💠بسم الله الرحمن الرحیم
💫 *#خلاصه_کتـاب کهکشان نیستی*
(قسمت ۳۹ )
.....ادامه🦋
🌿نگاه معناداری کرد و اسم و اهلیتم را پرسید. اسم «کاظمین» را که شنید چشمانش خیس شد. و گفت سلام ما را برسانید. گفتم حتما به نیابت شما #زیارت میکنم.
پرسید: ازدواج کرده ای؟گفتم : نه
پرسید: روزی خانواده را از کجا تامین میکنید؟خواستم طفره بروم گفتم: تامین میشود الحمدلله.پرسید: از کجا و به چه طریق؟
چون جوجه ای در چنگال عقاب گیر افتادم. گفتم از ریاضت ها کرامتی یافتم که اگر اراده کنم اسباب خود فراهم میشود.
گفت: مثل چی؟
گفتم: مثلا ماهی اراده میکنم. همان لحظه ماهی از سطح، بیرون جلوی پایم پرید.
#سید گفت: دوباره انجام بده.
هرچه اراده کردم نشد.
#سید گفت: دیگر همراه تو نیست باید بروی و مشغول کار شوی.
احساس کردم در دلم رخت میشویند ،گفتم : یعنی چه کنم؟
🌿گفت: مرد #خدا باید برود به دنبال #رزق حلال. نه قسمت از ده قسمت #بندگی در طلب #رزق_حلال نهفته است. این امور با تعبد خدا در تعارض است.
دستور اول کار کردن و ورود در سلسله اسبابی است که #خدا به شکل ظاهری برای #عبودیت ذکر کرده است.«از تو حرکت از خدا برکت». این قدم اول است.
🌿با حال نزار گفتم: هرچه شما بفرمایید آقا
گفت: به امر #خدا مشغول باش میرزا, نه من.دستورات #اهل_بیت و #قرآن رساننده به #خدا است و طلب #رزق_حلال از شروط آن.
پرسیدم: چه کاری کنم؟ گفت: برق کشی و سیم کشی.
گفتم: دستور دیگری ندارید؟ گفت: گهگاهی #نجف بیایید در حجره بین همان شاگردان در خدمتتان باشیم و امورات را مرحله به مرحله خدمتتان عرض کنم.
🌿پرسیدم: امر دیگری نیست؟
گفت: دستور را همانجا در مدرسه گرفتید. حدیث عنوان بصری را بنویسید و چندبار در هفته بخوانید و عمل کنید تا مراتب عالی در شما ایجاد شود.
خواستم دستش را ببوسم که گفت این کار فقط شایسته #اهل_بیت است.
حالا عاشقش شده بودم. تصمیم گرفتم به دستوراتش قدم به قدم عمل کنم البته پنهان نمیکنم در مسیر برگشت چندبار اراده کردم ماهی بگیرم ولی نشد. گویا این مرد به کلی قدرت مرا سلب کرده بود و سفره راه #عبودیت که برای کرامات و طامات است در مقابلم گسترانده.
✍ادامه دارد....
🍃❤️🍃〰〰〰〰〰
@moridanoshohada
〰〰〰〰〰🍃❤️🍃