eitaa logo
مُشْــتي‌خٰاك🇵🇸
9 دنبال‌کننده
121 عکس
30 ویدیو
0 فایل
[ یٰاحَـیّ ] - خاکِ پایِ نوکرِ ابوتراب. شاخه‌کوچکی از نهالِ لشکرِمجاهدون[ @GORDAN313 ]
مشاهده در ایتا
دانلود
ولادتت مبارك آقایِ ادب :)))
کُلُ نَفْسٍ ذائِقَةٌ المَوت...
عُمری که صَرفِ عِشق نَگردد بطالَت اَست...
۱۱۸۹ سال پیش، میان خانهِ امام‌حسن‌عسکری، عِطرِ نرگس پیچید و بعدش صدای نوزادی که پابه‌دنیا گذاشت برای پخش‌کردن عدالت در هستی میانِ ظلماتِ ظُلم، دقیقا همان‌طور که عطرِ نرگس میانِ ظلماتِ شب پیچید... تولدت مبارك آقای مهربون :)))
مُشْــتي‌خٰاك🇵🇸
-
یادش بخیر... شهریور ۱۴۰۰ بود... نشستیم با رفقام کلی مداحی آماده کردیم برا اربعین... یکیشم گفتیم حفظ کنیم تو راه باهم بخونیم :) همه چیزو آماده کردیم... حتی پاسپورتامونم رفتیم و تمدید کردیم... یکی بهمون قول داده بوده اگه تا جمعه عکس پاسپورتامونو واسش بفرستیم میتونه برامون ویزا بگیره... همه فرستادن؛ ما موندیم، پاسپورتامون نرسیده بود... البته یکی دیگه هم نفرستاده بود...گفت هزینش زیاده..نمیتونیم! شنبه شد... پاس‌هامون رسید :))) نشد...گفته بودن دو دوز واکسن...ولی هنوز به مقطع سنی ما نرسیده بود... رفتن...چند نفر از کسایی که هرسال با هم میرفتیم واکسناشونو زده بودن رفتن... ما بودیم و چشمایی که مدام با اشک تَر می‌شد... یادتونه گفتم چند نفر بودن که اونام عکس پاس‌هاشونو نفرستاده بودن؟ رفتن لب‌مرز...تا رسیدن مرز باز شد...رفتن...دقیقا یکی دوروز قبل از اربعین... اون روزا رو دقیق یادمه... پنجم مهر شد و من نرسیدم به کربلا... من بودم و خاطرات سالای قبل... من بودم و مداحیام... من بودم و عکس بین‌الحرمین... من بودم و عکس جاده... من بودم و حسرت... من بودم و اشک... من بودم و آه... آهِ حسرت تو سینمه و میباره چشام به پای غمت...
مُشْــتي‌خٰاك🇵🇸
یادش بخیر... شهریور ۱۴۰۰ بود... نشستیم با رفقام کلی مداحی آماده کردیم برا اربعین... یکیشم گفتیم حفظ
اون سال خیلی سوختم... اما بهتر از حسین می‌شناسی؟ :) اربعین یک سال بعد، چشمم به گنبد زیباش منور شد... ضریحشو بغل زدم... باهاش حرف زدم...اینبار اما در شعاع ده متری ضریحش :))) - تاکہ‌پرسیدم‌زقَلبم‌عشق‌چیست درجوابم‌این‌چُنین‌گُفت‌وگریست لیلےومَجنون‌فقط‌افسانہ‌اند عشق‌دَر‌ْدَستِ‌حُسینِ‌بن‌علیست :))) -
مُشْــتي‌خٰاك🇵🇸
-
این نَخی از چادرِ مادر است..‌. همان چادری که هیچ گاه از سرش نیفتاد... همان چادری که پر از وصله بود... همان چادری که خاکی شد... همان چادری که پشت در سوخت..‌. همان چادری که‌‌... آه مادر...این فقط تاری از تار های چادرت است... تو دست نوازشت را بر سرم بِکِشی چه می‌شود؟...
[سیاهیِ شب بهترین موقع برای زدودن سیاهی از قلبه...]
هدایت شده از شٰائِق
هزار حاجت من مستجاب اگر گردد.. هزار مرتبه هر بار حاجتم نجف است
و اما؛ یک‌سال گذشت... وارد بهار چندم زندگی‌ات شدی؟ چندمین نوروز عمرت است؟ مهم نیست... شاید حساب از دستمان در رفته... آخر ما تاریخِ تولد میدانیم...روز و ماه و فصل حساب نمیکنیم :) اصلا مهم نیست عزیزم...سخت نگیر...سن عددی بیش نیست؛ اما... عُمرت... عُمرت، عُمرم... دارد میگذرد... نه..نه؛اصلا از فازِ غم خوشم نمی‌آید...عیدست؛ عیدت مبارک :)♥️ فقط...فقط یک لحظه حساب کن ببین این یک‌سالی که گذشت...۳۶۵ روزِعمرت چه باری داشت برایت؟ پیشرفت کردی؟ جلو رفتی؟ به اهدافت نزدیک تر شدی؟ بهتر از قبل شدی؟ عیدت بیشتر مبارک باشد :)💕 . راستی...از سال دویست و چند هجری‌قمری چند بهار گذشته؟ چند نوروز؟ به نظرت می‌شود سالی عید دیدنی خانه مولایمان برویم؟ (: آخ...آن عید چقدر شیرین است... چقدر مست حلاوت آن نوروز شویم... آن روز، واقعا نوروز است؛ مگر نه؟ (:
هدایت شده از جهاد علمی 🇵🇸🇮🇷
🕊 زینب کتاب میخواند تا با کمونیستها و مجاهدین خلق بحث کند... یکی دوبار هم کتک خورد.... او مجهز حرکت می کرد.... پ.ن: خودت را مجهز کن به سلاح علم😎 یک فروردین سالروز شهادت 🌿 @jahadelmi313
امیدوارم سال۱۴۰۲ براتون پر باشه از برکت، دلِ‌خوش، سلامتی، خیر و خوبی :) سالتون پر باشه از لحظه های نابِ نگاهِ خدا :))) - سال نو مبارک♥️ -
پشتِ شیشه‌اتوبوس نوشته بود: _خدایا ، دوستت داریم؛ دوستمان داشته باش... . خیلی دلم میخواست بروم و به شیشه راننده‌اتوبوس بزنم و بگویم: +خدا دوستت دارد؛ دوستش داشته باش(:
مُشْــتي‌خٰاك🇵🇸
-
- دنیا پُرِ شمعه... شمعِ‌زیبایی، شمعِ‌شهوت، شمعِ‌قدرت، شمع‌ِمال، شمعِ‌قدرت... ولی ما فقط همین یه بار رو می‌تونیم تو دنیا باشیم؛ فقط همین یه جفت بال رو داریم... داریم بین این شمع‌ها می‌چرخیم... بالاخره یه‌جا وای‌می‌سیم؛ بال‌هامون ذره‌ذره می‌سوزن و تمام...عمرمون تموم شد :)... اما... مهم اینه که اون شمعی که بال‌هامون رو فداش می‌کنیم...عمرمون،گرانمایه ترین سرمایمون رو پاش می‌ذاریم کدومه؟ ارزش داشت؟ کِیف کردیم از این سوختنِ در آتشِ‌عشق؟! آخ که اگر اون سوختن، پای عشقِ خدا و ولی‌خدا باشه سوختن لذت‌بخش ترین لذتِ‌دنیا میشه(: میشه: این چه شمعیست که جان‌ها همه پروانه اوست... مگه نه؟! کم نداشتیم از کسایی که عشقِ‌خدا از ذره‌ذره وجودشون می‌بارید... اصن نگاهشون می‌کردیا عشق می‌بارید از چشماشون(: شهدا سنگ نشانند که ره گم نشود... یا بهتر بگم، رسمِ عاشقی گُم نشه... قشنگ عاشقی کردن... چراغ های روی زمین یا شاید ستاره های توی آسمون(: مهم اینه که راه رو روشن کردن برای‌ما... ما اصحاب‌آخرالزمان! راستی آخرالزمان است... چه کردیم برای آخر نشدن؛ از کسی شنیدم میگفت: سخت است ولی آخرالزمان همانی که نیمه‌شعبان شربت پخش میکرد مقابل آقا می‌ایستد...(: آری طنز تلخیست...او که هیچ بعضی علما هم روبروی ماهِ عالم می‌ایستند... اما... شهدا... ستاره های آسمان، رهنمای ما زمینیان...ما گرفتارانِ خاک... همراه مولا هستند، یاور امامِ زمانشان... و اما من، تو؛ ما... اگر بخواهیم یارش باشیم؛ واقعا بخواهیم ها... عمیقِ عمیق...از همانجا که نامش تهِ تهِ تهِ قلب است... از همانجا بخواهیم راه را نشانمان میدهند(: البته راه دشوار و است و پر دردسر و البته بسیاااار شیرین...راه حق است دیگر :) . خدایا... ای پناهِ بی پناهان؛ و ای رفیقِ کسی که رفیقی ندارد... اهدنا الصراط المستقیم به حق محمد و خاندانش؛ یا مجیب الدعوة المضطرین(:
- ... از عمقِ‌جان به تو آری گفتیم؛ این آری را با هیچ چیزی عوض نمیکنیم(: آقایِ عزیزِ :)
+اَجِرنا مِنَ النارِ یا مُجیر یعنی ای که پناه‌دهنده کُل عالَمی، از آتشِ سوزان جهنم پیش خودت پناهم بده؛ بغلم کن ای پناه‌دهنده :)♥️
- تو رسیدی و علی طَعمِ پدر بودن را و نَبی صاحبِ فرزندِ پسر بودن را فاطمه مادرِ یک قرصِ‌قمر بودن را و خُدا خالقِ خورشیدِ دگر بودن را حِس‌نمودند و به یُمن قَدَمت باران‌شد با کریمِ دوجهان کارِ گدا آسان‌شد :) - ♥️🌱