eitaa logo
🌷مثبت اندیشی🌷
792 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
10 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 #اللهمْ‌عَجِلْ‌لِوَلِیِڪ‌الفَـــࢪَج 🌹کپی با ذکر صلوات و دعا برای خادمین آزاد است🌷🌼 @kamali220 🔝🌹ارتباط با مدیر تبادلات🔽 @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅─✵💝✵─┅┄ صبح شد بازهم آهنگ خدا می‌ آید چه نسیم ِخنکی! دل به صفا می‌آید به نخستین نفسِ بانگِ خروس سحری زنگِ دروازه ی دنیا به صدا می‌آید سلام صبحتون بخیر🌺 ❤️💐☘🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا را چه دیدی : شاید عمر کوتاه من هم به دیدارت برسد به وقت ظهور " اللّهم عجل فَرَج مولانا صاحب الزمان (عج) " @mosbat_andishi          🌹🌻🌹
💕‌اگر فکر میکنید رسیدن به زیاد است... پس صبر کنید تا حساب تلاش را ببینید... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @mosbat_andishi          🌹🌻🌹
💕زندگی که هست. اگه سخت بگیری، اونم سخت می‌گذرونه. این ماییم که بهش می‌دیم. با همه‌ی که این دنیا داره، زیبایی‌های خودش رو هم داره. نباید از زیاد انتظار داشته باشیم. نمی‌شه باهاش جنگید! اینه که نیمه‌ی پر رو ببینیم.  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @mosbat_andishi          🌹🌻🌹
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
💕قبل از اينكه بكشى به اين فكر كن که سال ديگه اگر $الان بى خيال نشى اين موقع چقدر رفتى جا نزن...! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @mosbat_andishi          🌹🌻🌹
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
امشب، سكينه، دختر امام حسين (ع)، رؤيايى مى بيند: محملى از نور بر زمين فرود مى آيد. بانويى از آن پياده مى شود كه دست بر سر دارد و گريه مى كند. خدايا! آن بانو كيست كه به ديدن ما آمده است؟ ــ شما كيستى كه به ديدن اسيران آمده اى؟ ــ دخترم، مرا نمى شناسى؟ من مادر بزرگت، فاطمه زهرا هستم. سكينه تا اين را مى شنود، در آغوش او مى رود و در حالى كه گريه مى كند، مى گويد: "مادر! پدرم را كشتند و ما را به اسيرى بردند". سكينه شروع مى كند و ماجراهاى كربلا و كوفه و شام را شرح مى دهد. اشك از چشمان حضرت زهرا(س) جارى مى شود. او به سكينه مى گويد: "دخترم! آرام باش، كه قلب مرا سوزاندى! نگاه كن، دخترم! اين پيراهن خون آلود پدرت حسين(ع) است، من تا روز قيامت، يك لحظه هم اين پيراهن را از خود جدا نمى كنم". اين جاست كه سكينه از خواب بيدار مى شود. شب ها و روزها مى گذرد... نيمه شب، دختر كوچك امام حسين(ع) از خواب بيدار مى شود، گمان مى كنم نام او رقيّه است. او با گريه مى گويد: "من الآن پدر خود را در خواب ديدم، باباى من كجاست؟". همه زنان گريه مى كنند. در خرابه شام غوغايى مى شود. صداى ناله و گريه به گوش يزيد مى رسد. يزيد فرياد مى زند: ــ چه خبر شده است؟ ــ دختر كوچكِ حسين، سراغ پدر را مى گيرد. ــ سر پدرش را براى او ببريد تا آرام بگيرد. مأموران سر امام حسين(ع) را نزد دختر مى آورند. او نگاهى به سر بابا مى كند و با آن سخن مى گويد: "چه كسى صورت تو را به خون، رنگين نمود؟ چه كسى مرا در خردسالى يتيم كرد؟". او با سر بابا سخن مى گويد و همه اهل خرابه، گريه مى كنند. قيامتى بر پا مى شود، اما ناگهان همه مى بينند كه صداى اين دختر قطع شد. گويى اين كودك به خواب رفته است. همه آرام مى شوند، تا اين دختر بتواند آرام بخوابد، امّا در واقع اين دختر به خواب نرفته بلكه روح او، اكنون نزد پدر پر كشيده است. بار ديگر در خرابه غوغايى بر پا مى شود. صداى گريه و ناله همه جا را فرا مى گيرد.🌳🌳🌳 <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
💕انسان های کار به هیچ جا ! آن ها در یک نقطه می مانند. برای پیشرفت، قبل از هر چیز باید دل و داشته باشید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @mosbat_andishi          🌹🌻🌹