🔰🔰🔰🔰
#سه_شنبه #داستان
#پست_صد_و_نهم (بخش دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
اما در مقابل متاسفانه وقتهایی هم بوده که به بهانه وقت کم، نمازم رو به تاخیر انداخته ام ، ولی باز هم نتونستم به کارهام برسم.
درسته که اصولا زمان یک کمیت مادی هست، و ما با محاسبات مادی وقتمون رو تنظیم میکنیم، اما به عنوان یک مسلمان نباید فراموش کنیم که این کمیت مادی، هم در اختیار خداست و اوست که باید بهش برکت بده و کاری کنه که تلاشهای ما برای برنامه ریزی به نتیجه دلخواه برسه.
مطلب همچنان ادامه داره، اما چون به خودم قول داده ام فقط روزی ۲ ساعت برای اینجا وقت بذارم، فرصت نیست به بقیه ش بپردازم. تازه الان باز هم مقداری از اون ۲ ساعت بیشتر شده!
پس بخش سوم که شامل راهکارهای عملی هست، انشاء الله فردا ...
https://eitaa.com/mosbatezendegi
🌸کانال مثبت زندگی🌸
@mosbatezendegi
🔰🔰🔰🔰#سه_شنبه #داستان
#پست_صد_و_نهم (بخش دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
اما در مقابل متاسفانه وقتهایی هم بوده که به بهانه وقت کم، نمازم رو به تاخیر انداخته ام ، ولی باز هم نتونستم به کارهام برسم.
درسته که اصولا زمان یک کمیت مادی هست، و ما با محاسبات مادی وقتمون رو تنظیم میکنیم، اما به عنوان یک مسلمان نباید فراموش کنیم که این کمیت مادی، هم در اختیار خداست و اوست که باید بهش برکت بده و کاری کنه که تلاشهای ما برای برنامه ریزی به نتیجه دلخواه برسه.
***
مطلب همچنان ادامه داره، اما چون به خودم قول داده ام فقط روزی ۲ ساعت برای اینجا وقت بذارم، فرصت نیست به بقیه ش بپردازم. تازه الان باز هم مقداری از اون ۲ ساعت بیشتر شده!
پس بخش سوم که شامل راهکارهای عملی هست، انشاء الله فردا ...
https://eitaa.com/mosbatezendegi
🌸کانال مثبت زندگی🌸
@mosbatezendegi
#سه_شنبه #داستان
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
🕒رضوان منظم میشود...🕒
** سلام و شرمنده که نتونستم صبح بیام ... یعنی راستش اومدم، ولی فقط تونستم به چندتا از کامنتها جواب بدم. وسطهاش یه کار فوری پیش اومد و مجبور شدم برم و برای اینکه بدقول نشم، الان بیام خدمتتون ...
خوب حالا دیگه بریم سر بحث شیرین نظم به سبک رضوان :
برای آدمی مثل من که یک عمر هردمبیل زندگی کرده، رسیدن به نظم به این معنی که هر کاری در زمان معین خودش انجام بشه، از کوه کندن هم سخت تره.
خیلی دوست داشتم اونطوری که روانشناسها در قدم اول میگن، خیلی شیک و های کلَس بشینم یه برنامه کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت و اینا بنویسم و بگم من میخوام سال آینده به اینجاها رسیده باشم. اما میدونم اینها مال اونهاست که تا یه حد معقولی از نظم بهره مندند، و زمان اینقدر براشون بی معنی نیست که مثلاً خونه تکونیشون رو نصف شب انجام بدن ...
اعترافش خیلی سخته، ولی من یه جورایی برام روز و شب زیاد فرقی نداره ... تازه اگه به خودم باشه، شبا راحتتر هم هستم. اما توی این زندگی که فقط راحت بودن من مهم نیست.
خوب چرا میخندین؟ خودم خوب میدونم که الان زیر خط نظم به سر می برم! ... یه چیزی تو مایه های زیر خط فقر ! ;o)
پس اولین اقدام من باید این باشه که خودم رو بکشم بالا و به یه حد معقولی از نظم برسم تا بتونم از صفر شروع کنم! ... باید اول یه سری عادتهای اولیه رو در وجودم نهادینه کنم، تا بعد برسم به مراحل بعدی ...
و اما اقدامات عملی برای رسیدن به این هدف :
1 – زمان رو برای خودم تعریف کنم و سعی کنم به طور خاص بهش توجه داشته باشم ...
یعنی روی کارها با توجه زمان انجامشون فکر کنم و توی ذهنم ثبتشون کنم ...
برای این کار نیاز هست که برای خودم مبدا زمانی تعریف کنم که کارهام با توجه به اون سنجیده بشن. و با توجه به اهمیت مسئله نماز اول وقت که توی پست قبلی بهش اشاره کردم، ترجیح میدم مبدا زمانم اذان باشه و وقت نماز ...
*همونطور که پیامبر مهربانیها - صلی الله علیه و آله – فرموده اند :
ما روزگارى نگهبان شتران بوديم، و اكنون نگهبان خورشيد گشته ايم ... بندگان برگزيده خداوند، كسانى هستند كه خورشيد و ماه و ستاره ها و سايه ها را براى ذكر خداوند، نگاهبانى مى كنند.
* و امام على عليه السّلام هم فرموده اند:
پيروان ما، نگهبانان خورشيد و ماه و ستارگانند ، [ تا بواسطه آنها زمان نماز را متوجه شده، و آن را در اول وقت خود بجا بیاورند.[
خوب چه اشکالی داره من هم چشمم به خورشید باشه و کشیک بکشم برای اینکه کی وقت نماز میرسه، و کارهام رو با اون تنظیم کنم؟ ... البته خوب این روزها خیلی نمیشه از روی خورشید وقت نماز رو فهمید. بجاش میشه از اعلام اوقات شرعی اخبار استفاده کرد. یا یه راه دیگه که من خودم خیلی وقتها ازش کمک میگیرم: همراه اول این سرویس رو داره که با ارسال کد هر شهر به شماره 8930 ، اوقات شرعی اون روز به افق اون شهر رو به گوشیمون ارسال میکنه.
2 - کارهام رو به نسبت این سه زمان تقسیم کنم .
خوب قاعدتاً باید کارهایی که به انرژی بیشتری نیاز داره بذارم نیمه اول روز و قبل از اذان ظهر ... کارهایی مثل جارو و گردگیری ... مثل مرتب کردن قسمتهای مختلف خونه ... مثل پیاده روی ... تهیه نهار و ...
و به تدریج که روز جلو میره از شدت کارهام کم کنم، و به کارهایی بپردازم که فعالیت کمتری نیاز داره. در واقع مثل اون مقاله دکتر سلطانی درباره نظم ، ریتم زندگیم رو با طبیعت هماهنگ کنم.
مثلا میتونم خوندن قرآن روزانه و مطالعه تفسیر رو بذارم برای ساعتهای بعد از ظهر ... یا مثلا کار روی کتابم ... یا انجام کارهایی مثل مرتب کردن کشوها ، بازی های هدفمند با خانوم کوچولو و ...
شب هم که دیگه وقتم میره برای تهیه شام و بودن در جمع خانواده و آماده شدن برای خواب و ...
3 – در جدولم یه تجدید نظری بکنم و عامل زمان رو هم توش دخیل کنم.
تمام این ماههای اخیر که در خدمتتون بودم، با اینکه کارهایی که مد نظرم بود رو انجام میدادم، اما زمان خاصی براشون قائل نبودم. یعنی مثلا اگر با خودم قرار میذاشتم پیاده روی کنم، ممکن بود اینقدر پشت گوش بندازم که مجبور بشم برای اینکه پیش خودم بدقول نشم، آخر شب پیاده رویم رو انجام بدم! ... یا مثلا بارها شد که اون بخش از خونه که قرار بود خونه تکونی بشه، نصف شب تمیز بشه!
برای همین هم اون کارها در وجودم نهادینه نشد و با کوچکترین تغییر شرایطی که در زندگیم پیش اومد، همه چیز به هم ریخت ...اما دیگه نباید این اشتباه رو تکرار کنم ...
#پست_صد_و_دهم (بخش_اول)
#تو_فقط_لیلی_باش
https://eitaa.com/mosbatezendegi
🌸کانال مثبت زندگی🌸
@mosbatezendegi
🔰🔰🔰🔰#سه_شنبه #داستان
#پست_صد_و_دهم (بخش دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
این یعنی رضوان خانوم! اگر مثلا پیاده رویت رو نصف شب انجام دادی دیگه از تیک خبری نیست ... یا اگر جارو رو بعد از ظهر زدی، شرمنده! هم زحمت کشیده ای و هم ضربدر نصیبت میشه ! ... پس به نفعته که وقت شناس باشی. دیگه خود دانی! ;o)
4 – سحرخیزی
توجه به وقت اذان و برنامه ریزی بر اساس اون مستلزم اینه که من فرصت داشته باشم کارهام رو تا قبل از اذان ظهر تموم کنم تا بتونم نماز ظهرم رو با فراغ بال سر وقت بخونم ... پس برای اینکه وقت کم نیارم، چاره ای نیست جز اینکه سحرخیز باشم.
و سحر خیزی مستلزم این هست که شب زود بخوابم . وگرنه صبح خواب می مونم و حتی اگه بیدار بمونم هم کسلم و دست و دلم به کار نمیره ...
می بینین که چقدر قشنگ همه دستورات دین مثل زنجیر به هم ربط دارن ... نمیشه یکیش رو گرفت، و اون یکی نگه: پس من چی؟! ... همه شون همدیگه رو تایید میکنند. اینجا قبلا درباره ش با هم صحبت کرده ایم ...
5 – توجه به بازدارنده ها ...
این یکی خییییییلی مهمه ... توی هر برنامه ریزی یه چیزایی هستن که عین علف هرز توی مسیر سبز میشن و آدم رو از مسیر خارج میکنن ... باید اونها رو جدی گرفت و برای مقابله باهاشون اماده بود ...
* یکی از این علفهای هرز خورنده های زمان هستند ... یعنی چیزهایی که زمان نازنین رو عین چی میخورن و نابود میکنند، و بعدش آدم می مونه و یک عالمه کاری که دیگه زمانی برای انجامشون نداره! ... مثل تماشای برنامه های تلویزیون، مثل مکالمه های تلفنی طولانی، مهمانهای ناخوانده ، و ...
ولی وحشتناکترین خورنده زمان که من باهاش مواجهم، موجودیست به نام: اینترنت!
دیگه فکر کنم توضیحی لازم نیست ... همه مون به نوعی باهاش دست به گریبانیم ...
من اگه ولم کنند، یک وبگرد حرفه ای هستم، و خستگی و این چیزها هم توی کارم نیست! ... هیچ نیروی درونی و تذکر و ... هم برام جواب نمیده. بسکه دوز مصرفم بالاست!
راه حل : تنها راهی که تازگیها کشف کردم و برام جواب میده اینه که نهایتا تا ساعت 9 صبح هر کاری که با این موجود محترم دارم رو انجام بدم و بعد طی یک اقدام ضربتی، مودم رو بدارم توی یه کیسه و درش رو ببندم و پرتش کنم ته قسمت بالایی کمد دیواری اتاق خانوم خانوما. و چون برای برداشتنش لازمه برم با کلی مکافات از توی بالکن نردبون رو بیارم و برم برش دارم، دیگه تنبلیم میاد و بیخیالش میشم تا صبح فردا !!!!!!
* مغرور شدن به هوش، و توان مدیریت کارها در دقیقه 90
این همون مشکلی هست که من واقعا خیلی جاها ازش ضربه خورده ام ... میدونم اینجا ضریب هوشی همه شما دوستان بالاست، و شاید کم و بیش با این مشکلی که میگم مواجه بوده باشید.
مشکل بزرگ من اینجاست که چون شکر خدا آدم بیعرضه ای نیستم و معمولاً میتونم در دقیقه 90 اوضاع رو مدیریت کنم، هیچوقت بابت این بینظمی و بی برنامگی بلای وحشتناکی به سرم نیومده که بخواد برام انگیزه بشه که عزمم رو جزم کنم و منظم بشم! ... در واقع هر وقت میخواستم منظم بشم، یه صدای خودشیفته ای از ته ذهنم میگفت:
چرا بیخودی زحمت بکشی؟ ... تو که میدونی اگه منظم نباشی هم میتونی در آخرین لحظات کارت رو پیش ببری. تازه کار دقیقه 90 تو، خیلی بهتر از کار اونهایی که کلی وقت گذاشتن هم از آب درمیاد. پس چرا میخوای از الان عیشت رو منقص کنی و به خودت زحمت بدی؟ ... کیف دنیا رو بکن، برای کار کردن وقت بسیاره!!!!
در واقع بزرگترین بلای جان من همین یه نیمچه هوش و استعدادی هست که خدا بهم داده، که باعث شده خیالم راحت باشه در هر صورت و در آخرین دقایق بالاخره کار جمع خواهد شد و خلاص! ... همون که میگن:
دشمن جان من است، عقل من و هوش من کاش گشاده نبود، چشم من و گوش من
راه حل : باید روی خودم کار کنم تا به خودم بقبولونم که این خیییییلی مهمه که آدم برای انجام کارها حساب شده عمل کنه و از این حساب شده عمل کردن لذت ببره ... اینکه حالا همچین هنر نیست که آدم هی وقتش رو تلف کنه و بعد بخواد دم آخر هول هولکی کارها رو به انجام برسونه ... اینکه خود مسیر هم ارزشمنده و میشه با قدم قدم عمل کردن، از مراحل مختلف انجام کار هم لذت برد ... در صورتیکه اگه آدم همه چیز رو توی چند روز و ساعت آخر به صورت زیپ شده انجام بده، هیچی جز استرس و نگرانی عاید آدم نمیشه.
و تازه از کجا معلوم که همیشه بخت یار آدم باشه و این هول هول عمل کردن نتیجه بده؟ ... اون داستان خرگوش و لاک پشت رو دقیقاً برای امثال من ساختن دیگه! ;o)
https://eitaa.com/mosbatezendegi
🌸کانال مثبت زندگی🌸
@mosbatezendegi
#سه_شنبه #داستان
* فکر کردن به کارهایی که دوستشون ندارم .
بازدارنده بعدی برای من اینه که خیلی از کارها هست که باید در طول روز انجامشون بدم، اما دوستشون ندارم. و حتی فکر کردن بهشون هم باعث میشه هول برم داره و کلاً بیخیال هرچی برنامه ریزی هست بشم ... مثل بعضی از کارهای خونه ... مثل مراعات رژیم ...
راه حل : قانون فقط همین امروز ... یعنی هر روز، فقط همون روز رو در نظر بگیرم و به خودم بگم: فقط همین امروز ... فقط همین حالا ... فقط این دفعه ...
و اینطوری کار قدم به قدم پیش میره و میتونم امیدوار باشم که با گذشت زمان و دیدن نتیجه، احساسم نسبت به اون کار تغییر کنه و دیگه برام یه بازدارنده به حساب نیاد ...
* وقت کم آوردن :
حقیقت اینه که ما 24 ساعت بیشتر وقت نداریم و طبیعیه که نتونیم به همه کارهامون برسیم. اما خیلی از کارها هستند که میشه در حین انجام کارهای اصلی، انجامشون داد ... اینطوری خیلی از کارهای بدون اینکه حتی متوجه بشیم انجام میشن. این کار فقط با اجرای یک قانون ساده امکان پذیره که بهش میگن :
قانون 2 دقیقه :
اگر کاری کمتر از 2 دقیقه ازتون زمان میبره، حق ندارین به بعد موکولش کنید و باید همون موقع انجامش بدین.
اعتراف میکنم که هر وقت به این قانون عمل کرده ام کارهام خیلی جلو افتاده ... بارها شده که یه وقتهایی که حتی فکرش رو هم نمیکردم می دیدم کار جلو جلو انجام شده ، و من اصلا یادم نبود کی انجامشون داده ام!
حس خییییلی لذت بخشیه. پیشنهاد میکنم حتما امتحانش
خوب من امروز سعی میکنم بر اساس این مواردی که گفتم جدولم رو تنظیم کنم ... تا بعد به امید خدا پبش بریم و ببینم در عمل چه چیزهای دیگه ای مورد نیازه.
دوستان نازنینم، من واااقعا دوستتون دارم و از معاشرت باهاتون حقیقتا لذت میبرم. ولی چه کنم که وقتم محدوده و اصلاً امکانش نیست به همه کامنتها جواب بدم. اگر دقت کرده باشین هر چند وقت یکبار سعی میکنم به همه کامنتها جواب بدم، اما بعدش می بینم کلی از کارهام مونده و باید تاوانش رو یه جور دیگه پس بدم.
پس میخوام دوباره خواهش کنم دوستانی که سوالی دارن و یا میخوان حتما به کامنتشون جواب داده بشه، کنار اسمشون یک @ بذارن که من متوجه بشم ... من همه کامنتها رو میخونم، و حتی اگه درباره شون نکته ای به ذهنم برسه، جواب میدم. منتها برای اینکه در وقت صرفه جویی بشه و بتونم نت اومدنم رو به همین 2 ساعت محدود کنم، اجازه میخوام فقط به کامنتهای @ دار جواب بدم.
ممنون از اینکه درکم میکنید و مثل همیشه باهام همراهید ...
و ما توفیقی الا بالله ... علیه توکلت و هو رب العرش العظیم ...
#پست_صد_و_دهم (بخش_سوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
https://eitaa.com/mosbatezendegi
🌸کانال مثبت زندگی🌸
@mosbatezendegi
#سه_شنبه #داستان
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
روزانه های "منظم" من ... ۱۳ تا ۱۸ مهرماه ۹۲
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ ،فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ
هر کس - چه مرد، و چه زن - کار شایسته کند و مؤمن باشد، حتماً زندگی دلپذیر و گوارایی برای او فراهم می کنیم و بدون شک پاداش آنان را مطابق بهترین عملی که می کرده اند، خواهیم داد.
امام باقر (علیه السلام) : احب الاعمال الی الله عزوجل ماداوم علیه العبد و ان قل ... محبوبترین اعمال نزد خدا عملی ست که بنده آن را ادامه دهد، اگر چه اندک باشد ...
#پست_صد_و_یازدهم
#تو_فقط_لیلی_باش
https://eitaa.com/mosbatezendegi
🌸کانال مثبت زندگی🌸
@mosbatezendegi
#سه_شنبه #داستان
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
⚡️ناگهان چقدر زود دیر میشود ...
سلاااااام و صبح زیبا و نسبتاً سرد پاییزیتون بخیر ...
این چند روز که دارم سعی میکنم زندگیم ریتم پیدا کنه، واقعا ارزش وقت و زمان تا یه حدی برام معلوم شده ... انگار قبلاً مثل ماهی که توی آب بوده و نمی فهمیده چه نعمتی داره، من هم نمیدونستم چه نعمت بزرگی اطرافم رو فرا گرفته و من ازش غافلم! ... زمان ...
زمان چیزیه که اگه براش برنامه نداشته باشیم، اصلا نمیتونیم درکش کنیم ... میاد و میره، و اصلا حس نمیشه.
مثلاً همین ساعت ۹ صبح که من باید مودم رو جمع کنم بذارم توی کیسه و بندازمش بالای کمد، واقعا برای خودش ساعتیه! ... همینطور که دارم به کامنتها جواب میدم، چشمم به عقربه های ساعته که چقدر سریع میگذره و به ساعت ۹ نزدیک میشه ... و تا جایی که پریروز یاد سیندرلا افتاده بودم و درکش میکردم که با رسیدن ساعت ۱۲ شب چه حالی داشته! ;o)
و وقتی ساعت میره روی ۹ همه ش نگاهم به سمت راست تسک بار هست که ببینم کی وقت تموم میشه و اون مانیتور کوچولو به یک ضربدر قرمز تبدیل میشه ... آخه همونطور که قبلاً گفتم اینترنت ما دایال آپه و من یه جوری تنظیم کردم که از اون ۱۰۰ ساعت شبانه ش استفاده کنم که از ساعت ۲ نیمه شب تا ۹ صبح هست . برای همین کمی از ۹ گذشته، خود بخود دیسکانکت میشم ...
روز اول برام خیلی استرس زا بود، اما یکی دو روزه که به جای استرس یک حس دیگه اومده سراغم: حسابگری ... اینکه حساب کنم و ببینم چی برام لازمتره؟ ... هی جاهایی که دوست دارم قبل از تموم شدن وقت برم بهشون سر بزنم میان توی ذهنم و هی سبک سنگین میکنم که ببینم کدومشون ارزش دارن این چند دقیقه وقت ارزشمند باقیمونده رو صرفشون کنم ...
کارهای دیگه هم همینطور ...
دگتر فرهنگ مثال قشنگی دارن. میگن : میدونین توی دریا، باد موافق و باد مخالف یعنی چی؟ ... باد موافق یعنی بادی که به سمتی که مقصد ماست می وزه و به ما کمک میکنه که به اون سمت پیش بریم. و باد مخالف بادیه که جهت وزیدنش خلاف مسیر ماست ... پس اگه آدم مسیر و جهت نداشته باشه، بادها براش معنایی ندارن. نه مخالفن و نه موافق.
من حس میکنم زمان هم همینطوره. اگه آدم توی یک بازه زمانی هدفی برای خودش تعریف نکرده باشه، اون زمان معنایی نداره. میاد و میره و اصلاً هم معلوم نمیشه چی بود و چی شد و حالا قراره چی بشه!
اما اگه پای یک هدف مشخص در میون باشه، همه چیز حول محور اون معنا پیدا میکنند وآدم چاره ای ندازه جز اینکه یه غربال دستش بگیره و ببینه کدوم کار، کار موافقه و کدم کار، کار مخالف ... چون زمان محدوده و جمع بین همه کارها عملاً مقدور نیست ...
اما الان ساعت ۹ برای من معنا داره ... ساعت ۵ برام معنا داره ... حتی ساعت یک - که وقت بازیمون هست - برای خانوم کوچولو معنا داره ... ساعت ۱۱ و نیم به عنوان پایان رسمی روز برای من معنا داره ، و دیگه حواسم هست که طبق توصیه دکتر سلطانی از نزدیکهای ساعت ۱۱ یواش یواش چراغها رو یکی یکی خاموش کنم تا خونه آروم آروم تاریک بشه و حس خواب توی آدمها ایجاد بشه ...
این ساعتها قبلاً هم بودن، ولی من حسشون نمیکردم . می اومدن و می رفتن و من هیچ توجهی بهشون نداشتم ...
اما الان یواش یواش دارم حس میکنم که چقدر هر دقیقه ارزشمنده و میتونه من رو به اون هدفی که براش در نظر گرفته ام نزدیکتر کنه ... اینکه چقدر بده زمان تموم بشه و آدم هنوز اون کاری که باید رو انجام نداده باشه . مجبور بشه خفّت ضربدر گرفتن رو تحمل کنه ...
و دیشب قبل از خواب، وقتی دیگه فرصت زندگی کردنم در یک روز کامل به پایان رسیده بود، به این آیه فکر میکردم که : اقترب للناس حسابهم، و هم فی غفله معرضون ...
فکر میکنم دارم تا یه حدی چرایی تقارن نظم با تقوا در کلام حضرت امیر علیه السلام رو میفهمم ... اینکه چرا به همون شدت که ما رو به تقوا سفارش میکنن، به همون شدت هم در ادامه به نظم سفارش میکنند ... چون نظم اگه واقعا عمل بشه، ما رو به تقوا میرسونه ...
نمیشه کسی نظم داشته باشه، بدون اینکه زمان براش اهمیت پیدا کنه ... و نمیشه زمان برای کسی اهمیت پیدا کنه، اما محدود بودنش در زمان رو درک نکنه ... نمیشه که نفهمه به عنوان یک انسان مدت محدودی در این دنیاست و فرصت عملش اندکه ...
#پست_صد_و_دوازدهم (بخش_اول)
#تو_فقط_لیلی_باش
https://eitaa.com/mosbatezendegi
🌸کانال مثبت زندگی🌸
@mosbatezendegi
🔰🔰🔰🔰
#سه_شنبه #داستان
#پست_صد_و_دوازدهم (بخش دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
و نمیشه آدم این محدود بودن فرصت رو درک کنه، و حسابگر نشه ... یعنی یاد نگیره که حساب شده عمل کنه، چون میدونه که وقت محدوده و فرصت برای هر کاری و هر تجربه ای وجود نداره ...
و اونوقت یک غربال میگیره دستش و اعمالش رو غربال میکنه ... با توجه به هدفش، با توجه به اینکه میدونه سفر درازی در پیش داره و باید براش توشه جمع کنه، اعمالش رو تنظیم میکنه . بایدها و نباید هاش رو تنظیم میکنه ...
اینطوری دیگه به هر کاری تن نمیده، و برعکس برای بعضی کارها حرص و ولع داره ... فاستبقوا الخیرات ( بشتابید به سوی کارهای نیک) براش معنی پیدا میکنه ... سارعوا الی مغفره من ربکم براش معنی پیدا میکنه ... و الّذین هم عن اللّغو معرضون (مؤمنان از کارهای بیهوده روی گردان هستند( براش معنی پیدا میکنه ... ان تقول نفسٌ یا حسرتی علی ما فرّطت فی جنب اللّه ( روزی که انسان بیهوده گرا میگوید افسوس بر من از افراط ها و کوتاهی هایی که در راه اطاعت خدا نمودم) براش معنا پیدا میکنه ...
و مگه تقوی چیزی جز این غربال دست گرفتنه؟ اینکه اعمالمون رو بسنجیم و نذاریم خدا ما رو در حال کاری ببینه که دوست نداره؛ و در حایی که دوست داره باشیم، ما رو غایب نبینه؟ ... چون فرصتمون خیلی کوتاهه ... معلوم نیست مانیتور کوچیک کنار تسک بار عمرمون، کی به یک ضربدر کوچیک قرمز رنگ تبدیل میشه ...
و ناگهان چقدر زود دیر می شود ...
#پست_صد_و_دوازدهم (بخش_دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
https://eitaa.com/mosbatezendegi
🌸کانال مثبت زندگی🌸
@mosbatezendegi
#سه_شنبه #داستان
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
🪞و خداوند آراستگی را دوست دارد ...
دوستان زیادی لطف داشتن و پرسیدن اون ماجرای پاکسازی کمد و اینها چی بوده ... راستش من میخواستم در جوابشون مختصر و مفید چندتا لینک بذارم، اما دیدم لینکها یه جورین که باید یه توضیحاتی کنارشون داده بشه، و بعدش ممکنه کسی اون توضیحات رو نخونه و مطلب ناقص بهش منتقل بشه و هزار ماجرای دیگه.
این شد که تصمیم گرفتم بیام توی یه پست جداگانه این مطلب رو بگم، که هم جواب دوستان رو داده باشم، و هم این امکان وجود داشته باشه که از پیشنهادات تکمیلی شما دوستان خوش سلیقه استفاده کنم.
ماجرا برمیگرده به سالها قبل ... وقتی یکبار وسط تولد خواهر زاده م که مجلس عصرانه بود و همه خانمها و بچه ها دور هم بودیم، گوشی زن عمو مهتاب زنگ خورد و کاشف به عمل اومد که متاسفانه پسر یکی از همکارهای عمو جان در یک تصادف فوت کرده. و چون خونه شون تقریباً هم مسیر خونه ی خواهرم بود، عموجان داشت می اومد دنبال مهتاب تا از همونجا با هم برن برای تسلیت گویی.
خوب مسلما کفش و کیف و لباس و مانتویی که زن عمو مهتاب باهاش اومده بود تولد، برای تسلیت گویی مناسب نبود. و از طرفی دیگه عاقلانه نبود اینهمه راه برن خونه لباس عوض کنند و دوباره همین راه رو برگردن! ... برای همین مهتاب داشت به عمو جان راهنمایی میکرد که از توی کمد، فلان مانتو مشکی و فلان کفش پاشنه چند سانت مشکی و فلان شال و ... رو براش بیاره تا همونجا لباس عوض کنه و با هم برن.
یادمه خیلی برام سوال شد که چرا من نمیتونم اینقدر ریلکس همچین کاری بکنم؟ ... اما اون موقع اینقدر سرم به بدو بدوها و فرعیات زندگی گرم بود، که دیگه همت نکردم موضوع رو در درون خودم پیگیری کنم.
و از اون به بعد یکی از فانتزیهای بزرگ من این بوده که در موقعیتهای اورژانسی، بتونم به همسرجان زنگ بزنم و بگم فلان لباس و فلان روسری و فلان جوراب رو بذار توی فلان ساک دستی و برام بیار! ... و مطمئن باشم همه چیز خوب پیش خواهد رفت.
اما این خصلت دقیقه نودی بودنم باعث میشد که همیشه یه جای کار لنگ بزنه و نتونم تا این حد شیکان عمل کنم! ... تازه این اداها به کنار، بدبختیم اینجا بود که حتی اگه خودم توی خونه میخواستم آماده بشم هم کلی مصیبت داشتم. یعنی یا لباس مناسب نداشتم؛ یا اگه داشتم، اتو نداشت ... جورابم در رفته بود و باید یکی دیگه میخریدم ... یا کفش مناسب نداشتم یا اگه داشتم از دفعه قبل هنوز خاکی بود و باید تمیز میشد و ... همین رو تعمیم بدین به شلوار و روسری و چادر و کیف و بقیه ملزومات خانمانه که هر کدوم یه التماس دعایی داشتن و باید یه عملیاتی روشون انجام میشد تا من بتونم با سر و وضعی آبرومند در مجلس مزبور حاضر بشم!
اگر چه طبق معمول با دوندگیهای فراوان بالاخره همه چیز بخیر میگذشت و در مراسمات و مهمونیها - مخصوصا در خانواده همسرجان - معمولا همه از شیکی و مرتب بودنم تعریف و تمجید میکردند، اما خودم که میدونستم این پروسه با چه مکافاتی طی شده ... و این آرزو همچنان بر دلم مونده بود که یکبار از قبل همه چیز آماده باشه ...
چند روز پیش تصمیم گرفتم حالا که قراره رضوان منظم بشه، به این جنبه از زندگیم هم یه حالی بدم، و این آرزوی دیرینه ام محقق بشه.
نشستم فکر کردم که یک خانم اگه بخواد خیالش راحت باشه که برای شرکت در یک مهمونی یا مراسم، اولیه ها رو داره، و دیگه دغدغه ای نداشته باشه، باید چه چیزهایی داشته باشه و چه تدابیری به کار ببنده؟ ...
طبق معمول ما معتادین نت، دست به دامن این موجود محترم شدم و چندتا مطلب نصیبم شد. اما متاسفانه به نظرم فقط نصف آیتم هایی که نام می بردند واقعا ضروری بودند ... از این گذشته، چون منابع ایرانی در این زمینه وجود نداشت ( مطالب فارسی هم متاسفانه عیناً ترجمه بودن ) ، طبق معمول مسئله برای یک خانم ایرانی و مخصوصاً محجبه، بومی سازی نشده بود.
تنها جایی که دیدم با دغدغه به این موضوع پرداخته شده بود، وبلاگ نگار جان بود که به چندتا مورد، خیلی خوب و مفصل پرداخته بود ... پستهای انگلیسی و مطالب نگارا جان رو که خوندم، موضوع برام شفافتر شد و فهمیدم که این موضوع ابداع من نیست، و انگار واقعا یه چیزهایی هست که خوبه آدم از قبل داشته باشه تا بتونه کار خودش رو توی بیشتر مواقع راه بندازه.
#پست_صد_و_سیزدهم (بخش_اول)
#تو_فقط_لیلی_باش
https://eitaa.com/mosbatezendegi
🌸کانال مثبت زندگی🌸
@mosbatezendegi
🔰🔰🔰🔰
#سه_شنبه #داستان
#پست_صد_و_سیزدهم (بخش دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
یعنی وقتی آدم میدونه به هر حال برای رفتن به مهمونی این چیزها رو نیاز داره، خوبه از قبل و سر فرصت اونها رو بخره و توی خونه داشته باشه تا مثل اون موقعهای من، یک ساعت مونده به مهمونی تازه یادش نیفته مثلا جوراب یا روسری، یا حتی لباس مناسب نداره و بدو بدو بره خرید ... تازه اگه شانس بیاره و اون چیزی که دلخواهش هست پیدا بشه، یا نشه!
بعدش هی مورد به مورد یادم اومد که هم خود مهتاب و هم بعضی از خانمهای شیک و خوش لباسی که میشناسم این مطلب رو رعایت
میکنند ... یعنی می بینم که یک سری لباسها و یا وسایل اصلی دارند، و اونها رو در مناسبتهای مختلف با چیزهای دیگه ست میکنند و آدم اصلا متوجه نمیشه که این همون شلوار یا همون کفشه ... چون علامت مشخصه خاصی نداره که آدم یادش بمونه ، و فقط خیلی خوش دوخت و شیکه.
حالا ممکنه بعضی دوستان بیان بگن: " انقدر سخت نگیر بابا، خاکی باش! " ... و از اون دست حرفهایی که گاهی از دوستان مذهبی میشنویم که اصولا انسان، نباید زیاد به مادیاتی مثل لباس و سر و وضعش اهمیت بده، و این چیزها اونقدرها مهم نیست که آدم بخواد بهش توجه کنه و ...
از این دوستان میخوام که کتاب ارزشمند مفاتیح الحیات،اثر آیت الله جوادی آملی رو مطالعه کنند، که در اون دقیقاً روی بخش مادی زندگی تاکید شده، و احادیث معتبری که حاوی دستوراتی برای بهتر شدن زندگی مادی و دنیایی ماهستند، گردآوری شده ...
در واقع هدف اصلی این روایات این هست که به ما بگن : خداوند ما رو از دو بُعد مادی و معنوی خلق رده، و از ما میخواد به همه ابعاد وجودمون اهمیت بدیم ... بُعد مادی هم یه بخشی از وجود ماست که ارزشمنده و باید تا حدی که مزاحم بُعد معنوی نباشه بهش اهمیت داده بشه.
من، به مقتضای موضوع ، چندتا حدیث مربوط به کفش و لباس رو از این کتاب ارزشمند براتون میذارم ( منابع احادیث توی پاورقی این کتاب هست، و دوستان میتونند بهش مراجعه کنند) :
* رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: برای حضور در میان برادران دینی خود، لباستان را آراسته و لوازم خود را به اصلاح آرید، به گونه ای که در میان مردم مانند خالی نمودار و برجسته باشید، زیرا خدا زشتی و زشتنمایی را دوست ندارد ...
* رسول خدا(صل الله علیه و آله) می فرماید: کفش خوب و لباس پاکیزه بپوشید ... هرگاه خواستی کفش و لباس بخری، از جنس خوب و نو آن ها را برگزین …
پس نفس رسیدگی به سر و وضع و توجه داشتن به آراستگی ظاهرمون در جمع، نه تنها مخالف تعالیم دینی نیست، بلکه عین دستور دین هست ... منتها باید توجه کرد که این وسط هر کس باید شرایط خودش رو در نظر بگیره و با توجه به شان و وضعیت مالی خودش، بهترین انتخاب ممکن رو داشته باشه.
همونطور که امام صادق علیه السلام فرمودند:
* اسراف کننده سه نشانه دارد : آنچه در شأنش نیست خریداری می کند ، آنچه در شأنش نیست می پوشد و آنچه در شأنش نیست می خورد.
* امام باقر علیه السلام خطاب به فرزندشان امام صادق علیه السلام فرمودند: تو را سفارش می کنم به انجام یک کار خیر وسط دو کار بد، تا تو را از شر آن دو حفظ کند ... امام صادق علیه السلام سؤال کردند: چگونه چنین چیزی ممکن است؟ ... امام فرمودند: همان طور که قرآن می گوید : مؤمنین کسانی هستند که وقتی خرج میکنند اسراف و یا سختگیری نمی کنند (اسراف و سختگیری هر دو ناپسندند و میانه روی و مراعات اعتدال خوب است ( ...
و بالاخره این حدیث تامل برانگیز که نشون میده واقعا اینکه آدم سر و وضعش در جمع مرتب باشه، مهم هست:
* اسحاق بن عمار می گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: آیا رواست که مومن ده پیراهن داشته باشد؟ فرمود: آری. پرسیدم: بیست پیراهن چطور؟ فرمود: آری، این ها اسراف نیست. بلکه اسراف این است که پیراهنی که وسیله حفظ ابروی توست و آن را برای مهمانی و مجلس رسمی تهیه کرده ای را پیراهن کار، و برای استفاده معمول روزانه قرار دهی.
خوب با این توضیحات بریم ببینیم که چه چیزهایی هست که بیس اصلی کمد پوشاک یک خانم رو تشکیل میده، و باید طوری برنامه ریزی کنه که اونها رو داشته باشه، و خیالش راحت باشه که میتونه به موقع ازشون استفاده کنه.
انشاء الله در پست بعدی به این موارد اشاره خواهم کرد ...
#پست_صد_و_سیزدهم (بخش_دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
https://eitaa.com/mosbatezendegi
🌸کانال مثبت زندگی🌸
@mosbatezendegi
#سه_ #داستان
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
👛👡 وسایلی که باید هر خانم در کمدش داشته باشد ...
خوب این هم از لیست لباسها و وسایلی که هر خانمی لازمه توی کمدش داشته باشه ...
لطفا اگر پست قبلی که عنوانش هست " خداوند آراستگی را دوست دارد " رو نخوندین، حتما اول اون رو بخونید ... چرایی داشتن چنین لیستی رو اونجا کامل توضیح داده ام.
لباس :
* یک پیراهن مشکی ساده ، که بهش LBD هم میگن ... که واقعا توی هر موقعیتی کار آدم رو راه میندازه ... من خودم ندارم، اما مهتاب یکی داره، و بارها دیده ام که در انواع و اقسام مراسمها با چیزهای مختلف ست و ازش استفاده کرده .
* یک کت مشکی ساده خوش دوخت، که میشه آدم با تاپهای مختلفی که زیرش میپوشه، حالت شاد یا ناراحت بهش بده و هم توی تولد و نامزدی و هم توی ختم و انواع سفره های مذهبی و ... پوشیده بشه.
* شلوار مجلسی و خوش دوخت به رنگهای مشکی و کرم . که بتونین با انواع لباسهای تیره و روشن ست کنید.
* یک شلوار جین خوش دوخت و قواره بدن، که بشه باهاش لباسهای مختلف رو ست کرد ... باز هم نگارا جان دراینجا توضیحات خوب و کاملی در این باره داده.
* یک دامن خوش دوخت مشکی ساده
* یک تاپ مشکی ( ترجیحا استرچ باشه که به تن بچسبه) ... این رو میشه زیر مانتو پوشید ... یا با پیراهن ست کرد و دکمه ها رو باز گذاشت ... و خیلی کاربردهای دیگه.
* یک تاپ مشکی بافتنی ... این یکی برای من خیلی کاربرد داره. وقتی هوا سرده زیر لباس معمولی میپوشم و دیگه حسابی گرم نگهم میداره و دیگه لازم نیست روی لباس چیزی بپوشم و چادرم پف کنه! ...
روسری :
یک روسری یا شال مشکی یکدست و شیک ... میشه یک کمی تزیینات داشته باشه، اما باید اونها هم مشکی باشه. برای وقتهایی که متاسفانه لازمه آدم در یک مراسم ترحیم یا عزاداری شرکت کنه.
یکی دوتا روسری یا شال دیگه که چند رنگ توش بکار رفته باشه، که بشه با لباسهای مختلف ست کرد.
کفش :
* مشکی ساده پاشنه بلند.
* کرم یا نباتی ساده
* صندل رو فرشی مشکی
* چکمه یا بوت ... یا لااقل یک کفش محفوظ برای روزهای بارانی .
* کفش ورزشی برای پیاده روی، یا رفتن به کوه یا پارک و ...
* یک کفش دم دستی که راحت باشه و بشه باهاش اینور و اونور رفت.
کیف :
* یک کیف مشکی ساده و شیک ، بدون زلم زیمبوهای مشخص (بهتره از جنس همون کفش مشکیمون باشه)
* یک کیف نباتی یا کرم ( بهتره از جنس همون کفش کرم یا نباتی مون باشه)
* یک کیف دم دستی
* یکی دوتا ساک محکم و قشنگ برای وقتی میخوایم بریم مهمونی یا عروسی ، که توش دمپایی روفرشی و چادر رنگی و بقیه وسایل مورد نیازمون رو بذاریم .
چادر مشکی مجلسی :
* خوب مسلمه که چادر مشکی مجلسی آدم باید با چادر مشکی دم دستیش فرق داشته باشه ... چادر مهمونی من ساده ست. اما دیده ام که بعضیها طرحدار سرشون میکنند.
دوست دارم نظر شما دوستان خوش سلیقه رو بدونم که بنطرتون چادر مجلسی خوبه ساده باشه یا اندکی طرحدار ... و اگه طرحدار، چطوریا باشه شیکتره؟
* برای اونهایی که مثل من بچه کوچیک دارن، یا خرید خونه به عهده شونه، یه چادر که باهاش دست آدم آزاد باشه ( مثل چادر بحرینی و مدل دار ... ) واقعا کارامده ... من این چادر رو وقتهایی که میرم پیاده روی، یا یه وقتهایی که میریم پارک یا کوه هم استفاده میکنم.
فقط حواسمون باشه موقع خرید، اصل فلسفه حجاب یادمون نره و قواره چادر اونقدر تنگ، و پارچه ش انقدر طرحدار و براق و ... نباشه که نشه بهش " حجاب" اطلاق کرد ...
چادر رنگی :
یک خانم چادری باید دو سه تا چادر رنگی با تمهای تیره و روشن داشته باشه تا بتونه توی مهمونیها با روسریها و لباسهای مختلف ست کنه.
من در این بخش خیلی لنگ میزنم. راستش این بار که رفته بودیم مشهد برای اولین بار چادر رنگی دلخواهم رو خریدم. تا الان همیشه پارچه هایی که برام سوغات می آوردن رو میدوختم که اکثراً هم طرحشون دلخواهم نبود ... حالا شماها هم بیاین از قوانین چادر رنگی خریدن و پوشیدن بگین تا منم یاد بگیرم.
جوراب :
* سفید نخی
* مشکی شیشه ای بلند : برای پوشیدن با دامنهای میدی
* مشکی شیشه ای کوتاه : برای پوشیدن با شلوار
* مشکی کلفت کوتاه : برای پوشیدن با شلوار
* رنگ پا نازک : بلند و کوتاه
#پست_صد_و_چهاردهم (بخش_اول)
#تو_فقط_لیلی_باش
https://eitaa.com/mosbatezendegi
🌸کانال مثبت زندگی🌸
@mosbatezendegi
🔰🔰🔰🔰
#سه_شنبه #داستان
* جوراب کلفت بلند : برای پوشیدن در مسیر رفتن به عروسیها و مهمونیها ... برای اینکه آدم وقتی پیراهنهای مجلسی تنشه، توی راه و موقع سوار و پیاده شدن از ماشین راحت باشه ...
یا مجبور نشه جلوی نامحرم هایی که برای خوشامد گویی دم سالن ایستاده اند، با کلی مکافات و با کفش پاشنه بلند کج کج راه بره تا پاش معلوم نشه! (البته واضح و مبرهن است که این جوراب به محض رسیدن به سالن و در فرایند در آوردن چادر ، در آورده شده و دوباره موقع خروج از سالن پوشیده خواهد شد! )
* جوراب شلواری شیشه ای به رنگهای مشکی و رنگ پا
خرده ریزهای حجابانه :
* یقه حجاب مشکی و سفید
* چند تا ساق دست به رنگهای مشکی و یکی دوتا رنگ روشن
* مقنعه رامش به دو سه رنگ متداول که بشه با شالهای مختلف ست کرد.
در این زمینه هم من اطلاعاتم خیلی کمه ... دوستان بیان محصولات مفید معرفی کنن تا تکمیلش کنم.
وسایل و لباسهای تکمیلی :
* گن مشکی و کرم ( رنگ بدن)
* یکی دوتا گل سینه ساده و شکیل که بشه با لباسهای مختلف استفاده کرد.
* یکی دوتا از این کلیپسهای بزرگ که وقتی نمیخوایم خیلی به موهامون ور بریم، ازشون استفاده کنیم و کارمون راه بیفته ... یکیش حتماً مشکی ساده باشه و یکی دیگه ترکیب چند رنگ که بشه با لباسهای مختلف ست کرد.
* یکی دوتا گیره و سنجاق نقره ای و نگین دار که بشه در موقعیتهای مختلف بین موها کار کرد.
* سشوار و برس گرد و کرم مو و تافت و سایر وسایلی که هرکسی بسته به جنس موهاش بهشون احتیاج پیدا میکنه. چون نمیشه که برای هر مهمونی ساده ای آدم بپره بره آرایشگاه!
* لوازم آرایش ( در حد متداول ) ... و اگه اهل لاک زدن هستید یکی دوتا رنگ اصلی که به هر لباسی بیاد هم بد نیست.
که البته حواسمون هست که آرایش مال توی مهمونی و جلوی نامحرم نیست. توی عروسیها هم بهتره سعی کنیم تا میشه همون موقع ورود و تعویض لباس آرایش کنیم، و موقع بیرون رفتن هم پاکشون کنیم ... چون به هر حال چه بخوایم و چه نخوایم محبوریم توی مسیر رفت یا برگشت با یک سری نامحرمان آشنا سلام و علیک کنیم.
یک نکته مهم :
روایت داریم که : فاذا نزع احدکم ثوبه، فلیطوه : هرگاه لباستان را از تن بیرون آوردید، آن را تا کنید (صاف و مرتب قرار دهید) ...
پس خیلی مهمه که وقتی از مهمونی برمیگردیم، همون موقع چادر و لباس و جوراب و ... رو تا کنیم و سر جاشون قرار بدیم که دیگه چروک نشن، و برای استفاده بعدی آماده باشن ... اگه لباش کثیف شده یا جاییش در رفته، توی لیست کارهامون بنویسیم که در اسرع وقت شسته یا تعمیر بشه ... اگر لک شده، همون موقع بشوریمش که لکه روش ثابت نشه ... خلاصه یه کاری کنیم که خیالمون از این جهت راحت باشه.
حالا شما هم برین کمدتون رو چک کنید و ببینید چی دارین و چی ندارین ... ممکنه بعضی از اینها رو داشته باشید، ولی مثلا پاره ست و نیاز به تعمیر داره. شاید کثیفه و باید شسته بشه، شاید چروکه و باید اتو بشه ... خلاصه یه نظر لطفی به لباسها و وسایلتون بکنید و کاری کنید که برای استفاده، حاضر و آماده باشند تا دیگه توی دقایق آخر، حیرون نمونین!
اصلاً راستش من فکر میکنم که توجه به این اولیه ها، اتفاقاً عین صرفه جوئیه. وقتی ما آگاهانه خرید کنیم و چیزهایی بخریم که بتونیم سالها به خوبی ازشون استفاده کنیم و در موقعیتهای مختلف به کارمون بیان، مسلماً خیلی در خریدمون صرفه جویی میشه.
مثلاً من الان که رفتم کمدم رو دیدم، متوجه شدم کفش کرم یا نباتی ندارم ... لازم نیست الان بپرم بازار بخرمش، بلکه میذارمش توی لیست و هر موقعیتی که پیش اومد و خواستم کفش بخرم، این مدل کفش رو میخرم و دقت میکنم که یه چیزی بخرم که تا سالها بشه در محافل با لباسهای مختلف پوشید ... یا اگر کسی کت مشکی نداره، میتونه تنظیم کنه و امسال عید به جای لباس عید، یه کت مشکی خوب بخره ... خود من تصمیم دارم امسال عید همون کفش پارسالم رو بپوشم و به جاش کفش نباتی بخرم.
در واقع ایده ی اصلی این پست، پر کردن کمد لباس نیست.
بلکه هوشمندانه و با برنامه ریزی خرید کردن هست ...
اینهایی که گفتم چیزهایی بود که به ذهن من رسیده. اما احتمالاً این لیست کاستیهایی هم داره که امیدوارم شما دوستان خوش فکر و خوش سلیقه بیاین و بگین، تا همه استفاده کنیم ...
#پست_صد_و_چهاردهم (بخش_دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
https://eitaa.com/mosbatezendegi
🌸کانال مثبت زندگی🌸
@mosbatezendegi