✨﷽✨
#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا5
#جلسه5
با موضوع: #اخلاص
انسانی که وابستگی داشته باشد در بزنگاههای تاریخ گیر میکند.
«به محمد بن بشیر حضرمی گفته شد: «پسرت در مرز ری، اسیر شده است».گفت: «او و خودم را به حساب خدا میگذارم. نه دوست داشتم که اسیر شود، و نه این که پس از او بمانم.»حسین (ع)، سخن او را شنید و به او فرمود: «خدا رحمتت کند! بیعتم را از تو برداشتم. برو و برای آزادی کردن فرزندت تلاش کن.»او گفت: «درندگان، مرا زنده زنده بخورند، اگر از تو جدا شوم!»امام(ع) فرمود: «پس، این جامههای گران بها را در اختیار فرزندت قرار ده تا با آنها، فِدیه جانفدای برادرش را فراهم کند.»سپس، پنج جامه به ارزش هزار دینار به او بخشید».[۱]
آن چیزی که یاران اباعبدالله را در تاریخ متمایز کرد همین حریت و آزادگی بود. آنها وابسته دنیا و دلبسته مادیات نبودند. برای همین توانستند در رکاب امامشان به شهادت برسند. امشب به یکی دیگر از زیباییهای کربلا که حریت و آزادگی یاران اباعبدالله هست میپردازیم.
شهید آوینی میگوید: «مؤمن اگر وابستگی داشته باشد نمیتواند قیام کند و عصر ما عصر قیام است». آن چیزی که باعث میشود انسان نتواند در جایگاه خودش قیامی داشته باشد همین وابستگیهای دنیاست. همین علاقههای دنیا مثل زنجیر انسان را به زمین چسبانده است. مانع پرواز انسان است. اگر یک انسان به چیزی وابستگی داشت و آزادی و آزادگی نداشت نمیتواند درست تصمیم بگیرد. یک مسئول شهری یا استانی و حکومتی اگر به چیزی از دنیا وابسته بود در برنامه ریزیهایش تاثیر میگذارد مثلا اگر شخصی از شورای شهر به یک محله وابستگی داشت در تصمیماتی که برای شهر خواهد گرفت اثرگذار است. این شخص آزاد نیست. اگر یک سخنران وابستگی داشته باشد نمیتواند حرف حق را بزند. اگر سخنرانی که دعوت میشود به فکر خوش آمدن مردم یا جیبش باشد نمیتواند حرف حق بزند چون خیلی جاها حرف حق تلخ است. آدم باید آزاده باشد.
علامه حلی دربارهی حکم آب چاه تحقیقی کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که آبِ چاه تا هنگامی که تغییر نکند و رنگ و بو و طعمش عوض نشود نجس نخواهد شد و قابل استفاده خواهد بود. هنگامی که از این تحقیق خلاص شد، متوجه گردید که خودش در خانه چاهی دارد. این بود که با خودش گفت: «شاید به خاطر این چاه و راحتی خودم این چنین فتوایی دادهام و به این نتیجه رسیدهام». از این رو دستور داد که چاه را پُر کردند و آنگاه دوباره تحقیق را شروع کرد. در هنگامی که چاه نداشت و منافعی او را منحرف نمیکرد.[۲]
انسانی که وابستگی داشته باشد در بزنگاههای تاریخ گیر میکند. یاران معصومین هر کدام وابستگی دنیایی داشتند نتواستند در کنار امام معصومشان باشند. در راسش کربلاست. آنهایی که وابستگی داشتند هیچ کدام برای امام نماندند. اما کسانی که در طول تاریخ شهید شدند کسانی بودند که وابستگی نداشتند.
این دفعه به زمین نگاه نمیکنم!
شهید حاج احمد کاظمی تعریف میکند:شهید حسین خرازی پیش من آمد و گفت: من در این عملیات شهید میشوم. گفتم: از کجا این حرف را میزنی؟ گفت: میدانم که شهید میشوم. گفتم: علم غیب داری؟
گفت: «نه، چند عملیات قبل یک خمپاره کنار من خورد. من به آسمان رفتم. فرشته ای را دیدم که اسمهای شهدا را مینویسد. یکی یکی اسمها را میخواند و میگفت: وارد شوید. به من رسید گفت: آقای خرازی آمدی؟ حاضری شهید بشوی به بهشت بروی؟
من یک لحظه به زمین نگاه کردم گفتم: اگر یک بار دیگر برگردم بچه ام و همسرم را ببینم خیلی خوب میشود. تا این در ذهنم آمد زمین خوردم. چشمهایم را باز کردم دیدم در بیمارستان هستم و دستم قطع شده است.
اما حاج احمد دیگر وابستگی ندارم. دیگر اگر بالا بروم به زمین نگاه نمیکنم».شهید کاظمی هم میفرمود: من هم دیگر وابستگی ندارم.ایشان هم شهید شد. شهدا وابستگی دنیایی نداشتند که خدا آنها را قبول کرد. خالص خالص شده بودند.
به خدا الآن اخلاص دارم
یکی از شهدای دهه هفتادی ما، شهید عزیز مدافع حرم، شهید محمدرضا دهقان امیری است.
مادر ایشان تعریف میکنند:«آخرین باری که از سوریه به من زنگ زد، گفت: مادر دعا کن شهید شوم».گفتم: پسرم شهادت اخلاص میخواهد هر وقت توانستی اخلاص داشته باشی شهید میشوی.گفت: «مادر به خدا الان اخلاص دارم. دیگر هیچ وابستگی ندارم».مادر ایشان گفتند: این آخرین جمله ای بود که پسرم به من گفت و بعد به شهادت رسید.۲۶ فروردین سالروز تولد این شهید بزرگوار بود که متولد سال ۷۴ بودند.[۳]
ما هم اگر خالص خالص شویم خدا ما را قبول خواهد کرد. این خرده شیشههاست که نمیگذارد انسان قیام کند.
✨﷽✨
💠 #زیادی_گناه
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
🔰رفتم هیئت رهروان #امام_ره تا بلکه...
مجلس خیلی با حال و با صفایی بود .⚡️ اما آنچه می خواستم نشد❌ ! بعد از مراسم رفتم جلو و #مداح هیئت را پیدا کردم. می گفتند نامش #سید_مجتبی_علمدار است.
🔰گفتم: آقا سید من یه سؤال❓ دارم.
جلوتر آمد . گفتم : من هر #هیئتی که می روم ، وقتی روضه می خوانند و مداحی می کنند ، اصلا #گریه ام نمی گیرد . چه کار کنم⁉️
🔰 #سید نگاهی به من کرد و گفت : در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت⁉️گفتم : #نه ! اصلا گریه ام نگرفت.
🔰رفت توی فکر💭 . بعد با لحن خاصی گفت : می دونی چیه !؟ من #گناهانم زیاده. من #آلوده_ام . برای همین وقتی می خوانم اشک😭 شما جاری نمی شود❌.
🔰سید این حرف را خیلی #جدی گفت و رفت.من تعجب کردم😟 . تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سؤال را از آن ها پرسیدم ، به من می گفتند : #شما گناهانت🔞 زیاد است. شما آلوده ای برو از گناهانت #توبه کن . آن وقت گریه ات😭 می گیرد .
🔰البته من می دانستم مشکل از خودم است ⚡️اما شک نداشتم که این کلام آقا سید ، #اخلاص و درون پاک✨ او را می رساند.از آن وقت مرتب به #هیئت رهروان می رفتم ، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی #سید اشک من جاری بود.😭😭😭
شهدا تا ابد شرمنده مرامتان هستیم
#مَتْنِ_رُوضِـہ_وَ_سُخَنْرَانِے
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
✨﷽✨
🔻☜شهیدی که هم صورت و هم سیرتش شبیه #ابراهیم_هادی بود👇👇
#شهید_داوود_عابدی🌷
💠 #الگویی_بنام_ابراهیم:
💟مرحوم سعید مجلسی خاطرات زیبایی از یک #رزمنده در واحد اطلاعات برای ما نقل میکرد.می گفت: آن رزمنده، یک #ورزشکار حرفه ای، #مداح خوش صدا و سیما و یک #نیروی_شجاع در کار اطلاعاتی است و ....
💟آن مرد بزرگ #ابراهیم_هادی بود که خیلی از فرماندهان ما از مردانگی و #اخلاص او برای ما حرف می زدند. بعد از #والفجر مقدماتی بود که مرحوم مجلسی تصویر ابراهیم را برای ما آورد.
💟وقتی تصویر ابراهیم را دیدیم، شگفت زده شدیم انگار #داوود بود! خود داوود هم با تعجب به تصویر #خیره شد.... مجذوب چهره و جمال او بودیم که سعید مجلسی گفت: ابراهیم در #کانال_کمیل، همراه با برادر داوود (شهید حمید عابدی) حضور داشته و مفقود شده، خلاصه خیلی حال ما گرفته شد.
💟داوود او را #الگوی خودش قرار داد. و دلش می خواست راه و #مرام ابراهیم را ادامه دهد.
اواخر سال 1361 بود که با داوود #تهران بودیم. سعید مجلسی خبر داد که امروز مراسمی برای ابراهیم در مسجد محمدی در خیابان زیبا برقراره، من هم به داوود زنگ زدم و گفتم اگه می تونی با #موتور بیا دنبال من با هم بریم مراسم شهید ابراهیم هادی.
💟عصر بود که داوود اومد و با موتور رفتیم خیابان زیبا. همین که وارد #مسجد شدیم، تمام نگاه ها به سوی ما برگشت. از کنار هر کسی رد شدیم با تعجب گفت: #ابراهیم_زنده_شده!! یکی از دوستان ابراهیم جلو اومد و در حالی که با چشمان گرد شده از #تعجب به داوود نگاه میکرد، گفت آقا شما کی هستی؟انگار خود #ابراهیم اومده!
💟داوود هم با #لحن_لوتی خودش گفت: نه آقا جون چی میگی؟ ما کجا، آقا ابراهیم کجا، ما #انگشت_کوچیکه کل ابرامم نمیشیم.
💟 بعد جلسه همه با داوود کلی #عکس یادگاری گرفتند وقتی سوار شدیم برگردیم، داوود گفت : تو منو آوردی اینجا که داغ اینا رو #تازه کنی؟؟؟
من کجا، کل ابرام کجا؟؟؟ دیگه چیزی نگفت ولی تا روزای آخر تو #خلوتاش با ابراهیم #رازها داشت....
#شهید_داوود_عابدی🌷
شادی روحش #صلوات
#کانال_جامع_مبلغین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9 ✍
🔖رضای خداوند
✍روزی شخص نانوایی مردی با لباس کهنه و فقیرانه ای را دید که به طرف مغازش میآید..با خودش گفت حتما این فقیری است که می خواهد نانی را گدایی کند.وقتی آن مرد رسید گفت نان تمام شده،مرد از آنجا دور شد..دوست نانوا که آن مرد را از سر کوچه دیده بود به نانوا رسید و گفت"او را شناختی.؟*
♦️نانوا گفت نه..حتما فقیری بود که نان مجانی می خاست و من به او گفتم نان تمام شده..دوست نانوا گفت وای بر تو..آن مرد استاد و زاهد بزرگ شهر است..نانوا تا فهمید به سمت زاهد دوید و گفت مرا ببخش که شما را نشناختم..و از زاهد خواهش کرد که او را به شاگردی قبول کند زاهد قبول نکرد ولی نانوا اصرار کرد که اگر مرا به شاگردی قبول کنی تمام شهر را نان مجانی دهم...زاهد به خاطر شرطش او را قبول کرد...
🔷روزی در کلاس درس نانوا از زاهد پرسید که ای شیخ"جهنم کجاست؟ شیخ گفت جهنم جاییست که تکه نانی را برای رضای خدا ندهند و شهری را برای رضای بنده ای نان دهند...*
#رضای_خدا #رضایت #اخلاص #ریا #خدا
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━