eitaa logo
مروج توحید
7.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
437 ویدیو
12 فایل
نشر سلسله جلسات سخنرانی علامه حمیدرضا مروجی سبزواری کانال تلگرام 👇 t.me/moravej_tohid کانال آپارات https://www.aparat.com/moravej_tohid_archive دانلود و نصب اپلیکیشن مروج توحید www.moravejtohid.com/app
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5764805529616516823.mp3
8.56M
🎙 جلسه نود و نهم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
هوالحکیم ...خدا حفظ کند حضرت آقای حسن زاده آملی ، ایشان همیشه میفرمودند یک کاری بکن که لایق فهم خطاب محمدی بشوی ( این خیلی مهم هست ). غیر از اینکه آن انسان رفت و از خدا این کلام را گرفت و آورد ، تو لایق این بشوی که این را بفهمی ( این خیلی حرف هست ) ، تو بتوانی این کلام را بازش بکنی و سینه تو بشود آن مرکزی که این کلام در آنجا فهمیده میشود ، سینه ، سینه ای باشد که به آن عنایت شده باشد ، وگر نه هر سینه ای که نمی تواند . البته مردم خیلی مغرورند به این علوم دنیایی خودشان ، بالاخره رفتن به فضا و ... چه کاره هایی کرده اند ، چه کشفیاتی کرده اند ... ولی همه اینها محصول عقل جزئی انسان هست ، یعنی آن عقلی که دنیا با آن آباد میشود ، عقلی که حساب و کتاب های دنیایی با آن میشود . ما از این عالَم که به عالَم دیگر منتقل بشویم ، این عقل جزئی در ما تعطیل میشود ، یعنی همه اختراعات و اکتشافات و همه چیزهایی که بشر در حوزه علوم مختلف آورده هست ، همه اینها باطل میشود . بعد که به آنطرف میرود ، خودش را جاهل میبیند ، فرض کنید مثلاً یک پزشک و یا هر کس در هر رشته ای که هست ، وقتی که به عالَم بعد میرود ، او دیگر در آنجا طبابت که لازم ندارد ، اینست که علمش را فراموش میکند و یا هر کسی که شغل دیگری دارد ، معمار هست ، مهندس هست ... در آن عالَم دیگر که در آنجا خانه سازی نیست ، راه سازی نیست ، پل سازی نیست ... علمش را فراموش میکند ، علمی که در نهایت فراموشی دارد . بعضی ها متوجه شده اند که برویم دنبال یک علمی که ما این علم را بتوانیم با خودمان آنطرف ببریم ، نمی خواهم بگویم که این علوم تعطیل بشود ، دنیا که نمیشود تعطیل بماند ، همه عارفان بزرگی که داریم مثل همین مولوی را در مثنوی ببینید ، معلوم میشود که ستاره شناسی میدانسته ، ریاضیات میدانسته ، طب میدانسته... در همین حوزه های علمیه تا قبل از اینکه دانشگاه ها تأسیس بشوند ، همه علوم خوانده میشده است ، اگر یک نفر مجتهد میشده ، طبیب هم بوده ، مهندس هم بوده... دو کتاب را قدیم در حوزه میخواندند یکی به نام " اُکر منلائوس " و یکی " اُکَر ثاوذوسیوس " ، اینها دو کتاب هستند در هندسه ، در خاصیت کُره ، اُکر جمع کُره هست ، منلائوس و ثاوذوسیوس دو دانشمند یونانی بودند که این کتابها را نوشتند ، این کتابها تا چند سال پیش در حوزه ها خوانده میشد ، از کتابهای تخصصی سطح بالا که در خاصیت کُره نوشته شده است . یک کتابی دارد خواجه نصیر به نام "  کشف‌ القناع‌ عن‌ اسرار شکل‌ قطاع‌ " ، قطاع دو تا مثلث هست که به درون هم رفته اند به صورت خاص ، نزدیک به ۴۵۰۰۰۰ هزار حکم از آن استنباط کرد ( خیلی هست ) ، یعنی با مغز معمولی ، اینها بوده است ، نمی خواهم بگویم نبوده ، این علوم دنیایی بوده ، اما چیزی که هست اینها متوجه شدند که غیر از این علوم یک علم دیگری هم لازم هست ( این مهم هست ) ، یک علمی که بشود به آنطرف برد ، آن علوم دیگر همه به آن منطقه عَرَض وجود انسان ( به آن بُعد طبیعی وجود انسان ) میایند و وحدت پیدا میکنند ، این بُعد در وقت مرگ از انسان میزیزد ، بعد که انسان آنطرف میرود جاهل هست ، یک علمی باشد که با جوهر وجود انسان فهم بشود ، آن علم معرفت هست ، آن را فقط میشود به آنطرف بردش . اینست که بزرگان ما همیشه به ما سفارش میکردند بروید کاری بکنید که لایق فهم خطاب محمدی بشوید ، این کلامی را که این انسان توانست بیاورد... ... دیروز این کلام را از شمس خواندم که من قرآن را تعظیم نمیکنم از آن جهت که کلام خداست ، خداست دیگر ، قادر هست ، چیزی نیست ، همین عالَم را هم که ساخته هست برای خدا چیزی نیست ، به یک اراده... قرآن را تعظیم میکنم از آن جهت که از دهان مصطفی خارج شده است ، یک بشر خاکی لیاقت پیدا کرد که برود و این کلام را از خدا بگیرد ، خُب حالا ما چه ؟ ما هم کمالمان در اینست که بتوانیم این کلام را بفهمیم ، این کلامی که فرمودند بطن دارد ، بطنش بطن دارد ، بطنش بطن دارد... لایق فهم این بطون بشویم ( این مهم هست ) که انسان بتواند به اینجا برسد که بطون قرآن برایش باز بشود ، یعنی قرآن برایش حرف بزند ، همان حرفی که بارها درباره مثنوی خدمت رفقا گفته ام ، همان که میگوید بشنو از نی چون حکایت میکند ، بشنو ، او به هر کسی نمیگوید بشنو . بعضی از تفسیرهای مثنوی را نگاه میکنم ، برداشته اند شعرها را معنی کرده اند ( در همین حد ) ، معنی کرده اند و اگر کمی توضیحات ادبی در موردش داده اند... یعنی یک ساحل پیمایی ( همین ) ، در ساحل مثنوی راه رفته اند . آنهایی که در ساحل راه میروند ، ارتباطی با دریا ندارند ، حالا بعضی ها هستند که یک نسیمی از دریا میاید و به آنها میخورد ، بعضی وقت ها یک موج که میزند ، قطرات آب بر رویش میپاشد ، بعضی میبینی کمی بیشتر آب بر رویشان میپاشد ولی بعضی ها را میبینی که یک موج میاید و برمیداردش و میبردش در دریا... @moravej_tohid ادامه مطلب👇
ادامه مطلب👆 ...ولی بعضی ها را میبینی که یک موج میاید و برمیداردش و میبردش در دریا ( از اینطور آدم ها باشیم که موج بیاید ما را بردارد و ببرد ) . هر که درباره مثنوی حرف زد ساحل پیمایی کرد ، خُب یکی از بزرگان ادب ایران هست که میگوید منظور از نی که مولانا میگوید همین چوب هست ، ما هم در همین کتاب نظر ایشان را آورده ایم . اینها را مسلماً که گفت بشنو ، با اینها نیست ، مثنوی همه اش قصه هست ، همه اش داستان هست ، مگر میشود ۷۰۰ سال عمر کند و آن هم ... خُب کلیله و دمنه هم قصه هست دیگر ، بعضی ها آشنا هستند... اما مثنوی خیر ، بزرگان آمده اند و درباره اش حرف زده اند . خود مرحوم حاج ملاهادی یک شرحی بر مثنوی دارد ، شرح نیست ، تکه تکه هست ، مثلاً یکجا کلمه ای آورده است و میگوید که این منظورش فلان مطلب هست ، یعنی واقعاً تا انسان ۲۰ سال عرفان نظری نخوانده باشد ، اصلاً متوجه نیست که چه میگوید ، یک کسی مثل حاج ملاهادی میفهمد که چه دارد میگوید ، گاهی وقت ها در ۲ بیت ، یک چیزهایی میگوید ، میگوید این کلمه در این بیت ، اشاره به این مقام دارد ، این کلمه در این بیت اشاره به فلان مطلب دارد ، که باز این مطلب خودش یک کتابی هست . مولوی خیلی آسان ، خیلی راحت همه اینها را آورده هست ، گفته است . چه کسی لایق هست که از خود مولوی حرف بشنود ، درست هست که مولوی مُرد ، اما نمُرده است ، زنده هست و حتی این را در عرفان میگویند که وقتی شیخ طریقت میمیرد ، استاد میمیرد ، پرورش دادن شاگردها برایش بهتر میشود ، چون از تدبیر بدن خودش جدا میشود و حواسش بیشتر به شاگردانش هست ... خیلی از شاگردها هستند که بعد از مرگ استاد تکمیل شده اند . شما وجود مقدس امیرالمؤمنین را ببینید ، ایشان تا وقتی که حضرت رسول در قید حیات بود ، نه حرف میزد ، نه صحبت میکرد ... خیلی ها گفته اند این به خاطر احترامی بوده که به حضرت رسول میگذاشته که حرف نزده و چیزی نگفته ، ولی اینطور نیست ، تا وقتی که استاد هست ، اینقدر جذبند ، اینقدر فانی هستند در وجود او که اصلاً متوجه خودشان نیستند و همین هم بود که حضرت رسول کارهای سخت را به ایشان واگذار میکرد ، مبارزه با عمربن عبدود که کار آسانی نبود ، اگر میبینید که دیگران نرفتند با او مبارزه کنند ، کمی حق داشتند ، عقل حساب میکند که سنگی را که ۴۰ تا مرد برنمیداشتند ، او یک تنه برمیداشت . در یکی از جنگ ها سپرش افتاد ، یک کره شتر را برداشت ، به عنوان سپر استفاده میکرد ( با این آدم جنگیدن کار عقل هست ) ، آنهایی که نرفتند حق داشتند ، اما حضرت علی رفت ، این برای چیست ؟ به خاطر اینکه میگوید : عشق و سودا چونکه پر بودش بدن می‌نبودش چاره از بی‌خود شدن آنکه او باشد مراقب عقل بود عقل را سودای لیلی در ربود عقل علی را سودای محمد چنان در ربوده بود که میگفت برو به جنگ ، او میرفت ... و یا مثلاً در جنگ خیبر ، دیگران را که حضرت فرستاد نتوانستند قلعه ها را باز بکنند ، او رفت با مرحب خیبری درافتاد و او را کشت و در قلعه خیبر را باز کرد و ... اینها برای همین جذب شدید ، اصلاً متوجه خودش نیست ، پیغمبر خیلی از کارهای سخت را به ایشان واگذار میکرد برای همین بود . وقتیکه پیغمبر از دنیا رفت به خودش آمد و آن حقایقی را که در طول ۲۳ سال مصاحبت با استادش (شیخش) ، نه اینکه روح فانی هست در روح او ، او مثل ماهی که در دریاست ، هِی دُر و صدف و مروارید و اینطور چیزها را .‌‌.. حکمت ، معارف و اینها را به خودش میگیرد ، ولی حالیش نیست که چنین علمی را هم دارد ، بعد که استاد از بالاسرش به کنار میرود ، به خودش میاید ، اینها برایش باز میشود ، بعد آن حکمت ها را میگوید ، آن صحبت ها... نهج البلاغه انگار نسخه دوم قرآن هست . اینست که میخواهم بگویم استاد وقتی که از دنیا میرود ، بهتر شاگردان خودش را تدبیر میکند ، اگر من خودم این ادعا را بکنم که اینقدر استفاده ای که از مرحوم پهلوانی کردم ، در زمان فوت ایشان ، بیشتر از زمان حیاتشان بود ، هر چه که از ایشان دارم ، از زمان فوتشان دارم ، خیلی روح استاد قویتر و مسلط هست بر شاگردان خودش . میخواهم بگویم مولوی اگر مُرد ، نمُرد ، از وجود طبیعی مُرد ، واِلا وجود روحانیش الان هست و هر کسی را که واقعاَ لایق ببیند به او میگوید . یکی دو شب پیش یکی از دوستان کلیپی را از من گذاشته بود ، بعد که تمام شد گفتم واقعاً اینها را من گفته ام ، گفت بله خودت گفته ای ، یعنی واقعش وقتی میرفتم بر روی منبر و شروع میکردم به تفسیر مثنوی ، من نبودم ، یعنی یقین دارم که اینها را خود مولانا بوده داشته میگفته . دو دهان داریم گویا هم‌چو نی یک دهان پنهانست در لبهای وی یک دهان نالان شده سوی شما های هویی در فکنده در هوا یعنی حرف ، حرف من نیست ، حرف اوست ، حالا از این دهان خارج میشود ، اینطورهست ، مولوی زنده هست ، کسی را که لایق بداند ، حتماً این معارف را به او میگوید... @moravej_tohid ادامه مطلب👇
ادامه مطلب👆 ... یعنی حرف ، حرف من نیست ، حرف اوست ، حالا از این دهان خارج میشود ، اینطور هست ، مولوی زنده هست ، کسی را لایق بداند ، حتماً این معارف را به او میگوید ، قرآن هم اینطور هست ، وجود مقدس رسول خدا همین الان زنده هست ، بالاخره ما معتقدیم دیگر ، این اعتقاد را داریم که وقتی مثلاً به حرم ائمه میرویم ، میخواهیم سلام بدهیم: اَشْهَدُ اَنَّكَ تَشْهَدُ مَقاميَ وَ تَسْمَعُ كَلامِي وَ تَرُّدُ سَلامي شهادت میدهم که تو سلام مرا میشنوی و جواب سلام مرا میدهی ، ما این اعتقاد را داریم دیگر در مورد ائمه اطهار ، همینطور هست ، ایشان زنده هست ، حَی هست و الان هم اگر ببیند که کسی مستعد هست ، حتماً آن بطون قرآن را بر این شخص میگوید ، حتماً میگوید. بالاخره در طول تاریخ چه بزرگانی بوده اند که اینها تأویلات قرآن نوشته اند ، مثل ملاعبدالرزاق کاشانی که تأویلات را نوشته است ، ملاسلطان گنابادی ( خدا رحمتش بکند ) ... که این کتابها را نوشته اند ، تأویلات ، تأویل کرده اند ، اینها را در مدرسه درس خوانده اند ؟ خیر ، خود رسول خدا دهانش را در گوش اینها گذاشت و گفت این آیه معنایش این میشود ، این آیه معنایش ... لذا از قرآن تفسیرات انفسی نوشته اند ، تفسیرات باطنی نوشته اند از قرآن. شما در ظاهر میخوانید " قل اعوذ برب الفلق " ، " قل اعوذ برب الناس " ، خُب اینها را در ظاهر یک چیزی در تفسیرها میخوانید ، اما عارف میگوید که در " قل اعوذ برب الفلق " ، انسان پناه به رب مطلق میبرد ، در " قل اعوذ برب الناس " ، انسان پناه به رب مقید میبرد ، خُب البته پناه بردن به رب مطلق قویتر هست ، لذا " قل اعوذ برب الفلق " مقدم شده است بر " قل اعوذ برب الناس " ... و اسرار بسیار زیادی که در قرآن هست که اینها را... ولی شما میبینید به تعدادی که تفسیر های ظاهری نوشته شده است ، تفسیر های باطنی نوشته نشده است ، این تفسیرها خُب خیلی کمتر هستند ، انگشت شمارند ، شاید ۳_۴ تا تفسیر باطنی نوشته شده است در طول تاریخ و حالا اینها را هم هِی رد میکنند ، انکار میکنند ، صاحبان اینها را تکفیر میکنند... میخواهم بگویم همانطور که میگوید من قرآن را تعظیم میکنم از اینجهت که از دهان مصطفی بیرون آمد ، ماها هم همین باشد که حداقل تفسیر های باطنی قرآن ، آن حقایق قرآن از دهان ما بیرون بیاید ( این کمال انسان هست ) ، حداقل اگر در این دنیا هم به اینجا نرسیدی ، یکطوری حرکت کن که در عالَم دیگر ( در عالَم برزخ ) تو را به این مقام برسانند ، چون بالاخره عالَم برزخ دنباله حیات دنیاست ، دنباله زندگی دنیاست ، اصلاً هنوز زندگی دنیاست ، خیلی ها که میمیرند نمیفهمند که مرده اند ، خیال میکنند زنده اند هنوز ، ولی خُب بالاخره دنباله این زندگی دنیاست ، ( به یک طوری هایی هم ماده در عالَم برزخ هست ) تا حالا کسی این را نگفته ، قصد داشتم ما خدمت شما ... اینها را در بحث های معاد به طور مفصل با توجه به مطالبی که در علم کیمیا بوده است در قدیم ، اینها را بحث کنیم که دیگر نشد ، حالا انشالله اگر شد ثبوت یک نحو ماده در عالَم برزخ ، عالَم هورقلیا به آن میگویند ، حتی وجود یکسری انسانهای برزخی در همین عالَم دنیا که دارند زندگی میکنند در بعضی از مناطق ( حالا اینها بحث هایش مفصل هست ). میخواهم بگویم حالا اگر در این دنیا نشد و به اینجا نرسیدی ، در عالَم بعد به اینجا برسانند ، حداقل تو را لایق بدانند که بروی پای درس خود امیرالمؤمنین بنشینی ( این خیلی مهم هست ) ، آنها در آن عالَم هستند ، چون عالَم برزخ هنوز کمال در آنجا هست ، عرض کردم چون دنباله عالَم دنیاست " به آنجا راهت بدهند ، این مهم هست ". نهایت این نباشد که در یک باغی را باز بکنند و بگویند برو در همین باغ گشت و گذار کن تا قیامت ( این نباشد ) ، به درس خود امام حسین راهت بدهند ، چون که بودند بزرگانی که پای درس اینها ... حالا یا از طریق مکاشفه یا خواب که گفته اند مرا به درس حضرت امیر " علیه السلام " راه داده اند و به آنجا میروم . آدم معارف را از دهان علی بشنود کجا و از دهان یکی مثل من بشنود کجا. یک طوری سیر کنید ، حرکت کنید که در آنجا به این مقام برسید ، لایق فهم بطون قرآن بشوید ، همانطور که انسان روح دارد و جسم دارد ، جسم همین بدنی هست که آدم همانطور که جوان هست و بعد پیر و فرسوده میشود و بعدش هم که میمیرد و بدن پوسیده میشود ، اما روح باقی هست ، قرآن هم اینطور هست ، این قرآنی که الان دست ما هست ، این ظاهری هست ، بالاخره قرآن هایی که ۱۰۰ سال پیش نوشته شده ، الان پوسیده شده است و خاک شده است ، اما قرآن یک روحی هم دارد که این روح پوسیده نمیشود ، خاک نمیشود ، فانی نمیشود ، روحت را متصل به آن روح قرآن کن . لذا فرمود:  وما يعلم تأويله إلا الله والراسخون في العلم تأویل قرآن را نمیداند ، مگر الله و راسخون در علم ، راسخون در علم را در کنار الله قرار... @moravej_tohid ادامه مطلب👇
ادامه مطلب☝️ ..‌. لذا فرمود : وما يعلم تأويله إلا الله والراسخون في العلم تأویل قرآن را نمیدانند ، مگر الله و راسخون در علم ، راسخون در علم را در کنار الله قرار داده است ، یعنی انسان به اینجا میرسد که به مقامی میرسد که تأویل قرآن را ، بطون قرآن را ، الله میداند و تو ( به شرطی که راسخون در علم باشی ) ، یعنی کسانی که رسوخ کرده اند در علم ، فرو رفته اند در علم ، به بطون علم رسیده اند . ( این را هم نمی توانید در مدرسه و دانشگاه پیدا بکنید ، آنجاها جای این حرفها نیست ) ، اینها را به قول خود مولانا که میگوید : مدرسه صوفی زانویش هست ، سر بر زانویش بگذارد ، در خلوت . همیشه این را خدمت دوستان عرض کرده ام که خلوت یک راهی هست به سوی عالَم ملکوت ، همیشه از خلوت یک دری باز میشود به سوی عالَم ملکوت ، این خلوت را داشته باشید ، خیلی نیاز به ذکر و فلان و این حرفها نیست ، با فکر آدم بیشتر جلو میرود تا ذکر . ذکر هم خوب هست ، بالاخره الان عبادات و اینها را انجام بدهید ( اینها لازم هست ) اما بیشتر انسان با فکر در خلوت به جایی میرسد ، سر بر زانوی فکر گذاشتن . خلوت را دریاب ، مخصوصاً اگر شب ها بتوانی این خلوت داشته باشی ، یک ساعت هم که شده داشته باش ( حالا هر وقت ) ، حالا شب باشد ... واقعاً آقا عارف در شب زندگی میکند ، روز خیر ، قرآن هم به پیغمبر هم میفرماید :  إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَوِيلًا تو در روز مشغله زیاد داری ، کار زیاد داری ، شب . اینست که شب داشته باشید ، الان هم که شب های زمستان هست ، خوب هست شب ها بلند هست ، بالاخره آدم میرسد حداقل یکساعت برای خودش قرار بدهد ، حالا در خلوت ، هر چه برایت حال خوشی ... حالا قرآن بخوانید ، شعر بخوانید ... حال هم نداشتی بنشین و فکر کن ... یک ارتباطی برقرار کن ، مخصوصاً با ولی الله اعظم ارتباط برقرار کن ، بالاخره هر چه که داریم از وجود مقدس ایشان هست ( هر چه که داریم ) خدایِ روی زمین هست دیگر . خدا اولین تعینش به صورت امام هست ، اولین تعینی که پیدا میکند ، یعنی خداوند ( الله ) اول تعینی که پیدا میکند ، تعین محمدی هست ، علوی هست ، حسنی هست ، حسینی هست ، فاطمی هست تا مهدوی ، مهدی یعنی خدا ، یعنی خدایی که به این صورت خودش را نشان داده است ، خُب حالا بعد به قول مولوی که میگوید ۷۰۰ مرتبه هست که پله پله تا امام ( اولیاء هستند ) . همیشه این را دقت بفرمائید نهایت روح شیخ ، بدایت روح امام هست ، یعنی شما از پیمودن مراتب روح شیخ به روح امام میرسید ، از روح امام به خدا میرسید ، یک رودخانه ای را در نظر بگیرید که یک کانال هایی ، یک جوی هایی ، نهرهایی به این رودخانه میرسد ، این رودخانه هم به دریا میرسد ، اولیاء مثل این نهرها هستند که انسان در این نهرها قرار میگیرد و نهر میبردش به رودخانه میزیزد ، آخرین مرتبه این نهرها ، اولین مرتبه رودخانه هست ، آنجا که رسیدی ، حالا در دریای وجود امام قرار میگیری و میروی به خدا میرسی و همین را مولانا میگوید : ما همه مرغابیانیم ای غلام بحر می‌داند زبان ما تمام پس سلیمان بحر آمد ما چو طیر در سلیمان تا ابد داریم سیر در آخر دفتر اول ، در شأن حضرت امیر ، آن بحث ها را دارد ( از علی آموز اخلاص عمل ) ، در آخر دفتر دوم درباره امام زمان که از ایشان به سلیمان نام میبرد ( مصلحت اوضاع نبوده به سلیمان نام میبرد ) . اینجا را یک بحث هایی درباره ولایت هست که نوشته ایم اینها را ، منتها موفق نشده ایم که ... این شعرها را تفسیر کرده ایم ، هم آن اشعاری که درباره حضرت امیر آورده است و هم آن اشعاری که درباره امام زمان آورده است که دقیقاً روایاتی را که استخراج کرده ایم که از همین اشعاری را که در دفتر دوم دارد که این سلیمان همان امام هست . اصلاً همین که مولوی معتقد بر وجود امام هست ، خودش منطبق بر تفکر شیعه هست ، شیعه معتقد بر امام به آن معنا هست که میگوید : پس به هر دوری ولی ای قائم هست آزمایش تا قیامت دائم هست پس امام حیّ قائم ، آن ولیست معتقد به وجود امام هست ، تفکر اینکه امام در روزگار وجود دارد مخصوص شیعه هست ، بقیه فرق اسلامی خیر ، آنها به وجود امام معتقد نیستند ... میگویند همین که اولیاء هستند ، همینها ... ولی یک نفر باید در رأس اولیاء باشد دیگر ... آن نکته ای هم که بعد میگوید : پس امام حیّ قائم ، آن ولیست خواه از نسل عمر ، خواه از علیست این خیلی بحث انگیز شده است در بین شارحین مثنوی ، اینها را مفصل در همانجا بررسی کرده ایم ... خیلی ها در اینجا حرف زده اند که چه خواه از نسل عمر ، خواه از علیست ، بعضی ها خواسته بگویند که مثلاً معتقد به ولایت نوعیه بوده... خیر در اینجا مولانا مفهومی حرف زده است ، مصداقی حرف نزده است ، اینها را میخواهم بگویم ذهنتان روشن بشود ، چون خیلی در موردش بحث زیاد بوده است . مفهومی حرف زده است ، یک مثال برایتان بیاورم ، مثلاً... @moravej_tohid ادامه مطلب👇
... ادامه مطلب☝️ ... اینها را میخواهم بگویم ذهنتان روشن شود ، چون خیلی در موردش بحث زیاد بوده است،. مفهومی حرف زده است ، یک مثالی برایتان بیاورم ، مثلاً حضرت امیر یک روایتی دارد : وإنه لا بد للناس من أمير بر أو فاجر مردم ناچارند که یک امیر داشته باشند ، یک پادشاه ، یک حاکم داشته باشند ، میخواهد عادل باشد یا ظالم باشد ، الان اینجا میتوانیم بگوئیم که حضرت علی یک امیر ظالم را تأیید میکند ؟ مسلماً خیر ، حضرت علی با معاویه جنگید به خاطر اینکه ظالم بود ، اینجا حضرت دارد مفهمومی حرف میزند که بالاخره مردم حاکم میخواهند ، سلطان میخواهند ، رئیس جمهور میخواهند ، چرا ؟ به خاطر اینکه حداقل جامعه را از دودستگی نجات بدهد ، به یک طرف ببرد ، ولو اینکه به ظلم باشد ، حداقل اینکه جامعه را از سرگردانی دربیاورد ، اما بعد مصداقی که میخواهد بحث بکند ، میگوید من به حکومت معاویه یک ساعت هم راضی نیستم ( مفهومی و مصداقی فرق میکند ) ، مولانا اینجا دارد بحث مفهومی میکند ، یعنی آقا جان ، امام لازم هست ، حالا خواه از نسل عمر ، خواه از علیست ، اما بعد که میاید مصداقی بحث بکند ، میگوید : زین سبب پیغمبر با اجتهاد نام خود وان علی مولا نهاد گفت هر کس را منم مولا و دوست ابن عم من علی مولای اوست اینجا مصداقی بحث کرده است ، یعنی مشخص کرده است که علی ، ولی هست ، علی آن امام هست ، همان ولی ای هست که میگوید " پس به هر دوری ولی ای قائم است " ، این علی آن ولیست ، این علی آن امام هست ، پس " امام حیّ قائم آن ولیست " . خلاصه میخواهم عرض کنم که شما ارتباطتان را با ایشان از دست ندهید ، ایشان اینقدر رئوف هستند ، اینقدر مهربان هستند که حتی در روایت داریم که میفرمایند اگر یکی از شیعیان ما تب میکند ، ما به خاطرش ناراحت هستیم . این را بدانیم یک نفر بالاخره هست ، یک صاحبی داریم که ما بی مهری نکنیم ... یک نفر تب میکند به خاطرش ناراحت هست ، چطور الان یک پدر و مادر ، یکی از فرزندانش سرش کمی درد میگیرد ، چقدر ناراحت هست ، حواسش پرت هست ، هِی کارش را میکند و باز میاید میگوید بابا جان ، مادر جان چطور شدی ؟ حالت چطور شد ؟ خوب شدی ؟ یعنی اصلاً حواسش به کارش نیست ... خُب ماها هم نسبت به ایشان فرزند هستیم ، لذا اینست که حواسشان به ما هست ، یکمقداری حواسمان باشد ، یکمقداری با ایشان ارتباط را برقرار کنید ... هر چه باشد ما باید از طریق ایشان به خدا برسیم ( این را دقت بفرمائید ) ، البته اهل سنت هم ( آن عرفایشان ) ... یکوقتی من با یکی از ( در مشهد یک نفر بود از اهل سنت ) گفتم علم عرفان تنها علمی هست که در بین شیعه و سنی مشترک هست ، اصلاً در خود حوزه کتابهای عرفانی خوانده میشد که حالا معروف بودند که سنی هستند ، مثلاً مثل فصوص الحکم ابن عربی ، مثل تمهید القواعد ابن ترکه ، مثل مصباح الاُنس ابن فناری ... اینها معروفند که سنی هستند ، ولی عرفان تنها علمی هست که مشترک هست بین شیعه و سنی ، چون هر دو ، چه شیعه و چه سنی ، معتقد به وجود امام و ولی مطلق هستند ... هر دو معتقدند که امام باید باشد ، حالا درست هست که محدثینشان ، فقهایشان معتقد نیستند ، ولی عارف کسی هست که از ناحیه قلبش دارد میبیند که خُب من باید قبل از اینکه به خدا متصل بشوم ، باید با مظهر خدا متصل بشوم ( مظهر مطلق خدا ) ، اینست که تنها علمی که مشترک بوده ، همین ... یک بزرگواری بود سنی بوده ، بعد شیعه شده بود ، به من میگفت که من شیعه که شدم فقط فقه خودم را عوض کردم ، دیگر حالا یا شافعی بوده ، حنبلی بوده ... عوض کردم فقه جعفری شدم ، اما اعتقادات خودم را عوض نکردم ، یعنی میخواست بگوید در بین شیعه و سنی فرقی نمیکند ، آن محل اختلاف در بحث امامت هست که ما معتقد به امامت هستیم ، ولی آنها نیستند ، ولی در عرفان و تصوف در هر دو فرقه میگویند که امام هست و عرض کردم کتابهایی که ما در حوزه های شیعه میخواندیم ، اینها نویسنده هایش معروف بودند که سنی بودند . ... خود ابن عربی میگوید من مهدی را در شهر فارس دیدم و ایشان مُهر ولایت را به من نشان داد ، خودش به خدمتش رسیده و چه بحث هایی میکند در بحث وزرا مهدی و اینها . دوستان ارتباط خودشان را قطع نکنند ، حداقل روزی دو رکعت نماز برای ایشان بخوانید ( در همان خلوتی که هستید ) یک مقداری به یادش باشید ، گاهی صدقه ای میدهید " ثوابش را برای اموات خودتان میدهید ، برای ایشان هم ثوابش را هدیه کنید " قرآنی بخوانید و ... بعد اثرش را خودتان میبینید در باز شدن قلب . ( عنایتی بکند کار تمام هست ) اگر عنایت از آنطرف بیاید دیگر کار تمام هست ... لذا اینست که در خلوتهایتان به یاد باشید که بالاخره کارمان درست بشود از مجرای اولیاء و در رأس اولیاء آن ولی الله مطلق که مظهر اتم خداست ... رقیق ترین تعینات بر مقام هویت مطلقه هست . و امروز خداوند خودش را در صورت مهدی دارد به ما نشان میدهد ... @moravej_tohid ادامه مطلب👇
ادامه مطلب☝️ ... و امروز خداوند خودش را در صورت مهدی دارد به ما نشان میدهد و در بین ما راه میرود ، خدا در بین ما راه میرود ( این را دقت کنید ) ، با بشر دارد زندگی میکند در یک جسم بشری ( این را عنایت بفرمائید ) ... مردم به هر جا میروند بگذار بروند ، ولی تو نرو ، مواظب باش ... ..‌. یک آدمی که اینقدر در دنیا به کارش اهمیت میدهد ، برای رفقا مثال زده ام ، یک آدمی که خانه میسازد میبینی که ساعت ۱۲ و ۱ شب بیدار هست که کامیون بیاید و مصالح خالی بکند ... اما یک شب حاضر نیست برای نَفْس خودش ، برای روح خودش زحمت بکشد ، برای یک بنای آجری زحمت میکشد ، در هم میریزد ، خراب میکند و ... خُب برای نَفْس خودت زحمت بکش ، همان بیداری را برای نَفْس خودت داشته باش در دل شب . خدا هم در خانه اش را زمانی باز میکند که غافلان و دنیا مداران خوابند ، همان آخرهای شب ، لذا در روایت داریم که خداوند در ثلث آخر شب از عرش میاید به دنیا ، این معنایش همین هست که یعنی آنجاست که عنایت عالَم ملکوت به عالَم طبیعت برقرار میشود ، اتصال برقرار میشود ، حالا آنجا دیگر حرف بزن ، بنشین و با خدا صحبت کن ، هر چه میخواهی بگویی بگو ، اصلاً بگو تو کجایی تا شوم من چاکرت ، چارقت دوزم ... اصلاً بگو خدایا کجایی تا برایت روغن بیاورم ، ماست بیاورم ، شیر بیاورم ... همین حرف ها را بزن ، فرقی نمیکند ، بگو پولم بده ، بگو مریضم را شفا بده ، هر چه دعا میکنی بکن ، ولی بهانه ات این باشد که داری با او حرف میزنی " بهانه ات حرف زدن باشد " واِلا در مقام واقع تسلیم باش ، میخواهی بده ، میخواهی نده ... حرف بزن ، یک بهانه ای برای حرف زدن داشته باش ... شاید همان چوپان هم بهانه بوده که حرف میزده ، البته با خدایی که خودش را به صورت بشر مجسم کرده میتوانی حرف بزنی ، بالاخره همان خدا هم که نیامد برای چوپان ، موسی آمد دیگر ، چون موسی هم خدا بود که خودش را در صورت موسی نشان داده بود ، بالاخره آمد ، منتها آن قسمت های شرک آلودش را زد کنار . حالا شما هم میخواهی با آن ظهور خدا حرف بزنی ، حرف بزن ، بگو برایت شیر آورده ام و ... او که دیگر میتواند بیاید ، اگر مهمان بشود برای آدم چه بهتر ، با او که دیگر میتوانی بگویی کجایی تا شوم من چاکرت ، چارقت دوزم کنم شانه سرت ... او را مهمانت کن ، او را دعوتش کن . اینها از باب لطف هست که خداوند مظهر خودش را در عالَم در بین ما قرار داده که همجنس ما باشد ، یکی از علت هایی که انبیاء از جنس بشر انتخاب شدند برای همین بود ، از جنس مَلَک انتخاب نشدند که بشر با او اُنس داشته باشد ، بشر با بشر اُنس دارد ، در روایت هم هست که اگر خداوند برای ملائکه میخواست پیغمبر بفرستد ، از جنس خود ملائکه میفرستاد ، جنسیت خودش ... عمداً خداوند انبیاء خودش را از جنس بشر انتخاب کرد و در زمان ما که انبیاء نیستند ، اولیاء را از جنس بشر انتخاب کرد ، برای همینست که انسانها با او اُنس بگیرند ، بتوانند با او حرف بزنند ، خُب ما به خدا که نمی توانیم بگوئیم به خانه ام بیا تا سرت را شانه کنم ، برات شیر بیاورم ، عسل بیاورم ... اما به ولی او میتوانیم بگوئیم ، به امام میتوانیم بگوئیم ، بگوئیم بیا ، بیا به خانه ام ، مهمانت کنم ، پذیرایی کنم ... شاید هم آمد ، یکوقتی دیدی آمد . اینست که در روزگاری که همه دارند به سوی دنیا میروند ، تو به سوی آخرت خودت حرکت کن ، به سوی ملکوت حرکت کن و این آخرت خودت ، این ملکوت خودت ، خلوت خودت هست ، برو به آنجا ، برو در آنجا بنشین ... اگر مردم به خلوت میروند و در آنجا حساب و کتاب های دنیایشان را میکنند ، تو به خلوت که میروی ، حساب و کتاب های نَفْس خودت را بکن ... این حرفها را شنیدیم زیاد ، ولی فرمود " فذکر " ، باز هم برایشان بگو ، باز هم تذکر بده وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِين قرآن ذکر هست ، نه اینکه بشر این حرفها را یاد نداشته باشد ، بشر نفهمد این حرفها را ، اما تو تذکر بده ... اینست که دوستان دقت بفرمائید ، یکمقداری رابطه عبودیت را برقرار کنید ، انسان عبد بشود .  اَلْعُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ کنْهُهَا الرُّبوبِیَّةُ این عبودیت یک جوهری هست که کنهش ربوبیت هست ( کنهش ربوبیت هست ) یعنی اگر عبد بشوی ، میشوی رب ، به ربوبیت میرسی ، حالا عبد باش ، از همان ظاهر عبودیت شروع کن ، همین عباداتی هست که برای ما گفته شده ، همین نمازی که گفته شده ، همین روزه ای که گفته شده ... بالاخره همین نماز را ببینید ، حالا آدم دارد میرود به طرف دنیا که میرود ، پشت به خدا میرود دیگر ، حداقل روزی ۵ مرتبه به نماز بایستد و رویش را به طرف خدا بکند ( ولو ۵ دقیقه ) ، این بهتر هست از اینکه اصلاً رویش را به طرف خدا نکند ... میگوید من در قلبم خدا را قبول دارم ، خُب اصلاً داشته باش ، مسلمان هم هستم ، خُب باش ... اما حداقل رویتان را ۵ دقیقه به طرف خدا ... @moravej_tohid ادامه مطلب👇
ادامه مطلب👇 ... میگوید من در قلبم خدا را قبول دارم ، خُب اصلاً داشته باش ، مسلمان هستم ، خُب باش ... اما حداقل رویتان را ۵ دقیقه به طرف خدا ... حداقل همین جسم را ، حالا قلب به طرف دنیاست ، حداقل جسمت را به طرف خدا کن دیگر ، خیلی آدم ضرر ..‌. شمس میگوید روزهایی که نماز صبحم قضا میشود تا شب دلخورم ، ناراحتم ، قبض دارم ، اما روز هایی که صبح نمازم را میخوانم تا شب شادم ، خوشحالم . یکی آمده بود و به من میگفت که این نماز حجاب هست ، میگویم مرد حسابی اگر نماز حجاب باشد ، بی نمازی حجاب نیست ؟ این حجاب که بدتر هست . اینها را دقت بکنیم آقا ، حداقل عبادتها ظاهرش هم خوب هست ، ظاهرش را هم انجام بده و تسلیم باش ، تابع باش ، به قول مولانا خویش ابله کن ، عقل قربان کن به پیش مصطفی در مقابل او که هستی ، عقلت را بگذار کنار . حسبی الله گو که الله ام کفی خویش ابله کن ، تبع میرو زپس رستگی زین ابلهی یابی و بس ابلهانند آن زنان دست بر آن زنهایی که در حضور یوسف دستشان را بریدند ، ابلهند ، منتها ابله یعنی چه ؟ میگوید ابله از خود ، وز رخ یوسف نُظُر میگوید اینها ابله از خودشان شدند ، خودشان را نمیفهمند ، خودشان را حالیشان نیست ، اینها فنای در یوسف شدند . تو هم اینطور ابله باش در پیش مصطفی که وجودت به تمام ریخته باشد در وجودش ، فنا شده باشد و از خودت غافل باشی ، هر چه گفت بگو چشم ، دیگر هِی نگو که من نماز نمیخوانم ، در دلم میخوانم ، چرا نماز را به فارسی نخوانیم ؟ این حرفها را بریز دور ، متابعت شرط اصلی هست . اینها اصول کار هست ، کلیات کار هست ، دوستان دقت بفرمایند ، انشاالله به امید خدا تا در همین دنیا هستید آن فرج کلی ... هر انسانی یک فرجی در درون خودش دارد ، یک ظهوری در درون خودش دارد ، این را بارها خدمت دوستان عرض کرده ام ، تا ظهور مهدی در درون خودت اتفاق نیفتند ، آن ظهور خارجی برایت فایده ای ندارد ، اصلاً فردا امام زمان ظهور بکند ، خُب نهایتش اینست که وضع اقتصادی خوب میشود ، فایده ای که برای ما دارد اینست . وقتی قلب من بسته هست ، قلب من باز نیست ، ظهور مهدی برای من کاری که میکند ، کاری هست که یک رئیس جمهور برای مردمش میکند ، نان و آب آنها را به راه میندازد ( از اینکه بیشتر نیست ) ، دیگر ظلم نشود ، کسی به کسی ظلم نکند ، آب و نان مردم به راه باشد ، جنس ها ارزان بشود ... کمال بشریت اینکه نیست ، کمال بشر این نیست که در جامعه ... خیلی ها که میگویند امام زمان بیاید که ظلم برداشته بشود ، خیلی امام زمان را پایین آورده اند ، یعنی چیزی که از یک رئیس جمهور انتظار داریم که جامعه را طوری اداره بکند که ظلم نباشد ، عدالت باشد ، مردم نان و آبشان برایشان پیدا بشود ، ارزانی باشد ، رفاه باشد ... خُب از امام زمان هم همین انتظار باشد ؟ خیر ، اگر ظهور در درونت اتفاق نیفتد ، تو باید یک کاری بکنی که از منطقه ظلمانی درون خودت ، آنقدر بیایی بالا ، بیایی بالا که به منطقه نورانیت و روحانیت خودت برسی و نور امام را در آن منطقه نورانیت خودت ببینی ، اینجا مهدی در وجود تو ظهور میکند . اینست که مهدی ۲ ظهور دارد ، یک ظهور اَنفسی و یک ظهور آفاقی ، اول باید ظهور اَنفسی اتفاق بیفتد برایت . خورشید حق دل شرق او شرقی که هر دم برق او بر پوره ادهم جهد بر عیسی مریم زند قلب انسان محل شروق ، محل اشراق و تابش خورشید حق هست ، اگر به مقام دل رسیدی ، آن هفت مرتبه قلب را ( هفت شهر عشق را ) رفتی و به آن مرتبه اعلاء رسیدی ، اینجا مهدی در تو ظهور کرده است ، اینجا فرج برای تو حاصل شده است . حالا اگر در بیرون هم برای تو اتفاق بیفتد ، میشود نور علی نور ، اگر هم اتفاق نیفتد ، راحت برو بخواب که برای تو اتفاق افتاده است . عرض کردم ظهور خارجی نهایت همین بحث هایی که میگویند : یمْلأُ الأَرْض قسطاً و عدلاً بعد ما ملِئَتْ ظلْماً وَ جَوْراً عدالت برقرار میشود ... ظهور اَنفسی اش خوب هست ، مگر ما روایت نداریم در زمان امام زمان کفار هم هستند ، مشرکین هم هستند ، اگر ظهور برای همه ... مشرک نباید باشد ، کافر نباید باشد ، یهودی هم هست ... چون امام زمان با همه که دعوا ندارد ، هر کس در مقابلش بایستد با آنها میجنگد ، اگر کافری باشد ، مشرکی باشد که در مقابلش نایستد که با او کاری ندارد . میخواهم بگویم در ظهور امام زمان " علیه السلام " هم کفار هستند ، مشرکین هستند ... ظهور خارجی که خیلی نفعی برای اینها ندارد ... برای ما آب و نان را فراهم میکند ... اما اگر ظهور قلبی برای تو اتفاق افتاد و خورشید مهدی در شرق قلب تو طلوع کرد ، راحت باش دیگر ، میخواهد ظهور اتفاق بیفتد ، میخواهد نیفتد ... دنبال ظهور در نَفْس خودت باش . اینهایی که میگویند امام زمان ظهور کند و عدالت برقرار بشود ، اینها تابع نَفْسند ، اینها فقط میخواهند نَفْسشان در آرامش و رفاه قرار بگیرد ، نمی خواهم بگویم همه شان ... @moravej_tohid ادامه مطلب👇
4_5769326042825099590.mp3
27.12M
🎙 جلسه نود و چهارم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5769326042825099598.mp3
11.71M
🎙 جلسه نود و هشتم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5906950573244024864.mp3
37.99M
🎙 جلسه صد و سوم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5906950573244024850.mp3
12.26M
🎙 جلسه نود و نهم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid۳
4_6046213522017225380.mp3
25.29M
🎙 جلسه بیست و سوم بقره ۳۱، ۳۲، ۳۳ و ۳۴:‌ وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5906950573244024851.mp3
13.71M
🎙 جلسه صدم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5780810897043752840.mp3
5.23M
... قلب مرکز ایمان هست ، مرکز عشق هست ، مرکز خداست... این علوم از ظاهر ( چشم و گوش ) میایند و به خیال میرسند " به عقل میرسند " ، همانجا تمام میشوند ( بر قلب نمیزنند ) ... اما اگر علمی بود که یک انسان خوشبخت ، یک انسان بخت یار پیدا شد ، علم از آنطرف ، از باطن بر قلبش زد ، اینجا دیگر کار تمام هست ... حالا ایمان میاید ، حالا عشق میاید ، حالا خدا میاید ، حالا این انسان مؤمن میشود ، حالا این انسان موحد میشود ، حالا این انسان مسلمان میشود ... ... عشق یک خاصیتی دارد که معشوق میسوزاند عاشق را ، یعنی چه میسوزاند ؟ یعنی همه ظواهر بی معنی این آدم را میسوزاند ، علمش را میسوزاند ... یک عمر رفتم در مدرسه علم یاد گرفتم ، تحصیل کردم ، فقه یاد گرفتم ، اصول یاد گرفتم ، حدیث ، تفسیر قرآن یاد گرفتم ..‌. اما به میخانه وحدت آمدم ، به میخانه عشق آمدم و ساقی ، آن پیر روشن ضمیری که روحش منور به انوار الهی بود ، از دست او شراب وحدت و شراب عشق چشیدم ، همه آن علوم رفت ... ... یک برق میزند بر قلب انسان ، همه را میسوزاند ، اینکه عشق سوزاننده هست ، یعنی ... برگرفته از جلسه ۱۰۸ مثنوی @moravej_tohid
4_5891083301900257254.mp3
6.03M
🎙 جلسه صدم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5830162918838109904.m4a
8.9M
وقت صید است وقت صید است. ما دنبال صیدهای آن آسمان دیگر هستیم، دنبال صیدهای ملکوتی هستیم. عزیزانی که روی خودشان کار کرده اند و زحمت کشیده اند می فهمند که این شب ها وقت صید است. اساس عالم هستی و هندسه عالم هستی از وجود سید کائنات شکل گرفته است. اگر صادقانه جلو بروی صید می کنی و بُخلی در دستگاه آفرینش نیست. مراقب باش تا دست خالی از این ماه بیرون نروی ! انسان کار کرده کسی است که وقتی از این ماه بیرون رفت دستش را پُر ببیند و هدایایی از این روزها و شب ها دریافت کرده باشد. هرچقدر به آخر ماه نزدیک تر شویم سنگین تر می شود. بسیار ماه عجیب و سنگینی است ! عزیزانی که می توانند چیزهایی بگیرند عجایب این ماه را و سنگینی این ماه و دریافت های این ماه را درک می کنند. البته سختی های خودش را هم دارد. با سختی عجیبی همراه است. گوهرهای زیادی به انسان می دهند ولی سختی هایی هم دارد. کمی روی خودتان کار کنید و زحمت بکشید قلب باز می شود و آماده صید می شوید … تفسیر_منازل_السائرین جلسه ۷ 🆔 @moravej_tohid
4_5789537433070602392.mp3
7.72M
من هم هستم وظیفه تو همین است کاری کن تا تو را شکار کنند تا دم مردن دمی غافل مباش کاری کن تا تو را بپسندند و شکار کنند انسان هایی که طاقت دارند و قدرت دارند که به عمق وجود خودشان برسند و روحشان را آزاد کنند، حق ندارند حرفی بزنند ! یا صدایی بشوند ! هوای خودت را داشته باش و کاری کن تا تو هم شکار شوی. کاری کن تا آن صیادان عالم غیب تو را بپسندند و شکار کنند. کاری کن تا تو را بپسندند و شکارت کنند و خودت را عرضه کن در دام های آنها، این خوب در دام افتادنی است. کاری کن تا در کمند ایشان بیافتی، کاری کن تا شکار آن خوش چشمان عالم غیب شوی. آنها تو را ببینند و بپسندند و شکارت کنند. شب ها که تور می اندازند تو هم بیدار باش و قدم بزن و خودت را در معرض تور آنها قرار بده و یک جوری بگو که من هم هستم… اصل این است که شکار شوی این سفر زین پس همه جذب خداست… کمند بیافتد در گردن تو و ادامه کار آسان است 🆔 @moravej_tohid
4_5787261718879012254.mp3
4.39M
رستاخیز انسان بخشی از تفسیر_مثنوی_معنوی @moravej_tohid
هدایت شده از مروج توحید
بی تو ای صاحب زمان ....mp3
2.61M
بی تو ای صاحب زمان ؛ بی قرارم هر زمان ؛ از غم هجر تو من دل خسته ام ؛ هم چو مرغی بال و پر بشکسته ام کی شود آیین زار بر دل اندازی یارا ؟ بر دل خسته که دَمسازی یارا … ده مدال دیده با نیز عنایت ؛ به من از مهر و عشق بازی خدایا یابن الحسن آقا بیا ، ای تو شور عشق من … روشنی انجمن … بی تو در دام بلا افتاده ام بر تو یارا جان و دل را داده ام از فراق تو شده حال منِ خسته ، پریشان کی می آیی منجی و سلطان امکان ؟ عقده ها را وا کنی با یک نگر ای نور یزدان … بین چه کرده با دل من سوز هجران ؛ یابن الحسن آقا بیا @moravej_tohid
4_5902165747748046834.mp3
24.48M
🎙 جلسه نود و پنجم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5803044452381493700.mp3
8.02M
... اینها کریم هستند ، اینها در خانه شان را باز کرده اند و ندا در داده اند که مردم بیایید ... اما بحث اینست که چند نفر را عاشقانه خودش طلب کرده ، خودش دوست دارد که بیاید و اگر این عاشق به درگاه او نرود ، امام منتظرش هست که چرا نیامد ؟ چه شد که نیامد ؟ ... امام اینطور تو را بخواند . هر که به زیارت امام رضا میرود ، امام او را خوانده است ( ما عقیده داریم ، این اعتقاد ما هست که هر کس به زیارت امام رضا میرود ، امام رضا او را خوانده است ، دعوت کرده است ) اما یک کاری کن ، یکطور دیگر برایت دعوتنامه بفرستد ، گاهی وقت ها یک نفر یک عده ای را دعوت میکند ( مثلاً ساعت ۶ تا ۸ به صرف شام تشریف بیاورید ) ، اما بعضی ها را در گوششان هم میگوید که ساعت ۸ که مهمان ها رفتند تو بمان " مجلس خصوصی میشود " ، مجلس خاص میشود ( این را دیگر در گوشش میگوید ) ... ... یک کاری کن امام رضا ، این بزرگان ، یک دعوت خاص از تو بکنند ، خودت میفهمی ( اگر دعوت خاص شدی ، خودت میفهمی ) ... یک کم قلبت را باز کن ، خیلی از پیام های اینها ... ... یک کاری کن امام رضا دلش برایت تنگ بشود ... برگرفته از جلسه ۸۷ مثنوی @moravej_tohid
4_5906950573244024852.mp3
15.34M
🎙 جلسه صد و یکم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_6046213522017225373.mp3
25.15M
🎙 جلسه صد و چهارم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5796688390409685271.mp3
16.87M
🎙 جلسه صد و دوم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid