eitaa logo
مسابقات‌ قرآن رسمی‌ جمهوری‌اسلامی‌ایران(سازمان‌اوقاف)
17.2هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
180 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 🔸انس با قرآن دل‌های ما را با معارف قرآن آشناتر خواهد کرد. هرچه در دنیای اسلام کمبود هست، بر اثر دوری از معارف الهی و معارف قرآنی است. قرآن کتاب حکمت است، کتاب علم است، کتاب حیات است. حیات امت‌ها و ملت‌ها در آشنایی با معارف قرآن و عمل به‌مقتضای این معارف و عمل به احکام قرآنی است. 🌺مقام معظم رهبری مدظله‌العالی بیانات در دیدار قاریان، حافظان و اساتید قرآنی 11 مرداد ماه 1390 🔻🔻🔻🔻 🔹@mosabeghatequran
💠 داستان اول (۳) 💠 دود و گرد و غبار که خوابید، برادر بزرگم را دیدم که از راه رسیده و دارد پسر بچه ای را روی دست هایش می آورد بیرون ، لباس های پسرک خاکی بود و از بدنش خون می چکید و لباس های مرد هم خونی شده بود. انفجار چند کوچه پایین تر از خانه ما و فواد این ها اتفاق افتاده بود و مرد با عجله می رفت طرف خانه ما. من توی بهت از دور صورت فواد را شناختم. اول گریه می کرد ولی بعد که نزدیک تر شدم از هوش رفت.همسایه ها آمدند بیرون و یکی از زن های همسایه میخواست چادر عربی اش را بیندازد روی صورت فواد که مادر او را با این وضع نبیند. هنوز این کار را نکرده بود که مادر فواد رسید. ترس جوری بود که همه نگران جان زن داداش شدیم. آن همه خاک و جیغ و شلوغی و خون، ترس های آشنای قدیمی روزهای جنگ را توی دل اهالی محله انداخت. این را بعدها برایم تعریف کردند.آن ترس یک جوری بو که همه مارها یا خواهرها یا زن ها کابوس شان شده بود دیدن بدندخاکی و خون الود پدر یا شوهر یا پسرشان. حتی دخترهای کوچک هم با این کابوس سیاه هشت ساله بزرگ شده بودند. این بود که زن داداش ، توی آن صداهاوخاک،وقتی فواد را دیدهمان جا از هوش رفت. زن هاکه نرسیده بودند فواد را قایم کنند، همه دور زن داداش حلقه زدند. نمی دانم ابوفواد توی آن شلوغی از کدام طرف آمد.پاپتی و سرکنده باعرق گیر. بعدها از زن داداش شنیدم که ابوفواد همون جور فواد رو گذتشت توی بغل من، پشت پیکان و گاز داد طرف بیمارستان. زن داداش می گفت وقتی رسیدیم،دکترا و پرستارا یه جوری دورمون جمع شدندکه انگار از خط، مجروح آوردند. این چیزها البته برای آن روزهای آبادان عادی بود.هر چند وقت یک بار توی یکی از کوچه پس کوچه های شهر،یک چاشنی عمل نکردهء خمپاره یا مین توی اتش بازی بچه ها یا خاک برداری یا ترمیم منازل، منفجر می شد و شهید و مجروح می داد. شکر خدافواد سالم برگشت. یادم هست چقدر خوش بودند همهء فامیل و حتی همسایه ها. زن داداش بین همهء همسایه ها مشگل گشای نذری پخش کرد. از همان وقت تا سال ها به فواد می گفتیم جانباز کوچولو.این لقب را همان آقای دکتر محسنی و پرستارها گذاشتند روی فواد. کی فکرش را می کرد جانباز کوجولوی ما بیست سال بعد شهید بشود؟بعضی روزها توی زمزمه های تنهایی زن داداش می شنوم که می گوید تو که می خواستی بگیری، همون بیست سال پیش می گرفتی. این را می گوید و دل هرکی توی خانه باشد و بشنود را چنگ می زند. شما جای ما باشید گریه تان نمی گیرد؟ شهید منبع:کتاب مهاجران صفحه ی ۱۳ و ۱۴ 🔻🔻🔻🔻 🔸@mosabeghatequran
❇️ غصب خلافتش قَالَ (عليه السلام): لَنَا حَقٌّ فَإِنْ أُعْطِينَاهُ وَ إِلَّا رَكِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ وَ إِنْ طَالَ السُّرَى . و هذا القول من لطيف الكلام و فصيحه و معناه أنا إن لم نعط حقنا كنا أذلاء و ذلك أن الرديف يركب عجز البعير كالعبد و الأسير و من يجري مجراهما . ❇️ امام عليه السّلام (در باره غصب خلافتش) فرموده است 1- براى ما حقّى (خلافت) است (كه پيغمبر اكرم تعيين نموده) پس اگر آنرا بما بدهند خواهيم گرفت و اگر ندادند بر كفل شترها سوار مى شويم هر چند اين سير و شبروى دراز باشد (سختى را بر خود هموار نموده شكيبائى از دست نمى دهيم هر چند بطول نجامد. سيّد رضىّ «رحمه اللّه» فرمايد:) اين فرمايش از فرمايشهايى است كه با دقّت و تأمّل فهميده ميشود و رسا است، و معنى آن اينست كه اگر حقّ ما را ندهند در سختى بوده و خواريم، و اين براى آنست كه رديف يعنى آنكه پشت سر سوار ميشود مانند بنده و اسير و كسى كه در مرتبه ايشان است بر كفل شتر سوار ميشود (خلاصه مراد از اينكه امام عليه السّلام فرموده است اگر حقّ ما را ندهند بر كفل شترها سوار مى شويم آنست كه مانند رديف در رنج و سختى مى مانيم، و ممكن است فرمايش امام عليه السّلام را اين طور ترجمه نمود كه از بيان سيّد «عليه الرّحمة» درستتر يا رساتر باشد: خلافت بهره ما است اگر آنرا بما دادند خواهيم گرفت و اگر ندادند بر كفل شترها سوار شده هرگز دست بر نداشته مهار شتر را يك باره بدست غصب كنندگان نمى سپاريم هر چند بطول انجامد، و دور نيست امام عليه السّلام اين سخن را در روز سقيفه يا در آن ايّام فرموده باشد). 🔻🔻🔻🔻 🔸@mosabeghatequran
◾️ «بخیل از غذای دیگران نمی خورد،تامبادا از غذای او بخوردند» 🔻🔻 🔸 @mosabeghatequran
🔹 🔻🔻 🔹 سی و یکمین نواده امام حسن مجتبی بود و از سادات زواره.اسمش را هم مثل جدش،حسن گذاشتند.مدتی در اصفهان پیش علمای بزرگ آن روزگار،شاگردی کرد و بعد به نجف رفت.وقتی به ایران برگشت،در اصفهان مشغول به تدریس شد.پنج شنبه ها،نهج البلاغه درس می داد و تسلطش روی تدریس به حدی بود که با لقب مدرس شناخته می شد. سید در نجف زندگی می کرد.گاه و بی گاه به سراغش می آمدند و سوالاتشان را می پرسیدند.گاهی هم التماس دعا داشتند و نصیحتی می خواستند.یک روز،یکی از همین طلبه ها به اتاق سید آمد.سردرد،امانش را بریده بود و یک هفته ای بود تبش قطع نمی شد.عاجز و درمانده،آمده بود تا سید برایش دعا کند.مدام ناله می کرد و از شدت درد و ناراحتی،به خودش می پیچید.سید حسن مدرس دست خود را روی پیشانی آن طلبه گذاشت و آیه نور را قرائت کرد.آیه که تمام شد،سردرد آن طلبه برطرف شده و تبش هم کاملا قطع شده بود 🔻🔻🔻🔻 🔸@mosabeghatequran
🔸 🔸این قرآن حبل الهی است؛ ریسمان مستحکم الهی است که اگر به آن چنگ زدیم، لغزش و افتادن و گم‌شدن و این‌ها دیگر در آن نیست. 🌺مقام معظم رهبری مدظله‌العالی بیانات در دیدار قاریان قرآن 24 تیر ماه 1389 🔻🔻🔻🔻 🔹@mosabeghatequran
💠 داستان اول (۴) 💠 روزی که فواد را انتخاب کردند برای گروه تواشیح،من هم کنارش نشسته بودم.مسجد بودیم و بعد از نماز صلوات ها را فرستادیم و آن سه تا تکبیر آخر هم از روی شوخی بلندتر گفتیم.نوجوان بودیم و می خواستیم صف های آخر نماز یک کمی آتش بسوزانیم.آقای محمدسعیدسعیدی زاده چندصف جلوتر نشسته بود و وقتی صدای ماها را شنید همین جور که تعقیبات می خواند،برگشت و از بالای عینکش نگاهی به ما انداخت،آقای سعیدی زاده را می شناختیم.از قرآنی های باسابقه بود که هر از گاهی مسجد ما هم می آمد.وقتی برگشت و آن جوری به ما نگاه کرد،توی هم قایم شدیم و یک کمی خجالت کشیدیم.بعد از تعقیباتش دیدیم که بلند شد آمد طرف ما.با خودمان گفتیم کارمان درآمد.همه داشتیم پخش می شدیم ولی فواد نشست سرجاش،جوری که انگار دارد تسبیحات می گوید.آقای سعیدی زاده بلافاصله رفت پیش فواد و سر صحبت را باز کرد.از صدای بم فواد خوشش آمده بود.آن روزها دنبال تکمیل صداهای گروه تواشیح بود و این طوری فواد با آقای سعیدی زاده و گروهش آشنا شد.آشنایی مبارکی که واقعا فواد را رشد داد.بعد از آن همه دوست های فواد،همه تفریح هایش و همه کار هایش شد قرآن و تواشیح و بچه های گروه.روحیه اش قشنگ تر شد و خودش هم دل خواه تر.با قرآن برای همه ما عزیزتر شد. شهید منبع:کتاب مهاجران صفحه ی ۱۵ 🔻🔻🔻🔻 🔸@mosabeghatequran
❇️ ترغيب به كردار نيكو وَ قَالَ (عليه السلام) مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُسْرِعْ بِهِ حَسَبُهُ ❇️ امام عليه السّلام (در ترغيب به كردار نيكو) فرموده است 1- هر كه كردارش او را كند گرداند (عبادت و بندگى نكرده كار نيكو انجام ندهد) مقام و منزلتش او را تند نمى گرداند (حسب و بزرگى ظاهرى مقام دنيا و آخرتى باو نمى دهد چون مقام و منزلت عارضى است و اثر كردار نيكو ذاتىّ است و از بين نمى رود). 🔻🔻🔻🔻 🔸@mosabeghatequran