بسم الله الرحمن الرحیم
خانه امام حسین(ع)
پیرمرد پرسید:
-خانه حسین کجاست؟!
کسی نبود به او جواب دهد.از دور دیوارهای مسجد مدینه را دید. ایستاد و لبخندی زد.به خانهای که میخواست برسد نزدیک شده بود.حس کرد زانوهایش قدرت بیشتری پیدا کرده است.تندتر قدم زد.خیلی زود به خانه رسید.به در چوبیِ خانه نگاه کرد. آیا اینجا واقعا خانه حسین است؟!
خواست در بزند اما یکدفعه به یاد چیزی افتاد. دست از در بر داشت و بر زمین نشست.
-بهتر است پشتِ در بنشینم و شعری را که گفتهام چند بار تکرار کنم.
هر که امیدش تویی، میشود امیدوار
صاحبِ بخشش تویی، بخششِ تو ماندگار
یکدفعه صدایی شنید.نگاه کرد. در باز شده بود. امام حسین(ع) جلو آمد، دست پیرمرد را گرفت و با خود به خانه برد وبه خوبی از او پذیرایی کرد. بعد هم قنبر را صدا زد و گفت: از پولهایی که این ماه داشتیم چه قدر مانده است؟
-دویست درهم.
- همه را بیاور!
قنبر گفت: شما فرمودید آن ها را برای خانوادهتان نگه دارم.
-حالا کسی به خانه ما آمده که از اهل خانه سزاوارتر است.
قنبر پولها را آورد و به امام حسین(ع) داد. امام حسین(ع) پولها را با کیسه در دست پیرمرد گذاشت و به پیرمرد گفت:
اگر کم است عذر ما را بپذیرید.اگر میتوانستیم همچون باران بر شما(سکه) میباریدیم.
پیرمرد که میدانست سکههای فراوانی به دست آورده است، از امام حسین(ع) تشکر کرد و از خانه بیرون رفت. اما شعر جدیدی بر زبانش جان گرفته بود.
شما مهربانان به اهلِ نیاز!
خدا یادتان کرده در هر نماز۱
مرتضی دانشمند
۱.منظور تشهد است که اهل ایمان بر خانواده پیامبر(ص) درود میفرستند.
منبع: بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۴، ص ۱۹۰.
میلادِ گرامی امام حسین علیه السلام و روز پاسدار بر همه عاشقان و دلدادگان حسینی گرامی باد!
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
@Mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم
پایِ درسِ امام زینالعابدین علیهالسلام
گفت و گوی اندامها
حدیث:
إِنَّ لِسَانَ ابْنِ آدَمَ يُشْرِفُ عَلَى جَمِيعِ جَوَارِحِهِ كُلَّ صَبَاحٍ فَيَقُولُ كَيْفَ أَصْبَحْتُمْ؟
فَيَقُولُونَ بِخَيْرٍ إِنْ تَرَكْتَنَا؛
وَ يَقُولُونَ اللَّهَ اللَّهَ فِينَا وَ يُنَاشِدُونَهُ؛
وَ يَقُولُونَ إِنَّمَا نُثَابُ وَ نُعَاقَبُ بِكَ.
(منبع:الكافي، ج۲، ص۱۱۵).
امام زین العابدین علیه السلام فرمودند:
همانا زبان فرزند آدمی هر بامداد نگاهی به سائر اندامهای او میاندازد و میگوید: چگونه به بامداد در آمدید؟
میگویند: به خوبی، اگر تو بگذاری!
و سوگندش میدهند که: تو را به خدا، که ما را به دردسر نیندازی؛
و میگویند: ما اگر به پاداش یا کیفر میرسیم، به خاطر تو است!
🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
سروده
این زبان هر روز گوید با بدن:
با تمام عضوهایش این سخن؛
بودهام تا بودهام در کامتان
هست آیا زندگی بر کامتان؟
اینچنین گویند اعضا با زبان
پاسخ شایستهای از عمقِ جان
هست دنیا جملگی بر کاممان
گر رها گردیم از شرِ زبان
(مرتضی دانشمند)
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
زاد روز پیشوایِ شبزندهداران؛ امام زین العابدین (ع) بر شما استادان و سروران، گرامی باد!
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
@mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم
اعضای خانواده محترم هفتسین
خانواده محترم هفتسین، روز عید را به میهمانان تبریک گفتند.نیم ساعتی که دور هم بودند کلی گفتند و شنیدند و درد دل کردند.
سکه گفت: من در آمد خوبی دارم اگر کسی نیاز مالی داشت مرا خبر کنید.سعی می کنم به او کمک کنم. البته درآمد ما سکهها به اندازه اسکناسها نیست ولی خوب به هر حال تا حدی که از دستمان بر میآید حاضریم کمک کنیم.
سمنو گفت: ما که دستمان به جایی نمیرسد.فقط یک شکایت از بعضیها دارم .بیشتر مردم نمیدانند جنس سمنو از چیست و سمنو چه قدر خاصیت دارد.
برای همین تا چشمشان به شیرینی خامهای و ژلهای و...میافتد دهانشان چنان آب میافتد که سراغ دوستان قدیمی مثل سمنو را نمیگیرند.حتی در عید نوروز کسی پیدا شده که از ما استفاده کند؟ بیشتر مردم اهل تعارف و تشریفات هستند.فقط برای این که سین کم نیاورند ما را در سفره میگذارند. چند روز بعد هم می گویند: هِرررری! و ما را دور میریزند.
سماق گفت: جناب سمنو.فقط شما نیستید که مورد بیمهری مردم قرار میگیرید.مردم قدر سماق را هم نمیدانند. هیچ وقت شده کسی سراغ سماق را از شما بگیرد؟ عمرا. فقط وقتی میخواهند کباب بخورند برای این که چربی خونشان بالا نرود سراغ ما را میگیرند. باز هم خدا را شکر.
سیر که تا آن وقت ساکت نشسته بود گفت:بهتر است من اصلا حرفی از خودم نزنم.آن قدر غصه دارم که غیر از خدا نمیداند.
مردم سراغ هر نوع غذایی میروند، بدون این که بدانند برای آنها مفید است یا نه. آن قدر میخورند تا سیر شوند اما اصلا سراغی از سیر نمیگیرند.عده کمی هم که سیر میخورند مردم به آنها میگویند: کی سیر خورده؟چرا سیر میخورید؟
خود آنها هزار تا بوی بد را تولید و در هوا رها میکنند اما به ما که میرسند بد و بیراه میگویند.
سیب گفت: بهتر است من هم اصلا حرف نزنم.شما میدانید من خودم اهل سمیرم هستم. همشهریهای خودم را هم خوب میشناسم.اما امان از دست بعضی از این آدمها.قدیم ترها-که هنوز پراید اختراع نشده بود- شنیده بودم بعضی آدمها قورباغه را رنگ میکنند و به جای فولکسواگن میفروشند. باور نمیکردم تا این که این بلا به سر خودم آمد.یک روز تو روز روشن با چشم خودم دیدم آدمها چه طور سیبهای کال و تازه به دوران رسیده را در کارتن میگذارند و به اسم سیب سمیرم به خورد ملت میدهند. مردم هم میخورند و رویش دو تا آروغ میزنند.
سبزه گفت: بیشتر مردم روز طبیعت به طرف ما میآیند.من هوا را برایشان پاک و لطیف میکنم تا بتوانند راحت نفس بکشند.اما چه فایده؟ یک ساعت بعد، دو ساعت بعد، یکی دو روز بعد با دود کارخانه و ماشین و سیگار و دودهای دیگر همه زحمتهای ما را به باد میدهند.
سنجد که کمکم داشت از حرفهای دوستانش ناامید میشد.گفت: دوستان من! حالا عید نوروز است. وقت گلایه و شکایت نیست.
هر چند عدهای از مردم قدر ما را ندانند اما به هر حال سالی یک بار هم که شده سراغ ما را میگیرند. از هر جا شده ما را پیدا میکنند و جلو میهمانانشان در سفره میگذارند.بهتر است به جای این حرفها عید نوروز را به یکدیگر تبریک بگوییم.
مرتضی دانشمند
@mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم
پیامبر گون
آیتِ سوگند بر خُلقِ عَظِيم
در کتابِ حق، علیِّ اکبر است
چهره ماهِ تو را هر کس که دید
گفت:بیشک این همان پیغمبر است
زاد روز حضرت علی اکبر (ع) و روزِ جوان، بر همه جوانان و جوانمردان فرخنده باد!
💐 💐 💐 💐 💐 💐 💐 💐 💐 💐
مرتضی دانشمند
@kashkoolkoodak mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ به پرسشهای امام زمانی کودکان
امام زمان(عج) چگونه به دنیا آمد؟
پاسخ
اولین روزهایی که مادر احساس میکند کودکی در شکم دارد خوشحال میشود و حس خوبی نسبت به او، خودش و جهان پیدا میکند.
ممکن است دست به شکم بکشد و کودکی را که نمیبیند ناز و نوازش کند و حتی با او حرف بزند.
مدت نه ماه همچون بلوری گرانقیمت از او مواظبت میکند، هر ماه که میگذرد کودک، بزرگ و بزرگتر میشود و مادر درد بیشتری را احساس میکند. روز آخر، مادر با دردی زیاد و فریادی بلند کودک را به دنیا میآورد.
با شنیدن اولین گریه کودک همه لبخند میزنند، خوشحال میشوند و به پدر و مادر تبریک میگویند.
وقتی امام زمان(عج) به دنیا آمد مسئله به شکل دیگری بود. شبی که فردایش امام زمان(عج) تولد یافت حکیمه بانو؛ عمه امام حسن(ع) در خانه امام حسن(ع) بود. وقتی برخاست تا به خانهشان برود امام حسن(ع) به او گفت:عمه جان! امشب پیش ما بمان!
حکیمه بانو از دعوت امام تعجب کرد.
امام حسن(ع) ادامه داد
امشب نیمه شعبان است.خداوند، حجت۱ خود را امشب آشکار خواهد کرد.
حکیمه پرسید: مادرش کیست؟
امام فرمودند نرجس.
حکیمه از نزدیک نرجس را دیده بود. اثری از بارداری در او نبود.
گفت: ولی اثری در او نیست.
امام فرمود: آنچه گفتم اتفاق خواهد افتاد.
حکیمه بانو در خانه ماند و به اتاقی که نرجس در آن بود پا گذاشت.
نیمه شب که برای نماز شب برخاست نگاهی به نرجس انداخت. باز هم اثری از بارداری در او ندید.
از اتاق بیرون آمد. امام حسن(ع) را دید. امام به او فرمود: عمه جان عجله نکن!
حکیمه به اتاق نرجس آمد، قرآن را باز کرد و شروع به خواندن کرد.
یکی دو سوره که خواند یکدفعه صدای نرجس را شنید. هراسان به طرفش رفت.از او پرسید: چیزی احساس میکنی؟ نرجس با درد گفت: بله عمه جان.
حکیمه گفت قوی باش دخترم.
مدتی که گذشت دوباره به طرف نرجس رفت و جامهای را که رویش کشیده بود کنار زد.
کنارش کودکی را دید که سر بر زمین گذاشته و سجده میکند.
با شگفتی او را برداشت و در آغوش گرفت. صدای امام حسن(ع)از بیرون آمد. عمهجان کودکم را بیاور!
کودک را به امام سپرد.
امام زمان(عج) این گونه به دنیا آمد. حکیمه بانو بسیار نگران شد که مبادا ماموران خلیفه با خبر شوند که او متولد شده است.
در برگههای بعدی کتاب خواهی دید که خداوند چگونه نگرانی حکیمه بانو را برطرف و کودک نرجس را از نقشه قتلی که برایش کشیده بودند حفظ کرد۲.
۱. حجت: یکی از القاب امام زمان(عج) به معنی دلیل. فرهنگنامه مهدویت، خدامراد سلیمیان، ص ۱۶۳.
۲. سلیمیان، درسنامه مهدویت (۱)، ص۱۸۳، صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۲۴-۴۲۵، باب ۴۲، ح۱.
@Mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
*بسم الله الرحمن الرحیم*
*پاسخ به پرسشهای امام زمانی کودکان*
*امام زمان(عج) کجا زندگی میکنند؟(محل سکونت امام زمان عج)*
*پاسخ:*
پدرهایی هستند که به خاطر مأموریت ویژهای که دارند مکان و محل اقامت ثابتی ندارند. آنها ممکن است هر از چندی یا چند روزی در شهری باشند و در روزها یا ساعتهای دیگر در شهرهای دیگر.
همچنین استادانی هستند که به آنها استاد پروازی میگویند.
استاد پروازی به استادان و آموزگارانی گفته میشود که برای تدریس در یک آموزشگاه یا دانشگاه از شهری به شهر دیگر پرواز میکنند.
استادان پروازی ممکن است مکانی را برای زندگی انتخاب کنند اما برای آموزش و تدریس به شهرهای دیگر پرواز کنند.
امام زمان(عج) پدر مهربان همه انسانهاست.۱ او به خاطر ماموریتهای ویژه و فراوانی که خداوند در سراسر زمین به او سپرده۲ مکانهای گوناگونی را برای زندگی انتخاب کرده است.
او بین مردم رفت و آمد میکند و در بازارهایشان راه میرود و بر فرشهای آنها پا میگذارد؛ آنها او را میبینند ولی نمیشناسند و نمیدانند که او امام زمان(عج) است و کجا زندگی میکند.
او به همین شکل به طور ناشناس بین مردم زندگی میکند تا وقتی که خداوند به او اجازه دهد خود را به مردم معرفی کند و آنها او را بشناسند.۳
تا آن زمان اگر مکانی را برای اقامت انتخاب کند حتما جایی را انتخاب میکند که دست ستمگران به او نرسد.
مرتضی دانشمند
زیرنویس
۱.قال الامام الرضا علیهالسلام:اَلْاِمَامُ...الْوَالِدُ الشَّفِیقُ، امام، پدری مهربان است.(مسند الامام الرضا علیهالسلام، ج ۱،ص ۶۹).
۲. یکی از آنها رسیدگی به برخی از مشکلات مومنان است که تنها به دست او حل میشود.
در دعای ندبه میخوانیم.
خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً وَ مَلاَذاً وَ أَقَمْتَهُ لَنَا قِوَاماً وَ مَعَاذاً وَ جَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنِينَ مِنَّا إِمَاماً فَبَلِّغْهُ مِنَّا تَحِيَّةً وَ سَلاَماً
او را آفریدی تا نگهدار و پناهگاه ما باشد و او را به پا داشتی تا سبب استواری و پشت و پناه ما باشد و او را امام و پیشوای مؤمنانمان قرار دادی. سلام و درود ما را به او برسان!
(مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمى)
۳.غیبت نعمانی، ص۱۶۳، بحار الانوار، علامه مجلسی ره، ج ۳۶، ص ۲۸۴.
@mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
*بسم الله الرحمن الرحیم*
*پاسخ به پرسشهای امام زمانی کودکان*
*چرا بعد از نام امام زمان(عج) دو حرف عین و جیم میگذارند؟*
*پاسخ*
وقتی پدر خانواده به سفری دراز میرود فرزندانش دوست دارند هرچه زودتر او را ببینند. هرچه سفر پدر طولانیتر شود فرزندان شوق بیشتری برای دیدن پدر پیدا میکنند.
امام زمان(عج) پدر مهربان همه انسانهاست.پدری که همیشه به فکر آنهاست.برایشان دعا میکند و برای برطرفشدن مشکلاتشان تلاش میکند.
گاهیفرزندان دلتنگ دیدن پدر میشوند و برای آمدنش دست به دعا بر میدارند.
دو حرف عین و جیم پس از نام امام زمان(عج) اشاره به دعایی است که منتظران و دوستان آن حضرت برای آمدنش میکنند.
آن دعا این است؛ اللّهُمَ عَجِّل فَرَجَهُ یا عَجَّلَ اللَّهُ فَرْجَهُ
آنها با خواندن این دعا از خداوند میخواهند که فرج یعنی آمدن او را نزدیک گرداند.
امامزمان(عج) در نامه به یکی از دوستانش نوشته است:
برای زود آمدن فرج بسیار دعا کنید؛ زیرا گشایش در کارها و بر طرف شدن مشکلات شما در آن است.۱
منظور از زود آمدن فرج، آمدن امام زمان(عج) و برطرف شدن مشکلات به دست اوست.
خداوند در قرآن به مردم فرمان داده که او را صدا بزنند و خواستههایشان را از او بخواهند. او هم قول داده دعاهایشان را مستجاب میکند.۲
بنابراین هر چه مردم برای آمدن امام زمان(عج) بیشتر دعا کنند او زودتر خواهد آمد و جهان زودتر به آرامش خواهد رسید.
پس بیا همین حالا با هم دست به آسمان ببریم و برای آمدنش دعا کنیم
اللّهُمَ عَجِّل فَرَجَهُ
خدایا امام زمان را زود برسان!
آمین!
مرتضی دانشمند
زیرنویس
۱.اَکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ، فاِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ (کمال الدین، شیخ صدوق، ج۱، ص۴۸۵، ح۴).
۲.وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛(غافر، ۶۰) پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم(و به شما پاسخ دهم).
@mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
کشکول کودک و نوجوان
عکس از مرتضی دانشمند
دوازده به در به جای سیزده به در با خودروی شخصی و بدون آلایندههای طبیعی
ببین بچهها چه احساس لذتی میکنند!
*بسم الله الرحمن الرحیم*
*پاسخ به پرسشهای امام زمانی نوجوانان*
*پرسش*
*امام زمان(عج) کی ظهور میکند؟*
*پاسخ*
کسی به جز خداوند به طور قطعی از زمان ظهور خبر ندارد اما به طور تقریبی میتوان گفت:
آن حضرت وقتی ظهور میکند که مردم غربال شوند.
شاید بپرسی غربال چیست؟ وسیلهای گرد و دیواردار که سوراخهای ریز دارد و برای جدا کردن ناخالصیها به کار میرود.۱
وقتی کشاورزان دانههای گندم و برنج را از خوشه جدا میکنند سنگریزههای کوچکی خودشان رابین دانهها پنهان میکنند.
کشاورزان برای جدا کردن دانههای گندم و برنج از ریگها آنها را در الک یا غربال می ریزند و تکان میدهند.
ریگها از زیر غربال میریزند و دانههای خوب در غربال میمانند.
اگر پس از غربال کردن باز هم دانهها و ریگها در الک ماندند دوباره الک میشوند. اگر باز ماندند بار سوم الک میشوند.
آدمهایی که روی کره زمین زندگی میکنند دو دسته هستند.
آدمهای خوب، شایسته و با ایمان و آدمهایی که مثل ریگهایی هستند که اگر در غذا قرار بگیرند و زیر دندان بروند دندانها را میشکنند.
این آدمهای ریگی و الکی در بین آدمهای خوب و شایسته پنهان هستند.
امام زمان(عج) وقتی ظهور میکند که اینها از یکدیگر جدا شوند.
اما چگونه غربال میشوند؟
همانطور که دانهها غربال میشوند یعنی با تکان دادن غربال.
مردم در هر زمان با حوادثی که در طول زندگی برایشان پیش میآید مثل جنگ، سیل، زلزله انواع بیماریها، مرگ و میرها و حوادث گوناگون دیگر تکان میخورند.
عدهای از آنها با ایمان و استقامت در برابر سختیها و مشکلات میایستند. آنها یکدیگر را به صبر و پایداری و ماندن در راه حق توصیه و سفارش میکنند.۲
اما عدهای هم که ایمان سست و ضعیفی دارند از سوراخهای الک بیرون میافتند.
خداوند درباره جدا شدن افراد خوب از بد میفرماید:
تا آنکه خدا پلید را از پاکیزه جدا سازد.۳
حضرت علی(ع) از غربال شدن مردم به آنها خبر داده است:
به يقين همه شما در غربال آزمايش، به هم درآميخته و غربال مى شويد [تا خوبها از بدها جدا شوند] و مثل مواد داخل ديگ، زير و رو مىشويد تا زیر دستانتان بالا روند و بالادستانتان پایین آیند.۴
وقتی که مردم خوب الک شدند و ناخالصیها از بین رفت و خوبیها از بدیها و خوبها از بدها جدا شدند امام زمان(عج) ظهور خواهند کرد.
جابر جُعفی گفته است از امام باقر(ع) پرسیدم فرج و ظهور کی خواهد بود؟
امام گفتند وقتی که شما غربال شوید و دوباره و سه باره غربال شوید تا اینکه کدورتها از بین برود و صفا و پاکیها بماند.
مرتضی دانشمند
زیرنویس
۱.فرهنگ عمید.
۲.إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ(عصر، ۳).
۳.لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ(انفال، ۸).
۴.لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغْرَبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُساطُنَّ سَوْطَ الْقَدَرِ حَتّى يَعودَ اَسْفَلُكُمْ اَعْلاكُمْ وَ اَعْلاكُمْ اَسْفَلَكُم(نهج البلاغه، خطبه ۱۶).
۵.غیبت شیخ طوسی، ترجمه عزیزی، ج ۱، ص ۵۹۱ (واژه حتی تغربلوا)
@mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم
آمادهسازی کودکان برای ورود به دنیایِ روزه و رمضان
روزه کله گنجشکی🐣
تعریف: روزهای است که کودک چه پسر یا دختر وقت سحر با تشویق پدر و مادر برای خوردن سحری بر میخیزد و تا هر ساعت از روز که میتواند(مثلا ظهر یا قبل یا بعد از آن) به روزه ادامه میدهد و هرگاه تشنگی یا گرسنگی بر او چیره شد افطار میکند.
دهخدا می نویسد:
روزه ٔ کله گنجشکی ؛ روزهای تا نیمروز که کودکان نزدیک بلوغ گیرند.
دلیل روزه کله گنجشکی از زبان امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِالصِّيَامِ إِذَا كَانُوا بَنِي سَبْعِ سِنِينَ بِمَا أَطَاقُوا مِنْ صِيَامِ الْيَوْمِ فَإِنْ كَانَ إِلَى نِصْفِ النَّهَارِ أَوْ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ أَوْ أَقَلَّ فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ وَ الغرث أَفْطَرُوا حَتَّى يَتَعَوَّدُوا الصَّوْمَ...
وسائل الشیعه حدیث ۱۳۲۹۹.
ما کودکان خود را به هفت سالگی که برسند تا حدی که طاقت داشته باشند تا نیم روز یا کمتر یا بیشتر به روزه گرفتن فرمان میدهیم تا بر روزه گرفتن عادت کنند. هنگامی که تشنگی و گرسنگی بر آنان چیره شد افطار میکنند...
فلسفه روزه کله گنجشکی🌱
فلسفه این نوع روزه همانگونه که از سخن امام صادق علیهالسلام پیداست تمرین روزهگرفتن در زمان پیش از تکلیف است تا بدن و روح کودکان برای روزه گرفتن در هنگامی که به سن تکلیف میرسند عادت و آمادگی پیدا کند.
پیشنهاد
پیشنهاد میشود پدر و مادر نسبت به روزهای که کودکشان به ویژه در سال اول میگیرد جدی بوده و با این که کودک هنوز به سن تکلیف نرسیده اما برای کار بزرگِ کودک خود احترام قائل شده و همانطور که به بزرگترها قبول باشه می گویند به کودکان نیز بگویند و با این کار، حس خودباوری دینی و معنوی را در فرزند دلبندشان تقویت کنند.
سروده 🍃🍃🍃🍃
چیدند با هم یه سفره
مامان و آبجی زهره
روزه میگیرم ولی
روزه من تا ظهره
از سحری تا افطار
روزه میگيرم دو بار
روزه نصفه روزه
خدا خودش بدوزه
مرتضی دانشمند
@mortezadaneshmand
mortezadaneshmand.blogfa.com
🍦🍦🍦🍦🍦🍦🍦🍦🍦🍦
*بسم الله الرحمن الرحیم*
*آموزش احکام روزه به کودک و نوجوان در قالب قصه و داستان*
👇
*روزه گچی*
خانم صالحی یکی از معلمهای عجیب و غریب، در عین حال منظم و دوست داشتنی مدرسه ماست.
روز دوشنبه ساعت دوم که دینی داشتیم به کلاس آمد و مثل همیشه با سلامی بلند بچهها را غافلگیر کرد.
سپس بدون اینکه منتظر جواب بماند یا نگاه کند کی با کتاب تو سر بغل دستیش میزند یا با گرفتن نیشگون دوستش را مثل فنر از جا میپراند صاف رفت سراغ تابلو و بدون اینکه ثانیهای وقت را تلف کند ماژیک را برداشت و روی تابلو نوشت روزه گچی.
سپس به سمت بچهها چرخید و نگاهش را زوم کرد روی بچهها.
هنوز صدای تق و توق صندلیها و پچپچ بچهها میآمد.
خانم صالحی صدایش را بین سر و صدای بچهها رها کرد.
-بچهها! کی تا حالا روزه گچی گرفته؟
نگاه چند نفر از بچهها به دیوارهای گچی کلاس افتاد.
یکی دو نفر گفتند ما.
خانم صالحی گفت:شما میدانید روزه گچی چیه؟
سمیه گفت:بله خانم من میدانم . روزه گچی یعنی این که از خوردن گچ پرهیز کنیم.
بچهها خندیدند.
یکی از بچهها گفت:خانم اجازه! مگر کسی گچ میخوره؟
خانم رو به سمیه کرد و گفت: سمیه جان! خودت توضیح بده.
- خانم یک بار من از امام جماعت مسجدمان شنیدم فرو دادن گرد و غبار غلیظ روزه را باطل میکند.من فکر میکنم گچ هم مثل گرد و غبار غلیظ است یعنی اگر جایی باشیم که گچ باشه و مواظب نباشیم و گردهای گچ را فرو دهیم روزهمان باطل میشه.
خانم گفت: البته این هم خودش یه حرف درستیه ولی منظور من چیز دیگه است.
حرف گاف و چ اشاره دارد به چشم و گوش یعنی دو تا از حواس پنجگانه ما.
ریحانه گفت: خانم اجازه من بگم؟
- بگو عزیزم.
- یعنی این که چشم و گوش ما روزه بگیره.
- چه طوری روزه بگیره؟
سمیه به فکر فرو رفت.
یکی از بچهها گفت: یعنی وقتی روزه هستیم گریه نکنیم.
بچهها خندیدند.
خانم گفت:یعنی اگه گریه کنیم روزهمون باطل میشه؟
ریحانه گفت: خانم روزه چشم یعنی این که قطره چشم توی چشممون نریزیم.
خانم گفت: چه حرف جالبی. ولی چه اشکالی داره؟
ریحانه گفت: مامانم میگه اگر قطره که تو چشم میریزیم به حلق برسه روزه رو باطل میکنه۱.چون بین چشم و حلق یک راه خیلی کوچولو وجود داره.
خانم گفت: درسته ولی منظور من از روزه چشم و گوش چیز دیگهایه.
سمیه گفت خانم اجازه ما فهمیدیم. بگیم؟
روزه چشم یعنی به چیزهای حرام نگاه نکنیم و روزه گوش یعنی به چیزهای حرام گوش نکنیم.
خانم گفت آفرین سمیه جان آفرین بچههای گلم منظور من از روزه چشم و گوش دقیقا همینه.
میدونید قلب ما مثل یک باغ پر از گل و شکوفه است.
این باغ زیبا دو تا در داره میدونید درهاش کدومند؟
- بله چشم و گوش.
میدونید باغبون باغ کیه؟
- خود ما.
- بله خود ما. اما...خدا از ما خواسته در باغ را روی موجودات بد ببندیم. یعنی مثل یک نگهبان شجاع و هوشیار دَم در بایستیم و اگر موجوداتی مثل بدگویی غیبت تهمت دروغگویی خواست از در گوش وارد باغ بشه بگیم ورود ممنوع.
اگر چیزهای بد از راه چشم خواستند وارد باغ بشند کرکره پلکها را پایین بکشیم و آنها را راه ندهیم.
درس امروز را با سخنی زیبا از امام صادق علیه السلام به پایان میبریم.فقط یادتون باشه دفعه بعد لیستی تهیه کنید از همه موجوداتی که از آمدن به باغ ممنوع الورود هستند.
قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: إِذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ
امام صادق علیه السلام فرمود:
وفتی روزه میگیری باید چشم و گوش تو هم روزه دار باشند.
الکافی ج ۴ ص ۸۷، ح ۱
مرتضی دانشمند
۱. بعضی از علما گفتهاند: ریختن دوا در چشم برای روزه دار اشکال ندارد. چنانچه مزه یا بوی آن به حلق برسد، کراهت دارد. عدهای هم گفتهاند: اگر یقین دارد به فضای حلق میرسد و فرو میرود برای روزه اشکال دارد.
@mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
*بسم الله الرحمن الرحیم*
*سرزمین شگفتیها*
*بخش اول*
👇
*ناپدید شدن دو مرد*
هزاران نفر پای صحبت حضرت موسی(ع) نشسته بودند و با دقت گوش میدادند.موسی(ع) از گذشته قوم بنی اسرائیل میگفت و از فرعون که حتی نامش یادآور ترس و نفرت در دلها بود.
*-به یاد دارید چگونه شکم زنان را میدرید و کودکان را از شکم مادران بیرون میکشید و سر میبرید؟ یادتان هست چگونه جوانانتان را به بردگی میگرفت و به بیگاری و بریدن سنگهای بزرگ و بردن آنها وا میداشت...؟ فکر میکنید چه کسی ما و شما را نجات داد؟ آیا حتی برای یک بار نعمتهایش را به یاد آورده و از او تشکر کردهاید؟*
اشک در چشم مردم جمع شده بود.مردی که تا آن لحظه با علاقه به سخنان موسی گوش میداد یکدفعه از جا برخاست.
*-جناب موسی من پرسشی دارم.*
موسی(ع) سکوت کرد.همه نگاهها به طرف صدا بر گشت.همان مرد گفت: *دوست دارم بدانم داناترین فرد در جهان چه کسی است؟ می توانی او را به من معرفی کنی؟*
موسی لحظهای به سوال مرد فکر کرد. میدانست که پیامبران، داناترین افراد هستند.خود او هم یک پیامبر بود.اما نمیدانست چرا مرد وسط صحبتش حرف زده و منظورش از این سوال چیست.با این حال در پاسخ مرد گفت:
*-من. من داناترین هستم.*
مرد برای این که مطمئن شود پرسید: *شما؟*
موسی گفت: *بله من- موسی، پسر عمران – پیامبر خدا.*
مرد چند بار سر تکان داد و دیگر چیزی نگفت، همان وقت فرشتهای از آسمان آمد و گفت: *موسی! چرا گفتی "من"؟*
*-باید چه می گفتم؟*
*-باید می گفتی "خدا". فقط خدا می داند چه کسی داناتر است.*
*-خداوند همه چیز را می داند. ولی مگر داناتر از من وجود دارد؟*
*-بله.*
*-چه کسی؟*
*-خِضر.*
موسی یک لحظه به خضر فکر کرد. این نام برایش خیلی عجیب بود.با شنیدن آن، احساس خوبی پیدا میکرد. خضر داناتر از خود او بود و حس کرد اگر او را پیدا کند میتواند به عمر و دانشی تازه دست یابد.
به فرشته گفت: *او کیست و کجا زندگی می کند؟ دوست دارم او را پیدا کنم و تا پایان عمر از او دانش بیاموزم*.
فرشته نشانیهای خضر را گفت و از پیش موسی رفت.موسی نیز سراغ دوستش یُوشَع رفت.
روز بعد خبری در شهر پیچید.
- موسی و یوشع، ناگهان ناپدید شده اند.
ادامه دارد...
مرتضی دانشمند
منبع: مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۶، ص ۷۴۳.
@Mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم
سرزمین شگفتیها
*بخش دوم*
👇
*زنده شدن ماهی پخته*
سفر موسی(ع) و یوشع یک سفر معمولی نبود.هر دو میدانستند در این سفر با شگفتیهای فراوانی رو به رو خواهند شد.
حضرت موسی(ع) یک بار دیگر نشانههایی را که فرشته به او گفته بود به خاطر آورد، سپس رو به دوستش کرد و گفت: *یوشع! فکر می کنی تا محل رسیدن دو دریا به یکدیگر چه قدر فاصله است؟*
یوشع فکری کرد، به اطراف نگاه کرد و گفت: *شاید یک روز شاید هم کمتر و یا بیشتر.*
موسی گفت:
- *صد سال هم که باشد این راه را خواهم رفت*.
یوشع از علاقه موسی به خضر که هنوز او را ندیده بود تعجب کرد و گفت: *هیچ نشانی از او داری؟*
موسی به سبدی که در دست داشت اشاره کرد.رو پوشی را برداشت و چیزی را به یوشع نشان داد.یوشع با تعجب نگاه کرد و پرسید:
*-ماهی پخته؟*
موسی سر تکان داد.
یوشع گفت: *غذای ماست؟*
موسی اول گفت:غذای روح ماست.
اما وقتی سردرگمی دوستش را دید لبخندی زد و گفت:
*-وقتی که زنده شود خضر را پیدا خواهیم کرد.*
*- چگونه؟*
*-نمی دانم.*
یوشع دانست که این یک سفر معمولی نیست و حس کرد پا در سرزمین شگفتیها گذاشته است. دیگر از موسی چیزی نپرسید و موسی هم چیزی نگفت.ساعتی که رفتند دریایی از دور پیدا شد. برقی در نگاهشان درخشید، به یکدیگر نگاهی کردند و با هم گفتند: *دریا.* سرعتشان را بیشتر کردند تا به دریا رسیدند. کنار دریا نشستند و پاهایشان را در آب رها کردند، موجها روی هم میغلطید و نسیم خنک و مرطوبی را به پیشانی آنها میرساند. سبد را کناری گذاشتند و به امواج نگاه کردند.موسی به یوشع نگاه کرد و گفت: *گرسنهایم.غذامان را بیاور.*
یوشع سبد را جلو کشید و روپوش را برداشت.اما ماهی نبود.
یک دفعه چیزی را به یاد آورد و از تعجب دهانش باز ماند.
موسی گفت: *چه شده؟*
یوشع گفت: *یادت هست در راه که می آمدیم خسته شدیم؟*
*-بله.*
*-صخرهای را که به آن تکیه دادیم یادت هست؟*
یک دفعه موسی همه چیز را به یاد آورد. کنار صخره، هر دو دیده بودند ماهی از سبد بیرون پریده و خود را به دریا انداخته و در دریا رفته بود.هر دو تعجب کردند که چگونه هر دو قصه شگفت انگیز زنده شدن ماهی را فراموش کرده بودند.
یوشع، حرف موسی را به یاد آورد که در آغاز سفر گفته بود: *جان گرفتن و پریدن ماهی در آب نشانه دیدار با خضر است.*
موسی با اندکی ناراحتی گفت: *مگر قرار نبود مواظب ماهی باشی؟ چرا کوتاهی کردی؟*
*-بله. اما نمی دانم چه شد که یک لحظه همه چیز را فراموش کردم. بی گمان شیطان سبب شد هر دوی ما چیزی را که با چشممان دیده بودیم فراموش کنیم.*
*-حالا چه کنیم؟*
هر دو پشت به دریا مسیری را که آمده بودند برای دیدن خضر باز گشتند.
ادامه دارد...
مرتضی دانشمند
منبع: مجمع البيان في تفسير القرآن، ج۶، ص ۷۴۳.
@mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
*بسم الله الرحمن الرحیم*
*حدیثی بسیار زیبا از امام حسن مجتبی علیهالسلام در ۷ فراز*
لا تَتَكَلَّف ما لا تُطيقُ،
آنچه در توانت نيست بر دوش مگير،
ولا تَتَعَرَّض لِما لا تُدرِكُ،
و در پى چيزى كه بدان نمىرسى مباش
ولا تَعِد بما لا تَقدِرُ عَلَيهِ،
و وعده چيزى كه بدان قدرت ندارى، مده
ولا تُنفِق إلّا بِقَدرِ ما تَستَفيدُ،
و جز برابر با بهرهاى كه مىبرى هزينه مكن
ولا تَطلُب من الجَزاءِ إلّا بِقدرِ ما عِندَكَ مِن العَناءِ،
و جز به اندازه زحمتت پاداش مخواه
ولا تفرَح إلّا بِما نِلتَ مِن طاعةِ اللّهِ تبارَكَ وتَعالى،
و جز با نيل به فرمانبردارى خداى متعال شادى مكن
ولا تَتَناوَل إلّا ما تَرى نَفسَكَ أهلاً لَهُ ؛ فَإنَّ تَكَلُّفَ ما لا تُطيقُ سَفَهٌ، والسَّعيُ فيما لا تُدرِكُ عَناءٌ، وَعِدَةُ ما لا تُنجِزُ تَفضيحٌ، والإنفاق مِن غَيرِ فائدةٍ حَربٌ، وطَلَبُ الجَزاءِ بِغَيرِ عَناءٍ سَخافةٌ، وبُلوغُ المَنزِلةِ بِغَير استحقاقٍ يُشفي على الهَلَكةِ.
و فقط در پى جايگاهى باش كه لياقت آن را در خود مى بينى كه به دوش گرفتن بيشتر از توان، نابخردى است و كوشش در راه رسيدن به چيز دست نيافتنى رنج [بيهوده]، و وعده دادن آنچه از عهدهاش برنيايى مايه رسوايى، و هزينه كردن بدون بهره بردن به تاراج دادن دارايى، و پاداش خواستن بى زحمت سبكسرى، و رسيدن به جايگاهى بدون لياقت، درآمدن بر لبه پرتگاه است.
منبع
نزهه الناظر و تنبیه الخاطر
ابو عبدالله الحسین بن محمد ابن الحسن الحُلوانی
با ترجمه فارسی
تحقیق و ترجمه: عبدالهادی مسعودی، ص ۱۲۰.
Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):
أَيْنَ مِثْلُ خَدِيجَةَ صَدَّقَتْنِي حِينَ كَذَّبَنِي النَّاسُ.
کجا مانند خدیجه پیدا می شود؟ روزگاری که مردم انکارم کردند باورم کرد.
(بحارالأنوار، ج ۴۳، ص۱۳۰).
رحلت بانوی بزرگوار اسلام؛ حضرت خدیجه کبری(سلام الله علیها) بر همه سروران تسلیت باد!
مرتضی دانشمند
@mortezadaneshmand
mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم
سُفره احسان
کرد بر خود، خالقِ عالَم نگاه
جلوهگر شد از نگاهش نورِ ماه
یک نظر انداخت بر روی حَسَن
تا شود کامل به هنگامِ پگاه
سفره احسان او گسترده شد
میهمانش، بینوایِ بیپناه
میرود همواره در تالار او
صبح و شب هر سائلِ بیسرپناه
میشود آیا مرا مهمان کنی،
در شبِ میلادِ خود با یک نگاه؟
مرتضی دانشمند
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
میلاد گلِ عاطفهها؛ امام حسن مجتبی علیهالسلام در نیمه ماه خدا بر شما سروران مبارک!
🌕
@mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
🌺 🍀 🍀 🍀🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺💐💐💐
بسم الله الرحمن الرحیم
غریبه آشنا
در این روزها و شبهای رمضان، انگار عادت کردهایم علی(ع) را از هفدهم ماه به بعد ببینیم و احساس کنیم!
این روزهای روزه و شبهای مهتاب، علی کجاست؟!
مرغ خیال، مرا با خود به نخلستان میبرد. نیمهشب است و ماه به علی(ع) نگاه میکند و علی بر لب چاه مینشیند، دلو بالا میآید و علی(ع) وضو میگیرد، رو به قبله میایستد و دست به دعا بالا میبرد.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
به رکوع میرود و گویی همه نخلها و همه دنیا و همه هستی و همه کهکشانها با او به رکوع میروند.
بر میخیزد و همه برمیخیزند، به خاک میافتد و همه به خاک میافتند...
و شبی دیگر،
سحرگاهان است، او را میبینم که از کوچهها میگذرد،تحفهای در دست دارد؛ شاید اناری که انگار برای بیماری به خانه میبرد! شاید برای همسرش؛ هماو که در بستر است.
به خرابهای میرسد. پا در آنجا میگذارد...
نجوایی به گوش میرسد، بینوایی نابینا سر بر میگرداند و لبخند میزند.نابینا آنگاه به سخن لب میگشاید.
- ای غریبه آشنا! ای آشنای دلهای ناآشنا! پا به سرای من گذار! حالت خوب است؟ امشب از کجا میآیی؟ گرمایت را حس میکنم. با دیدگانی که ندارم و با قلبی که در سینه دارم!
مرتضی دانشمند
@kashkoolkoodak
mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم
همای رحمت
"علی ای همای رحمت
تو چه آیتی خدا را"
تو چنان که آفتابی
همه گرمی و صفا را
"برو ای گدایِ مسکین
درِ خانهی علی زن"
نه فقط نگینِ شاهی،
دهدت علی، خدا را
"دل اگر خدا شناسی
همه در رخِ علی بین"
در خانه یتیمان
تو ببین، صفا صفا را
زن بی پناه و گریان
به جز از علی که جوید؟
ز ستم رها شود او
چو رساندش ندا را
به دو چشمِ خون فشانت
اگرش صدا زنی تو
به ندای "یا علی" او
بنوازد آشنا را
مرتضی دانشمند
@kashkoolkoodak
mortezadaneshmand.blogfa.com
*نشست شب هیجدهم ماه مبارک رمضان ۱۳۹۹ با عنوان پرسشگری؛ روشی برای انتقال آموزه های دینی به کودکان و نوجوانان در پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم*
بخش اول 👆🏻