eitaa logo
مشاعره
461 دنبال‌کننده
286 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خلوتی خواهم و در بسته و یک محرم راز که گشایم سر راز و گله‌ای چند قدیم
خوابِ شبم ربوده‌ای،مونسِ من تو بوده‌ای دردْ توام نموده‌ای، غیرِ تو نیست سودِ من
خوش ندارم که به روی تو نگاهی باشد از همین روست که با آینه سرسنگینم
خنده ات تلخ شد و روی لبت میدیدم عشق شیرینی چای است ولی گاهی تلخ
خواستم تا چای با طعم لبانت دم کنم با نگاهت، قهوه کردی چای شیرین مرا
خوش به حالِ بوته‌ی یاسی که در ایوانِ توست میتواند هر زمان دلتنگ شد، بویت کند
خنده‌ات منبع الهام غزل‌های بلند بسكه از عنصر تشبیه و هنر لبریزی
خواب دیدم «نیستی»، تعبیر آمد «می رسی» هر چه من دیوانه بودم، ابن‌سیرین بیش‌تر!
خود بگو جز من دلسوخته‌ی مهرپرست آتش عشق تو را کیست که روشن دارد؟!
خوشا روزی که می‌گفتی که بی عشق تو میمیرم گذشت عمری و فهمیدم کسی بی من نمی میرد
‏خوشبحالش که تو را صبح به صبح میبیند کاش من آینه‌ ی کنج اتاقت بودم
خدا کند که بیایید سلامت از آتش فقط به کوری چشم یهود ،ابراهیم
خوشا نام و یادی که ماند از تو با ما که نامت عزیز است و یادت مبارک
خموشی پیشه کن تا دامن مطلب به دست آری که بی‌پاس نَفَس از بحر، گوهر برنمی‌آید
خنده‌ی خورشید را هر صبح دانی چیست رمز؟ گوید از عمرت گذشت ای بی‌خبر شامی دگر ...!
خوشا بر حال مهمانی که با بسیاری نعمت دلش با نعمت دیدار صاحبخانه می‌سازد
خورشید اگر گم شود از عرصه ی عالم من دست تو گیرم به لب بام برآرم
خورشیدتَرین تاب و تَبِ تابِستان گَـرمـایِ دِلَت هَمیشـه مُردادی بـاد
خطِ سرخ روز عاشورای در تقویم ها هر محرم،هر محرم در عزایت خون‌گریست
خاکساران بیشتر از فیضْ قسمت می‌برند كلبه‌ی دیوار کوتاهان پر از مهتاب بود
خوب با ما تا نکردی، بد گذشتی روزگار گریه باید کرد؛ اما... خنده داری بیشتر
خَبَرَش کاش به گوشَت بِرسَد روزی دور که دلَم تا تَپِشی داشت پَریشانَت بود
خدا رحمت کند من را در آن روزی که رو در رو به چشمانت شوم خیره، بگویی: دوستت دارم
خسته ام پشتِ سَرم آب نریزید که من غُسلِ میّت شدہ ام،بس‌ که دلم جان دادہ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خار تَرم که تازه زِ باغی بریده‌اند محروم بوستانم و مردود آتشم