چه حال خوبی داری این روزها
میشینم و عشق میکنم با آب بازیات
اول میری پیش مرغ و خروسا و با صدای مبهمی قوقولی قوقو میگی
بعد میری سراغ حوض کوچولو و آب بازی
بعد میری سراغ برگ های خشک شده درخت نارنج
زیر آسمون تو این هوای پاک میدوی و می خندی
میای تو خونه سلام میکنی
داری میری رو حیاط خداحافظی
چقدر هم راحت خواب میری
بس که خسته شدی
چقدر ما هم راحت تریم بیشتر به کارا می رسیم
خدایا شکرت
کاش همه خونه ها معماری اصیل ایرانی اسلامی داشت
حالا خیلی بیشتر میفهمم غرب با خونه کوچک و حذف حیاط چه خسارتی به ایرانی ها زد ..
به قلم #فاطمه_جعفری
#مادر_نوشت
@moshaveronlin
هوالعالم
یادت به تنهایی برای جسم بی جانم جان افرین است
حضورت چه غوغایی به پا کند فقط خدا داند
فیروزه ای هم از وجود تو رنگ گرفته است
و الا آبی با آبی چه فرقی میکند
دوست دارم همه ی احساسم را روی کاغذ به تصویر بکشم وقتی فیروزه ای گنبدت محو در آبی آسمان بالادست تنگ غروب جلوه میکند
دوست دارم نقاشی کنم همه ی این عشق شورافرین عاشقان درگاهت را وقتی اشک چشمانشان نوید می دهد ظهور نزدیکت را
یاس مهربان!
برای زنده ماندن استشمام بوی تو کافیست فقط
من حتی مهر و تسبیح جمکرانت را خوب میبویم
همه جا یاد تو جاریست
همه چیز وفق مراد
فقط جای تو خالیست
بیا صاحب جمکران
بیا بی کران
#مادر_نوشت
به قلم #فاطمه_جعفری
وقتی دو نفری تصمیم میگیرند پدر دختری با هم بروند بیرون
ته دلم ذوق میکند که جمعشان را تکمیل کنم
بساط ظرف های جمع شده برای پخت یک آش ،اتاق نامرتب ،درس های عقب افتاده ،صوت های باقی مانده...منصرفم میکند..
میگویم خوش بگذرد
یک آن اما میگویم
کار خانه همیشگی است
این لحظات اما تکرار نشدنی
هوای بهاری در دل یک روز پاییزی
قدمزدن دو نفره
کودکی که مدام می خندد
لذت امروز می ارزد به نظم هر روز
فکر کردن کافیست
من هم میروم ...
#مادر_نوشت
به قلم #فاطمه_جعفری
وقتی صبح زود بیدار میشوم
در همه لحظات اذان دعا میکنم و حسی ته دلم میگوید کاش صدای گریه تو می آمد و من دعا میکردم برای اعتلای روحت
برای آقایی شدنت
و صدای گریه تو هم اصلا نمی آید
و نمیدانم چرا گیر داده ام به اینحس
انگار دعای من در تلاقی با گریه تو به اجابت نزدیکتر است...
و بعد می نشینم پای درسها که فکر میکنم امروز همه را میخوانم
لبخند میزنم از این همه سکوت و سَکَن...
سرم را بالا می اورم
بهتم می زند
این امکان ندارد
چه لبخند ملیحی هم روی صورتت نشسته
تو کی از خواب بیدار شدی
چرا باید بیدار شوی
کی از اتاق بیرون امدی
چرا مننفهمیدم
چرا گریه نکردی
تو که دیشب دیر خوابیدی
و........
خدایا من کلی برنامه ریخته بودم!
و حالا که شب است تقریبا میشود گفت مطالعه امروز منفی یک ثبت میشود
هرچند بازی و سرگرمی مثبت ۲۰
#مادر_نوشت
به قلم #فاطمه_جعفری
نشسته ام به تعقیبات
موقع دعا دستانمرا خوب خوب بالا می برم
حال و هوایمگل انداخته
خلوتی گزیده ام
زیر چشمی میبینم
دستان کوچکش را خوب بالا برده
زمزمه ای دارد
خنده ام میگیرد
چقدر تقلید میکند
وسط خنده گریه ام میگیرد
کاش گلچین شده ی رفتار مادرش را تقلید میکرد
کاش می شد به یکباره عوض شد عالی شد
خدایا من به سهم همه ی بدی هایی که از من تقلید کند چگونه جوابگوی تو باشم ؟
خلوت گزیده ام
من و تو و خدا
سه تایی با هم
این دقیقه ها قیمت دارد
خدا را چه دیدی
شاید حضور یک طفل معصوم در این خلوت خوشه های دعا را به اجابت نزدیک تر کند
و خدا ترحم کند
و من دعا میکنم
خدایا عاقبت به خیرش کن
برای حضور امام آماده اش کن
من از تربیت هیچ سر در نمی آورم
خودت تربیتش کن
ظهور آقا را نصیبش کن
برای آقا عزیزش کن
چقدر دوست دارم این خلوت ها را ...
#مادر_نوشت
به قلم #فاطمه_جعفری