eitaa logo
مروج توحید
7.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
454 ویدیو
12 فایل
نشر سلسله جلسات سخنرانی علامه حمیدرضا مروجی سبزواری(طال‌عمره ) کانال تلگرام 👇 t.me/moravej_tohid کانال آپارات https://www.aparat.com/moravej_tohid_archive دانلود و نصب اپلیکیشن مروج توحید www.moravejtohid.com/app
مشاهده در ایتا
دانلود
... تو وادارش کن زبان باز کند ، تو وادارش کن با تو حرف بزند ، ۱۰ روز ، ۱۰۰ روز ، ۱۰۰۰ روز ، ۱۰ سال در بزن . بالاخره یکی در را باز می کند ، تو لجاجت کن و در بزن بالاخره در را باز می کند . هر چقدر هم دیرتر در را باز کند بهتر است . وقتی که برگردی و کیسه دلت را باز کنی می بینی که محبتش را در دلت گذاشته است و دیگر کار تمام است ... برگرفته از جلسه ۱۹ محبت @moravej_tohid
مولانا ومثنوی.mp3
1.31M
...کسی بتواند یک تفسیر به باطن ، یک تفسیر به نورانیت از این کتاب بکند ، شاید یا نباشد و اگر باشد خیلی تک و توک ، یک جاهایی به صورت گمنام... و لذا این کتاب همانطور که خودش هم میگوید : "وَ هُوَ اُصولُ اُصولِ اُصولِ الدّینِ" که مثنوی یک کتاب اصول ، اصول ، اصول دین هست ، اصل ، اصل ، اصل دین هست ، یعنی عمق ، عمق ، عمق دین هست ، باطن ، باطن ، باطن دین هست ، اینها در واقع اغراق نیست ، اینها یک حقایقی ست که اگر کسی واقعاً با روح خودش ، با قلب خودش توانسته باشد ، مثنوی را درک کرده باشد ، خودش به این... اگر کسی توانسته باشد واقعاً مثنوی را نه اینکه بخواند ، اصلاً بخورد ، ذوق کند "اصلاً بچشد" یک چشیدنی که ببلعد ، به هر حال این کتاب دریاییست ، یک حلقی داشته باشد به اندازه حلق نهنگ ، اینکه دهان را باز میکند ، خروارها آب را به دهانش ... یک انسانی که توانسته باشد با حلق عقل جزئی به سراغ شناخت مثنوی نرود ، با عقل وهم ، با عقل دنیایی به سراغ شناخت مثنوی نرود... ...با عقلی که امور دنیا را تمشیت میدهد ، با همین عقل بخواهد به سراغ مثنوی برود ، او هیچ بهره ای از مثنوی... برگرفته جلسه ۱ مثنوی @moravej_tohid
فصوص الحکم جلسه ۴.mp3
14.41M
🎙 جلسه چهارم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
عقل الهی.mp3
2.03M
در محضر امام باقر (ع): مَا عُبِدَ اَللَّهُ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنَ اَلْعَقْلِ 🆔 @moravej_tohid برگرفته از جلسات مقامات انسان
فصوص الحکم جلسه ۵.mp3
14.81M
🎙 جلسه پنجم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
💎📖💎📖💎📖💎📖💎 عشق مجازی عبارت است از همان عشق مرید به مراد و عشق سالک به پیر طریقت. مجاز از لحاظ دستور زبان در اصل مَجَوز بوده و اسم مکان است و به معنای مکان گذر و محل عبور است و این عشقی که مرید به مرادش دارد یک عشق مجازی است. این جذب که از روح شیخ بر روح مرید وارد می شود به تدریج او را از مراتب روح شیخ عبور داده تا به جایی می رسد که وارد عالیترین مرتبۀ روح شیخ می شود که مرتبه‌ای از روح امام است و هرچند که سالک از اینجا به بعد در مراتب روح امام حرکت می‌کند و عشق‌های جدیدی همچون عشق به امام و عشق به خدا در او پیدا می‌شود ولی این بدان معنا نیست که عشق به شیخ را فراموش کند. بلکه شیخ خودش را و منجی خودش را همیشه دوست دارد. مثل این‌که اگرچه در کودکی پدر و مادر، کودک را تربیت کرده و او را سیر جسمانی می‌دهند و نیازهایش را برآورده می‌سازند، ولی وقتی که این کودک بزرگ می‌شود و از تحت ولایت آن‌ها خارج می‌شود، اما تا هنگام پیری و مرگ آنها را دوست می‌دارد. سخن ما در این بود که وظیفۀ شیخ و پیر طریقت این است که سالک را از خود گذر داده و به امام برساند. این مطلب را در مورد حضرت مولانای بزرگ پیاده نمودیم که او ابتدا سر به درگاه شمس سپرد و چه عشق سوزانی نسبت به او پیدا کرد که این عشق شهرۀ آفاق است. اما چه شد که بعد از غیبت کبرای شمس، مولوی در مقابل کسی که می‌ گوید حیف شد شمس از میان ما رفت، می‌گوید: اگر به خدمت مولانا شمس‌الدین تبریزی عظّم الله ذکره نرسیدی، به روان مقدس پدرم به کسی رسیدی که در هر تار موی او صد هزار شمس تبریزی آونگانست و در ادراک سرّ او حیران!؟ این داستان را قبلا برایت نقل کردم و این همان گذر از شیخ است و گذر از عشق مجازی و رسیدن به امام است و پیدا کردن عشق حقیقی، و مولانا به این عشق حقیقی و وجود امام رسیده بود و این مطلب را وی در آخر دفتر دوم می‌آورد. مولانا در آخر دفتر اول، داستانی را می‌آورد که در ضمن آن مقامات حضرت مولی‌الموحدین و امیرالمؤمنین یعسوب الدین اسدالله الغالب علی بن ابی طالب را شرح می‌کند و ما این اشعار را در رساله‌ای علی حده شرح کرده‌ایم. اما در آخر دفتر دوم، داستانی را می‌آورد که در آن به معرفی قطب آخرالزمان، مهدی صاحب العصر( عج) می‌پردازد و در آخر آن داستان موقعیت خودش را نسبت به مهدی بیان می‌کند. البته مولانا به دلایلی از بردن نام مهدی خودداری کرده و از او به سلیمان یاد می‌کند. می‌گوید مردی یک درهم به چهار نفر داد که یکی از آنها فارس بود و یکی عرب و یکی ترک و یکی رومی. فارس گفت من با این پول می‌خواهم انگور بخرم، عرب گفت خیر، می‌خواهم عنب بخرم، ترک گفت خیر، می‌خواهم اوزوم بخرم و رومی گفت خیر، استافیل می‌خواهم. آنها بر سر این مطلب با هم به نزاع برخاستند، ولی غافل از اینکه هر چهار نفر انگور می‌خواهند اما اختلاف الفاظ موجب شده که هریک گمان کند آن‌چه را دیگران می‌خواهند غیر از خواستۀ اوست. در اینجا اگر کسی پیدا می‌شد که چهار زبان را می‌دانست، یک درهم آنها را می‌گرفت و برایشان انگور می‌خرید و آنها می‌فهمیدند که نزاعشان بی‌ مورد بوده و همه یک چیز می‌خواسته‌اند. بعد می‌گوید چنان‌که حضرت سلیمان نبی (ع) که آمد، در زمان او چنان عدالت برقرار شد که آهو با پلنگ و کبوتر با شاهین در صلح شدند، همچنین سلیمانی هم در آخرالزمان خواهد آمد که او بین عقلها و اندیشه‌ها صلح برقرار خواهد کرد و چون او بیاید دست خود را بر سر انسان‌ها گذاشته و عقول آنها را چنان کامل می‌کند که بببیند هر که هر کسی را می‌پرستیده و رو در هر قبله‌ای داشته، در واقع خدای یکتای بی‌همتا را می‌پرستیده و رو در قبلۀ او داشته است. مولانا معتقد است که این سلیمان هم اکنون در دوران ما نیز هست اما از فرط توجهی که به دنیا و آینده دنیایمان داریم و از شدت علاقه ای که به گره گشایی‌های علمی داریم او را نمی‌بینیم. در آخر این اشعار، مولانا حال خود را نسبت به این سلیمان (و به عبارت بهتر مهدی) بیان می‌کند که مقصود اصلی ما همین مطلب است: ما همه مرغابیانیم ای غلام بحر می‌داند زبان ما تمام پس سلیمان بحر آمد ما چو طیر در سلیمان تا ابد داریم سیر و بدین ترتیب حضرت مولانا بیان می‌دارد که من به این سلیمان و امام رسیده‌ام و این است سرّ اینکه در باغ حسام‌الدین چلپی، مولانا علیرغم عشق شدیدی که در قلبش از شمس وجود داشت ولی بر آن شخص اعتراض کرد که چرا از نبودن شمس اظهار حیف و تأسف و تلهّف می‌کنی؟ درحالی‌که در مقابل تو کسی نشسته است که از هر سر تار موی او صد هزار شمس تبریزی آونگان است. تا انسان به چیز بهتری نرسد که از آن‌چه داشته دست بر نمی‌دارد. 💎📖💎📖💎📖💎📖💎 🆔 @moravej_tohid
معاد جلسه ۵۵.mp3
26.61M
🎙 جلسه پنجاه و پنجم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
فرق نبی و ولی....mp3
2.45M
...پیامبر کسی هست که روحش صعود کرده است ، عروج کرده است (بالا رفته است) و در ذات خدا غرق شده است و در درون آن اقیانوس ذات الهی گشت و گذار کرده است (اسماء را یکی یکی مشاهده کرده است) همانطور که یک غواص در زیر دریا ماهی میبیند ، صخره های زیبا میبیند ، گیاهان میبیند... انسانی هم که در بحر الهی می افتد ، اسماء را شناوری میکند ، اسم عالِم را میبیند ، خصوصیات اسم عالِم را مشاهده میکند ، اسم قادر را میبیند ، خصوصیاتش را... با اینها اتحاد روحی برقرار میکند ، یعنی خودش میشود مظهر عالِم ، خودش میشود اسم قادر ، خودش میشود... حالا از آن دریا که درآمد ، بعد به او میگویند " . قُمْ فَأَنْذِر " ، " اذْهَبْ إِلي‏ فِرْعَوْنَ "... ...لذا پیامبر چنین نیست که یک آدم معمولی بوده و زندگی اش را میکرده و حالا یک فرشته بر او نازل شده و گفته است : اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ (خیر) او به آنجاها رفته هست ، آن حقایق را مشاهده کرده است ، با آن حقایق اتحاد روحانی برقرار کرده است ، حالا به او مأموریت... ...منتها پیامبر دو طور پیامبر هست ، یک پیامبری هست که او... برگرفته از جلسات مقامات_انسان @moravej_tohid
فصوص الحکم جلسه ۶.mp3
15.68M
🎙 جلسه ششم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
فقه استدلالی جلسه ۷۲.mp3
6.36M
🎙 جلسه هفتاد و دوم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
هوالحق توسل به امام حسین علیه السلام ... ولایت مطلق در زمان ما وجود مقدس صاحب الامر و الزمان هستند . این نکته را هم زیاد عرض کرده ام که " هر امامی یک نحوه ظهوری دارد ، مثلاً حضرت علی علیه السلام در مسئله حکومت ، جنگ آوری ، عدالت ظهورات شدیدی را از خودش نمود داد ، امام سجاد علیه السلام به طوری ، امام صادق علیه السلام در مسئله فقه ، امام رضا علیه السلام در مسئله اعتقادات ، توحید ، هر کدام از این بزرگواران به طوری ظهوراتی از خودشان ... اما تنها کسی که در راه عشق خدا یک ظهور قوی از خودش به جا گذاشت امام حسین علیه السلام هست که جانبازی و پاکبازی ... از یک طرف هر چه که داشت در راه خدا داد " پاکبازی " هر چه که داشت ، همه اموال و ثروتش را در مدینه رها کرد و آمد ، خانواده اش را هم آورد ، همه اولادش را یکی یکی فرستاد و رفتند . برادر هایش را فرستاد و رفتند ، اصحابش را فرستاد و رفتند . خودش ماند و خودش هم در راه خدا ، آنهم به چه شکلی ... خود شهادت امام حسین علیه السلام از همه سخت تر بود ، یعنی هر که تیر داشت با تیر حمله میکرد ، هر که شمشیر داشت با شمشیر حمله میکرد ، هر که نیزه داشت با نیزه حمله میکرد و هر که هم چیزی نداشت با سنگ حمله میکرد . یعنی خداوند به او اعلام کرد اگر مرا میخواهی ، اینطور باید باشی ، پاکبازی و جانبازی " هر چه که داشت در راه خدا داد " . بنابراین خدا هم او را به مقامی برد " عند ربِّهم يرزقون " . به مقامی برد که يا أَيَّتها النَّفْس الْمطمئِنَّةَ ارْجعي إِلَى ربِّك راضِيةً مرْضيَّة فادْخُلي في عبادِي وَادْخلي جنَّتي به بهشت ذات . آن بهشت سیب و گلابی به درد شما نمیخورد ، به بهشت ذات من درآیید . حسین بن علی یک چنین انسانی بود که در وادی عشق الهی ... خُنُک آن قمار بازی که بباخت هر چه بودش بنماند هیچش اما هوس قمار دیگر حسین بن علی آن قماربازی بود که در قمار عشق وارد شد . میدانید قمار عشق یک فرقی با قمار های معمولی دارد ، در قمارهای معمولی انسان دوست دارد ببرد و انسان حریفش را دوست ندارد " از او بدش میاد " ، اما در قمار عشق اولاً انسان حریفش را دوست دارد و ثانیاً دوست ندارد ببرد ، میگوید هر چه دارم میخواهم ببازم ... امام حسین وارد قمار عشق شد و عاقبت هم در این قمار حسین بن علی برنده شد و پیش خدا رفت ، رفت و در آغوش آن که حریفش بود نشست و آن حریف او را به آغوش خودش دعوتش کرد . این را که خدمت دوستان عرض کرده ام هر که در این راه میخواهد پا بگذارد فقط توسل به امام حسین علیه السلام ... البته دوستان زیاد این مسئله را میپرسند که بالاخره گرفتاری های نفسانی ( دنیا قوی هست ) انسان را در بند خودش نگه داشته است ، زنجیرهای دنیا خیلی قوی هستند ، انسان را نگه داشته اند ، هر چند انسان قلبش میل به خدا دارد ، دلش میخواهد برود اما نمی تواند " دست و پا ضعیف ، اراده ضعیف ... در مورد حضرت آدم فرمود : طه ، آیه ۱۱۵ و لقدْ عهِدْنَا إِلى آدم مِنْ قبْلُ فَنسِی و لمْ نجِدْ له عزماً ما با آدم عهد کردیم که از این میوه نخوری " و لمْ نجدْ له عزماً " اراده ای در آدم ندیدیم . وقتی آدم با آن عظمت اینطور ، پس ماها چه ؟ این مسئله را دوستان زیاد شکایت میکنند ( درد و دل دارند ) همه اینها درست است . عرض کردم شکستن پل های دنیا ، شکستن زنجیرهای نَفْس ، جز با توسل به این انسان امکان ندارد ( به در خانه هر که بروی نمی تواند زنحیرها را باز بکند ، هیچکس ) . ما میرویم آنجا و حاجتمان را میگیریم و میاییم ، بله ، یکوقت میبینی انسان ، مریضی دارد ، قرض دارد ، فقر دارد ، خانه ندارد و ... میرود و میگوید یا حسین بن علی اینها را به من بده .. امام دارای مراتب وجودی است ، وجود این انسان ها یکسَرش پیش خداست و یکسَرش هم اینجا در طبیعت است . انسانی که میرود با مراتب پایین وجود امام ارتباط برقرار میکند ، میگوید حاجت های دنیایی میخوام ( با این مراتب پایین وجود امام به راحتی میشود ارتباط برقرار کرد ) اما یکی میرود آنجا و میگوید یا امام حسین من فقیرم ، اما از تو پول نمیخواهم ، قرض دارم اما پول نمیخواهم ، مقام نمیخواهم و ... خودت را میخواهم ، خدا را میخواهم . امکان ندارد که بتواند ، کسانی میتوانند نتیجه بگیرند که ... میدانی چطور باید نتیجه بگیری ؟ باید انسان اینقدر قدرت روحی داشته باشد .‌‌.. امام حسین علیه السلام در مقام استغراق مطلق در ذات خدا هست ، خیلی قدرت میخواهد که روی امام را از پیش خدا به پیش خودت برگردانی ، خیلی قدرت میخواهد ، خیلی اخلاص میخواهد ، خیلی تزکیه میخواهد که بگویی ای امام من پول از تو نمیخواهم ، سلامتی نمیخواهم ، خانه نمیخواهم ، هیچی از تو نمیخواهم ، خودت را میخواهم ... برگرفته از جلسه ۵۰ مثنوی @moravej_tohid
هوالحکیم باطن شریعت ... در حالی که شریعت برای عموم مردم هست ، از همه مردم که نمیشود انتظار داشت یک سیر درونی انجام بدهند ( از ظلمت به نور ، از حیوانیت به نورانیت ) نمیشود ، اینست که شریعت در یک حدی آمده است و میخواهد مردم را از جهنم به بهشت ببرد ( به مؤمنین بگو که چشم هایشان را از حرام ببندند ، به زنان مؤمنه بگو چشم هایشان را از حرام ببندند ) " همین مقدار " . اما باطن شریعت برای مردم خیلی آشکار نیست و گفته هم نشده که باطن شریعت چیز دیگری میگوید ، باطن شریعت میگوید که : ( این آیه ها را نمیگویند ) : انفال ، آیه ۲۴  يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا استَجيبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاكُم لِما يُحييكُم ۖ در آیه یک شب خیلی برایتان سؤال کردم ، که میگوید ای مؤمنین ( ببینید خطاب به مؤمنین هست ، نمیگوید یا ایهالناس ) ،  " يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا " ای کسانی که ایمان آورده اید " " استَجيبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسول " یعنی کسانی که خودتان را از جهنم نجات دادید ، ایمان آوردید و از جهنم خودتان نجات دادید ، یعنی یک سیر ظاهری کردید ، چشمتان را از حرام بستید ، گوشتان را از حرام بستید ، زبانتان را ... حالا میفرماید قدم بالاتری را بردارید " استَجيبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاكُم لِما يُحييكُم " خدا و رسول را استجابت بکنید ، آنگاه که شما را به سوی چیزی میخوانند که شما را زنده میکند ، این آیه میدانید یعنی چه ؟ یعنی میخواهد بفرماید که آدم های مؤمن ، اینها مرده اند ، مؤمنین در حد معمولی ، اینها اصلاً مرده اند ، میگوید ای مؤمنین بیاید تا من شما را به جایی راهبری بکنم که تا زنده تان بکند ، یعنی مؤمنینی که اینها ایمانشان را طبق ظاهر شریعت تنظیم کرده اند ، اینها مرده اند ، اینها به درد صاحب شریعت نمیخورند ، در اینها خیری نیست ( آیه خیلی حرف دارد ، دقت بکنید ، اینها را نمیگیریم ) اگر بگیریم ، بعد خواهیم فهمید که حرفهای دیگری هم در باطن این شریعت هست ، همه اش همین ظاهر نیست . همه اش این نیست که مثلاً ۳۰_۲۹ روز روزه بگیر ، هدف از این روزه چیست ؟ هدف از این روزه اینست که حیوانیت کشته بشود ، وقتی که میفرماید : " استَجيبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاكُم لِما يُحييكُم " اول خطاب به مؤمنین هست ، ای کسانی که ایمان آورده اید ، ایمان آوردید ، یعنی به خدا اعتقاد پیدا کردید ، اعمالتان را انجام میدهید و ... ( خدا میگوید نگاه نکن ، میگوئید چشم ، میگوید گوش نکن ، میگوئید چشم ، میگوید غیبت نکن ، میگوئید چشم و ... ) ولی همین مؤمنین را دارد میگوید که اینها مرده اند ، میگوید بیائید تا من شما را به چیزی هدایت بکنم که باعث حیات شماست . این چیزی که باعث حیات ماست چیست ؟ این همین هست که هر انسانی در پشت ظلمات وجود خودش در باطن خودش یک چشمه حیاتی دارد ، همانی که در مورد اسکندر میگویند که به ظلمات رفت ( این یک تمثیلی هست از وجود انسان ) این را تفسیر انفسی بفرمائید ، تفسیر آفاقی نکنید ، اینکه بگوئیم اسکندر برخاست و به همراهی خضر رفت به ظلمات و در آنجا به چشمه آب حیات دست پیدا کرد و ... تفسیر انفسی اش بفرمائید ، بفرمائید که در درون ما ، در پشت آن ظلمات درون ما یک چشمه ای از حیات وجود دارد ، یک چشمه ای از نور وجود دارد . قرآن میفرماید ای مؤمنین ، ای کسانی که ایمانتان در حد ظاهر هست ( در حد ظاهر شریعت هست ) یک قدم دیگر هم بردارید و یک سیر باطنی انجام بدهید ، منتها در معیت خضر . طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی در درون خودت در معیت خضر حرکت کن " وارد این منطقه ظلمات وجود خودت بشو " و برو و برو تا اینکه برسی به یک منبعی که در آنجا آب حیات هست ، نور هست . آن نور میدانید چیست ؟ آن نور همانی هست که فرمود :  اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ الله نور هست ، الله نور آسمان هست ، الله نور زمین هست ، الله نورِ درون انسان هست ... برگرفته از جلسه ۴۶ مقامات_انسان @moravej_tohid