فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃
🇮🇷 مزیتهای عضویت ایران در بریکس
🇮🇷 ➕ 🇧🇷🇷🇺🇮🇳🇨🇳🇿🇦
#بریکس
#ایران_قوی
╔═════════🍃🕊══╗
•●❥ @moshkenan_nasim
╚══🍃🕊═════════╝
🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🎧 با نوای علی فانی
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه 💚
💚👉@moshkenan_nasim🕊
🌱 #نسیم_حدیث
🌸 امامـ صـادق عليهالسلامـ
هر كه بيشتر به دنيا بچسبد، هنگام جدايى از آن، بيشتر افسوس خورد.
📚 الكافي، ج٢، ص٣٢٠، ح١۶
╔═════════🍃🕊══╗
•●❥ @moshkenan_nasim
╚══🍃🕊═════════╝
🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣حـقالنـاس عــاطفی
❌تو فکر کردی هرجور بگردی سر خودت نمیاد؟
╔═════════🍃🕊══╗
•●❥ @moshkenan_nasim
╚══🍃🕊═════════╝
🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور
❣عشق رنگین❣ #قسمت_ششم باهزارتافکر وارد خونه شدم. به مامان سلام کردم ویه بوسه هم از صورت مهدی که ا
❣عشق رنگین❣
#قسمت_هفتم
ازمترو پیاده شدم سریع خودم رابه سرقرار باساره رساندم,یک مانتو ابی خوشرنگ با شلوار لی ابی وشال ابی وروش هم چادر ملی,زیرمانتو هم یه تاپ عروسکی ,صورتی وابی تنم کردم که اگر مجلس دخترونه بود مانتوم را درآرم.
تو آیینه مغازه روبرو خودم را وارسی کردم,عجب خوشگل شده بودم هااا,یک ماچ واسه خودم فرستادم که باصدای,بوق ماشین ساره که یه ۲۰۶جگری بود از عالم خودم بیرون امدم...
سوارشدم.
من:سلام ساره...
ساره:سلام سلام خوشگل خانم,چه ناز شدی هااا,به پا ندزدنت....😊
با شوخی وخنده به فرمانیه ,جلوی خونه ی شکیلا,رسیدیم..
وااای عجب خونه ی بزرگی,عجب ساختمان شیکی.
ساره ماشین را پارک کرد ومنم کیفم رابرداشتم که پیاده شم.
ساره:نمخوای چادرت را درآری؟
من:نه که نمخوام,من بالاجبار ننداختم سرم که راحت درش بیارم,باعشق پوشیدمش..
ساره:احسنت خواهررررر,ماتسلیم,کاش منم یکم جنم تورا داشتم الان روزگارم این نبود.
پرسیدم :وضعت خوبه چرا مینالی؟
ساره:هی توموبینی ومن پیچش مو,بیرونم ادم گول میزنه اما غم درونم راهیچ کس نمیبینه...حالا وقتش نیست,بعدا برات میگم.
وارد خونه شدیم وای خدای من اینجا چه خبره؟؟!!
#ادامه دارد....
#داستان
#عشق_رنگین
💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
❣عشق رنگین❣
#قسمت_هشتم
وارد سالن شدم,خدمتکار امد طرفم وگفت:بفرمایید اتاق,تعویض,لباس اینطرفه
گفتم:نه ممنون همینجورراحت ترم
اخه مجلس مختلط بود ,یک مشت دختر بالباسهای باز که بهتره بگم عریان,توبغل پسرها حرکات موزون انجام میدادند,صدای اهنگشونم که تاسرخیابان میرفت.
اصلا من باچادرم برای این جمع ,وصله ی ناجوری بودم,مامانم راست میگفت :کاش اصلا نیومده بودم.
چادرم را دراوردم وتا کردم,گذاشتم کیفم ,میخواستم بشینم که ساره وشکیلا بایک خانم واقا امدند جلوم,شیکلا دست داد,سلام علیک کردیم وگفت:بابا ,مامان_:دوست خوشگلم سمیه...
سمیه_:,اینم ,مامان وبابای گلم ...
سرم را خم کردم وگفتم خوشبختم,وباتعارف اقای دکتر نشستم رو صندلی,اونا رفتند وفقط ساره کنارم موند,روکردم به ساره وگفتم:نمخوای کشف حجاب کنی؟؟😊
ساره:اگه تونبودی شاید مانتوم رادرمیاوردم,اما به احترام دوست گلم نه,منم همینجور میمونم وبعدش,ادامه داد,نظرت راجب بابای شکیلا چیه؟؟
گفتم:اولا به من ربطی نداره,بعدش خوشتیپه منتها من از نگاهش خوشم نیومد.
ساره یک اهی کشید وگفت:هعی,شیرینی بخور.
دلیل آه کشیدنش را نفهمیدم...
اصلا ازجو مجلس خوشم نیومد,اینا توپول غرق بودند واین پول به قهقرا میکشوندشون....
درهمین حین یک خدمتکار امد وبلند گفت:اقای دکتر نوشیدنی مخصوص بیارم؟؟
دکتر:بله حتما...
رو به ساره گفتم:نوشیدنی مخصوص دیگه چیه؟؟
ساره:نه بابا ,یعنی اینقد پاستوریزه هستی!!!!
,خوب معلومه همون آب شنگولی دیگه,ش ر ا ب...
تا اسمش راشنیدم, کل بدنم یخ کرد,مگه اینا مسلمون نیستن؟مگه دین وایمان ندارند؟؟ یعنی اینقد از دین فاصله گرفتند که توجشنشون از حرام واضح ،استفاده میکنن؟؟!!
درهمین حین,خدمتکاری با سینی بزرگی که پرازجام های کوچک بود وارد شد,تعارف کرد تابه من رسید...
از شدت عصبانیت بدنم میلرزیدم,دیگه اختیار ازکف دادم چون چیزی داشتم میدیدم که همه عمرتوگوشم خونده بودند,دری ازجهنمه وخوراک ابلیس هست.
باتمام قدرتم زدم زیر سینی,جام ها همه برهوا رفت وصدای بلندی داد...
#ادامه دارد...
#عشق_رنگین
#داستان
💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
🔴ایـران در قـاب اعـتـکـاف❤️
➖پیامی روشن برای دشمن، جنبش جنسی، غربگراها و اهل مداهنه/ حجتی بر مسئولان تا اغوا نشوند.
▪️جذب این جوانان به دین، نیاز به مداهنه، مصانعه، تساهل، تسامح، و بدعتهای گوناگون ندارد.
▪️وجود جذابیتها خوب است اما جذابت و رنگ و روغن مراسمات اگر در چارچوب دین باشد برکت و جذبه خواهد داشت.
▪️این تصاویر برای برخی از اعضای هیئت دولت نیز پیام روشنی دارد.
▪️همچنین به مسئولان این پیام را میدهد که ایران چند تفریگاه یا چند خیابان تهران یا کیش نیست که از اجرای حکم خداوند بهراسید، واقعیت ایران همین تصاویر است و اغوایتان نکنند.
#جنگ_روایتها
#اغوای_محاسباتی_خواص
👤حجت الاسلام رحمت الله معظی
╔═════════🍃🕊══╗
•●❥ @moshkenan_nasim
╚══🍃🕊═════════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظه پرتاب موفقیتآمیز ماهوارههای مهدا، کیهان ۲ و هاتف ۱
╔═════════🍃🕊══╗
•●❥ @moshkenan_nasim
╚══🍃🕊═════════╝
🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قضاوت فقط کار خداست 🙌
@moshkenan_nasim
🔹 نام دیگه ماه رجب "اصبّ" هست ،
اصبّ یعنی ماهی که رحمت خدا به طور ویژه نازل میشه؛
یعنی با ماههای قبلی تفاوت داره.
❗️ما این تفاوت رو حسّ کردیم؟
احساس کردیم مهربونی خدا یه جور دیگه شده؟
اگه حس نکردیم ، باید دنبال دلیلش باشیم .
◀️ وقتی بارون میاد همه جا خیس میشه،
هر ظرفی زیر بارون باشه پُر میشه،
مگه ظرفی که برعکس باشه،
هر چه قدر بارون شدید هم باشه ظرفی که برعکسه پُر نمیشه!
اشکال از بارون نیست، ظرف مشکل داره.
🔺اگه رحمت ویژه خدا رو حس نمی کنیم مشکل از دلمونه!
باید فکری به حال این دل کرد.
#ماه_رجب
#ماه_رحمت_ویژه_خدا
╔═════════🍃🕊══╗
•●❥ @moshkenan_nasim
╚══🍃🕊═════════╝
🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
#قرار_شبانه
🕊🤍دعای فرج
🕊♥️إِلٰهِى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكىٰ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ .
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِى الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ .
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ .
يَا مَوْلانا يَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ
♥️🕊🤍🕊♥️🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب فرصتی ست
تا به رؤیاهایمان فکر کنیم
شاید صبحِ فردا
محال ترین آرزویمان
برآورده شود ...
امضای خــــدا
پای تمام آرزوهـاتـون
شبتون در پناه خـــدا🌷🍃
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🎧 با نوای علی فانی
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه 💚
💚👉@moshkenan_nasim🕊
🌱 #نسیم_حدیث
🌸 امامـ عـلـے عليهالسلامـ
بركت، در مال كسى است كه زكات بپردازد، با مؤمنان مواسات (یاری کردن) داشته باشد، و به خويشاوندان نيكى رساند.
📚 تحف العقول، ص١٧٢
╔═════════🍃🕊══╗
•●❥ @moshkenan_nasim
╚══🍃🕊═════════╝
🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️کار خوب دیگران رو جار بزنید...
ریا نمیشه؛
فرهنگش ایجاد میشه...
╔═════════🍃🕊══╗
•●❥ @moshkenan_nasim
╚══🍃🕊═════════╝
🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور
❣عشق رنگین❣ #قسمت_هشتم وارد سالن شدم,خدمتکار امد طرفم وگفت:بفرمایید اتاق,تعویض,لباس اینطرفه گفتم:ن
❣عشق رنگین❣
#قسمت_نهم
دکتر امد نزدیکم وگفت:اینجا چه خبره؟
روکردبه خدمتکار وبا تحکم گفت:چرا حواست راجمع نمیکنی.
بلندشدم وگفتم:اقاااای دکتر من مخصوصا زدم زیر سینی
دکتر:اونموقع میتونم دلیل این کار جنون امیزتون رابدونم؟؟
من:اولا کارمن بسیارعاقلانه بود وکارشما ,عین دیوانگیست,مشروب سرو میکنید,مشروبی که از حرامهای اکید در دین است,مشروبی که اگربخورید,خدای بزرگی که از مادربربنده هاش مهربان تره,از دیدن شخص کراهت داره,مشروبی که عین نجاسته,شما خودتون دکترید وکاملا از مضرات این ماده باخبرید,مگرنه اینکه عقل را زایل میکنه؟؟مگه سیستم گوارش رابهم نمیریزه؟؟مگه توعملکرد سلولهای بدن اختلال ایجاد نمیکن؟مگه الکلش باعث خیلی ازبیماریها نمیشه؟؟
مگه امامان ما کلی روایت در حرام بودن ومضربودن مشروب نگفتند؟؟
درنجاست مشروب همین بس که مولاعلی,ع میفرماید :اگر یک قطره شراب توچاهی بریزه وهکتارها زمین با آب اون چاه ابیاری بشه وهزاران تن گندم ازاون زمینها برداشت بشه, منه علی,یک دانه ازاون گندم رانمیخورم.
حالا ازاین حضاربپرسین حاضرن برن دسشویی وبرای تفنن از نجاست خودشون بخورن؟؟
خوردن مشروب هم عین خوردن همون نجاسته....
این راکه گفتم,صدای حضاربلندشد ودکتر یک قدم امد جلو وگفت:خیلی بی شرمی دختر...
من:بی شرم تو وامثال توهستین که با تعارف این نجاسات انسان رااز اشرف مخلوقات به مقام حیوانیت میرسانید...
چادرم راسر کردم ودرمیان بهت جمعیت بیرون امدم...
ساره پشت سرم بیرون دوید وصدا زد:سمیه,سمیه صبرکن دختر,,برسونمت,تا برگشتم عقب یکهو دیدم دکتراومده دست ساره راگرفته ومیگه:بیا داخل به,این دختره هم محل نده...
برام جای تعجب بود ,ساره بدون کوچکترین مخالفتی همراش رفت.
ازخانه اومدم بیرون,آخی اینجا میشد نفس کشید,تواون خونه هواش مسموم بود.
به سرخیابون رسیدم,یک ماشین پلیس دیدم,رفتم طرفش وگفتم:ببخشید اون خونه جشن داره ومشروب سرو میکنن.
پلیسها از روی تاسف سری تکون دادند وگفتند:تومملکتی که دولت مردانش,ادعای روشنفکری میکنندوبدون کوچکترین تاملی درکارهاشون از غرب پیروی میکنند ,اوضاع مردم هم بهترازاین نمیشه.....
جواب خودم راگرفتم,ازماشین دورشدم که دیدم یک ماشین برام بوق میزنه,نگاهش نکردم,اما دیدم یک جنسیس قرمز رنگ بغلم آهسته میاد,رانندش سرش رااز پنجره ماشین بیرون اورد وصدا زد:سمیه خانم.....
#ادامه دارد....
#عشق_رنگین
#داستان
💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
❣عشق رنگین❣
#قسمت_دهم
برگشتم طرفش وگفتم:شما؟؟
من اشکان پسرخاله,شیکلا هستم.
من:خوب امرتون؟؟؟
اشکان :بفرمایید سوارشید خدمتتون عرض میکنم.
من:نه ممنون,همینجا راحتم.
اشکان:بفرمایید تا یک جایی برسونمتون.
من:ممنون,شما بفرمایید به جشن دختر خاله ی بزرگوارتان برسید..
اشکان:خواهش میکنم سوارشید,الان اون ماشین پلیس فکر میکنه, مزاحمتونم ,برام مشکل پیش میاد.
باالاجبارسوارشدم,البته عقب نشستم.
اشکان:غریبگی نکنید,درسته من پسرخاله شکیلام,اما اعتقاداتم با اونا فرق داره,اون حرکتتون هم که دیدم خیلی کیف کردم,الحق که شیردختری برای خودت...
من:ممنون,من همیشه پای اعتقاداتم میایستم.
اشکان:باتوجه به رفتارتون ,من الزاما باید برم سراصل مطلب وگرنه با منم همون کاری رامیکنیدکه بااقای دکترکردید😊
خندم گرفته بود اما جلوی خودم راگرفتم,بابی خیالی گفتم:خوب؟!!
اشکان:حقیقتش من خیلی وقته دنبال یک دختر زیبا واصیل مثل شما برای همکاری درکاروهم زندگی.. میگشتم.
من:من چه کاری میتونم بکنم,تازه هنوز امسال دیپلم ناقص گرفتم,بعدشم درزندگی؟؟؟؟؟
اشکان:من یه جورایی شغلم بیزینس هستش وفک میکنم شما بتونید کمک خوبی باشید ومورد دوم هم منظورم همون خواستگاری بود🙈
انگاری یک کاسه ی اب یخ ریختند سرم,به تته پته افتادم وگفتم :میشه من را نزدیک ایستگاه مترو پیاده کنید؟؟
اشکان:دوست داشتم تا درمنزل برسونمتون ,اما اگر شما اینجوری راحتید ,چشم
میدونم الان غافلگیر شدید ,اگرامکانش هست شماره همراهتون را به من بدهید ,تاخودم ازتون خبربگیرم.
شماره را دادم اما نمیدونستم کار درستی کردم یانه...
پیاده شدم,چادرم راکشیدم جلو واز اشکان خدا حافظی کردم...
همینجورکه توفکر بودم به اتفاقات امروز میاندیشیدم سوارمترو شدم...
#ادامه دارد ...
#داستان
#عشق_رنگین
💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی