...در سلوک سرتان را پایین بیاندازید و به بغل دستیتان کاری نداشته باشید.
"من باید حرکت کنم".
مثل مسافرت های زمینی نیست که چهل نفر با هم در اتوبوس حرکت بکنند.
سلوک راه انفرادی هست...
#علامه_مروجی_سبزواری
@moravej_tohid
🎙#فقه_استدلالی جلسه پانزدهم
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
🔸 دقیقه 2
یک عبارتی در صحیفه سجادیه هست، در یک دعا که در آن دعا اینگونه آمده، می فرماید : پروردگارا! این مقام (در نماز روز عید دعای امام اینگونه بوده که) خدايا! این، (یعنی این مقامی که ایستادم و نماز عید می خوانم، امامت نماز عید برای مردم می کنم) این مقام خلفای توست و مقام اصفیاء و برگزیدگان توست و کسانی که امین تو هستند. در درجه ی رفیعی که خودت این درجه را به آنها اختصاص دادی.
✨ اینها از این قسمت روایت خواستند استفاده کنند، که خدايا! این مقام خلفای تو و اصفیاء توست. پس مقام امامت، مقام خلفای خداست، مقام کسانی است که اینها اصفیای خدا هستند.
به این روایت هم خواستند استدلال کنند که جوابش معلوم است،که هر چند فرض بگیریم (به قول ما طلبه ها، سلّمنا تسلیم شدیم، قبول کردیم) که اصلاً حرف، حرف شماست. می گویید که مقام امامت جمعه، مقامی است که برای امام معصوم است. اما چه قدر روایت های صحیح فراوانی داشتیم که خودشان امر کردند به اصحابشان که شما نماز جمعه را برپا دارید. پس فرض که حرف شما صحیح باشد که برای آنها و منحصر در آنها باشد، اما خود آنها واگذار کردند.
🔸 دقیقه 5
روایت های دیگری هم هست که مورد استناد همین مانعین شده، کسانی که معتقد به حرمت نماز جمعه هستند، آنها این روایت ها هست، می فرماید : اگر روز جمعه و عید قربان با هم مصادف شد، اینجا هم نماز جمعه را می خوانند و هم نماز عید را می خوانند، منتهی چیزی که هست، ائمه (ع) رخصت دادند. (در این که اگر کسی نماز عید را خواند و راهش دور بود. مثلاً فرض کنید ماه رمضان تمام شده و فردا برای اینکه نماز عید را بخوانند، از روستاهای دور دست به شهر آمدند، برای اینکه نماز عید را درک کنند، در این روایت ها به اینها رخصت داده شده که اینها می توانند نماز جمعه را دیگر نخوانند. گفتند : همان نماز عید را که خواندند، کفایت می کند.)
🔸 دقیقه 7
امام صادق (ع) : (همین واقعه در زمان حضرت علی (ع) اتفاق افتاد) حضرت علی فرمودند که هر کس می خواهد به نماز جمعه بیاید، بیاید یعنی کسانی که نماز عید را خواندند، در عین حال اگر می خواهند تا ظهر صبر کنند که نماز جمعه را هم بخوانند، بخوانند، اگر هم که نه، دیر می شود و می خواهد به روستا یا قبیله اش برگردد، برگردد. اشکالی ندارد.
از این روایات استفاده کرده اند.
🔸 دقیقه 9
منصب امامت
✨ بعضی از منصب ها، بعضی از اموال مال امامت است. مثلاً فرض کنید که انفال، مختص امام است، برای منصب امامت است نه مال شخص امام، در اصطلاح امروز می گویند : حقوقی (یعنی حقیقی)
انفال این جوری هست، بیابان ها، دریاها، کوه ها، معدن ها، اینها مال امام است، الان مال امام زمان (ع) است.
یعنی به این معنا که امام (ع) هر جوری که بخواهد، در اینها می تواند دخل و تصرف کند و اگر از دنیا رفت، اینها به اولادش نمی رسد، یعنی مثلاً حضرت علی (ع) از دنیا رفت، فقط به امام حسن (ع) می رسد، امام حسین (ع) نمی تواند بگوید، این بیابان مال من، قسمت نمی توانند بکنند، فقط مال منصب امامت است.
🔸 دقیقه 11
جریان فدک هم همین جور بود، ارث نبود. اولاً، هدیه بود، بخشیده بود.
ثانیاً، مال شخصی حضرت زهرا (س) نبود. یعنی اگر حضرت از دنیا می رفت و فدک در دستش بود، بین اولادش تقسیم نمی شد. این فقط به امام حسن (ع) می رسید، بعد از امام حسن (ع) به امام حسین (ع) می رسید.
🔸 دقیقه 14
منصب امامت نماز جمعه و منصب حکومت برای امام معصوم (ع) است. (منظور از حکومت، قضاوت است)
🔸 دقیقه 18
در منصب اختلاف هست....
آیا هر منصبی که امام معصوم دارد، غیر امام هم اگر جامع الشرایط بود می تواند داشته باشد یا نه؟
https://eitaa.com/moravej_tohid/3738
🆔 @moravej_tohid
ولیّ چه کسی است؟
گفت هر کس را منم مولا و دوست
ابن عمّ من علی مولای اوست
کیست مولا؟ آنکه آزادت کند🕊
ولی، کسی است که انسان را آزاد می کند، یعنی چه آزاد میکن؟!
یعنی این روحی که در زیر قبر وجود دنیایی دفن است را آزادش می کند و پروازش می دهد تا به سوی خدا، دست انسان را در دست خدا می گذارد. ما هیچ کاری در این دنیا غیر از آزادی خودمان نداریم.
🔹علامه مروجی سبزواری
#عکس_نوشته
@moravej_tohid
آماده مرگ باشید.mp3
1.24M
🌫 آماده مرگ باشید
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
🕊شرح منطق الطیر، جلسه پنجم
#فایل_صوتی_کوتاه
#دستورالعمل_ها
@moravej_tohid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
✨جذب رحمت
✨امام صادق (ع): وجدت النور فی البکاء و السجده
#کلیپ_تصویری_کوتاه
🆔 @moravej_tohid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 سلام بر تو ای حجت خدا و ای نمایانگر اراده و خواست او «فرازی از زیارت آل یس»
✨امام_زمان(عجل الله تعالی فرجه و الشریف) در کلام امام سجاد(علیه السلام)
🍃 در غیبت کبری (امام زمان ارواحنافداه ) فقط کسانی بر اعتقاد خود استوار میمانند که:
یقین محکم و شناخت صحیح داشته باشند و سخنان ما بر آنها گران نباشد و تسلیم ما اهل بیت باشند.
📖 بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۴
#حدیث
https://eitaa.com/moravej_tohid/3742
🆔 @moravej_tohid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ای غریب آشنا!
یابن شمس والضحی
آه از جدایی
آقا! کجایی؟ 😭
#مهدی_بیا
https://eitaa.com/moravej_tohid/3743
🆔 @moravej_tohid
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
هوالحکیم
#زندگینامه
قسمت_پنجم
بسمه تعالی
📓آشنایی بیشتر با زندگی استاد:
شیخناالاستاد در ادامه چنین در خاطرات خود آوردهاند: وقتی من وقوع این حرکت را از آن پیرمرد دیدم، تمام حواسم متوجه او شد و دانستم که او را با عالم غیب ارتباط و اتصالی است که جلوات اسمی از اسماءالله که بر طور قلب او میخورد، این، طور را چنین دچار اندکاک و تکانهای شدید میکند.
در تمام مدتی که آنجا بودم، پیرمرد به عادت همیشگی خاموش بود، و من هم در ظاهر، خاموش، اما در درون من اضطراب و انقلابی برپا بود و در قلبم گویی طوفانی مهیب به همراه زلزلهای شدید مدام ارکان قلبم را در هم میشکست، و این اولین تجربهی اتصال قلبی من با عالم غیب بود. آنجا بود که فهمیدم تاکنون که نماز میخواندهام، قرآن قرائت میکردهام، آیات قرآن را به آسانی بر زبان جاری میساختهام و کاملاً راحت و آرام بودهام دلیلش این بوده که ارتباط قلب من با حقایق و جواهر آیات قرآن و اذکار نماز، که این حقایق و جواهر در عالم غیب حضور دارند بسته بوده، و من با بخش عَرَضی و ظاهری و با بُعد مادی و طبیعی آنها متصل بودهام، و معلوم است که ما چون با عالم طبیعت خو گرفتهایم و در این عالم رشد و نمو کردهایم، اکنون که همین بخش طبیعی آیات و اذکار و اسماء که میخوانیم و قرائت میکنیم، برای ما هیچ سنگینی و شدتی ندارند و بلکه با نهایت راحتی این آیات و اذکار را بر زبان جاری میسازیم.
اما چون روزنهای بین قلب با عالم ملکوت و عوالم نفوس کلی و عقول نوری و عالم اسماءالله بهوجود آمد، که بخش حقیقی و جوهری آیات و اذکار و اسما در آنجا هستند، آن حقایق و جواهر نوری و قدسی از آن روزنه بر قلب ما هجوم آورده و آنگاه است که قلب ما میشود لانهی مرغ خانگی که شتری میخواهد به رسم مهمانی به درون آن خانه وارد شود.
بههرحال مجلس تمام شد و حاج آقا فخر برای تجدید وضو و رفتن به مسجد برای نماز ظهر با حضار خداحافظی کرد و رفت، و سایرین هم رفتند، و آن پیرمرد هم رفت.
او رفت و من هم دیوانهوار پشت سر او به فاصلهی بیست قدم میرفتم و جرأت نمیکردم که به نزدش رفته و با او سر صحبت را باز کنم؛ آخر سن او حدود هفتاد و پنج بود و من هجده یا نوزده، و هیبتی و مهابتی از او در من افتاده بود که نمیگذاشت من به نزد او بروم.
البته عقلم به من میگفت: آخر او میخواهد چه کند؟ او نه تو را میکشد، نه کتک میزند، و نه فحاشی میکند و نه به تو فحش و ناسزا میدهد. نهایتاً میگوید: بچه جان برو و دَرسَت را بخوان، تو را چه به این حرفها. اما قلبم مرا مانع میشد و میگفت نرو.
آن روز پشت سرش تا در خانهشان رفتم و او به خانه رفت و من هم ناکام به خانهی خودمان رفتم. نمیدانم آن روز را چگونه گذراندم و آن شب را چگونه به روز رساندم در حالیکه در قلبم آتشی برافروخته بود و شوقی عجیب که مدام ماجرای عشقی شدید را که مولانا در اولین دیدار شمس دچار آن گشته بود، برایم تداعی میکرد و با خود میگفتم...
👇👇👇👇ادامه
اگر عشقی که مولانا به شمس پیدا کرده بود چنین آتشی را به جانش درافکند، پس آن فراق و غیبت صغری و یکسالهی شمس، و بعد از اندک مدتی، دوباره فراق و غیبت کبری و همیشگی شمس با جان و دل مولوی چه کرده است؟ با آنکه عشق مولوی بسیار عشقی کاملتر و قویتر بوده است و طبیعی است که درد فراق او بسیار جانگدازتر و ویران کنندهتر. فراقی که مولانا، این شیخ بزرگ طریقت مرتضوی را چنین بیپروبال میکند که همچون مرغ عشقی که جفت خود را از دست داده و بال و پر خودش هم شکسته، غریبانه میسراید:
" ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی
در خانه نهان گشتی یا سوی هوا رفتی
چون عهد دلم دیدی از عهد بگردیدی
چون مرغ بپریدی ای دوست کجا رفتی
در روح نظر کردی چون روح سفر کردی
از خلق حذر کردی وز خلق جدا رفتی
رفتی تو بدین زودی تو باد صبا بودی
ماننده بوی گل با باد صبا رفتی
نی باد صبا بودی نی مرغ هوا بودی
از نور خدا بودی در نور خدا رفتی
ای خواجه این خانه چون شمع در این خانه
وز ننگ چنین خانه بر سقف سما رفتی
ساعت ۹ صبح روز بعد، آسیمهسر به منزل حاج آقا فخر رفتم و منتظر نشستم تا درس تمام شد و طلاب رفتند و کسانی هم که کاری داشتند کارهای آنها هم تمشیت داده شد و ایشان هم رفتند، و آن عدهی خاص ماندند و آن پیرمرد لاغر و نحیف. من لحظهای از او چشم برنمیداشتم و متوجه او بودم. او همچنان آرام و ساکت نشسته بود و دیگران که صحبت میکردند من اصلاً متوجه حرفهایشان نبودم. آن روز هم جلسه تمام شد و او خارج شد و آرام آرام راه منزلش را در پیش گرفت و رفت و من هم با فاصلهی از او پشت سرش میرفتم بدون اینکه جرأت کنم نزدیکش رفته و با او صحبت نمایم. آن روز هم چنین شد که او به خانهاش رفت و من هم تا جلوی کوچهشان رفتم و او که وارد کوچه شد من در همان جلو کوچه ایستادم و او را که آرام آرام به سوی خانه میرفت نگاه میکردم تا آنکه در را باز کرد و وارد منزل شد و در را بست، و من هم ناامید و ناکام چند لحظهای خیره خیره به داخل کوچه نگاه میکردم و بعد به سوی منزل خودمان روان شدم در حالیکه روحم را همانجا گذاشته بودم و فقط جسم خود را به مدد نفس نباتی به خانهی خودمان کشیدهام.
◀️ ادامه دارد...
🆔 @moravej_tohid
https://eitaa.com/moravej_tohid/3745🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
هوالحکیم
#زندگینامه
قسمت_ششم
بسمه تعالی
📓آشنایی بیشتر با زندگی استاد
آری عقل که همان کدخدا و مرد وجودم بود، به خاطر اینکه طبیعت مرد، سخت است، لذا تشعشعات اسم 'العزیز' را که از سوی او بر وجودم وارد میشد احساس نمیکرد. بلی خاصیت این اسم این است که در هر کس حضور داشته باشد دیگران را از نزدیک شدن به او برحذر میدارد و به خاطر همین اسم در ذات خداست که خداوند، تمامی موجودات را دورباش میدهد که: "و یحذرکم الله نفسه" خداوند شما را از نزدیک شدن به خودش برحذر میدارد.
این اسم در اولیا هم شدت دارد و لذا دیگران را دورباش میدهد و از نزدیک شدن به حیطهی وجودی آنها برحذر میدارد. این است که شیخ بزرگوار شیراز جناب مصلح الدّين سعدی میگوید:
چو سلطان عزت عَلَم درکشد
جهان سر به جیب عدم درکشد
آری عقل بهخاطر طبیعت سختش تشعشعات این اسم را احساس نمیکند و از آنجا که اسم 'الحسیب' در او قوت دارد حساب میکند که او پیرمردی فرتوت است و هیچگونه ضرب و جرح و قتلی از او ساخته نیست، و از آنجا که شخص مؤدبی است پس اهل فحاشی هم نیست، و بعد از محاسبه، امر میکند که: پس نزدیک او برو و با او سر صحبت را باز کن.
اما قلب این بانوی وجود انسان بهخاطر طبع لطیفش و اینکه اسم 'الطیف' در او قوت دارد کاری به محاسبات شوهرش ندارد و در خود تشعشعاتی قوی را احساس میکند که از سوی آن پیرمرد به او میخورند و او را سخت منفعل مینمایند، و لذا ترسی از او در ذهن این بانو بهوجود میآید که ترس از ضرر و زیان، و ترس از ضرب و جرح و قتل نیست. بلکه ترس از عظموت و عزتی بود که از نفس عظیم و عزیز او در بانوی قلب من ایجاد میشد.
البته این اسم مبارک 'العزیز' برای این است که هر بی سروپایی وارد حوزهی وجودی خداوند و یا اولیاء خداوند نشوند اما اگر کسی ثابت قدم ایستاد و صدق و راستی پیش آورد و این بانوی قلب هر چه که ناراستی و نفاق و دورویی است از خانهی وجودی خود بیرون ریخت، آنگاه از حوزهی استحفاظی اسم 'العزیز' گذر کرده و وارد اسم دیگری که در نفس ولی خدا حضور دارد میشود که اسم مبارک 'الحبیب' است و از اینجا رابطهی این بانو با آن ولی رابطهی حبی و عاشقانه میشود و انسان در قلب خود احساس میکند که دیگر از او ترسی ندارد و بلکه او را دوست میدارد و این بود که بانوی وجود من به زودی تسلیم آن پیرمرد اهل دل شد و به زودی ارتباط من با او ارتباطی حبّی شد و چنان به او دل بستم که هر وقت از قم به سبزوار میآمدم آسیمهسر برای دیدن او میشتافتم.
چنانکه این ارتباط را تو میتوانی بین مولانا و شمس نیز بیابی، که اول بار که شمس در جلوی مدرسهی پنبه فروشان که مولانا از آن بیرون آمد و جمعی از طلاب نیز پشت سرش حرکت میکردند، با مولانا مواجه شد و راه را بر او بست و از او سؤال کرد که مقام محمد بالاتر است یا أبایزید؟ مولانا برآشفت که این چه سؤالی است که میکنی؟ این کجا و آن کجا، و اصلا مقایسه، مقایسهای باطل است، و شاید بانوی وجود مولانا در آن لحظه از آن پیرمرد ژندهپوش بیزار هم شد و تا اینجا با شوهرش یعنی عقل هماهنگ بود، اما به زودی این بانو راهش را از شوهرش جدا کرد و آنجا که مولانا با شمس به حجرهای از حجرات مدرسه رفتند و سه روز در بر روی همه بستند و هیچکس را اجازهی ورود به حجره ندادند، کدخدای وجود مولانا هم که عقل او باشد از جمله کسانی بود که در پشت در بماند و اجازهی ورود پیدا نکرد و مولانا فقط بانوی وجود خودش را که مقام قلبش بود به درون برد و در این سه روز مولانا هرچه از اسرار و حکمتهای غیبی و فیوضات سُبّوحی و اشراقات قُدّوسی که از شمس دریافت میکرد به واسطهی این بانوی وجودش دریافت کرد. این بانو بهزودی خودش را تسلیم شمس کرد و محبت او را بهشدت وارد خودش نمود و از آن منطقهی سخت و جانسوز اسم 'العزیز' گذشت و وارد حوزهی اسم 'الحبیب' شد و از آن به بعد سلطان وجود جلالالدين محمد بلخی، بانوی وجود او بود برای همین بود که وقتی شمس از جلالالدین به جهت امتحان، شراب طلب کرد، کدخدا به شدت ممانعت کرد که آخر تو فقیهی هستی بزرگ و مردم چه میگویند وقتی ببینند یک آیتالله العظمی کوزهی دُردی به دست در خیابان راه میرود؟ اما کدبانو به فوریت جلوی او را گرفت و خطاب به شوهرش گفت: شمس من عزیز من است و تو هر دلیلی که داشته باشی بر اینکه این کار جایز نیست اما من دلیلی بسیار محکمتر دارم بر اینکه جایز است و آن اینکه: "او چنین میخواهد". (در مورد عقل و قلب و اینکه عقل، مرد وجود انسان، و قلب، زن وجود انسان است قبلاً اشارهای کردهایم).
◀️ ادامه دارد...
🆔 @moravej_tohid
https://eitaa.com/moravej_tohid/3746🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ من به سرچشمه ی خورشید نه خود بردم راه
ذرهای بودم و مهر تو مرا بالا برد
#علامه_طباطبایی (ره)
🆔 @moravej_tohid
«بسم الله الرحمن الرحیم»
«فداکاری علامه طباطبایی، ره»
🖌 شبی مرحوم آیت الله آقا سید عبدالهادی شیرازی در مجلس خلوت تأسف می خورد که : چون من برای تحصیل وارد نجف اشرف شدم، دوازده حوزه ی رسمی تدریس اخلاق و عرفان وجود داشت، و الان یکی هم وجود ندارد.
باری این حوزه ها گرم ابحاث قرآنی و تفسیری و اخلاقی و عرفانی و حکمی و فلسفی بودند، درست تا انقلاب مشروطیت؛ در این حال استعمار کافر سعی کرد تا اولاً نجف را از پایگاه علمی و فقهی بودن بیاندازد و حوزه ها را متفرقاً به جاهای دیگر نقل دهد، و ثانیاً تدریس قرآن و تفسیر و علوم عقلیه و فلسفیه را از حوزه های شیعه براندازد تا علمای آنان را همچون اشاعره از عامه و اخباریون و حشویّون ظاهر گرا و بدون مغز و محتوا بنماید، تا در برابر آنان کسی نایستد و قیام نکند و قدرت بحث و تفکر و مسائل عقلیه و علمیه در حوزه ها پائین آید و با نقشه ها و دسیسه های مزورانه فائق شد؛ تا امروزه در نجف اشرف بحث تفسیر و قرآن و حکمت و فلسفه و عرفان به کلی از بیخ ریشه کن شده است.
مرحوم آیت الله شیخ مرتضی مطهری از قول حضرت آیت الله سید رضی شیرازی دامت برکاته برای حقیر نقل نمود که : در یکی از سفرهای اخیر به عتبات عالیات به یکی از مراجع عظام مشهور و معروف گفتم : چرا شما درس تفسیر را در حوزه شروع نمی کنید؟!
گفت : با موقعیت و وضعیت فعلی ما امکان ندارد. من گفتم : چرا برای علامه طباطبایی امکان داشت که در حوزه علمیه قم آن را رسمی نمود؟!
گفت : او تضحیه کرد. (خود را فدا نمود)
این مطلب را در اینجا آوردم تا همه بدانند : پایه و اساس مکتب تشیع بر تضحیه است و علماء عظام و فضلای فخام باید پیشگام در این تضحیه باشند، و گرنه حوزه های ما چه فرق می کند با حوزه های عامه از حنابله و شافعیه و مالکیه و احناف که بدون اتکاء به ولایت، خود را سرگرم به ابحاث و مسائلی نموده اند!
📚 کتاب روح مجرد، ص١٠۶، علامه محمد حسین حسینی تهرانی
#فلسفه_عرفان ۵
https://eitaa.com/moravej_tohid/3748
🆔 @moravej_tohid
🌸🌸🌸🌸🌸
🌱 آداب زندگی پیامبر (ص)
«باب دوم، آداب معاشرت»
💥 در مکارم اخلاق آمده است که هرگاه پیامبر (ص) سواره بوده، نمی گذاشت که کسی به صورت پیاده همراه ایشان بیاید، یا این که او را همراه خود سوار می کرد و اگر قبول نمی کرد می فرمود : جلوتر برو و هر جا که می خواهی منتظر من باش.
💥 از ابی القاسم کوفی نقل شده است که : پیامبر (ص) هیچ گاه برای خود انتقام نمی گرفت و آزاردهندگان را می بخشید و از خطای آنان می گذشت.
💥 در مکارم اخلاق آمده است که : اگر مردی به نزد ایشان می آمد و می نشست، تا زمانی که آن شخص از جایش بلند نمی شد، ایشان هم بر نمی خاست.
📚 کتاب سنن النبی (ص)، علامه طباطبایی (ره)
#آداب_زندگی_پیامبر
https://eitaa.com/moravej_tohid/3749
🆔 @moravej_tohid
🎙#شرح_توحید_شیخ_صدوق جلسه چهارم
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
🔸 دقیقه 6
در بین ما موجودات اولاً، هیچ انسانی پیدا نمی شود که همه ی صفات را داشته باشد و ثانیاً، صفات را به نحو محدود دارد، اما خداوند همه ی صفات را دارد و ثانیاً هر صفتی را به نحو نا محدود دارد، چنین موجودی می شود «الله»
🔸 دقیقه 10
کامل شدن این است که از آثار موجودات استفاده کنیم، یعنی از اثر آب استفاده کنم، خودم را سیراب کنم، از اثر نان استفاده کنم، خودم را سیر کنم، از اثر لباس استفاده کنم، خودم را بپوشانم. (این می شود، عبادت)
🔸 دقیقه 12
همیشه انسان به سوی رب حرکت می کند، همیشه انسان، رب را عبادت می کند.
✨ توحید عبودیت
🔸 دقیقه 14
توحید ممدوحیت
ما چه کسی را مدح می کنیم؟ چه نان خوبی! چه آب گوارایی!
ما چه کسی را ستایش می کنیم؟ باز، این قاعده کلی، ما رب را مدحش می کنیم. همان جور که رب را عبادت می کنیم، رب را مدح می کنیم.
🔸 دقیقه 16
توحید محبوبیت
یعنی یک محبوب و یک معشوق در عالم وجود دارد.
✨ انسان همیشه ربش را دوست دارد و چون ربی جز «الله» نیست، پس انسان ها همه «الله» را دوست دارند.
🔸 دقیقه 21
در «لا اله الا الله» بین «اله» و «الله» چه نسبتی است؟
🔸 دقیقه 24
ما خداوند را فقط از جنبه ی الوهیتش می توانیم بشناسیم، از جنبه ی ربوبیتش
می توانیم بشناسیم. (یعنی از جهت کارگردانیش)، خداوند دو جهت دارد، یک جهت ذات، مثلاً یک معلم را در نظر بگیرید. این معلم خودش، خودش است. ذات معلم خودش، خودش هست. یک وجودی دارد. یک ذاتی دارد. معلم از جهت ذاتش و وجودش با ما هیچ ارتباطی ندارد، ما هم با او هیچ ارتباطی نداریم....
ما از چه جهتی با معلم در ارتباط هستیم؟ از جهت ربوبیت معلم، یعنی چه؟ یعنی از جهت اثر بخشی معلم، اثر معلم چیست؟ علم آموزی
🔸 دقیقه 26
ما با ذات خدا هیچ گونه آشنایی نداریم. ذات خدا، وجود خدا، هویت خدا را اصلاً نمی توانیم بشناسیم، ما یک موجود محدودی هستیم، خداوند یک وجود نامحدود هست. ما از جهت ربوبیت خدا با خدا اتصال داریم. یعنی از جهت اینکه خداوند ما را خلق کرده، ما را رزق می دهد.
🔸 دقیقه 29
«لا اله الا الله» مشتمل بر ١۵ حرف است.....
کلمه ی حوا با حروف ابجد ١۵ می شود.
ح= ٨، و=۶، آ=١
بنابراین طبیعت حوا در «لا اله الا الله» ظهور خیلی قوی دارد، اگر کسی بتواند این «لا اله الا الله» را در خودش پیاده کند و به مقام «لا اله الا الله» برسد، به مقام حوا رسیده است.
🔸 دقیقه 32
از عالم جبرئیل به پائین، عالم طبیعت، عالم مثال (عالم رب النوع ها، عالم برزخ و قیامت) و از آن بالاتر عالم ملائکه که جبرئیل و میکائیل هست و اسرافیل و عزرائیل و..... اینها به طور کل در عالم تحت اداره ی یک زن دارند اداره می شوند که این زن از اولیاء مهدوی هست. از شئون وجودی مهدوی هست. مظهر تام جبرئیل هست، در هر دورهای باید باشد.
🔸 دقیقه 38
صله رحم
🔸 دقیقه 40
انسان ها خیلی در حد ظاهر مانده اند، البته نه در این مسائل الهی، حتی در مسائل مادی هم در حد ظاهر مانده اند.
✨ خوب است که انسان اهل انکار نباشد. خدا رحمت کند مرحوم امام خمینی (ره) را می فرمودند : (در تفسیر سوره حمد که تعطیل شد)فقط اینها را انکار نکنید، خیلی از مطالب هست که از فهم ما خارج است.
🔸 دقیقه 42
همین که تفسیر میکنند «لا اله الا الله» را به، خدایی جز خدا نیست، غلط است.
«اله» معنیش خدا، نیست.
🔸 دقیقه 44
کتاب توحید صدوق، سنگین ترین کتاب در روایت های توحیدی هست. روایت های ناب را ایشان جمع کرده است.
🔸 دقیقه 46
سنگین ترین علم، علم توحید است، آن استخوان بندی شخصیت انسان را توحید می سازد، حقیقت روح انسان را توحید می سازد، انسان ها در قیامت به مقدار فهمی که از توحید دارند، درجه پیدا می کنند، به مقدار درکی که از توحید پیدا کردند، اینها بالا می روند.
https://eitaa.com/moravej_tohid/3751
🆔 @moravej_tohid
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
شرح جامع و کامل #حدیث_معراج
همراهان گرامی لطفا تفسیرها را دنبال بفرمایید.
🆔 @moravej_tohid
🔽🔽🔽🔽🔽
🎙#شرح_حدیث_معراج جلسه بیست و هفتم
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
🔸 دقیقه 1
علامت زهد قلبی را قرآن بیان می فرماید : «لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لاتفرحوا بما آتاکم» «23،حدید»
علامت زهد قلبی این است : شاد نگردند به آنچه که به دستشان می رسد و غمگین نشوند به خاطر آنچه که از دستشان می رود.
🔸 دقیقه 3
زهد قلبی سخت تر است.
✨ مگر اینکه قلب تحت یک جذب شدیدی از ناحیه ی ملکوت قرار بگیرد، از ناحیه ی خداوند جذبی بر قلب او وارد شود، که خداوند او را به کلی متوجه خودش کند و این جز با شهود و مشاهده جمال خدا به دست نمی آید.
✨ زهد فی الدنیا مرتبه ای است که مخلُصین به آن می رسند.
🔸 دقیقه 6
مردم خودشان به خودشان ظلم کردند و نگذاشتند کسی مثل علی (ع) بیاید، اندیشه های والای الهی را در ميان آنها اشاعه دهد.
✨ حضرت رسول اکرم (ص) چرا جنگ می کرد؟ آیا انسان کشور گشایی بود؟
🔸 دقیقه 9
صبر کردم، در حالی که ٢۵ سال در گلویم استخوان و در چشمم خار بود، میراث خود را بر باد رفته می دیدم....
✨ چرا حضرت علی (ع) ناراحت بودند؟...
انسانی که می فرماید : من به راه های آسمان واردتر از راه های زمین هستم. (آسمان نه آسمان ظاهری) یعنی من آسمان های ملکوتی را بهتر از این دنیا می دانم. من خیلی در دنیای شما نیستم، اما راه های کمالات آسمانی را بلدم، بیایید تا به آنجا شما را ببرم، اما مردم نمی آیند، حضرت از این ناراحت است.
🔸 دقیقه 13
ما الان در زندان هستیم، درست است که پیامبر (ص) قانون برای ما می آورد، این کار را انجام بده و این کار را انجام نده...
درسته که خیلی به دست و پای ما بند می زند، اما این بندها در واقع برای ما آزادی است.
✨ انسان اگر توانست و خودش را دست نبی وقت سپرد، به دست ولی وقت سپرد، او دیگر حالا آزاد است، یعنی دیگر قلبش آزاد میشود، تا حالا در بند دنیا بود، حالا دیگر دنیا برایش هیچ گونه ارزشی ندارد، تا حالا اسیر مقامش بود. اسیر مالش بود، حالا دیگر می بیند اینها برایش هیچ مزه ای ندارد. هیچ لذت و لطفی ندارد. یک درهای دیگری برایش باز شده است.
🔸 دقیقه 15
چگونه زهد در دنیا داشته باشم؟
🔸 دقیقه 16
«زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه و الخیل المسومه والانعام و الحرث» «14،آل عمران»
از کلمه «زُین» زینت داده شد، چه می فهمید؟.....
✨ از اینجا می فهمید که طلا زیبا نیست، نقره زیبا نیست، مرکب های عالی زیبا نیستند، زیباشون کردند، یعنی چیزی را زینت می دهند که خودش زیبا نیست. وقتی که یک چیزی زیباست که دیگر نیازی نیست زینتش بدهند.
🔸 دقیقه 20
«الذین یاکلون الربا لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس»
«275،بقره»
🔸 دقیقه 26
امام باقر (ع) : انسان نمی تواند حق عبادت را به جا بیاورد مگر اینکه از همه ی خلق منقطع شود. (خودش را جدا کند)
🔸 دقیقه 27
خداوند به رسولش می فرماید : اول عبادت عابدان و توبه آنها وقرب اینها نیست، مگر روزه داری
یعنی کسی می خواهد وارد عبادت شود، اول عبادتش گرسنگی کشیدن و سکوت کردن است. در مجلس نشسته و همه حرف می زنند، این سکوت کند. همه هجوم بردند که غذاهای الوان بخورند، (این، نه به مقدار کفاف) و از مردم هم خودش را جدا کند.
🔸 دقیقه 29
یک مطلبی هست که آیا انسان به طور کلی ارتباطش را قطع کند؟ نه، بحث این نیست که به طور کلی قطع کند، بلکه اختلاط و آمیزش با مردم را تنظیم کند، با کسی همراه باش که تو را به یاد خدا می اندازد.
🆔 @moravej_tohid
https://eitaa.com/moravej_tohid/3754
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
مبحث #معاد
همراهان گرامی لطفا جلسات را دنبال بفرمایید.
🆔 @moravej_tohid
🔽🔽🔽🔽🔽
«بسم الله الرحمن الرحیم»
🔸حدیثی بسیار مهم و قابل تأمل 👌
«باب درجات ایمان»
💥 مرد سرّاجی (زین ساز) که خادم امام صادق (ع) بود، گوید : امام صادق (ع) هنگامی که در حیره بود، مرا با جماعتی از غلامانش در پی کاری فرستاد. ما در پی آن کار رفتیم و شبانه با غم و اندوه بازگشتیم، بستر من در باغی بود که در آن سکونت داشتیم. من آمدم و با همان حال اندوه خود را در بستر انداختم. در این بین دیدم امام صادق (ع) پیش آمد و فرمود : ما نزد تو آمدیم. من راست نشستم و آن حضرت بر صدر بالین من نشست و از کاری که مرا در پی آن فرستاده بود پرسید، من گزارش دادم و آن حضرت حمد خدا گفت.
سپس سخن از گروهی به میان آمد و گفتم : فدایت شوم، ما از آنان بیزاری می جوییم، زیرا اعتقاد ما را ندارند.
فرمود : آنان ما را دوست دارند و چون مثل شما اعتقاد ندارند، از آنان بیزاری می جویید؟!
گفتم : آری. فرمود : بنابراین نزد ما هم حقایقی هست که نزد شما نیست، آیا سزاوار است که ما از شما بیزاری بجوییم؟
گفتم : نه، فدایت شوم. فرمود: نزد خدا هم حقایقی است که نزد ما نیست، آیا پنداری خداوند ما را دور می اندازد؟
گفتم : نه، فدایت شوم، پس ما چه کنیم؟
فرمود : با آنان دوست باشید و از آنان بیزاری نجویید. برخی از مسلمانان یک سهم، برخی دو سهم، برخی سه سهم، برخی چهار سهم، برخی پنج سهم، برخی شش سهم و برخی هفت سهم از ایمان دارند. بنابراین، سزاوار نیست که صاحب یک سهم، بر چیزی که مربوط به صاحب دو سهم است و صاحب دو سهم بر چیزی که مربوط به صاحب سه سهم است، و صاحب سه سهم بر چیزی که مربوط به صاحب چهار سهم است و صاحب چهار سهم بر چیزی که مربوط به صاحب پنج سهم است، و صاحب پنج سهم بر چیزی که مربوط به صاحب شش سهم است، و صاحب شش سهم بر چیزی که مربوط به صاحب هفت سهم است وادار شود.
اکنون برایت مثالی می زنم : مرد مسلمانی همسایه ای نصرانی داشت و او را به اسلام دعوت کرد و مزایای اسلام را در نظرش جلوه داد و او هم دعوت وی را اجابت کرد و مسلمان شد. آن مرد سحرگاهان نزدیک صبح به در خانه تازه مسلمان رفت و در زد، گفت : کیست؟ گفت : منم فلانی. گفت : چه کار داری؟ گفت : وضو بگیر و لباس هایت را بپوش تا به نماز برویم. او وضو گرفت و لباس هایش را پوشید و با وی بیرون رفت. بسیار نماز خواندند و سپس نماز صبح را گزاردند و همان جا ماندند تا صبح شد. مرد نصرانی تازه مسلمان برخاست که به منزل رود، آن مرد گفت : کجا می روی؟ روز کوتاه است و چیزی تا ظهر نمانده. وی با او نشست تا نماز ظهر را هم خواند. دوباره مرد مسلمان گفت : زمان میان ظهر و عصر اندک است و او را نگاه داشت تا نماز عصر را هم خواند، و باز برخاست و خواست به منزل برود، آن مرد به او گفت : اکنون آخر روز است و از اول روز کوتاه تر است، پس او را نگاه داشت تا نماز مغرب را هم خواند. باز برخاست که به منزل رود، آن مرد به او گفت : یک نماز بیشتر نمانده، و او ماند تا نماز عشا را هم خواند، سپس از هم جدا شدند.
باز سحرگاهان نزدیک صبح مرد مسلمان در خانه او رفت و در زد، گفت : کیست؟ گفت : منم فلانی. گفت : چه کار داری؟ گفت : وضو بگیر و لباس هایت را بپوش و با ما بیا نماز بگزار. گفت : برو بیکارتر از من برای این دین پیدا کن، من انسان مستمند و عیال واری هستم.
امام صادق (ع) فرمود: او را به چیزی (یعنی دینی) در آورد که خودش هم او را از آن بیرون برد.
📚اصول کافی، جلد چهارم
🔸 قابل توجه دوستان و همراهان عزیز ، حضرت استاد علامه مروجی نیز در جلسه مقدمه منازل السائرین، این حدیث شریف را شرح و تفسیر کردند.
#حدیث
#فلسفه_عرفان ۶
https://eitaa.com/moravej_tohid/3758
🆔 @moravej_tohid
سلام .
خبر خوش : بخش اول کار اپلیکیشن تمام شد . 🌺😊🌺✍️
خدا را شاکرم که امروز ، تمامی فایلهای استاد مروجی ، هر آنچه که تا کنون استاد مروجی اجازه نشر آن را در فضای مجازی به عنوان درسهای ده یا 15 سال پیش بوده اند در اپلیکیشن قرار گرفت .
و هم اکنون همردیف با کانال تلگرام مروج توحید ، سایت و آرشیو است .
می توانید دسته بندی های عرفان نظری ، عرفان عملی ، اعتقادی ، دسته بندی عمومی و ... را در آنجا ببینید .
هنوز راه درازی داریم . از طراحی ماژولهایی که بتوانند متن ها را سریع جستجو کنند و ... بزرگ و کوچک شوند تا بتوانیم آثار متنی و صوتی بیشتری قرار دهیم . فعلا همین ها را در اختیار شما عزیزان نادیده قرار داده ایم .
سه دسته بندی دیگر تحت نام فایل کوتاه ، آثارمکتوب ، اشنایی با عرفا و تفکر و تحلیل اضافه شده است که میشود با فراغت بال بیشتری آن ها را نیز پر نمود و به مرور زمان یک اپلیکیشن جامع برای عرفان در پای درس عزیزانی نشست که معرفت توحیدی را همراه با تزکیه قلب در دو روش طریقت و شریعت توامان آموزش می دهند .
طبق صحبت استاد مروجی ، عرفان در این دویست سال اخیر ، عرفان واقعی اسلامی که واقعا شما را به شهود برساند و بر پایه ولایت باشد ، بسیار مظلوم بوده است . باشد که نشر درست این اطلاعات و عمل به آن گامی در جهت استوار شدن این درخت کهنسال باشد و زحمات عزیزانی همچون آیت الله سید علی قاضی ، علامه طباطبایی ، استاد پهلوانی و علامه حسن زاده آملی ، و استاد مروجی به هدر نرود .
فرصتی باشد در روزهای بعد بخشی از دغدغه استاد را در مساله عرفان اسلامی و زحمات این بزرگان در اپلیکیشن در قسمت فایلهای کوتاه قرار خواهم داد .
در معرفی اپلیکیشن خود کوشا باشید . چرا که طبق صحبت استاد همه ی شما انتخاب شده اید تا این چراغ را روشن نگه دارید و عرفان اسلامی را به دوستدارانش معرفی کنید .
ما را دعا کنید که بسیار به صفای قلب شما محتاجیم .
✍️آدرس تلگرام:
@Appmt
✍️دانلود و نصب اپلیکیشن مروج توحید
http://moravejtohid.com/app