eitaa logo
مروج توحید
7.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
442 ویدیو
12 فایل
نشر سلسله جلسات سخنرانی علامه حمیدرضا مروجی سبزواری کانال تلگرام 👇 t.me/moravej_tohid کانال آپارات https://www.aparat.com/moravej_tohid_archive دانلود و نصب اپلیکیشن مروج توحید www.moravejtohid.com/app
مشاهده در ایتا
دانلود
🎙 جلسه سوم در محضر 🔸 دقیقه 1 پیامبر اکرم (ص) فرمود : من نگفتم و هیچ کس از گویندگان قبل از من هم نگفت حرفی مثل «لا اله الا الله» 🔸 دقیقه 5 توحید شئون مختلفی دارد. توحید ذات داریم، توحید وجود داریم، توحید ربوبیت داریم، توحید عبودیت داریم، همه ی اینها را داریم، انسان اگر می خواهد، توحیدش توحید کاملی باشد، باید به همه ی اینها برسد. 🔸 دقیقه 7 ما انسان ها معمولا، حرارت را از خود آتش می دانیم، شوری را از خود نمک می دانیم، روانی و رطوبت را از خود آب می دانیم، شفا را از خود دارو می دانیم، این باعث می شود که توحید انسان به هم بخورد. (این شرک می‌شود) 🔸 دقیقه 8 لا اله الا الله می خواهد بفرماید که الهی، یعنی سببی و موثری و چیزی که دارای اثر باشد، جز الله وجود ندارد، بنابراین اگر می بینی که نمک، شوری می دهد، این شوری از خداست. اگر شکر، شیرینی می دهد، این شیرینی از خداست. 🔸 دقیقه 9 «والذی هو یطعمنی و یسقین، واذا مرضت فهو یشفین» «79و80،شعراء» این می شود توحید ربوبیت ✨ در اینجا موجودات چه نقشی دارند؟ موجودات آیینه هایی هستند که آثار خدا را به ما منعکس می کنند. 🔸 دقیقه 17 همیشه انسان رب را عبادت می کند، رب را مدح و ثنا می گوید. ما اگر پدر و مادر مان را حمد و ثنا می کنیم، تشکر می کنیم، به خاطر این است که ما را ربوبیت کردند. آنچه که نیاز داشتیم به ما دادند و نقص ما را از بین بردند و کمال در ما ایجاد کردند. 🔸 دقیقه 20 اثر سیر کنندگی از خدا در نان تابیده و از نان به من منتقل شده، پس اگر من نان را حمد می گویم، حمد من به آیینه ی نان می خورد و از نان به خدا منتقل می شود... نکته را عنایت کنید که چطوری از وحدت آمد به کثرت رسید، دوباره از کثرت به وحدت برمی گردد. یعنی مؤثر و صاحب اثر خداست. 🔸 دقیقه 23 توحید محمودیت 🔸 دقیقه 25 هرکسی که می گوید : چه دکتر خوبی! مرا شفا داد. آن دیگری می گوید : چه آب گوارایی! این می گوید: چه آتش خوبی! مرا گرم کرد.و...هر کسی که دارد چیزی را مدح می کند، در واقع خدا را مدح می کند. چون اثر همه ی اینها از خداست. 🔸 دقیقه 26 توحید معبودیت معبود آن کسی است که انسان او را عبادتش می کند. عبادت عبارت است از افعالی که انسان انجام می دهد برای کامل شدن. 🔸 دقیقه 29 هر عبادت بر دو رکن استوار است، یک سری آن افعال درونی که انجام می شود مثل دیدن آب، سنجیدن اینکه این آب با من تناسب دارد، حکم به اینکه تو باید بروی آب بخوری، و پیدایش اراده، اینها همه کارهایی است که در در درون من انجام شد. حالا که این کار ها انجام شد، در بیرون فعل انجام می دهم، این فعل را می گویند، عبادت هر فعلی که انسان را به کمالی برساند، آن فعل عبادت می شود. انسان همیشه به دنبال کمالش حرکت می کند. وقتی که گفتیم : همه ی کمالات در دست خداست یعنی از همین کمالات کوچک بگیرید، مثل کمال سیر اب کنندگی پیش خداست. کمال سیر کنندگی پیش خداست.کمال گرفتن جان که مال عزرائیل است پیش خداست... همه ی این آثار و همه ی این کمالات در واقع مال خداست. پس هر موجودی که روی خودش را به سوی چیزی می کند که به سوی او برود و به واسطه ی او خودش را کامل کند، در واقع خودش را به سوی خدا تنظیم کرده است. 🔸 دقیقه 37 یکی از اسرار معجزات انبیاء ما خیال می کنیم، گرما ذاتی خود آتش است، اما اگر ذاتی شیء باشد که ذاتی شیء از خود شیء جدا نمی شود. 🔸 دقیقه 41 انبیاء می آمدند، یک چیزی را از خاصیت می انداختند، مثل همین جا که آتش را از حرارت می اندازند، یا برعکس کار می کردند، یک خاصیتی را در یک چیزی ایجاد می کردند، متلا حضرت موسی خاصیت حیات و حرکت را در چوب خشک ایجاد می کند. https://eitaa.com/moravej_tohid/3728🆔 @moravej_tohid
در محضر شرح جامع و کامل همراهان گرامی لطفا تفسیرها را دنبال بفرمایید. 🆔 @moravej_tohid 🔽🔽🔽🔽🔽
🎙 جلسه بیست و ششم در محضر 🔸 دقیقه 2 سه مطلب توکل، صبر، رضا اینها از اموراتی است که قلب انسان را خیلی قوی می کند. 🔸 دقیقه 3 ما یک سری اعمال داریم که اینها را با جسم انجام می دهیم، مثل روزه، نماز، حج.... اما یک سری اعمالی هستند که مربوط به قلب انسان می شوند..... مثل، «ان الله یحب المتوکلین» «159،آل عمران» خداوند اهل توکل را دوست دارد. توکل یک عملی هست که با قلب انجام می شود. 🔸 دقیقه 4 منتهی یک چیزی هست، نماز خواندن در دست خودم هست، امروز را روزه بگیرم و امسال حج بروم، اما صبر و توکل و رضا، اینها سه مقامی هستند که معمولا به دست خود انسان نیستند. ✨ اینها را باید انسان از خداوند بخواهد که زمینه ی صبر را برای او فراهم کند. حالا زمینه ی صبر چیست؟ زمینه ی صبر و توکل و رضا، مصیبت ها، بلاها و غم ها هست که اینها از طرف خدا بر انسان وارد می‌شود. 🔸 دقیقه 6 توکل داشته باشد، به این طرف و آن طرف نزند، به خدا واگذار کند، آرام باشد. خدايا! این مصیبت را خودت دادی و خودت هم هر وقت صلاح باشد از من می گیری. ✨ بیشتر گرفتاری های مردم از همین بی توکلی هست، نه اینکه خودشان می خواهند بروند حل کنند، خدا هم به خودشان واگذار می‌کند. 🔸 دقیقه 8 رضا، اینکه انسان در مصائب راضی باشد. 🔸 دقیقه 9 آدم هایی که واقعاً اهل توکل هستند و از دنیا کناره گرفته اند، بر اینها مصیبت وارد می‌شود، اما آدم های دنیا دار گره در کارشان می افتد. بین این دو تا فرق بگذارید، مصیبت خوب است. انبیاء هیچ وقت گره در کارشان نمی افتد، اما تا بخواهی مصیبت بر آنها وارد می شد و لذا روایت هم داریم که انبیاء از همه بیشتر بر آنها مصیبت وارد می شد. 🔸 دقیقه 11 ای احمد! اگر دوست داری که پرهیزگار ترین مردم باشی، در دنیا زهد کن و در آخرت رغبت کن. از خداوند سؤال کرد، چگونه در دنیا زهد داشته باشم. خداوند جواب داد : از دنیا فقط به اندازه ی کفاف خودت لباس و غذا و آب، بردار...... و برای فردا چیزی ذخیره نکن. ✨ خیلی از بزرگان اینگونه بودند که برای فردایشان چیزی ذخیره نمی کردند. 🔸 دقیقه 15 همیشه ذکر مرا مداومت کن. فرمود : خدايا! چگونه بر ذکر تو مداومت کنم؟ دوام ذکر چیست؟ یعنی همین جوری بگویم : سبحان الله، سبحان الله... از صبح تا شب، نه، می فرماید :دوام ذکر این است که از مردم کناره گیری کن و به خلوت برو. خیلی در میان مردم نباش. مردم دارند به سمت دنیا می روند، تو هم اگر قاطی آنها شوی می روی (به سوی دنیا) باطن دنیا جهنم است. ✨ مگر قرآن نمی فرماید : اگر از اکثریت تبعیت کنی، تو را از راه خدا گمراهت می کنند. 🔸 دقیقه 15 از ترش و شیرین بغض داشته باش.... و شکمت را از دنیا خالی کن (این می شود دوام ذکر خدا) 🔸 دقیقه 17 خدا در خلوت است، در خلوت می توانی پیدایش کنی. 🔸 دقیقه 18 زهد در دنیا سه مقوله است، یکی، زهد للدنیا، یکی زهد فی الدنیا و دیگری زهد عن الدنیا زهد للدنیا یعنی زهد برای دنیا، این برای آدم هایی است که دنیا طلبند، دوست دارند دنیا را جمع کنند اما دنیا را استفاده نمی کنند..... (همین که پولش در بانک زیاد شود را دوست دارد) 🔸 دقیقه 21 زهد عن الدنیا، زهد از دنیا به خاطر آخرت، یعنی از دنیا کناره می گیرد و در یک خلوتی می رود، به خاطر اینکه مبادا اگر به میان مردم رفت آلوده شود، این البته خوب زهدی هست اما مال آدم های ضعیف است. 🔸 دقیقه 23 اما یک عده آدم هایی هستند که اینها روح قوی و اراده ای قوی دارند، اینها زهد فی الدنیا دارند، یعنی در دنیا هستند، با مردم زندگی می کنند، کسب و کار می کنند، ولی در عین حال قلبشان متوجه دنیا نیست. 🔸 دقیقه 26 از عارفی پرسیدند که از کجا رزق خودت را می خوری؟ گفت : من چه می دانم؟ این را از کسی بپرسید که مرا آفریده.... ✨ راه های رزق خیلی ظریف است، اصلاً راه های رزق این دنیایی نیست، راه رزق من مغازه ام نیست، شغل و مقامم نیست، اصلاً اینها نیست، راه های رزق یک راه های ملکوتی است. 🔸 دقیقه 28 خداوند برای هر کسی یک حد وجودی قرار داد، یک چیز های پنهانی هست، هر انسانی یک وجه الله دارد که از راه آن وجه الله باطنی، رزقش می رسد. ما خیال می کنیم که از مغازه ی ما می رسد. 🔸 دقیقه 30 نفس علوی هر چه هم که در زندگی دارد، همه را می بخشد، به طوری که محتاج نان شبش می شود و زرهش را گرو می گذارد، آن یک نفس علوی می خواهد. این است که برای ما همان زهد عن الدنیا خوب است، خیلی خودمان را آلوده نکنیم، خیلی خودمان را وارد جامعه نکنیم. (در حد ضرورت) والا آن زهد فی الدنیا که انسان در دنیا باشد، کسب و کار و تجارت کند ولی در عین حال قلبش را چنان از دنیا، فارغ نگه دارد، که بود و نبود دنیا هیچ تفاوتی برایش نکند، اینها کار اولیاء خداست و کار هر کسی نیست. https://eitaa.com/moravej_tohid/3731🆔 @moravej_tohid
در محضر مبحث همراهان گرامی لطفا جلسات را دنبال بفرمایید. 🆔 @moravej_tohid 🔽🔽🔽🔽🔽
MAAD-AUDIO-57.mp3
24.85M
🎙 جلسه پنجاه و هفتم در محضر 🆔 @moravej_tohid
معاد جلسه ۵۸.mp3
27.12M
🎙 جلسه پنجاه و هشتم در محضر 🆔 @moravej_tohid
📖 «باب فروتنی و تواضع» ✨ معاویه عمار گفت : از حضرت صادق (ع) شنیدم می فرماید : همانا دو فرشته در آسمان کارگزاران بندگان هستند که هر کس برای خدا فروتنی کند، بلندش می گردانند و هر کس بزرگی کند، به زمینش می زنند. ✨ سَکونی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمودند : از فروتنی است که به نشستن در جایگاه پایین تر از خودت راضی باشی و سلام بکنی به کسی که دیدارش می کنی و مجادله را رها کنی، اگر چه حق با تو باشد و دوست نداشته باشی که تو را به پرهیزگاری بستایند. 📚 اصول کافی، جلد سوم https://eitaa.com/moravej_tohid/3735 🆔 @moravej_tohid
...در سلوک سرتان را پایین بیاندازید و به بغل دستیتان کاری نداشته باشید. "من باید حرکت کنم". مثل مسافرت های زمینی نیست که چهل نفر با هم در اتوبوس حرکت بکنند. سلوک راه انفرادی هست... @moravej_tohid
🎙 جلسه پانزدهم در محضر 🔸 دقیقه 2 یک عبارتی در صحیفه سجادیه هست، در یک دعا که در آن دعا اینگونه آمده، می فرماید : پروردگارا! این مقام (در نماز روز عید دعای امام اینگونه بوده که) خدايا! این، (یعنی این مقامی که ایستادم و نماز عید می خوانم، امامت نماز عید برای مردم می کنم) این مقام خلفای توست و مقام اصفیاء و برگزیدگان توست و کسانی که امین تو هستند. در درجه ی رفیعی که خودت این درجه را به آنها اختصاص دادی. ✨ اینها از این قسمت روایت خواستند استفاده کنند، که خدايا! این مقام خلفای تو و اصفیاء توست. پس مقام امامت، مقام خلفای خداست، مقام کسانی است که اینها اصفیای خدا هستند. به این روایت هم خواستند استدلال کنند که جوابش معلوم است،که هر چند فرض بگیریم (به قول ما طلبه ها، سلّمنا تسلیم شدیم، قبول کردیم) که اصلاً حرف، حرف شماست. می گویید که مقام امامت جمعه، مقامی است که برای امام معصوم است. اما چه قدر روایت های صحیح فراوانی داشتیم که خودشان امر کردند به اصحابشان که شما نماز جمعه را برپا دارید. پس فرض که حرف شما صحیح باشد که برای آنها و منحصر در آنها باشد، اما خود آنها واگذار کردند. 🔸 دقیقه 5 روایت های دیگری هم هست که مورد استناد همین مانعین شده، کسانی که معتقد به حرمت نماز جمعه هستند، آنها این روایت ها هست، می فرماید : اگر روز جمعه و عید قربان با هم مصادف شد، اینجا هم نماز جمعه را می خوانند و هم نماز عید را می خوانند، منتهی چیزی که هست، ائمه (ع) رخصت دادند. (در این که اگر کسی نماز عید را خواند و راهش دور بود. مثلاً فرض کنید ماه رمضان تمام شده و فردا برای اینکه نماز عید را بخوانند، از روستاهای دور دست به شهر آمدند، برای اینکه نماز عید را درک کنند، در این روایت ها به اینها رخصت داده شده که اینها می توانند نماز جمعه را دیگر نخوانند. گفتند : همان نماز عید را که خواندند، کفایت می کند.) 🔸 دقیقه 7 امام صادق (ع) : (همین واقعه در زمان حضرت علی (ع) اتفاق افتاد) حضرت علی فرمودند که هر کس می خواهد به نماز جمعه بیاید، بیاید یعنی کسانی که نماز عید را خواندند، در عین حال اگر می خواهند تا ظهر صبر کنند که نماز جمعه را هم بخوانند، بخوانند، اگر هم که نه، دیر می شود و می خواهد به روستا یا قبیله اش برگردد، برگردد. اشکالی ندارد. از این روایات استفاده کرده اند. 🔸 دقیقه 9 منصب امامت ✨ بعضی از منصب ها، بعضی از اموال مال امامت است. مثلاً فرض کنید که انفال، مختص امام است، برای منصب امامت است نه مال شخص امام، در اصطلاح امروز می گویند : حقوقی (یعنی حقیقی) انفال این جوری هست، بیابان ها، دریاها، کوه ها، معدن ها، اینها مال امام است، الان مال امام زمان (ع) است. یعنی به این معنا که امام (ع) هر جوری که بخواهد، در اینها می تواند دخل و تصرف کند و اگر از دنیا رفت، اینها به اولادش نمی رسد، یعنی مثلاً حضرت علی (ع) از دنیا رفت، فقط به امام حسن (ع) می رسد، امام حسین (ع) نمی تواند بگوید، این بیابان مال من، قسمت نمی توانند بکنند، فقط مال منصب امامت است. 🔸 دقیقه 11 جریان فدک هم همین جور بود، ارث نبود. اولاً، هدیه بود، بخشیده بود. ثانیاً، مال شخصی حضرت زهرا (س) نبود. یعنی اگر حضرت از دنیا می رفت و فدک در دستش بود، بین اولادش تقسیم نمی شد. این فقط به امام حسن (ع) می رسید، بعد از امام حسن (ع) به امام حسین (ع) می رسید. 🔸 دقیقه 14 منصب امامت نماز جمعه و منصب حکومت برای امام معصوم (ع) است. (منظور از حکومت، قضاوت است) 🔸 دقیقه 18 در منصب اختلاف هست.... آیا هر منصبی که امام معصوم دارد، غیر امام هم اگر جامع الشرایط بود می تواند داشته باشد یا نه؟ https://eitaa.com/moravej_tohid/3738 🆔 @moravej_tohid
ولیّ چه کسی است؟ گفت هر کس را منم مولا و دوست ابن عمّ من علی مولای اوست کیست مولا؟ آنکه آزادت کند🕊 ولی، کسی است که انسان را آزاد می کند، یعنی چه آزاد میکن؟! یعنی این روحی که در زیر قبر وجود دنیایی دفن است را آزادش می کند و پروازش می دهد تا به سوی خدا، دست انسان را در دست خدا می گذارد. ما هیچ کاری در این دنیا غیر از آزادی خودمان نداریم. 🔹علامه مروجی سبزواری @moravej_tohid
آماده مرگ باشید.mp3
1.24M
🌫 آماده مرگ باشید در محضر 🕊شرح منطق الطیر، جلسه پنجم @moravej_tohid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 سلام بر تو ای حجت خدا و ای نمایانگر اراده و خواست او «فرازی از زیارت آل یس» ✨امام_زمان(عجل الله تعالی فرجه و الشریف) در کلام امام سجاد(علیه السلام) 🍃 در غیبت کبری (امام زمان ارواحنافداه ) فقط کسانی بر اعتقاد خود استوار می­مانند که: یقین محکم و شناخت صحیح داشته باشند و سخنان ما بر آنها گران نباشد و تسلیم ما اهل بیت باشند. 📖 بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۴ https://eitaa.com/moravej_tohid/3742 🆔 @moravej_tohid
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 هوالحکیم قسمت_پنجم بسمه تعالی 📓آشنایی بیشتر با زندگی استاد: شیخناالاستاد در ادامه چنین در خاطرات خود آورده‌اند: وقتی من وقوع این حرکت را از آن پیرمرد دیدم، تمام حواسم متوجه او شد و دانستم که او را با عالم غیب ارتباط و اتصالی است که جلوات اسمی از اسماء‌‌الله که بر طور قلب او می‌خورد، این، طور را چنین دچار اندکاک و تکان‌های شدید می‌کند. در تمام مدتی که آن‌جا بودم، پیرمرد به عادت همیشگی خاموش بود، و من هم در ظاهر، خاموش، اما در درون من اضطراب و انقلابی برپا بود و در قلبم گویی طوفانی مهیب به همراه زلزله‌ای شدید مدام ارکان قلبم را در هم می‌شکست، و این اولین تجربه‌ی اتصال قلبی من با عالم غیب بود. آن‌جا بود که فهمیدم تاکنون که نماز می‌خوانده‌ام، قرآن قرائت می‌کرده‌ام، آیات قرآن را به آسانی بر زبان جاری می‌ساخته‌ام و کاملاً راحت و آرام بوده‌ام دلیلش این بوده که ارتباط قلب من با حقایق و جواهر آیات قرآن و اذکار نماز، که این حقایق و جواهر در عالم غیب حضور دارند بسته بوده، و من با بخش عَرَضی و ظاهری و با بُعد مادی و طبیعی آن‌ها متصل بوده‌ام، و معلوم است که ما چون با عالم طبیعت خو گرفته‌ایم و در این عالم رشد و نمو کرده‌ایم، اکنون که همین بخش طبیعی آیات و اذکار و اسماء که می‌خوانیم و قرائت می‌کنیم، برای ما هیچ سنگینی و شدتی ندارند و بلکه با نهایت راحتی این آیات و اذکار را بر زبان جاری می‌سازیم. اما چون روزنه‌ای بین قلب با عالم ملکوت و عوالم نفوس کلی و عقول نوری و عالم اسماء‌‌الله به‌وجود آمد، که بخش حقیقی و جوهری آیات و اذکار و اسما در آن‌جا هستند، آن حقایق و جواهر نوری و قدسی از آن روزنه بر قلب ما هجوم آورده و آن‌گاه است که قلب ما می‌شود لانه‌ی مرغ خانگی که شتری می‌خواهد به رسم مهمانی به درون آن خانه وارد شود. به‌هر‌حال مجلس تمام شد و حاج آقا فخر برای تجدید وضو و رفتن به مسجد برای نماز ظهر با حضار خداحافظی کرد و رفت، و سایرین هم رفتند، و آن پیرمرد هم رفت. او رفت و من هم دیوانه‌وار پشت سر او به فاصله‌ی بیست قدم می‌رفتم و جرأت نمی‌کردم که به نزدش رفته و با او سر صحبت را باز کنم؛ آخر سن او حدود هفتاد‌ و پنج بود و من هجده یا نوزده، و هیبتی و مهابتی از او در من افتاده بود که نمی‌گذاشت من به نزد او بروم. البته عقلم به من می‌گفت: آخر او می‌خواهد چه کند؟ او نه تو را می‌کشد، نه کتک می‌زند، و نه فحاشی می‌کند و نه به تو فحش و ناسزا می‌دهد. نهایتاً می‌گوید: بچه جان برو و دَرسَت را بخوان، تو را چه به این حرف‌ها. اما قلبم مرا مانع می‌شد و می‌گفت نرو. آن روز پشت سرش تا در خانه‌شان رفتم و او به خانه رفت و من هم ناکام به خانه‌ی خودمان رفتم. نمی‌دانم آن روز را چگونه گذراندم و آن شب را چگونه به روز رساندم در حالیکه در قلبم آتشی برافروخته بود و شوقی عجیب که مدام ماجرای عشقی شدید را که مولانا در اولین دیدار شمس دچار آن گشته بود، برایم تداعی می‌کرد و با خود می‌گفتم... ‌‌👇👇👇👇ادامه
اگر عشقی که مولانا به شمس پیدا کرده بود چنین آتشی را به جانش درافکند، پس آن فراق و غیبت صغری و یکساله‌ی شمس، و بعد از اندک مدتی، دوباره فراق و غیبت کبری و همیشگی شمس با جان و دل مولوی چه کرده است؟ با آن‌که عشق مولوی بسیار عشقی کامل‌تر و قوی‌تر بوده است و طبیعی است که درد فراق او بسیار جانگدازتر و ویران کننده‌تر. فراقی که مولانا، این شیخ بزرگ طریقت مرتضوی را چنین بی‌پر‌وبال می‌کند که همچون مرغ عشقی که جفت خود را از دست داده و بال و پر خودش هم شکسته، غریبانه می‌سراید: " ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی در خانه نهان گشتی یا سوی هوا رفتی چون عهد دلم دیدی از عهد بگردیدی چون مرغ بپریدی ای دوست کجا رفتی در روح نظر کردی چون روح سفر کردی از خلق حذر کردی وز خلق جدا رفتی رفتی تو بدین زودی تو باد صبا بودی ماننده بوی گل با باد صبا رفتی نی باد صبا بودی نی مرغ هوا بودی از نور خدا بودی در نور خدا رفتی ای خواجه این خانه چون شمع در این خانه وز ننگ چنین خانه بر سقف سما رفتی ساعت ۹ صبح روز بعد، آسیمه‌سر به منزل حاج آقا فخر رفتم و منتظر نشستم تا درس تمام شد و طلاب رفتند و کسانی هم که کاری داشتند کارهای آن‌ها هم تمشیت داده شد و ایشان هم رفتند، و آن عده‌ی خاص ماندند و آن پیرمرد لاغر و نحیف. من لحظه‌ای از او چشم برنمی‌داشتم و متوجه او بودم. او همچنان آرام و ساکت نشسته بود و دیگران که صحبت می‌کردند من اصلاً متوجه حرف‌هایشان نبودم. آن روز هم جلسه تمام شد و او خارج شد و آرام آرام راه منزلش را در پیش گرفت و رفت و من هم با فاصله‌ی از او پشت سرش می‌رفتم بدون این‌که جرأت کنم نزدیکش رفته و با او صحبت نمایم. آن روز هم چنین شد که او به خانه‌اش رفت و من هم تا جلوی کوچه‌شان رفتم و او که وارد کوچه شد من در همان جلو کوچه ایستادم و او را که آرام آرام به سوی خانه می‌رفت نگاه می‌کردم تا آن‌که در را باز کرد و وارد منزل شد و در را بست، و من هم ناامید و ناکام چند لحظه‌ای خیره خیره به داخل کوچه نگاه می‌کردم و بعد به سوی منزل خودمان روان شدم در حالی‌که روحم را همان‌جا گذاشته بودم و فقط جسم خود را به مدد نفس نباتی به خانه‌ی خودمان کشیده‌ام. ◀️ ادامه دارد... 🆔 @moravej_tohid https://eitaa.com/moravej_tohid/3745🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 هوالحکیم قسمت_ششم بسمه تعالی 📓آشنایی بیشتر با زندگی استاد آری عقل که همان کدخدا و مرد وجودم بود، به خاطر این‌که طبیعت مرد، سخت است، لذا تشعشعات اسم 'العزیز' را که از سوی او بر وجودم وارد می‌شد احساس نمی‌کرد. بلی خاصیت این اسم این است که در هر کس حضور داشته باشد دیگران را از نزدیک شدن به او برحذر می‌دارد و به خاطر همین اسم در ذات خداست که خداوند، تمامی موجودات را دورباش می‌دهد که: "و یحذرکم الله نفسه" خداوند شما را از نزدیک شدن به خودش برحذر می‌دارد. این اسم در اولیا هم شدت دارد و لذا دیگران را دورباش می‌دهد و از نزدیک شدن به حیطه‌ی وجودی آن‌ها برحذر می‌دارد. این است که شیخ بزرگوار شیراز جناب مصلح الدّين سعدی می‌گوید: چو سلطان عزت عَلَم درکشد جهان سر به جیب عدم درکشد آری عقل به‌خاطر طبیعت سختش تشعشعات این اسم را احساس نمی‌کند و از آن‌جا که اسم 'الحسیب' در او قوت دارد حساب می‌کند که او پیرمردی فرتوت است و هیچ‌گونه ضرب و جرح و قتلی از او ساخته نیست، و از آن‌جا که شخص مؤدبی است پس اهل فحاشی هم نیست، و بعد از محاسبه، امر می‌کند که: پس نزدیک او برو و با او سر صحبت را باز کن. اما قلب این بانوی وجود انسان به‌خاطر طبع لطیفش و این‌که اسم 'الطیف' در او قوت دارد کاری به محاسبات شوهرش ندارد و در خود تشعشعاتی قوی را احساس می‌کند که از سوی آن پیرمرد به او می‌خورند و او را سخت منفعل می‌نمایند، و لذا ترسی از او در ذهن این بانو به‌وجود می‌آید که ترس از ضرر و زیان، و ترس از ضرب و جرح و قتل نیست. بلکه ترس از عظموت و عزتی بود که از نفس عظیم و عزیز او در بانوی قلب من ایجاد می‌شد. البته این اسم مبارک 'العزیز' برای این است که هر بی‌ سروپایی وارد حوزه‌ی وجودی خداوند و یا اولیاء خداوند نشوند اما اگر کسی ثابت قدم ایستاد و صدق و راستی پیش آورد و این بانوی قلب هر چه که ناراستی و نفاق و دورویی است از خانه‌ی وجودی خود بیرون ریخت، آن‌گاه از حوزه‌ی استحفاظی اسم 'العزیز' گذر کرده و وارد اسم دیگری که در نفس ولی خدا حضور دارد می‌شود که اسم مبارک 'الحبیب' است و از این‌جا رابطه‌ی این بانو با آن ولی رابطه‌ی حبی و عاشقانه می‌شود و انسان در قلب خود احساس می‌کند که دیگر از او ترسی ندارد و بلکه او را دوست می‌دارد و این بود که بانوی وجود من به زودی تسلیم آن پیرمرد اهل دل شد و به زودی ارتباط من با او ارتباطی حبّی شد و چنان به او دل بستم که هر وقت از قم به سبزوار می‌آمدم آسیمه‌سر برای دیدن او می‌شتافتم. چنان‌که این ارتباط را تو می‌توانی بین مولانا و شمس نیز بیابی، که اول بار که شمس در جلوی مدرسه‌ی پنبه فروشان که مولانا از آن بیرون آمد و جمعی از طلاب نیز پشت سرش حرکت می‌کردند، با مولانا مواجه شد و راه را بر او بست و از او سؤال کرد که مقام محمد بالاتر است یا أبایزید؟ مولانا برآشفت که این چه سؤالی است که می‌کنی؟ این کجا و آن کجا، و اصلا مقایسه، مقایسه‌ای باطل است، و شاید بانوی وجود مولانا در آن لحظه از آن پیرمرد ژنده‌پوش بیزار هم شد و تا این‌جا با شوهرش یعنی عقل هماهنگ بود، اما به زودی این بانو راهش را از شوهرش جدا کرد و آن‌جا که مولانا با شمس به حجره‌ای از حجرات مدرسه رفتند و سه روز در بر روی همه بستند و هیچ‌کس را اجازه‌ی ورود به حجره ندادند، کدخدای وجود مولانا هم که عقل او باشد از جمله کسانی بود که در پشت در بماند و اجازه‌ی ورود پیدا نکرد و مولانا فقط بانوی وجود خودش را که مقام قلبش بود به درون برد و در این سه روز مولانا هرچه از اسرار و حکمت‌های غیبی و فیوضات سُبّوحی و اشراقات قُدّوسی که از شمس دریافت می‌کرد به‌ واسطه‌ی این بانوی وجودش دریافت کرد. این بانو به‌زودی خودش را تسلیم شمس کرد و محبت او را به‌شدت وارد خودش نمود و از آن منطقه‌ی سخت و جانسوز اسم 'العزیز' گذشت و وارد حوزه‌ی اسم 'الحبیب' شد و از آن به بعد سلطان وجود جلال‌الدين محمد بلخی، بانوی وجود او بود برای همین بود که وقتی شمس‌ از جلال‌الدین به جهت امتحان، شراب طلب کرد، کدخدا به شدت ممانعت کرد که آخر تو فقیهی هستی بزرگ و مردم چه می‌گویند وقتی ببینند یک آیت‌الله العظمی کوزه‌ی دُردی به دست در خیابان راه می‌رود؟ اما کدبانو به فوریت جلوی او را گرفت و خطاب به شوهرش گفت: شمس من عزیز من است و تو هر دلیلی که داشته باشی بر این‌که این کار جایز نیست اما من دلیلی بسیار محکم‌تر دارم بر این‌که جایز است و آن این‌که: "او چنین می‌خواهد". (در مورد عقل و قلب و این‌که عقل، مرد وجود انسان، و قلب، زن وجود انسان است قبلاً اشاره‌ای کرده‌ایم). ◀️ ادامه دارد... 🆔 @moravej_tohid https://eitaa.com/moravej_tohid/3746🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ من به سرچشمه ی خورشید نه خود بردم راه ذره‌ای بودم و مهر تو مرا بالا برد (ره) 🆔 @moravej_tohid
«بسم الله الرحمن الرحیم» «فداکاری علامه طباطبایی، ره» 🖌 شبی مرحوم آیت الله آقا سید عبدالهادی شیرازی در مجلس خلوت تأسف می خورد که : چون من برای تحصیل وارد نجف اشرف شدم، دوازده حوزه ی رسمی تدریس اخلاق و عرفان وجود داشت، و الان یکی هم وجود ندارد. باری این حوزه ها گرم ابحاث قرآنی و تفسیری و اخلاقی و عرفانی و حکمی و فلسفی بودند، درست تا انقلاب مشروطیت؛ در این حال استعمار کافر سعی کرد تا اولاً نجف را از پایگاه علمی و فقهی بودن بیاندازد و حوزه ها را متفرقاً به جاهای دیگر نقل دهد، و ثانیاً تدریس قرآن و تفسیر و علوم عقلیه و فلسفیه را از حوزه های شیعه براندازد تا علمای آنان را همچون اشاعره از عامه و اخباریون و حشویّون ظاهر گرا و بدون مغز و محتوا بنماید، تا در برابر آنان کسی نایستد و قیام نکند و قدرت بحث و تفکر و مسائل عقلیه و علمیه در حوزه ها پائین آید و با نقشه ها و دسیسه های مزورانه فائق شد؛ تا امروزه در نجف اشرف بحث تفسیر و قرآن و حکمت و فلسفه و عرفان به کلی از بیخ ریشه کن شده است. مرحوم آیت الله شیخ مرتضی مطهری از قول حضرت آیت الله سید رضی شیرازی دامت برکاته برای حقیر نقل نمود که : در یکی از سفرهای اخیر به عتبات عالیات به یکی از مراجع عظام مشهور و معروف گفتم : چرا شما درس تفسیر را در حوزه شروع نمی کنید؟! گفت : با موقعیت و وضعیت فعلی ما امکان ندارد. من گفتم : چرا برای علامه طباطبایی امکان داشت که در حوزه علمیه قم آن را رسمی نمود؟! گفت : او تضحیه کرد. (خود را فدا نمود) این مطلب را در اینجا آوردم تا همه بدانند : پایه و اساس مکتب تشیع بر تضحیه است و علماء عظام و فضلای فخام باید پیشگام در این تضحیه باشند، و گرنه حوزه های ما چه فرق می کند با حوزه های عامه از حنابله و شافعیه و مالکیه و احناف که بدون اتکاء به ولایت، خود را سرگرم به ابحاث و مسائلی نموده اند! 📚 کتاب روح مجرد، ص١٠۶، علامه محمد حسین حسینی تهرانی ۵ https://eitaa.com/moravej_tohid/3748 🆔 @moravej_tohid
🌸🌸🌸🌸🌸 🌱 آداب زندگی پیامبر (ص) «باب دوم، آداب معاشرت» 💥 در مکارم اخلاق آمده است که هرگاه پیامبر (ص) سواره بوده، نمی گذاشت که کسی به صورت پیاده همراه ایشان بیاید، یا این که او را همراه خود سوار می کرد و اگر قبول نمی کرد می فرمود : جلوتر برو و هر جا که می خواهی منتظر من باش. 💥 از ابی القاسم کوفی نقل شده است که : پیامبر (ص) هیچ گاه برای خود انتقام نمی گرفت و آزاردهندگان را می بخشید و از خطای آنان می گذشت. 💥 در مکارم اخلاق آمده است که : اگر مردی به نزد ایشان می آمد و می نشست، تا زمانی که آن شخص از جایش بلند نمی شد، ایشان هم بر نمی خاست. 📚 کتاب سنن النبی (ص)، علامه طباطبایی (ره) https://eitaa.com/moravej_tohid/3749 🆔 @moravej_tohid
🎙 جلسه چهارم در محضر 🔸 دقیقه 6 در بین ما موجودات اولاً، هیچ انسانی پیدا نمی شود که همه ی صفات را داشته باشد و ثانیاً، صفات را به نحو محدود دارد، اما خداوند همه ی صفات را دارد و ثانیاً هر صفتی را به نحو نا محدود دارد، چنین موجودی می شود «الله» 🔸 دقیقه 10 کامل شدن این است که از آثار موجودات استفاده کنیم، یعنی از اثر آب استفاده کنم، خودم را سیراب کنم، از اثر نان استفاده کنم، خودم را سیر کنم، از اثر لباس استفاده کنم، خودم را بپوشانم. (این می شود، عبادت) 🔸 دقیقه 12 همیشه انسان به سوی رب حرکت می کند، همیشه انسان، رب را عبادت می کند. ✨ توحید عبودیت 🔸 دقیقه 14 توحید ممدوحیت ما چه کسی را مدح می کنیم؟ چه نان خوبی! چه آب گوارایی! ما چه کسی را ستایش می کنیم؟ باز، این قاعده کلی، ما رب را مدحش می کنیم. همان جور که رب را عبادت می کنیم، رب را مدح می کنیم. 🔸 دقیقه 16 توحید محبوبیت یعنی یک محبوب و یک معشوق در عالم وجود دارد. ✨ انسان همیشه ربش را دوست دارد و چون ربی جز «الله» نیست، پس انسان ها همه «الله» را دوست دارند. 🔸 دقیقه 21 در «لا اله الا الله» بین «اله» و «الله» چه نسبتی است؟ 🔸 دقیقه 24 ما خداوند را فقط از جنبه ی الوهیتش می توانیم بشناسیم، از جنبه ی ربوبیتش می توانیم بشناسیم. (یعنی از جهت کارگردانیش)، خداوند دو جهت دارد، یک جهت ذات، مثلاً یک معلم را در نظر بگیرید. این معلم خودش، خودش است. ذات معلم خودش، خودش هست. یک وجودی دارد. یک ذاتی دارد. معلم از جهت ذاتش و وجودش با ما هیچ ارتباطی ندارد، ما هم با او هیچ ارتباطی نداریم.... ما از چه جهتی با معلم در ارتباط هستیم؟ از جهت ربوبیت معلم، یعنی چه؟ یعنی از جهت اثر بخشی معلم، اثر معلم چیست؟ علم آموزی 🔸 دقیقه 26 ما با ذات خدا هیچ گونه آشنایی نداریم. ذات خدا، وجود خدا، هویت خدا را اصلاً نمی توانیم بشناسیم، ما یک موجود محدودی هستیم، خداوند یک وجود نامحدود هست. ما از جهت ربوبیت خدا با خدا اتصال داریم. یعنی از جهت اینکه خداوند ما را خلق کرده، ما را رزق می دهد. 🔸 دقیقه 29 «لا اله الا الله» مشتمل بر ١۵ حرف است..... کلمه ی حوا با حروف ابجد ١۵ می شود. ح= ٨، و=۶، آ=١ بنابراین طبیعت حوا در «لا اله الا الله» ظهور خیلی قوی دارد، اگر کسی بتواند این «لا اله الا الله» را در خودش پیاده کند و به مقام «لا اله الا الله» برسد، به مقام حوا رسیده است. 🔸 دقیقه 32 از عالم جبرئیل به پائین، عالم طبیعت، عالم مثال (عالم رب النوع ها، عالم برزخ و قیامت) و از آن بالاتر عالم ملائکه که جبرئیل و میکائیل هست و اسرافیل و عزرائیل و..... اینها به طور کل در عالم تحت اداره ی یک زن دارند اداره می شوند که این زن از اولیاء مهدوی هست. از شئون وجودی مهدوی هست. مظهر تام جبرئیل هست، در هر دوره‌ای باید باشد. 🔸 دقیقه 38 صله رحم 🔸 دقیقه 40 انسان ها خیلی در حد ظاهر مانده اند، البته نه در این مسائل الهی، حتی در مسائل مادی هم در حد ظاهر مانده اند. ✨ خوب است که انسان اهل انکار نباشد. خدا رحمت کند مرحوم امام خمینی (ره) را می فرمودند : (در تفسیر سوره حمد که تعطیل شد)فقط اینها را انکار نکنید، خیلی از مطالب هست که از فهم ما خارج است. 🔸 دقیقه 42 همین که تفسیر می‌کنند «لا اله الا الله» را به، خدایی جز خدا نیست، غلط است. «اله» معنیش خدا، نیست. 🔸 دقیقه 44 کتاب توحید صدوق، سنگین ترین کتاب در روایت های توحیدی هست. روایت های ناب را ایشان جمع کرده است. 🔸 دقیقه 46 سنگین ترین علم، علم توحید است، آن استخوان بندی شخصیت انسان را توحید می سازد، حقیقت روح انسان را توحید می سازد، انسان ها در قیامت به مقدار فهمی که از توحید دارند، درجه پیدا می کنند، به مقدار درکی که از توحید پیدا کردند، اینها بالا می روند. https://eitaa.com/moravej_tohid/3751 🆔 @moravej_tohid