🔹#علما_و_انس_باقرآن
#شیخ_مرتضی_طالقانی
🔻🔻
🔹 در روستای دیزان طالقان به دنیا آمد و تا چهل سالگی همان جا شبانی می کرد،ناگهان دچار تحول روحی عمیقی شد و به دنبال علم دین رفت.تهران و اصفهان و نجف را به دنبال مقصودش زیر پا گذاشت.بعدها با این که از مدرسان بلند مرتبه نجف شده بود،هر طلبه ای که از او در خواست درس می کرد،هرگز خود داری نمی نمود ؛اگر چه آن درس کتاب جامع المقدمات.
هیچ کس باورش نمی شداستاد ساکت و سر به زیر روزها،که وقتی از تدریس فارغ می شد،می نشست و لب از لب باز نمی کرد مگر به ذکری دعایی و مناجاتی،همان شوریده ای باشد که هر شب ماه رمضان،دور حیاط مدرسه راه می رفت و با صدای خوشش،ساعت ها قرآن تلاوت می کرد و اشعار مثنوی و باباطاهر را گریان و زار می خواند.ولی خودش بود،همان چوپان جوانی که یک روز در کوه های طالقان،صوت قرآن به گوشش خورده و حال خوشی نصیبش شده بود.همان جا با خدا عهد کرده بود که تا آخر عمر،مشغول قرآن باشد و دست نکشد از کلام الله.
🔻🔻🔻🔻
🔸@mosabeghatequran
🔸#رهبر_قرآنی
🔸ما دو غفلت داریم: یکی غفلت از اینکه قرآن وسیلهٔ اجتماع ما مسلمانهاست. دوم، غفلت از باور به مفاهیم قرآنی و اعتراف به آنچه خدای متعال به ما در قرآن کریم وعده کرده است. وعدههای الهی را هم باید باور کنیم.
🌺مقام معظم رهبری مدظلهالعالی
بیانات در دیدار شرکتکنندگان در مسابقات قرآن
14 تیر ماه 1390
🔻🔻🔻🔻
🔹@mosabeghatequran
💠#مهاجران
#محسن
داستان اول
#کوچه_جوادیه
(۱۵)
💠دوره دبیرستان وقت آتش سوزاندن پسرهاست.ولی محسن این طور نبود.به هیچ کس بی احترامی نمی کرد.کم ناراحت می شد.عصبانیتش بی هیاهو بود.نهایت چند ساعت یا چند دقیقه ارتباطش را با طرف قطع می کرد.چون دل مهربانی داشت زود برمیگشت و همه چیز را فراموش می کرد.
خوش خنده بود چندبار سر کلاس با امیر دوست محمدی ریسه رفته بودند و دبیر بیرونشان کرده بود.آن ها هم بی هیچ بگو مگویی تنبیه شان را قبول کرده بودند.ته خلافش در مدرسه همین ها بود و گرنه احترام معلم ها را زیاد داشت و با آن ها گرم و خوش رو بود.
سرش حسابی به قرآن ودرسش گرم بود.وقت نمی کرد در جمع هم کلاسی هایش حاضر شود.
شاید به خاطر همین از خلقیات هم سن و سال هایش تاثیر نمی گرفت.راهش را پیدا کرده بود و داشت مستقیم دنبالش میکرد.
به راه های دیگر سرک نمی کشید.هیئت برایش استثنا بود.دیده بود قاریانی را که از اهل بیت (ع)غافل اند.از آن طرف هیئتی هایی را می دیدکه به نماز و قرآن بها نمی دهند.محسن هم قاری قرآن بود و هم پای ثابت هیئت.
شهید #محسن_حاجیحسنیکارگر
منبع:کتاب مهاجران صفحه ی ۲۰ و ۲۱
🔻🔻🔻🔻
🔸@bonyadmosabeghat
❇️#انس_با_نهج_البلاغه
#حکمت_شماره_پانزدهم
در باره گرفتاران
قَالَ (عليه السلام): مَا كُلُّ مَفْتُونٍ يُعَاتَبُ
❇️ امام عليه السّلام (در باره گرفتاران) فرموده است 1- هر گرفتار فتنه و بلائى را نبايد سرزنش نمود (زيرا بسا شخص از روى اضطرار و ناچارى گرفتار شده پس سرزنش نمودن او روا نبود چون سودى ندارد، بلكه بايستى او را كمك و يارى نمود يا در باره اش دعا كرد تا از آن رهائى يابد).
🔻🔻🔻🔻
🔸@mosabeghatequran
002_Abdolal(alemran)_scquran.ir.mp3
900.4K
🎙 #فراز_صوتی قاریان #مصری
💠 #سید_متولی_عبدالعال
📖 سوره مبارکه آل عمران
◾️◾️◾️◽️◽️◽️
🔻 @mosabeghatequran
🔹#علما_و_انس_باقرآن
#شیخ_عبدالکریم_حائری
🔻🔻
🔹 در میبد یزد به دنیا آمد.تحصیلات مقدماتی را در حوزه علمیه شهر عقدا گذراند و بعد،به اردکان رفت.در 18 سالگی به همراه مادرش با کاروان زیارتی به عراق رفت.چند سالی در کربلا در محضر محمد حسین فاضل اردکانی بود و بعد،باراهنمایی استادش به سامرا رفت و شد شاگرد میرزای شیرازی.
آقا عبدالکریم نشسته بود پای منبر شیخ جعفر شوشتری.شیخ جعفر می خواستن امتحانشان کند.آیه قرآن بود که(مومنان راستین کسانی هستند که وقتی خدا نزدشان یاد شود دل هایشان می لرزد و می ترسد و اگرآیات او بر آن ها تلاوت گردد،بر ایمانشا ن افزوده می شود.)می خواست آیات قرآن را تلاوت کند تا حال مستمعانش را دریابد.می خواست ببیبند چند نفر آدم اهل دل در مجلس نشسته اند و تا کجا می تواند پرده از عالم معنا بردارد برایشان.شیخ حائری،قرآن نشنیده،از ترس این که نکد آیه ها در او اثری نداشته باشد،دلش لرزید.خودش را جمع کرد و آماده نشست و گوش جان سپرد.تلاوت آیات که تمام شد،خدا را شکر کرد،آیات در او هم اثر داشته
🔻🔻🔻🔻
🔸@mosabeghatequran
🔸#رهبر_قرآنی
🔸من بازهم به جوانان عزیزمان توصیه میکنم که با قرآن انس بگیرید، با قرآن مجالست کنید. هر باری که شما با قرآن نشست و برخاست کنید، یک پرده از پردههای جهالت شما برداشته میشود؛ یک چشمه از چشمههای نورانیت در دل شما گشایش پیدا میکند و جاری میشود. انس با قرآن، مجالست با قرآن، تفهم قرآن، تدبر در قرآن، اینها لازم است.
🌺مقام معظم رهبری مدظلهالعالی
بیانات در دیدار قاریان قرآن
24 تیر ماه 1389
🔻🔻🔻🔻
🔹@mosabeghatequran
💠#مهاجران
#محسن
داستان اول
#کوچه_جوادیه
(۱۶)
💠اسمش(امیر دوست محمدی)بود؛رفیق فایریک محسن در دوران دبیرستان.بچه ی آرام و محجوبی بود.محسن پای امیر را به محافل قرآنی باز کرده بود.دوست داشت شانه به شانه جلو بروند اما تقدیر امیر چیز دیگری بود.رفته بود اردوی راهیان نور که این طور شد.در راه برگشت اتوبوسشان با تانکر نفت شاخ به شاخ شد و آتش بچه هارا سوزاند.داغ خانواده ها و دوستانشان رافقط پیام آیت الله بهجت می توانست کمی تسلا بدهد که گفته بود(این ها شهید هستند)
از همان وقت بود که آرزوی شهادت به دل محسن افتاد و همه این را از زبانش می شنیدند.یک روز که سر از سجده ای طولانی برداشت،مامان ازش پرسید(چی از خدا خواستی محسن؟)
گفت(شهادت)
مامان یکه خورد فکر کرده بود محسن دارد از خدا ازدواج خوب و شغل خوب و از این دست خوب ها می خواهد.هیچ کس فکر نمی کرد آن دعا بعد از چند سال این طور مستجاب شود.حالا محسن در بهشت ثامن الائمه(ع) با فاصله چند متر از مزار امیر،هم سایه اش شده.
شهید #محسن_حاجیحسنیکارگر
منبع:کتاب مهاجران صفحه ی ۲۱
🔻🔻🔻🔻
🔸@mosabeghatequran
❇️#انس_با_نهج_البلاغه
#حکمت_شماره_شانزدهم
در اعتماد نداشتن بتدبير و پايان بينى
وَ قَالَ (عليه السلام): تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ حَتَّى يَكُونَ الْحَتْفُ فِي التَّدْبِيرِ .
❇️ امام عليه السّلام (در اعتماد نداشتن بتدبير و پايان بينى) فرموده است
1- كارها رام و پيرو احكام قضا و قدر است بطوريكه (گاهى) تباهى در تدبير و پايان بينى مى باشد (چون انسان بمصالح و مفاسد و اسرار و رازهاى قضاء و قدر آگاه نيست نبايستى بتدبير و انديشه خود دلبستگى داشته باشد چه بسا تدبير و انديشه سبب تباهى مى گردد).
🔻🔻🔻🔻
🔸@mosabeghatequran