eitaa logo
مروج توحید
7.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
437 ویدیو
12 فایل
نشر سلسله جلسات سخنرانی علامه حمیدرضا مروجی سبزواری کانال تلگرام 👇 t.me/moravej_tohid کانال آپارات https://www.aparat.com/moravej_tohid_archive دانلود و نصب اپلیکیشن مروج توحید www.moravejtohid.com/app
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5801181338518161434.mp3
6.53M
...خیلی آدم هایی بودند که اینها آدم فاسق ، آدم های فاجر... اینها بهترند ، اینها برای سیر الی الله سریع تر میرسند... نه اینکه اینها هیچی ندارند... ...اما یکسری آدمها هستند ، اینها بیچاره هیچی ندارند ، هیچی ، در عمرش نه نماز خوانده است ، نه روزه گرفته است ، اهل گناه ، اهل معصیت... اینها وقتیکه برمیگردند به سوی خدا ، اینها خود به خود شکسته هستند ، یعنی... آدمهایی مثل ما باید خودشان را به نداری برسانند ، باید خودشان را بشکنند ، باید تمام حجابها را بَردرند... این هم خیلی کار مشکلی هست... آنها خود به خود شکسته هستند... ...من روی اینها بیشتر حساب میکنم تا آن آدم هایی که درست و حسابی هستند... ...نداری محض هستند ، یعنی چیزی که انسان وقتی میخواهد سلوک الی الله بکند باید خودش را بشکند ( از همه حجابها دربیاید ) که سخت هست ، محال هست ، نمی تواند ، اینها آن را دارند ، آن شکستگی را دارند... ...یک خانمی بود ، او هم همینطور ، خودش میگفت... یک موتورسورای میکردم که پسرها به گردم نمیرسیدند ، آرایش غلیظ ، دوست پسر.‌.. او هم یک تحول عجیبی برایش ایجاد شد... برگرفته از جلسه ۱۱۰ مثنوی @moravej_tohid
4_5802914005634779338.mp3
12.81M
🎙 جلسه صد و سوم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_6046213522017225370.mp3
26.89M
🎙 جلسه هشتاد و چهارم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5891083301900257255.mp3
5.6M
🎙 جلسه صد و یکم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5938418978283063329.mp3
23.63M
🎙 جلسه نود و ششم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5773793547547313741.mp3
2.32M
در محضر 🆔 @moravej_tohid برگرفته از جلسه نوزدهم تفسیر منطق الطیر
4_6046213522017225374.mp3
34.33M
🎙 جلسه صد و پنجم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
هوالعلیم و الحکیم اگر در اثنای مطالب به مشکلی برخوردی و سؤالاتی برایت پیش آمد فوری در صدد جواب برنیا و فوری به این و آن رجوع مکن و به سرعت زبان به اعتراض و انتقاد مگشا . انسان مادام که در مرتبه طبیعت است و سلطان قوا در وجود او عقل جزئی است ، این عقل بسیار نارآم است و همواره خودش را به این سو و آن سو میزند تا چیزی بفهمد و از همه چیز سر در آورد و قوای ادراکی خود را همچون باصره و سامعه و ناطقه را به کار وامیدارد تا نسبت به عالم خارج معلوماتی کسب کند و متأسفانه تمامی این فعالیتهای عقل با آنکه موجب شده است که علوم بسیار رشد کنند و بشر به اختراعات و اکتشافات فراوانی دست یافته باشد اما مع الأسف بشر با این همه پرداختن به بیرون و به موجودات عالم ، از درونش غافل شده و در مورد درونش تا آنجا پیش رفته است که جزء بیرون است و از اجزاء بیرون شمرده میشود . عقل جزئی بسیار اهل کنکاش در مورد موجودات عالم خارج است و میخواهد از راز و رمزهای آنها سر درآورد و از اسرار جمادات و نبادات و دریاها و کوهها و جانوران و ستارگان و کهکشانها آگاه شود ، که البته تمامی دریافت های دانشمندان اعم از فیزیکدانان و شیمیدانان و ریاضیدانان و ستاره شناسان و طبیبان و اقتصاد دانان و جامعه شناسان اگر چه بسیاری جاها برای بشر خدماتی به همراه داشته_و بسیاری جاها هم آفتهایی و صدمات جبران ناپذیری داشته_ولی روی همرفته تمامی محصولات عقل جزئی چه خوب و چه بد در این امر مشترکند که حجابهای ضخیمی بر روی عقل کلی یا قلب ایجاد کرده اند و انسان را از درون خود غافل ساخته اند و از آنجا که خدا نیز بخشی از درون انسان است ( بخش اطلاقی و لاتعینی وجود انسان که همان عمق اکبر وجود آدمی است ) پس باعث شده اند که انسان از خدا هم غافل گردد . عقل جزئی از آنجا که همه حواسش به بیرون است پس خدایی را هم که اثبات میکند در بیرون است و معاد و بهشت و جهنم را که بخشی از درون انسان هستند و بخش مثالی انسان هستند در بیرون تصور میکند ( و برای همین هست که اندیشمندان حوزه دین همواره در این اندیشه بوده اند که بهشت و جهنم کجا هستند و شیخ احمد احسایی بر آن رفته بود که در قسمت مقعّر فلک نهم است ) و چه بسیار خطاهایی که انسان در اعتقادات خودش دارد بخاطر همینکه سلطان قوا در انسان عقل جزئی است و این عقل از آنجا که بسیار برون گرا است لذا همچانکه کوه و دشت و دریا و ستاره را در بیرون میبیند و از آنجا که همنشین ماده و طبیعت است و به شدت خاک آلود است پس امور ماورائی را که مجرد از ماده بوده و روحانیت محض هستند یا انکار میکند ، چنانکه بسیاری از فیلسوفان ، اصالت مادی بوده و ماوراء ماده را بکلی منکر شده اند ، و یا جلو اندیشه بشر را در امور ماوراء طبیعت می گرفته اند . چنانکه هایزنبرگ فیزیکدان بزرگ قرن بیستم و از پایه گذران نظریه ذرات بنیادین و فیزیک کوانتوم میگوید هر سوالی را که علوم تجربی نتواند آن را پاسخ دهند نباید پرسید ، و معلوم هست که وجود خدا و معاد و مسئله نبوت و ولایت چیزهایی نیستند که بشود در آزمایشگاه ها و در علوم تجربی به کنکاش در مورد آنها پرداخت ( چه عجیب هست که در مغرب زمین در قرون وسطی میگفتند هر سؤالی را که کلیسا نتواند جواب دهد نباید پرسید و امروزه میگویند هر سؤالی را که علم تجربی نتواند جواب دهد نباید پرسید ) ، و یا اگر این عقل وجود ماوراء طبیعت را قبول میکند اما نمی تواند آنرا بکلی از ماده و از احکام ماده مجرد و خالی ببیند و حداقل اگر ذاتش را مجرد تصور میکند اما از احکام و آثار ماده نمی تواند او را مبرّا نماید . مثل اینکه بسیاری از متکلّمان خدا را زمانی میدانسته و فعل او را در زمان میدانسته اند ، و اگر کسی به بحث های این عالِمان ظاهر مثل متکلّمان و فیلسوفان وارد شود با سیلی از اِن قلتها و اعتراضات و اشکالات و رد و ایراد ها مواجه میشوی که روحت خسته میشود و عاقبت روزگار ابوالمعالی امام الحرمین جوینی متکلم بزرگ خراسان و صاحب کرسی کلام دانشگاه بزرگ نظامیه نیشابور را پیدا میکنی که در آخر عمرش می گفت خدایا مرا به اعتقاد پیرزنان خراسان بمیران . تا زمانی که انسان یک موجود طبیعی است و در مرتبه عقل جزئی است این عقل چون طبیعت حیوان را دارد و حیوان بسیار ناآرام است او هم ناآرام است و همواره قوا را این طرف و آن طرف می فرستد تا برایش از بیرون کسب اطلاع نمایند و همچنین قوه نطقیّه و ابزار او را که زبان باشد به حرکت می آورد تا پرس و جو کند و رد و ایراد کند تا به چیزهایی برسد . در حالیکه عقل کلی روشش بکلی فرق میکند . عقل کلی به شدت درون گراست و میخواهد این چشم و گوش و زبان ظاهری را ببندد تا آن چشم و گوش و زبان درونی باز بشوند . چشمی که درون انسان را میبیند و خدا را در منطقه اطلاقی وجود آدمی میبیند ، و قیامت را در منطقه مثالی او مشاهده میکند . گوشی که تسبیح ملائکه و الهامات آنها را ... @moravej_tohid ادامه مطلب👇
ادامه مطلب👆 ... عقل کلی بشدت درون گراست و میخواهد این چشم و گوش و زبان ظاهری را ببندد تا آن چشم و گوش و زبان درونی باز بشوند . چشمی که درون انسان را میبیند و خدا را در منطقه اطلاقی وجود آدمی میبیند و قیامت را در منطقه مثالی او مشاهده میکند . گوشی که تسبیح ملائکه و الهامات آنها را میشنود ، و زبانی که به بیان خدا ناطق است ، آن بیانی که خدا به انسان آموخت : سوره الرحمن ، آیات ۱ تا ۴ الرحمن * علّم القرآن * خلق الانسان * علّمه البیان اگر این عقل در انسان بیدار شود در اینجا انسان مهر بر دهانش خورده و ساکت میشود و در مقابل مطالبی که از دیگران میشنود و یا میخواند بلافاصله لب به اشکال و اعتراض و انتقاد نمی گشاید و چون در مقابل معضلی علمی قرار گرفت لب بسته و سکوت میکند و حل آن را از خدا و از عالم غیب و لوح جبرئیلی میخواهد . ولی بدان که شرط فعال شدن عقل کلی و باز شدن چشم و گوش و زبان آنسویی ، بستن چشم و گوش و زبان این سویی است . این دهان بستی دهانی باز شد کو خورنده لقمه های راز شد ای عزیز این بیچاره در مدت غریب به هفده سالی که در قم و در جوار فاطمه معصومه_ که سلام نامتنهای خدا بر او باد_مشغول تحصیل بودم با آنکه به طور طبیعی سؤالات بسیاری برایم پیش می آمد ولی صبر کردم و در مقابل استاد لب نگشودم و یحتمل که در این ۱۷ سال روی هم سه یا چهار سؤال پرسیده باشم که از دوتای آنها پشیمانم و بحمدالله و منتّه که امروز همه آن سؤالات برایم حل شده است . علامه گرانقدر و بی بدیل حسن زاده آملی_که خداوند متعال برایش والاترین مقام را در نزد خودش مقرر فرموده باشد_سفارش میکرد : تا چهل سالتان نشده منبر نروید و موعظه نکنید و تا قبل از چهل سالگی فقط درس بخوانید و تحصیل علم کنید و از سوی دیگر تزکیه نَفْس نموده و حجابها را از روی نَفْس خود بزدائید تا به نور قلب خود برسید و آن علم را در آن نور آمیخته کنید و از آنجا به بیرون و به میان مردم رفته و آنها را علم بیاموزید یا موعظه و نصیحت کنید و اینجاست که این تعلیم شما و این موعظه شما تأثیر خواهد داشت و چه زیبا سروده است حضرت خداوندگاری : شیخ نورانی زِ رَه آگه کند با سخن هم نور را همره کند جهد کن تا مست و نورانی شوی تا حدیثت را بُوَد نورش رَوی هر چه در دوشاب دوشیده شود در عقیده طعم دوشابش بود از جَزَر وَز بِه وز گردگان لذت دوشاب یابی تو در آن علم اندر نور چون پرورده شد پس زِ علمت نور یابد قوم لُد هرچه گویی هم بود آن نورناک کآسمان هرگز نبارد غیر پاک آری یک عالم واقعی و یا یک واعظ واقعی کسی است که علمش را یا موعظه اش را با نور همراه می کند و نور ، رویِ سخنانش گردد و چنانکه روی یا قیافه هرگز ابیات را رها نمی کنند نور نیز هرگز سخنان این عالم و واعظ را رها نمیکند . همانطور که وقتی سیب یا بِه یا هویج را در شیره انگور می جوشانیم طعم دیگری پیدا میکند علم هم چون در نور پرورده می شود طعم دیگری پیدا می کند که مطلوب طبع روح قدسی انسان میشود . اگر علم در نور پروده شود آنگاه است که از علم عالم یا وعظ واعظ ، قوم لُد و گمراه هدایت می یابند . چرا که در اینجا هر چه تو بگویی نورناک است و هر چه بگویی از آسمان وجودت بارش می کند که آسمان وجود انسان عقل کلی انسان است و عقل کلی مثل آسمان پاک است . اما عقل جزئی ، زمین وجود انسان است و زمین خاک آلود است و خاک تیره است و علمی که با تیرگی و ظلمت همراه باشد چه هدایتگری دارد ؟ سپس مولانا به مقایسه علمی که محصول علم جزئی است با علمی که محصول عقل کلی است می پردازد و علمی را که محصول عقل جزئی است به آبی تشبیه نموده که در ناودان جاری است و پر از کاه و گِل و لای است و موجب جنگ با همسایه است و ایضاً در انسان عاریه است و با وزش تندبادهای مرگ از انسان ریزش می کند و انسان ، جاهل به آنطرف می رود . اما علمی را که محصول عقل کلی است به بارانی که از آسمان می بارد تشبیه میکند که پاک است و از اثر آن بیابانها و سرزمین های وسیع با طراوت و سرسبز می گردند . آسمان شو ابر شو باران ببار ناودان بارش کند ناید به کار آب اندر ناودان عاریّتی است آب اندر ابر و دریا فطرتی است فکر و اندیشه ست مثل ناودان وحی مکشوف است ابر آسمان آب باران باغ صد رنگ آورد ناودان همسایه در جنگ آورد آنگاه راه آسمانی شدن همانست که گفتم که مجاری آبراه های زمینی را ببندی . لقمه و نکته ست کامل را حلال تو نِه ای کامل مخور می باش لال کودک اول چون بزاید شیر نوش مدتی خامش بود جمله گوش مدتی می بایدش لب دوختن از سخن تا او سخن آموختن زانکه اول سمع باید نطق را سوی منطق از ره سمع اندرآ نطق کان موقوف راه سمع نیست جز که نطق خالق بی طمع نیست زین سخن گر نیستی بیگانه ای دلق و اشکی گیر در ویرانه ای زآتش دل و آب دیده نقل ساز بوستان از ابر و خورشید است باز تو چه دانی قدر آب دیدگان ... @moravej_tohid ادامه مطلب👇
ادامه مطلب👆 ... تو چه دانی قدر آب دیدگان عاشق نانی تو چون نادیدگان گر تو این انبان زنان خالی کنی پر زگوهر های اجلالی کنی طفل جان از شیر شیطان باز کن بعد از آنش با ملک انباز کن آری ابتدا باید چشم کار کند و گوش کار کند و انسان با چشم ببیند و با گوش بشنود ولی از نطق و بیان خاموش باشد تا آنگاه که در پرتو عنایات خداوندی قلب باز شد نور ازل در قلب اشراق گشته و قلب مملو میگردد از نور خدا : لایسعنی ارضی و لاسمائی و لکن یسعنی قلب عبدی المؤمن (زمین و آسمان گنجایش مرا نخواهند داشت ولی قلب عبد مؤمن من گنجایش مرا خواهد داشت ) و اینجاست که این نور از قلب بر علومی که آموخته تابش میکند و علومی را که انسان با عقلش ( حتی همان عقل جزئیش ) از استاد آموخته و یا از کتاب یاد گرفته نورانی میشوند . حالا نوبت به زبان و بیان می رسد و وقت آن می رسد که به میان جامعه آید و برای دیگران سخن گوید و به آنها تعلیم علم کند و آنها را موعظه نماید و آن علم نورانی را به مردم ابلاغ کند . غیر از اینکه خود آن نور علم است که فرمود : العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء علم نوری است که خدا در قلب هر کس که خودش صلاح بداند وارد میکند ، و خود این نور که وارد قلب میشود ، معلومات بسیاری را همراه می آورد بدون اینکه واسطه بشری و طبیعی مثل استاد و کتاب در میان باشد . همچنین چون آن نور وارد قلب گردید بسیاری از مجهولات انسان نیز حل می گردد ، و این دست یافتن انسان به سؤالات و مجهولات بسی بهتر است از آنکه تعجیل کند و خود را به این طرف و آن طرف بزند و از این و آن بپرسد و در اینجا حتی اگر به جواب درست هم دست یابد باز برایش چندان فایده ای ندارد زیرا این اشکال و سؤال را از صاحبان عقل جزئی پرسیده و خودش هم با عقل جزئی فهمیده و " تعقّل عن الناس " نموده ، و اگر چه با رسیدن به پاسخ آرام شده اما آرامشی مجازی هست و از آنجا که عقل جزئی منطقه عَرَضی وجود انسان است ( چرا که این عقل در منطقه طبیعت انسان فعال است و منطقه طبیعت در انسان عَرَض است و بر اساس " العَرَض یَزول " چون آدمی وارد قیامت شود این منطقه از انسان ریزش می کند و با انسان وارد قیامت نمی شود ، همچنین هر چه را که آدمی با عقل جزئی خود آموخته چه علوم دنیایی و یا علوم دینی ، و چه اعمالی را که به فرمان این عقل انجام داده چه اعمال دنیوی و چه اعمال دینی و عبادی از انسان زائل میگردند . پس انسان هر چه با عقل جزئی درک می کند عاریه است و حکم لعاب را دارد و لذا یا در طول زمان از یادش می رود و یا در سنین کهولت فراموش می کند و یا در هنگام وزیدن تند بادهای مرگ از او ریزش می کنند . در حالیکه اگر مشکلات و یا سؤالات انسان بوسیله عقل کلی حل شوند عقل کلی جوهر وجود آدمی است و علمش را از خدا دارد و " تعقّل عن الله " می کند ، ولذا هر چه را که عقل کلی بدان دست می یابد با ذات و حقیقت و جوهر وجود انسان وحدت پیدا کرده و در تمامت عوالم همراه اوست . به عقل کلی عقل قدسی و عقل نوری هم می گوئیم . کلی می گوئیم از جهت وسعت وجودی بسیاری که دارد . قدسی میگوئیم به خاطر اینکه از آلودگیهای عالَم خاک و طبیعت پاک هست ، و نوری می گوئیم چون در منطقه نوری وجود انسان قرار دارد نه در منطقه طبیعت که منطقه ظلمانی وجود آدمیست ... برگرفته از رساله اثر قلمی @moravej_tohid
4_5906950573244024857.mp3
15.05M
🎙 جلسه صد و پنجم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_6046213522017225382.mp3
22.8M
🎙 جلسه بیست و پنجم بقره ۳۴:‌ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5816924790249752551.mp3
4.29M
... انسان خیال میکند که خدایی که دارد عبادت میکند یک خدای واقعی است ، در حالیکه خدا خدای واقعی نیست ، در حالیکه خدا خدای مجازی است ، خدای ساخته وهم خودش است و خیال میکند همین نمازی هم که میخواند عبادت واقعی است ... لذا راحت هست ، زندگیش را میکند ، کارش را میکند ، کسبش را میکند ، صبح میرود سر کسبش ، شب میاید ... امان از آن روزی که این حقیقت را با قلب خودش درک کند که این خدایی را که عبادتش میکردم مجاز بوده است ، کذب بوده است ، ساخته وهم خودم بوده است ... همانطور که سراب ساخته خیال انسان است ، این خدا هم ساخته خیال خودم بوده است ، ساخته وهم خودم بوده است ، کجاست پس خدا ؟ ... اینجاست که انسان را یک درد میگیرد و در طلب برمیاید و به هر سود میدود ( اینطرف ، آنطرف ) تا خدا را پیدایش کند ، نه اینکه انسان یک موجودی است که ذاتاً طالب صمد هست ، صمد یعنی چه ؟ صمد یعنی ... ... اینجاست که درد او را میگیرد ، به طلب برمیخیزد ، میخواهم خلاصه عرض بکنم که طلب خدا محصول درد هست آقا ، یک زن حامله کی به دنبال ماما حرکت می کند ؟ وقتی که درد زائیدن او را بگیرد ... برگرفته از جلسه ۱۱۱ مثنوی @moravej_tohid
4_5906950573244024858.mp3
9.73M
🎙 جلسه صد و ششم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_6046213522017225371.mp3
26.27M
🎙 جلسه هشتاد و پنجم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
بخشی از کتاب - رسول خدا محمد مصطفی (ص) آری ای عزیز که خداوند تو را از آفات دین تقلیدی و ایمان تقلیدی حفظ کند اکثر عالمان دین و مبلغان دین از این قسمند که علم خود را از راه تقلید به دست آورده‌اند. یعنی خودشان خدا را ندیده‌اند. اسماء و صفات خدا را مشاهده نکرده‌اند. معاد و خصوصیات آن را به مشاهده ننشسته‌اند و بطور کلّی در عمرشان جز چشمهای دنیابین آنها باز نشده و اینکه قرآن مسئله لقاء خدا را مطرح می‌کند بکلّی از آن محرومند. جز ادراکات حیوانی آنها فعّال نیست. یعنی فقط آن مناظری را که حیوان می‌بیند می‌بینند، و آن صداهایی را که حیوان می‌شنود می‌شنوند، و آن طعمهایی که حیوان می‌چشد می‌چشند، و آن روایحی که حیوان می‌بوید می‌بویند، و آن چه را حیوان لمس می‌کند لمس می‌کنند. اما رسول اکرم (ص) ادراکات دیگری هم داشت. او خدا را دید: رَاَیتُ رَبّی ‌فی اَحسَنِ صُورَةٍ ربّ خودم را در زیباترین صورت دیدم، و چون خدا را با چشم حیوانی نمی‌شود دید، پس: چشم دیگری در ایشان باز شده بود. او صدای ملَک وحی را می‌شنید: فَاسْتَمِعْ لِمٰا يُوحیٰ طه ۱۳ (پس بشنو آنچه را که وحی می‌شود)، و چون گوش حیوانی نمی‌تواند صدای ملائکه را بشنود، پس: در ایشان گوش دیگری باز شده بود. او بوی نسایم نفس خدا را استشمام می‌کرد: اِنِّی وَجَدْتُ نَفَسَ الرَّحْمٰنِ مِنْ جٰانِبِ الْیَمَنِ (روایح و نسایم نفس خدای رحمان را از جانب یمن استشمام می‌کنم). از آنجا که بینی حیوانی نمی‌تواند روایح ملکوتی را استشمام کند، پس: حس شامّۀ دیگری در او فعّال شده بود. او خُنکای دست خدا را بر پوست بدن خود احساس می‌کرد: فوضع اللهُ كفَّهُ بينَ كِتفَیَّ فَوَجَدتُ بَردَها بَينَ ثَديَیَّ فَعَلِمتُ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الاَرضِ (در معراج خداوند دست خود را بر پشتم گذاشت خُنکای دست او را روی سینه‌ام حس کردم، پس به آنچه در آسمانها و زمین بود آگاه شدم). از آنجا که پوست بدن ما جز ملموسات مادی را نمی‌تواند لمس کند و جز سرما و گرمای طبیعی را نمی‌تواند احساس کند، پس: در ایشان یک حس لامسۀ دیگری فعّال شده بود. او طعم غذاهای ملکوتی را چشیده بود و فرمود: اَبَیْتُ عِنْدَ رَبّی یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِی دیشب را نزد پروردگارم گذراندم به من طعام خوراند و سیرابم نمود. پس: در ایشان یک حس ذائقۀ دیگری فعال شده بود. بخشی از کتاب شرح داستان اول مثنوی اثر @MORAVEJI_SABZEVARI https://t.me/joinchat/AAAAAEbhLNMTsFB4AKybpQ Order Book : https://moravejtohid.com/product/hekmat-pahlavani/
طالع و طبیعت انسان ها.mp3
13.49M
طالع و طبیعت انسانها ... هر که را با اختری پیوستگی است یک آسمانی هم هست ورای آسمان دنیا ... آنجا دیگر احتراقی بین ستارگانش نیست ... آنجا دیگر صلح محض است ... خوش به حال کسی که طبیعتش با اونها وقف داشته باشد ، نه با عطارد و مشتری و ... بالاخره یه روزی اونها جذبش میکنند به سمت خودشون ... کیه که از ازل عنایت خداوند بر او تعلق گرفته باشد ! که جوری درستش کنه که طبیعتش با اون اختران وقف داشته باشد ... خواجه عبدالله انصاری: همه از آخر کار می ترسند من از اول کار ما هم هستیم جزو آنها یا نیستیم؟!! ملاک همینه روحت با کی هم جنسه در این عالم ؟؟ این مهمه !! @moravej_tohid
4_5891083301900257256.mp3
4.31M
🎙 جلسه صد و دوم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5828154428921743687.mp3
4.61M
...انسان اعجوبه ای که اینطور سلطانی دارد که می تواند در عوالم مختلف به راحتی وارد بشود و معصوم نیست ، خُب اشتباهاتی هم میکند (طبیعی است). اگر یادتان باشد در بحث ملائکه مهیمین و امثال اینها گفتم شاید یک سری اشتباهاتی دارد ، به هر حال معصوم که نیست. پیغمبر به همه عوالَم وجود سر زد ، رفت و آمد ، یک ذره (ما کذب الفؤاد ما رأی) ذره ای قلب خطا نکرد در آنچه که دید (معصوم هست) اما حالا یک شخصی مثل ابن عربی ، اینطور در عوالم مختلف سیر میکند ، در باطن ولایت اینطور سیر میکند که خودش میگوید من مهدی فاطمه را در شهر فارس دیده ام و علامت ولایت را در او دیدم و شناختم ، انسانی که به راحتی با امام زمان در ارتباط هست و از باطن ولایت... این ارتباط ، ارتباط همینطوری نبوده است که حالا مثلاً دو نفر به هم رسیده اند و دست داده اند و سلام علیک کرده اند... اینطور که نبوده ، یک ارتباطی مثل چنین شخصیتی مثل ابن عربی و امام زمان ، این را بدانید که چه اسراری بین اینها رد و بدل شده است ، اقیانوس هایی از حکمت ها و اسرار الهی از وجود مقدس امام زمان به ایشان وارد شده... برگرفته از جلسه ۸۲ منازل_السائرین @moravej_tohid
4_5825902629108058535.mp3
4.43M
...مثلاً من سواد ندارم قرآن بخوانم ، من قدرت گرفتن روزه را ندارم ، من نمازهایی که میخوانم یک نمازهای درست و حسابی که بتوانم باحال بخوانم خیر... اصلاً هیچی ندارم ، علم ندارم که بتوانم با آن علم خدا را پیدا کنم ندارم... ممکن است کسی مأیوس بشود که هیچی ندارم "هیچی" ، دستم خالیِ خالی هست... یک نمازی هم میخوانم ، همان نماز را هم نه حالش را دارم بخوانم ، نه میفهمم که چه میگویم ، مرا کجا به درگاه خدا راه میدهند ؟ من هیچی ندارم... میگوید این حرفها نیست... برای رسیدن به خدا فقط یک چیز لازم هست ، یکی همان دردی که گفتم ، یکی هم دل شکسته ، اینها انسان را به خدا میرساند... ...این آدم هایی که هیچیِ هیچی ندارند ، اینها موفق ترند ، جسم ممکن هست یک علمی داشته باشد ، بگوید یک علم کاملی مثلا در توحید دارم ، یک علم کاملی به خداشناسی دارم ، من میتوانم با صد تا دلیل و برهان فلسفی خدا را ثابت کنم (همین ها حجابش میشود) یک آدمی هست که در عمرش نه یک روز روزه قضا دارد ، نه یک نماز قضا دارد ، همه اش را به جا آورده است ( قشنگ ، مرتب ) ، چه بسا که ممکن هست اینها حجابش... برگرفته از جلسه ۱۱۱ مثنوی @moravej_tohid