*نشست شب هیجدهم ماه مبارک رمضان ۱۳۹۹ با عنوان پرسشگری؛ روشی برای انتقال آموزه های دینی به کودکان و نوجوانان در پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم*
بخش اول 👆🏻
بسم الله الرحمن الرحیم
سربازِ علم و مُعَمایِ مُعَلِم📚
چون چراغی در دل شبهای تار
حرفهای دلربایت شد چهار
اولت میم است و پایانِ تو میم
صد سخن گفت از تو قرآن کریم
دومین حرف تو شد آغاز علم
بهترینی؛ بهترین سرباز علم
سومین حرف تو اما درکلام
دومین حرف است اگر گویی سلام!
کار تو مانند کار انبیاست
ارزشت را آن که میداند خداست
روز زیبایت چو باغی در بهشت
می رسد هر سال در اردیبهشت
آمد اوصاف تو اینجا در کلام
بر تو بادا ای معلم! صد سلام!
مرتضی دانشمند
معلم روزت مبارک 💐
@mortezadaneshmand mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم
✅ در شب های قدر، عبادتها خوب است. ذكرها خوب است. توجه ها، قرآن، همه اينها درست، ولى يك مسأله اساسى اين است كه آدم بايد جمع بندى كند، ببيند چقدر شادى در دلش هست، چقدر رنج هست، چقدر آدمها را دوست دارد، چقدر كينه دارد، چقدر نفرت دارد.
✅ اينها را جزو موجودى خودش بگيرد؛ ببيند دلش براى چه كسانى مى سوزد. مادرش گرفتار است، دعايش كند. فلانى گرفتار است ... اگر در نجد يا يمامه گرفتارى باشد، على علیه السلام آرام نيست.
✅ اگر خلخال از پاى ذميه اى در آمده باشد، آرام نيست. من نمى دانم، ما چقدر محدوديم؟! امام صادق علیه السلام مى گويد: اگر در دور دست، در آن طرف عالم، دلى از دلهاى شيعيان ما رنج ببرد، ما محزون مى شويم و اگر شاد بشود ما شاد مى شويم.
✅ در آن داستانِ على بن يقطين هست كه على بن يقطين به آن گرفتار محبتى كرد و جبرانى، رضايتى از او گرفت و خشنودى اش را فراهم كرد، وقتى خبرش را حضرت صادق علیه السلام شنيدند، خوشحال شدند.
✅ راوى مى پرسد شما خوشحال مى شويد؟ حضرت مى گويند: من كه هيچ، رسول خدا هم خوشحال شد، خدا هم خوشحال شد. اگر امام، خوشحال مى شود، پس ما چرا محدوديم؟
✅ اين كه معونه اى ندارد و از تو چيزى كم نمى شود. آيا نمى شود در اين شب توجهى بكنيم؟ ما واقعاً چقدر غصه داريم؟ چقدر شادى داريم؟ چه كسانى را دوست داريم، از چه كسانى رنج مى بريم؟
✅ اينها را مى شود جمع بندى كرد، مى شود اين ديوارها را ريخت. لااقل اگر عاجز شدى، شكستى، بگو خدايا! تو بيا بردار. سيل غم گو تو بيا خانه ز بنياد ببر!
📚📕 خط انتقال معارف ص 151
🆔👉 @cheshmeyejarie
بسم الله الرحمن الرحیم
فرمانروا
میرسد فرمانروا
ناگهان از راهِ دور
میکند از کوچهها
کوچه آخر عبور
لحظهای فرمانروا
دست میگیرد به زین
کیسهای از آرد را
میگذارد بر زمین
میزند با پُشتِ دَست
تقهای بر پشتِ در
کودکانِ منتطر
در هوایِ یک پدر
هست آیا او پدر؟!
کآمده از راه دور؟!
کیست این فرمانروا؟
میرود پشت تنور!
مرتضی دانشمند
@kashkoolkoodak mortezadaneshmand.blogfa.com 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
بسم الله الرحمن الرحیم
چشم به راه
توی کوفه، پیرمرد
مانده چشمانش به راه
از تهِ دل میکِشد
آهِ سردی، گاهگاه
گاهگاهی دَکِه را
آب و جارو میکند
از دل خرمائیاش
غُصه را رو میکند
میرسد آیا ز راه
باز مردِ نیمهشب؟
میخرد آیا از او
باز خُرما و رُطَب؟
صبر کن ای پیرمرد!
کم کن از این اشک و آه!
شاید آن مردِ خدا
باز میآید ز راه
باز میآید ز راه
باز خُرما میخَرَد
بستههایِ دَکه را
روی دستش میبَرَد
مرتضی دانشمند
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
@mortezadaneshmand
mortezadaneshmand.blogfa.com