خون کودکی کوچک
روی جاده پاشیده
باد هرز و طوفانی
غنچه غنچه گل چیده...
جادهها پر از لاله
لالهها پر از شبنم
ابر اشک میبارد
روی شاخهها نمنم
گرچه چشم ما امروز
خیس و سردِ باران است
باغ ما پس از این دی
شاد از بهاران است
#معصومه_مرادی
😭😭😭
هدایت شده از پرویزن
"بهار"
ای پهنهی لالهها برویید به دی
با شبنم خون، چهره بشویید به دی
با گلبرگ شکوفهی خون شهید
آغاز بهار را بگویید به دی
#کرمان
#ایران
#محمد_مرادی
#شهید
https://eitaa.com/mmparvizan
"واگویهای با دخترم ریحانه"
به روی شانهی باران، بخواب ریحانه!
بخند قهقهه از کنج قاب ریحانه!
بخواب دخترم و خوابهای خوب ببین:
بدون جنگ، بدون عذاب، ریحانه!
جهان بدون تو بدجور جای تاریکی است
ستارهای شو و بر ما بتاب ریحانه!
به روی بالشی از ابرها بخواب و بخند
بخند! ای گل رویت، گلاب ریحانه!
زمین برای تو و بازی تو دلگیر است
بپر به آنطرف آفتاب ریحانه!
بپا که وا نشود گوشوارهی قلبیت
میان آنهمه جیغ و شتاب، ریحانه!
چه شد که عمر نگاهت به مدرسه نرسید؟
به سنّ درس و کتاب و حساب ریحانه؟
لباس صورتیات را درآر و سرخ بپوش!
به رنگ خونیِ داغِ مذاب ریحانه!
جهان برای تو انگار جای خوبی نیست
بخواب دختر خوبم! بخواب ریحانه!
#کودک_کشی
#ریحانه_سلطانی_نژاد
#کودکی
#حقوق_بشر
#کرمان
@drmomoradi
https://eitaa.com/mmparvizan
متن زیر را اگر با رسم الخط عثمان طه بنویسید و یک چند تا علائم وقف و ابتدا هم به آن بیفزایید و اولش هم یکی از حروف مقطعه را بگذارید؛ قشنگ مزه یک سوره را میدهد؛ سورهای که خواندن آن برای صبور شدن و بردبار شدن مجرب است:
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
قالَ لَهُ نَصرانِی: أنتَ بَقَرٌ! ﴿۱﴾
قالَ: أنَا باقِرٌ. ﴿۲﴾
قالَ: أنتَ ابنُ الطَّبّاخَةِ! ﴿۳﴾
قالَ: ذاک حِرفَتُها. ﴿۴﴾
قالَ: أنتَ ابنُ السَّوداءِ
الزِّنجِیةِ البَذِیةِ ﴿۵﴾
قالَ: إن کنتَ صَدَقتَ غَفَرَ اللّهُ لَها، وإن کنتَ کذَبتَ غَفَرَ اللّهُ لَک. ﴿۶﴾
فَأَسلَمَ النَّصرانِی.﴿۷﴾
♥ میلاد امام باقر علیه السلام و آغاز ماه رجب مبارک🌹
من و تنها عکسی که از دایی دارم. امروز ۲۸ دی سالگرد پر کشیدنش هست سالروز آسمانی شدنش جاودانی شدنش. و من هستم و خاطرهای از یک دوربین عکاسی یه موتور گازی و آخرین بغلی که منو کرد موقع رفتنش به جبهه اون روز رو هیچ وقت فراموش نمیکنم. روحت شاد. معصوم رو دعا کن هرچند سایه مهربانیت همیشه بر سرم هست عزیز بهتر از جانم.
تقدیم به مادر عزیزم که برادر ۱۸ سالهاش غلامحسن را بعد از کربلای پنج ندید...
یک دل وارونه است
مثل قلب مادرم
پنج قدری قصه اش
فرق دارد دخترم
بین اعداد و حروف
پنج معنایش غم است
توی گلدان دلش
پنج شاخه گل کم است
کربلای پنج بود
یک ...
دوتا....
سه یا چهار
چیده شد از قلب او
غنچه ی گل پنج بار
پنج داغی قرمز است
روی قاب طاقچه
لاله هایی پرپر است
بین خاک باغچه
#معصومه_مرادی
چه بلوای عجیبیست. ویرانههای دلم به فرمان پیاپی چشمهات، کاخی باشکوهتر از کسری، در من، در من فروریخته، برپا کردهاست و در سماعی جاری، ذره ذرهی حیاتم را با ابدیتی به وسعت باران و باد بر تمام مساحت سنگکره پاشیدهاست.
کدامین واژهی سبز در ملکوت هبوطم تو را در من جوانه زد که این چنین بیقرار ، در لابهلای سبزدانهها جستجویت میکنم؟؟
این روزها سیالتر از هر نوری تو را در عمق تمام کوهها و آبها در ماورای عرفانها و فلسفهها یافتهام.
این روزها عجیب هوای سیب پخته_کالی را دارم که دستاویز بازی مورچههای کوچک است و هر لحظه به سویی کشیده میشود و خوب میداند که در پایان این نزاع، دانههایش داستان رویش جوانههایی دیگر را در خاک به امانت میگذارند.
راستی چه کسی جز تو حالم را میفهمد ؟؟؟
بمان تا در کنارت، آسمانیترین رویای زمین باشم....
امشب برای هم دعا کنیم و برای هم همراهی باشیم که حضورمان نویدبخش بهاری جاودان باشد....