ديگر آنكه متكفل مخارج زن و خانه خويش است و همين دو امر سبب مى شود كه سرپرستى امور خانه بدست او باشد.
ولى چون پذيرش اين حكم براى زنانى كه مى خواهند خود را مساوى مردان بدانند مشكل است، خداوند اضافه مى فرمايد كه: زنان صالحه مطيع فرمان خدا هستند و سرپرستى شوهر را مى پذيرند، يعنى زنان ناصالحند كه مخالفت و سرپيچى مى كنند.
سپس حكم زمان غيبت شوهر را بيان مى كند و مى فرمايد، در آن زمان سرپرستى و نگهدارى خانه در اختيار زن است و زنى كه صالح باشد، اين وظيفه را به عهد مى گيرد، به شكرانه اينكه خداوند متعال نگهدارى زن را كفايت كرده و شوهر را سرپرست او و متكفل مخارج او قرار داده است، پس در حقيقت سرپرستى خانه، تكليف و مسئوليت است نه ترجيح و مزيت.
اى زن پاك گوهر ديندار
اى گران ارج بانوى بيدار
تو كه اسلام با شدت باور
به كه اسلام را كنى رهبر
نسزد از تو اى زن روشن
پيروى از زنان تر دامن
آنكه خود هست در كمند فساد
كى تواند تو را كند آزاد؟
آنكه را پيشواى دين زهراست
پيروى از زنان غرب خطاست
(بهجتى - شفق )
103- و لهن مثل الذى عليهن بالمعروف و للرجال عليهن درجه.
زنان را نيز مانند وظائفشان حقوقى شايسته است ولى مردان را بر آنها درجه اى افزون است. (109)
مقصود از درجه افزون، همان قيمومتى است كه شوهران بر زنان دارند.
دريافت زن مسلمان از آيه شريفه اين است كه: خداوند مهربان بعد از سرپرستى پدر و مادر، براى دختر سرپرست ديگرى به نام شوهر تعيين مى كند تا يك دختر در اين جهان پهناور، بى انيس و ياور نباشد. شوهر اگر چه اسمش قيم است ولى در حقيقت مسؤ ول صيانت و متكفل مخارج زن خود مى باشد. زن مسلمان قدر اين نعمت الهى مى شناسد، حجاب و عصمت خود را حفظ مى كند و مايه شادى و دلگرمى شوهر خود مى شود و خانه را كانون مهر و صفا و ترقى و تعالى مى سازد.
و برداشت مرد مسلمان از آيه شريفه اين است كه: حال كه خداوند مهربان بر او منت نهاده و او را سرپرست و قيم قرار داده است، او هم بايد از اين منصب الهى سوء استفاده نكند، از زير دست خود مانند يك «امانت خدا» نگهدارى كند و به مسئوليت سنگين خود متعهد و وفادار باشد.
امتحان خداوند از بندگانش غالبا در همين موارد است كه قدرت و اختيارى به آنها مى دهد و راه استفاده درست از آن قدرت را نشان مى دهد، سپس آنان را آزاد مى گذارد تا ببيند چه كسانى نفس را كنترل مى كنند و چه كسانى ضعف نفس نشان مى دهند و از آن قدرت سوء استفاده مى كنند.
اما زنانى كه نمى خواهند ضعيفتر بودنشان را باور كنند و تبليغات موذيانه تساوى و همدوشى رياكاران غربى را در گوش گرفته اند، نمى دانم مى خواهند چه بگويند؟ مى خواهند بگويند: اگر با مردى با شرايط مساوى كشتى بگيرند، مرد را به زمين مى زنند يا مساوى مى كنند؟ مى خواهند بگويند در كارهاى سخت زندگى مانند، خلبانى، دريانوردى، و بكار بردن اسلحه جنگى مانند مردانند؟ اگر قبول دارند كه در اين امور از مردان ناتوانترند، پس چرا ناراحت مى شوند كه اسلام به مردان بگويد: چون زنان ضعيفند و شما قوى، ما شما را قيم و سرپرست و رئيس و تصميم گيرنده قرار داديم و به شما مى گوييم چون زنان زير دست شما هستند، آنها را «امانت خدا» بدانيد و جانب آنها را رعايت كنيد.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#30درس_زندگی
درس بیست و پنجم #تکبر_و_بخل_و_ترس_زن
خداوند متعال، زن و مرد را تنها در انسانيت و جدايى از جماد و نبات و حيوان، يكسال آفريده است، ولى غرائز و عواطف و احساسات ايشان را مختلف نموده و مطابق ميدان فعاليت و خط مشى طبيعى و مسير خاص زندگى هر يك از آنها قرار داده است. به همين جهت، براى هر يك از آن دو، وظيفه خاصى معين نموده و تكليف معينى از آنها خواسته است.
اختلاف روحيات و معنويات زن و مرد از لحاظ ارزش و مقدار به حدى است كه برخى از صفاتى كه براى مردان، مذمون و ناپسند است، همان صفت به طور مشخص براى زنان، محمود و پسنديده است.
يكى از اين صفات، تكبر و غرور و خود بزرگ بينى در برابر ديگران است كه براى مردان نكوهيده و براى زنان پسنديده است. زن بايد در برابر غير شوهرش با غرور و خود بزرگ بينى مشاهده شود، نه رام و منقاد، تا جوانان هرزه در او طمع نكنند. حالت كبر زن، همان زره پوشى اوست كه در درس نهم گفته شد، بلكه در آنجا بايد علاوه بر تكبر، از زن حالت سرپيچى و امتناع و سركشى مشاهده شود.
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: «زن شايسته مانند غراب اعصم كلاغ يك پا سفيد) است كه كسى نمى تواند بر او دست يابد.»
اما تكبر و خود بزرگ بينى زن حتما بايد در برابر غير شوهرش باشد، زيرا احاديث و روايات بسيارى داريم كه تواضع و فروتنى زن در برابر شوهرش را تثبيت مى كند و اين صفت را از بهترين صفات زن معرفى مى نمايد.
در روايتى كه از اميرالمومنين (عليه السلام ) نقل خواهيم نمود، دو صفت ديگر هم در رديف تكبر آمده است: اول ترس، دوم بخل.
اين دو صفت هم از صفات زشت مردان است و در موارد معينى جزء صفات نيك زنان. بخل زن خوبست براى اينكه مال شوهر را حفظ كند و ترس او خوبست تا براى افتادن در دام شيادان هرزه آمادگى نداشته باشد.
اين 3 صفت را خداوند متعال به مقتضاى حكمت خويش در سرشت زن نهاده است. تذكر اميرالمومنين (عليه السلام ) به جويندگان راه سعادت، براى اينست كه آنان هم زنان را بر ادامه و تاكيد همين صفات تربيت كنند و از ايشان فروتنى در برابر بيگانگان و سخاء و تهور را انتظار نداشته باشند كه بر خلاف سرشت آنهاست و فاسد كننده سرنوشتشان. زن اگر بخيل نباشد، ميوه و شيرينى و خوردنيهاى خانه را به زودى تقسيم مى كند و وقتى مهمانى مى آيد، چيزى پس انداز ندارد. او بايد بخيل باشد و شوهر هم بايد از بخل او خرسند باشد؛ همچنين اگر زنى از تنها بودن در خانه مى ترسد دليل خوبى اوست، شوهر نبايد او را تنها گذارد.
و خلاصه زن داراى سرمايه ئى گرانقدر و نفيس است به عنوان عفت و عورت كه از نظر اسلام هويت و شخصيت زن و امتياز او بر مرد، بستگى به آن دارد، بنابراين حفظ و صيانت اين سرمايه بر زن از اوجب واجبات است. همين سرمايه ئى كه از نظر مكاتب ديگر شايد هيچ ارزشى نداشته باشد و حتى ضد ارزش باشد. سرمايه ئى كه اگر در طريق خدا پسندش مصرف شود، اجتماعى سالم به وجود مى آورد و اگر منحرف شود، اجتماع به فساد و بى بند و بارى كشيده مى شود.
حفظ و صيانت اين سرمايه به دو طريق ممكن است:
اول: از راه مبارزه با كسى كه در مقام دستبرد و تجاوز است.
دوم: از راه پيشگيرى و به معرض نمايش نگذاشتن و نشان ندادن آن. پيداست كه چون طرف مقابل زن، مرد است و قدرت و نيروى بازوى مرد بيشتر از زن مى باشد، راه اول ميسر نيست و تنها راه حفظ سرمايه براى زن، به طريق دوم منحصر مى شود. اين قضاوت عقل و مقتضاى فطرت است و اسلام هم به زن دستور مى دهد حجاب داشته باشد، بيشتر در خانه باشد، از هر پيش آمد مشكوكى بترسد، در برابر نامحرم خود را ناتوان و فروتن نشان ندهد چنانكه در مقام دفاع از حقوق خويش، بايد مقاوم و مبارز باشد. و همه اينها براى حفظ و صيانت سرمايه و شخصيت او بلكه براى حفظ سرمايه و شخصيت اجتماع است.
دليل
104- و قال (عليه السلام ) خيار خصال النساء، شرار خصال الرجال: الزهو (110) والبن والبخل، فاذا كانت المراءه مزهوه لم تمكن من نفسها و اذا كانت بخيله حفظت مالها و مال بعلها و اذا كانت جبانه فرقت من كل شى يعرض لها.
على (عليه السلام ) فرمود: خصلتهاى نيك زنان، همان خصلتهاى بد مردان است (آنها عبارتند از:) تكبر، ترس و بخل. هر گاه زن متكبر باشد، خود را در اختيار بيگانه نمى گذارد و اگر بخيل باشد، مال خود و همسرش را حفظ مى كند، و زنى كه ترسو باشد، از هر چيز (مشكوك ) كه در برابرش قرار گيرد، چشم مى زند و فاصله مى گيرد. (111)
105- كنا عندالنبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) فقال: ان خير نسائكم الولود الودود، العفيفه العزيزه فى اءهلها، الذليله مع بعلها.
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: بهترين زنان شما زنى است كه بسيار زاينده، مهربان، پاكدامن، در ميان خانواده اش گرانقدر و نسبت به شوهرش خاضع و فروتن باشد. (112)
106- و قال (صلى الله عليه و آله و سلم ) انما مثل المراءه الصالحه مثل الغراب الاءعصم الذى لا يكاد يقدر عليه
.
و فرمود: مثل زن صالح، حكايت كلاغ اعصم است كه دسترسى بر آن نزديك به محال است. (113)
107- كان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) اذا اءراد الحرب دعا نساءه فاستشارهن ثم خالفهن.
زمانى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اراده جنگى مى نمود، همسرانش را جمع مى كرد و با آنها مشورت مى فرمود و سپس بر خلاف گفته و راى آنها عمل مى كرد. (114)
جنگ جاى شجاعت و دلاورى است و طبيعت زن متمايل به ترس و احتياط است، از اين رو نظر و راى زن مخالف ماهيت جنگ است و پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) چون صراحت لهجه داشت، همسرانش از اين عمل ناراحت نمى شدند.
موارد استثنايى و نادر را هم در همه جا به ياد داشته باشيد و آنان را از حساب قواعد كلى جدا بدانيد، چنانكه متن حديث شاهد استثنا و خصوصيت مورد است. (براى توضيح بيشتر به درس 22 رجوع شود)
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#30درس_زندگی
درس بیست و ششم #رهبری_غریزه
غريزه جنسى در وجود زن و مرد، از امورى است كه دو پهلو دارد، يعنى داراى قابليت انعطاف به خير و شر است. غريزه جنسى اگر در مسير صحيح خداداديش حركت كند، موجب توالد و تناسل و توليد فرزندان سالم و با نشاط و بقاء و تكثير نسل انسان مى شود كه زير بناى انسان و انسانيت است، ولى همين غريزه اگر منحرف شود و به راه افراط و تفريط افتد، يا نسل بشر را خاتمه مى دهد - اگر به رهبانيت و عزلت رو آورد - يا نسلى بيمار و رنجور و آماده پذيرش هر گناه تحويل مى دهد - اگر خودسر و افسار گسيخته حركت كند - و در آن صورت پدران و مادران را هم به اختلاف و نزاع و درگيرى مى كشاند و خانواده را به فساد بلكه مضمحل مى كند.
خداوند مهربان براى دستگيرى انسان و راهنمائى او در مسير غريزه، مانند ساير امورى كه مورد نياز اوست، كتاب و رسول فرستاده، برنامه و قانون وضع كرده، راه و چاه نشان داده و در دسترس او گذاشته است - چنانكه در درسهاى گذشته گفتيم -
براى اينكه بشر در غريزه جنسى دچار تفريط نشود، از رهبانيت و عزلت منع نموده و به تناكح و تناسل امر اكيد فرموده است. و براى اينكه گرفتار افراط و كج روى نگردد، از لواط و زنا و استمناء و مساحقه زنان همچنين انحرافات ديگر جلوگيرى نموده است.
علاوه بر همه اينها، نسبت به اصل عمل نزديكى و همخوابگى و نيز مقدمات و موخرات آن، دستوراتى لازم و مفيد، و در چهار چوبه (لزوم و فايده ) بيان داشته است چنانكه در درس خلوت خواهيم گفت تا دختر و پسر بى تجربه، منحرف نشوند و سرگردان نمانند و به چاه نيفتند، و نيز از لذت عشق و صفا هم بى بهره نباشند.
آنچه در اين امور قابل توجه است اين است كه، در رهبريهاى دينى، امورى كه هر دختر و پسر، بلكه هر حيوان نر و ماده اى، به حكم غريزه و طبيعت خويش انجام مى دهند، مسكوت گذاشته شده و بدون جهت اسلام و رهبرانش وقت مردم را با توضيح واضحات تلف ننموده اند.
در اين مورد هم، بعضى از حريصان شهوت، افراط و پرده درى كرده و يا بگوئيد: «از شوق حليم ميان ديگ افتاده اند» اينان تعليم عمل زناشوئى را با نشان دادن فيلمهاى سكسى و از كانال فيزيولوژيكى و عضوى آن هم تجويز مى كنند و دستور مى دهند، در صورتى كه جنبه عملى آن را حيوانات هم مى دانند تا چه رسد به انسان با شعور و اشرف كائنات.
راهنمايان الهى در امر غريزه، تنها به مواردى توجه كرده اند، كه انسانهاى عقب مانده و نادان ممكن است آنرا ندانند و به اشتباه بيفتند، نه در مواردى كه هر پرنده و خزنده و درنده ئى از آن آگاه است يا بگوييد ناخودآگاه و به حكم غريزه عمل مى كند.
تعجب مى كنم از كسانى كه قلم به دست مى گيرند و فكر خود را به چاقى و لاغرى زن و مرد، در حال آميزش مصروف مى دارند و چهره نورانى كاغذ را با كلماتى كه كوتاهى و بلندى اعضاى تناسلى مرد را نشان مى دهد، سياه مى كنند. اينها نمى دانند كه نوشتن اين مطالب علاوه بر آنكه مستهجن و ركيك و بر خلاف عفت زبان و قلم است، مخالف هدف از آميزش هم مى باشد.
خلوتگاه زن و شوهر، جولانگاه عشق و شور و احساس است و از خصوصيات عشق اين است كه محدود و مقيد نمى شود و تحت كنترل قرار نمى گيرد، عقل و منطق و برهان و استدلال كه در همه جا راه گشا مى باشند، در حريم قدس عشق، قدم نمى گذارند و راهى ندارند. زيبائى عشق در آزادى اوست، بلكه تمام ماهيت عشق (كه در اينجا عشق جسمانى مراد است ) چيزى جز «هواى نفس آزاد» نيست.
زن و شوهر را در اين ميدان بايد آزاد گذاشت تا هر گونه كه مى خواهند عمل كنند. اين نه سخن من است كه سخن خالق مهربان است كه مى فرمايد: «فاءتوا حرثكم اءنى شئتم»: هر گونه خواهيد به كشتزار خود در آئيد.
خداوندى كه در همه كارها براى انسان تكليف و حق و وظيفه معين مى كند و آنها را به واجب و حرام و مستحب و مكروه، مقيد مى سازد، در اينجا مى فرمايد: هر گونه مى خواهيد عمل كنيد.
آرى خدا مى داند و اين نويسندگان نمى دانند. خداوند متعال، عالم است و مهربان و اين نويسندگان يا نادانند و يا شهوتران.
اصولا زن و شوهر از آميزش خود، دو منظور را تعقيب مى كنند: يكى توليد نسل و ديگرى لذت بردن. نسبت به توليد نسل هر تعليم دهنده طريق آميزش، بايد بداند كه خود او محصول آميزش پدر و مادرى است كه كتاب او را نخوانده بودند و او را به وجود آوردند، همچنين ميليونها و ميلياردها انسان بلكه حيوانى كه در زمان كتاب نوشتن او روى زمين راه مى روند.
و اما نسبت به لذت بردن، آن نويسنده بايد بداند كه لذت تابع احساس است و احساس قابل تعليم نيست. كسانى كه داستان ليلى و مجنون را درست كرده اند، براى همين بوده است كه به اين نويسندگان بگويند: مجنون از ديدن ليلى لذت مى برد. لذتى كه او را به آسمان پرواز مى دهد، در صورتى كه اين نويسندگان و بلكه همه مردم ليلى را با چهره ئى زرد و لاغر، زشت و منفور ترسيم مى كنند. و خلاصه هر زن و شوهرى، از هر نوع آميزشى كه لذت مى برند انجام مى دهند و تعاليم شما براى آنها اثرى ندارد. تنها اثر تعاليم شما، به هيجان آوردن دختران و پسران بى همسر و كشاندن آنها به انحرافات جنسى است.
آرى اگر اين تعاليم در حدود تعاليمى باشد كه فرزند ناسالم و ناقص العضو بدنيا نيايد و يا براى زن و شوهر عوارض جسمى ناگوار توليد نكند، مفيد و مطلوبست، چنانكه اين قسمت را در ماخذ اسلامى به تفصيل مشاهده مى كنيم.
دليل
108- و قال (عليه السلام )... و ترك الزنا تحصينا للنسب وترك اللواط تكثيرا للنسل.
على (عليه السلام ) فرمود: خداوند ترك زنا را واجب كرد، تا خانواده محفوظ بماند و ترك لواط را واجب ساخت تا نسل بشر زياد شود. (115)
109- قال النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ): ناكح الكف ملعون.
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: كسى كه با دستش استمناء كند ملعون است. (116)
110-... ولو علمت بمن يفعله ما اءكلت معه.
و اما صادق (عليه السلام ) ضمن روايتى فرمود: آن عمل گناهى بزرگ است و اگر بدانم كسى كه اين كار را كرده است، با او غذا نمى خورم. (117)
111- يا على كفر بالله العظيم من هذه الامه عشره. .. و ناكح البهيمه.
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: اى على ده طايفه از اين امت به خداى بزرگ كافر گشتند:... كسى كه با چارپايى آميزش كند. (118)
112- عن النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) السحق فى النساء بمنزله اللواط فى الرجال فمن فعل ذلك شيئا فاقتلوهما ثم اقتلوهما.
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: مساحقه (119) زنان مانند لواط مردان است، هر دو زنى كه اين كار را كردند، بكشيد آنها را، بكشيد آنها را. (120)
113- قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) يا معشر المسلمين ! اياكم و الزنا فان فيه ست خصال: ثلاث فى الدنيا و ثلاث فى الاخره، فاءما التى فى الدنيا فانه يذهب بالبهاء و يورث الفقر و ينقص العمر و اما التى فى الاخره فانه يوجب سخط الرب و سوء الحساب و الخلود فى النار.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: اى مسلمين ! از زنا بپرهيزيد كه زنا شش زيان دارد. سه زيان در دنيا و سه زيان در آخرت: اما سه زيان دنيا اينست كه خرمى و روشنى چهره را مى برد و فقر و تنگدستى مى آورد و عمر را كوتاه مى كند، و اما سه زيان آخرتش خشم خدا و سختى حساب و خلود در آتش است. (121)
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#30درس_زندگی
درس بیست و هفتم #غریزه_زن
از نظر اسلام، بهترين زن مسلمان، زنى است كه غريزه جنسيش در برابر شوهر، زنده و بيدار باشد و در برابر بيگانگان خفته و آرميده، شوهرش همواره او را آماده و خواهان بيند و ديگران او را متنفر و در حصار: حصارى غير قابل نفوذ و دژى مستحكم تر از فولاد.
از نظر اسلام براى زن مستحب است كه همواره داراى زينت باشد، و خود را آماده نشان دهد، براى شوهرش جاذبه داشته باشد، نه دافعه.
در درس يازدهم گفتيم: عطر زدن و روغن مالى (كرم ) و موى و بدن شفاف و براق داشتن، اگر براى مرد ماهى يكمرتبه خوبست، براى زن هر روز مطلوبست تا مردم جهان بدانند، اسلام با زيبايى و زينت مخالفت ندارد، اسلام با فطرت و سرشت زن كه زيبايى دوستى او است مخالف نيست. اسلام با واقعيت ها مبارزه نمى كند و خلاصه اسلام همان چيزى را گفته است كه همگان مى دانند و عمل مى كنند و بر زبان نمى آورند.
زن اگر سعادت مى خواهد، اگر لذت و صفاى زندگى مى خواهد، بايد بداند كه از پدر و مادر خود بريده و با شوهرى دائمى تر از آنان، وصل كرده است. بعد از اين خود او بايد مادر شود و مادر بزرگ اگر سعادت فرزندان و نوادگان و عروس و داماد برقرار كند و او را تنها غمخوار و دلسوز خود بداند.
همچنين شوهر كه رئيس خانواده است، بايد فكر و هوش و حواسش، اطراف همسر و خانه و فرزندانش باشد، از چشم چرانى و هوسبازى بپرهيزد، عفت چشم و دامن داشته باشد چنانكه قرآن كريم به هر دوى آنها عفت چشم و دامن را سفارش مى كند موضوع زنان متعدد و رعايت عدالت، در شرايط ديگرى است كه اگر فرصتى باشد در جلد دوم همين كتاب خواهيم گفت:
خلاصه اگر بگويم، فشرده و محصول اين كتاب و تمام مآخذ اسلامى نسبت به طرز رفتار و شوون زندگى زن و شوهر، بايد همين چند سطر باشد، مبالغه نكرده ام.
دختر و پسر از زمانى كه همسر يكديگر مى شوند تا پايان زندگى خود بايد، فكرى جز سازگارى بايكديگر و تامين سعادت يكديگر و جلب رضايت يكديگر نداشته باشند، چشمشان نبيند مگر اين هدف، گوششان نشنود، مگر اين سخن، زبانشان نگويد مگر اين بيان، فكرشان، حركت نكند مگر در اين راه، اعضاء و جوارحشان نجنبد مگر در اين مسير، و از هر حركتى كه بر خلاف اين جهت باشد، بايد بپرهيزند.
دليل
114- جاءت امراءه الى رسول الله (ص ) فقالت: يا رسول الله - ما حق الزوج على المراءه ؟ فقال اءكثر من ذلك. قالت فخبرنى عن شى منه، قال:... عليها اءن تتطيب باءطيب طيبها و تلبس اءحسن ثيابها و تزين باءحسن زينتها و تعرض نفسها عليه غدوه و عشيه
زنى خدمت پيغمبر (ص ) آمد و عرض كرد: اى رسول خدا، حق شوهر بر زن چيست ؟ فرمود: زياد است. عرض كرد: اندكى را به من بگوئيد. فرمود:. .. زن بايد خود را به بهترين بوهاى خوش معطر كند و بهترين لباسش را بپوشد و خود را به بهترين زينتى كه دارد بيارايد، و هر صبح و شام خود را به شوهرش عرضه كند.
بر اثر غريزه جنسى كه خداوند متعال در وجود دو جنس مخالف به وديعت نهاده است، دختر و پسر، پس از بلوغ يك نوع گرايش و تجاذبى ميان خود احساس مى كنند كه پسر دوستدار خواستگارى است و دختر خواهان قبول، ولى قبولى شرافتمندانه و تواءم با مناعت و بزرگوارى. دختر و پسر وقتى يكديگر را مى بينند، اين تجاذب و كشمكش، ناخود آگاه ميان آنها به كار مى افتد، ولى تا زمانى كه زن و شوهر نشده اند، موانع عقلى و شرعى و اخلاقى و اجتماعى را بر سر راه خود مى بيند لذا دماغ سوخته و دل تفتيده از يكديگر جدا مى شوند. سفره رنگين را با شكم گرسنه ترك مى گويند و در انتظار فرصت مى نشينند، ولى زمانى كه عقد مزاوجت بستند و زن و شوهر شدند، تمام موانع بر طرف مى شود. زمان تخليه عقده ها فرا مى رسد و تجاذب و كشمكش به پيوند و اتصال مى انجامد. در اين زمان، پيغمبر عزيز اسلام - كه جان همه ظريف پسندان و نغز خواهان جهان به قربانش باد - مى خواهد به اين تجاذب و اتصال روح و صفا بخشد، جلوه و رونق دهد، نور و درخشندگى عطا كند و آميزش حلال آنها را از يك عمل خشك و بى روح، خارج سازد، لذا اين دستورات جالب و شيرين را به خانم محترم مى دهد. و اين همان چيزى است كه هر مرد و زنى مى خواهد و عمل مى كند و بر زبان نمى آورد.
115- سمعت جابربن عبد الله يقول: كنا عندالنبى (ص ) فقال ان خير نسائكم. .. المتبرجه مه زوجها الحصان على غيره التى تسمع قوله و تطيع اءمره و اذا خلابها بذلت له ما يريد منها و لم تبذل كتبذل الرجل. ..
پيغمبر (ص ) فرمود: بهترين زنان شما، زنى است كه. .. زينت و آرايش خود را براى شوهرش اظهار كند و از غير شوهرش بپوشاند، سخن شوهرش را بشنود و امرش را اطاعت كند و چون شوهر با او خلوت كند. هر چه خواهد به او ببخشد، ولى خود را مانند مرد بى حشمت نكند. (122)
كيفيت خلوت زن و شوهر كه در حديث پيغمبر اكرم (ص ) با كلمه «بذل و تبذل» تعبير شده است، بسى پر محتوى و عميق و هم شيرين و لطيف است.
اين دو كلمه نمايان گر دو حالت مختلف براى زن و شوهر، در زمان آميزش است، زيرا در آن حال زن بايد تا حدى شكوه و جلال خود را حفظ كند و خود را مبتذل و وارفته تسليم محض نشان ندهد. زن در آن حال بايد غنج و دلالى بفروشد ترشرويى و اخمى كند عشوه و كرشمه ئى بنمايد و جست و گريزى داشته باشد تا شوهر بگويد:
ديدار مى نمايى و پرهيز مى كنى
بازار و خويش و آتش ما تيز مى كنى
زن در آن حال - اگر چه به ظاهر - بايد شروط و قيودى عرضه كند و وعده فردا و پس فردايى دهد و نخواهمى بگويد و قهرى نشان دهد تا شوهر براى ناز و كرشمه دلبر، به زبان حال خود بسرايد:
به صد جان ارزد آن ساعت كه جانان
نخواهم گويد و خواهد به صد جان
ولى حالت مرد، در خلوتخانه برعكس حالت زن است مرد خواستار است و جوينده، خريدار است و خواهنده. مرد در پى گريزان دوان است و بى اختيار و دامن كشان، پس او بايد - اگر چه به ظاهر - كرنش كند و پوزش خواهد، نازكشى كند و گردن كشى بخرد. گشاده رويى كند، اگر چه ذاتا گرفته رو باشد و گشاده دستى كند اگر چه ذاتا خسيس و بخيل باشد.
مرد بايد در آن حال براى شروط و قيود زن، پذيرش نشان دهد و ركوعى تصنعى كند تا به وسال رسد و شايسته سجود درگاه خدا شود.
سجودى شاكرانه پس از غسل و تطهير، در دو ركعتى با قيام و تكبير، به درگاه يگانه اى رحيم و بصير كه براى او همدمى از جنس خود آفريد، تا از تنهايى اش برهاند، نديم و همراز خلوتش گردد، مونس و راز نگه دارش باشد و نفس اماره و غريزه سركشش را از آلودگى به گناه و حرام مانع شود.
زن و شوهر در خلوت خانه داستان يوسف و زليخا را كه قرآن كريم بيان مى كند تكرار مى كنند. با اين تفاوت كه در اينجا شوهر زليخاوش است و زن يوسف كردار. آنجا زليخا تعقيبى حرام و ناروا داشت و اينجا شوهر تعقيبى حلال و روا دارد آن داستان را خداوند متعال، براى عفت و پاك دامنى مرد بيان كرد و اين حديث را پيغمبر اكرم، براى لذت و برخوردارى او، براى لذت بردن از همسر حلال و اشباع غريزه سركش تا به حرام و گناه كشيده نشود و به خبائث و انحرافات آلوده نگردد.
ما در اينجا توضيح واضحات كرديم و آن چه را هر زن و شوهر بلكه هر حيوان نر و ماده ئى طبق غريزه و فطرت خدادادى خويش، انجام مى دهند به رشته تحرير در آورديم و آنچه گفتيم تحليل و توضيح حديث شريف پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود كه جان تمام صريح اللهجه ها به قربانش باد. مزوران رياكار را خواهد بد آيد و خواهد خوش. آنها بايد بدانند كه غريزه جنسى در مرد و زن يك واقعيت است. يك حقيقت است. عينيت خارجى دارد. در وجودش شك و ترديد نيست. اين غريزه اگر از راه حلال اشباع نشود به حرام و انحراف كشيده مى شود. انسان گرسنه غذا مى خواهد، اگر حلالش را پيدا نكند، دزدى مى كند و مردار مى خورد. اين همه زناها، لواطها، همجنس طلبيها، به خاطر همين است كه مرد و زن، در خلوت خانه حلال خود اشباع نمى شوند. هوس و نفس اماره آنها با حلال خويش سير نمى گردد، لذا در كوچه و بازار، چشم چرانى و نظر بازى مى كند و آن گاه به راهى كه در آخر پشيمان مى شوند و با خود زمزمه مى كنند كه:
ز دست ديده و دل هر دو فرياد
كه هر چه ديده بيند دل كند ياد
بسازم خنجرى نيشش ز فولاد
زنم بر ديده تا دل گردد آزاد
كه رندى و نظر بازى، عاقبتى و راه حلى جز اين ندارد.
و چه نيكو مى سرايد سنائى غزنوى:
منگر در بتان كه آخر كار
نگريستن گرستن آرد بار
و خلاصه فسادى كه در ميان مرد و زن پيدا مى شود دو عامل دارد:
1- جلوه گرى زن
2- نگاه كردن مرد و قرآن كريم هر دو دسته را در دو آيه پشت سر هم به طور مساوى منع كرده است. فقط در آخر آيه راجع به منع زن از جلوه گرى تاكيد بيشترى دارد به خاطر دو دليلى كه در درس نهم گفته شد.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#30درس_زندگی
درس بیست و هشتم #محبت_به_زن
درباره دوست داشتن مردان زنان را، احاديث مختلفى وارد شده است: در برخى از احاديث، دوست داشتنى زنان سرچشمه همه گناهان، شمشير برنده شيطان، و موجب بهره نبردن از زندگى شمرده شده، و در احاديثى ديگر، پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: من از دنياى شما تنها بوى خوش و زن را دوست مى دارم و امام صادق (عليه السلام ) دوستى زنان را نتيجه خير ايمان مى شمارد.
به نظر اينجانب تضاد و تناقضى ميان اين دو دسته از احاديث نيست، زيرا احاديثى كه محبت زن را نيكو و مستحسن مى شمارد، همان علاقه و ميل فطرى را تاييد مى كند چنانكه در درسهاى گذشته گفتيم و در درس چهلم هم خواهيم گفت - اسلام صراحت لهجه دارد و پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) رهبر و آورنده اين دين است و او حقيقت را بدون پرده پوشى بيان مى كند. علاوه بر اين، اسلام دستور مى دهد كه مرد بايد اين محبت درونى را اظهار كند، با زبان بگويد، با عمل نشان دهد تا دوستى ميان زن و شوهر زيادتر شود.
اسلام مى گويد: زن امانت خداست نزد مرد. چگونه مرد مسلمان امانت خدا را دوست نمى دارد؟ از اينجاست كه امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: هر قدر ايمان مردى زيادتر باشد، دوستى او نسبت به زنان بيشتر است. پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: كسى كه ازدواج كند، نصف دينش را حفظ كرده است. چگونه مرد دوست نداشته باشد كسى را كه وسيله حفظ نصف دين او گشته است ؟
و اما احاديثى كه از دوستى زن مذمت مى كند، مربوط به شهوترانى و زن بازى و زن بارگى است. مربوط به افراط در اعمال غريزه جنسى و كشيده شدن به گناه و حرام است مثال اينكه مرد را به زناى محصنه و غير محصنه وادار كند يا به ارتكاب قتل و جنايتى كشاند، چنانكه تاريخ شاهد اين مدعاست و دل هر عاقلى بر صحت اين مطلب گواهى مى دهد و محتاج به توضيح و تفسير نمى باشد (صاحب وسائل - رحمه الله - محبت مذموم را به محبت زياد توجيه كرده است، ج 14 ص 11)
دليل
قسمت اول
116- عن اءبيعبدالله (عليه السلام ) قال: اول ما عصى الله تعالى بست خصال: حب الدنيا و حب الرياسه و حب النوم و حب النساء و حب الطعام و حب الراحه.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: سرچشمه نافرمانيهاى خدا، دوستى شش چيز است: دنيا و رياست و خواب و زنان و خوراك و استراحت. (123)
117- قال اميرالمومنين (عليه السلام ): الفتن ثلاثه: حب النساء و هو سيف الشيطان. .. فمن اءحب النساء لم ينتفع بعيشه.
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: موجبات فتنه سه چيز است: اول، دوست داشتن زنان كه آن شمشير شيطان است (و با آن به جنگ مومن مى رود، اگر سست ايمان باشد، در برابر زن پايش مى لغزد و به حرام مى افتد)... هر كس زنان را دوست بدارد، از زندگيش بهره نبرد (زيرا در اثر افراط در شهوترانى چشمش كم نور، كمرش خميده، اعصابش لرزان و عمرش كوتاه مى گردد. (124) )
قسمت دوم
118- عن اءبى العباس، قال سمعت الصادق (عليه السلام ) يقول: العبد كلما ازداد للنساء حبا، ازداد فى الايمان فضلا.
ابوالعباس گويد: شنيدم امام صادق (عليه السلام ) مى فرمود: هر قدر مرد، زنان را بيشتر دوست داشته باشد، فضيلت ايمانش زيادتر است. (125)
119- قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): ما اصيب من دنيا كم الا النساء والطيب.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: از دنياى شما بهره نمى برم دوست نمى دارم مگر زنان و بوى خوش را. (126)
120- عن اءبيعبدالله (عليه السلام ) قال: كل من اشتد لنا حبا، اشتد للنساء حبا...
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: هر كس ما را بيشتر دوست بدارد، زنان را بيشتر دوست خواهد داشت. (127)
121- عن اءبيعبدالله (عليه السلام ) قال: من اءخلاق الانبياء حب النساء.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: از اخلاق پيغمبران، دوست داشتن زنان است. (128)
122- قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): من تزوج فقد اءحرز نصف دينه، فليتق الله فى النصف الباقى.
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: كسى كه همسر بگيرد، نصف دين خود را در حصار آورده و استوار كرده است، پس او بايد نسبت به نصف ديگر، تقواى خدا پيشه كند. (129)
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#30درس_زندگی
درس بیست و نهم #درک_مشکلات_همسر
هر يك از زن و شوهر حوزه فعالى مخصوصى دارد و مسير معينى را مى پيمايد. در حوزه هر يك از آنها مشكلات و سختيها و موانع خاصى وجود دارد كه در حوزه فعاليت ديگرى نيست، از اين رو درك مشكلات هر يك براى ديگرى، بسيار مشكل و درك كاملش محال است، زيرا محال است كه مرد تغيير جنسيت دهد و زن شود يا زن تغيير جنسيت دهد و مرد گردد. ولى چون اين دو موجود، به حكم اجبار غريزى و نياز اجتماعى و اقتصادى، كنار هم قرار گرفته و زندگى مشتركى تشيكل داده و زير يك سقف نشسته و روى يك بالش سر مى گذارند، مشكلات هر يك از آنها با ديگرى ارتباط پيدا مى كند و بايد آن ديگرى در مشكلات همسرش فكر كند و بينديشد و عجولانه قضاوت نكند.
مثال:
1- زن و شوهرى مى خواهند با يكديگر از خانه بيرون روند، دو كودك دارند كه زن بايد آنها را آماده كند يا به كسى بسپارد، در اينجا كار مرد فقط لباس پوشيدن و جوراب پاكردن و كلاه يا عمامه به سر گذاشتن است ولى زن اولا لباس پوشيدن خودش با توجه به مراعات حجابى كه خدا بر او لازم كرده است، وقت بيشترى لازم دارد و ثانيا آماده كردن كودكان چند برابر بزرگترها وقت لازم دارد، در اينجا شوهر نبايد به همسرش بگويد، چرا اينقدر معطل مى كنى و عصبانى شود، او بايد مشكل همسر خود را درك نمايد و احيانا به او كمك كند.
2- مردى در بازار با مردم دعوا كرده و سپس براى خريد نان و گوشت به صف ايستاده و در هواى گرم راه رفته و خسته و كوفته به خانه آمده است. خانم مى گويد: زرد چوبه نداريم. مرد مى گويد: حال ندارم، خسته ام، يكبار غذاى بى زرد چوبه مى خوريم، بانوى عاقل بايد فكر كند: شوهرم كه هميشه سر حال و بانشاط بود و امروز اظهار كسالت و خستگى مى كند، لابد ناراحتى دارد، نبايد اصرار كنم، يا خودش بخرد يا از همسايه بگيرد و يا صرف نظر كند.
3- بانويى به واسطه ضعف اعصاب يا گريه كودك، شب را تا صبح نخوابيده و گيج و بى حال است، شوهر عاقل نبايد، صبح زود بيدار شدن و صبحانه درست كردن را از او انتظار داشته باشد، بايد به او اجازه دهد، قدرى استراحت كند، بلكه اگر وقت دارد، خودش صبحانه مقوى و لذيذى براى همسرش آماده كند.
4- زن مطالبه پول يا خريد جنسى مى كند و شوهر مى گويد پول ندارم، زن نبايد بگويد من پول لازم دارم «ندارم» را نمى فهمم و اصرار و پافشارى كند تا درگيرى و نزاعى برپا شود، بايد مشكل شوهر را درك كند و چند روز صبر نمايد.
نظير اين مثالها كه گفتيم در زندگى زن و شوهر زياد پيدا مى شود كه زنان و شوهران عاقل، خودشان تشخيص مى دهند و مى فهمند و محتاج به توضيح نيست، اينجانب فقط توصيه مى كنم خوانندگان محترم، در اين موضوع دقت بيشترى بفرمايند و به راستى به فكر درك مشكل همسر خود باشند
دليل
123- عن على (عليه السلام ) فى حديث الاءربعماءه، قال: اذا اءراد اءحدكم اءن ياءتى زوجته فلا يعجلها فان للنساء حوائج.
على (عليه السلام ) فرمود: هر گاه يكى از شما بخواهد با زنش نزديكى كند، نبايد او را به شتاب اندازد، زيرا زنان هم كارها و نيازهائى مخصوص به خود دارند. (130)
كلمه «للنساء حوائج» داراى معناى لطيف و وسيعى است كه شامل تمام احساسات و نيازهاى روحى زن، هنگام آميزش مى شود و درك مشكلات، يكى از دهها بعد احساسات اوست. استشهاد ما به اين جمله از باب استشهاد به عام در مورد خاص است.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha