💠بسم الله الرحمن الرحیم
💫 *#خلاصه_کتـاب کهکشان نیستی*
(قسمت ۳۴ )
مشهدالرضا🦋
🌿پس از چندی که همسر #سیدعلی مسافر منازل برزخی شده و او را با پنج فرزند تنها گذاشته بود، عازم #زیارت عرض اقدس شد ،دختر ها ازدواج کرده بودند و او با دو پسربچه مسافر #مشهد میشد. تنهایی و فقر و مریضی سختی که حلقومش را خراش میکشید، امانش را بریده بود.
🌿سالها بود که #سیدعلی بهدلیل مرض، عصا به دست میگرفت و هرروز کوچه های تنگ و تاریک #نجف را به عزم بارگاه #مولی_الموحدین طی میکرد.
تهاجم ابتلائات، قلب #سیدعلی را متوجه بارگاه #امام_هشتم کرد و او خود را برای #زیارت به آن سرزمین پر برکت رساند.
🌿#سیدعلی از عمیقترین زاویه های هستی اش کششی پر از مهر را از سوی امام رئوف حس کرد.
پس از ده سال زجر و سختی کشیدن و عصا به دست بودن در بدو ورودش به سرزمین #خورشید دست به سوی پای زخم آلودش برد و پارچه روی آن را باز کرد،اما هرچه در جستجوی آن زخم چندین و چندساله میگشت اثری از آن ندید. با باز شدن پارچه بلافاصله جسم سیاهی را مشاهده کرد که از پایش جدا شد و به روی زمین افتاد هرچه برانداز کرد متوجه شد که دیگر اثری از درد پایش نیست. با تعجب بلند شد کمی شروع به راه رفتن کرد متوجه شد که دیگر به عصا احتیاج ندارد شادی بسیاری در #قلبش احساس کرد که متوجه شد که این نخستین عنایت خاص ثامن الحجج
در بدو ورود بوده است.
🌿قلبی را که پر از امید و خوشحالی بود تقدیم ساحت #امام_هشتم کرد و در قلبش مکالمهای باطنی را آغاز نمود
#قلبی که نزدیک به ۲۰ سال در #نجف تحت حکومت #سلطان_ولایت آب دیده شده،حال متوجه بارگاهی گشته بود که #فاتح گرههای ظاهر و باطن سالکان
"الی الله " بود.از داشته ها و نداشته هایش گفت،
از غمهایش گفت،
از طلب و اشتیاقش گفت،
از تنهایی و نداری و بیکسیاش گفت،
گویا در محضر #سلطان، قلبش یکسره تمام غمهایش را خالی کرده بود.
🌿از آن گفت که جای رخشنده خالی است و غم دوری و بیهمسری روی قلبش سنگینی میکند،کودکانش به کسی نیاز دارند که از آنها مراقبت کند.
🌿مهر #امام_رئوف در همان بدو ورود کار خود را کرده بود،
#سیدعلی و کودکانش را در آغوش محبت خویش به تنگی فشرده بود، در ابتدای ورودش به شهر یکی از دوستانش را در #مشهد دیده و احتیاج کودکانش به مستخدمهای را با او درمیان گذاشت.
دوستش از پیدا شدن بانوی مستخدمهی پرمهری گفت که #سیدعلی بتواند امورات خانه و کودکان را به او بسپارد
#سیدعلی با این که آن موقع نمی دانست این بانوی مستخدمه در آینده ای نزدیک به همراه او به #نجف خواهد آمد و مادر بعضی از فرزندانش خواهد شد ،اشک از چشمانش جاری شد به این فکر کرد
"علی بن موسی الرضا "(ع) با این سرعت در بدو ورود، مشکلات را اینچنین از سر راه برداشته و همچون نسیم بهاری، بر وجود او در حال وزیدن است
🌿به زیارت رفت، آنچنان احساس امنیت و آرامش کرد که مطمئن شد این حواله به بهترین شکل کار خودش را کرده و او باید می ایستاد و تماشا می کرد که در #فتوحات_معنوی ، این دست پر کفایت ، او را تا به کدامین منزل از منازل نیستی #طیران خواهد داد.
✍ادامه دارد....
🍃❤️🍃〰〰〰〰〰
@moridanoshohada
〰〰〰〰〰🍃❤️🍃