eitaa logo
المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
5.9هزار دنبال‌کننده
415 عکس
242 ویدیو
37 فایل
🚩 اَلسَّلَامُ عَلَيكَ يَا صَاحِبَ المُصِيبَةِ الرَّاتِبَةِ 🚩 📎 پایگاه علمی - پژوهشی #مقتل و #مقتل_شناسی 📎 اِحیاء تراث شیعی و نسخ خطی 📌 ارتباط با ادمین: 🆔 @mosibatoratebah_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
| امیرالمومنین صلوات‌الله علیه ⚜ 🔅 قالَ اَمیرُالمُوْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ اَبیطالب عَلَيْهِ‌السَّلامُ: 🔅 أَنَا صَاحِبُ الْجَنَّهًِْ وَ النَّارِ أُسْکِنُ أَهْلَ الْجَنَّهًِْ الْجَنَّهًَْ وَ أُسْکِنُ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ 🔅 من صاحب اختیار بهشت و جهنم می‌باشم، بهشتیان را در بهشت ساکن می‌کنم و جهنمیان را به دوزخ می‌فرستم! 📔 بحارالأنوار، جلد ۵۳، صفحه ۴۸ 🆔 @mosibatoratebah 🏷
| امیرالمومنین صلوات‌الله علیه ⚜ 🔅 قالَ اَمیرُالمُوْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ اَبیطالب عَلَيْهِ‌السَّلامُ: 🔅 كُنْتُ وَصِيّاً وَ آدَمُ بَيْنَ الْمَاءِ وَ الطِين 🔅 من وصي بودم، در حالی كه آدم علیه‌السلام در بين آب و گِل بود! 📔 عوالي‌اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، جلد ٤، صفحه ١٢٤ 🆔 @mosibatoratebah 🏷
🌹 | علیه‌السلام 🌹 🔅 حضرت رضا صلوات‌الله علیه: 🔅 خداوند مولودی نصیب من ساخته است که همانند موسی بن عمران، شکافنده‌ٔ دریاهاست و همانند عیسی بن مریم است که مادرش مقدس است و پاک و مطهر آفریده شده است! 🔅 و حضرت رضا سلام‌الله‌ علیه تمام آن شب را با طفل در گهواره کفتگو می‌کردند. 📕 بحارالانوار، جلد ۵۰، صفحه ۱۵ 🆔 @mosibatoratebah 🏷
🌹 | علیه‌السلام 🌹 🔅 ابو يحياى صنعانی از حضرت رضا صلوات‌الله علیه نقل می‌کند که آن حضرت درباره امام جواد علیه‌السلام فرمودند: 🔅 اين مولودى است كه براى شيعيان ما، با بركت‌تر از او زاده نشده است! 📕 الارشاد، شیخ مفید، صفحه ۳۱۹ 🆔 @mosibatoratebah 🏷
| امیرالمومنین صلوات‌الله علیه ⚜ 🔅 قالَ اَمیرُالمُوْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ اَبیطالب عَلَيْهِ‌السَّلامُ: 🔅 لَوْلَانَا مَا وُحِدَ الله بِنَا وُحِدَ الله 🔅 اگرما نبودیم، توحیدی در عالم نبود، همانا بوسیله ما توحید در عالم پیدا و شناخته شد. 📔 البرهان، جلد ۴، صفحه ۲۹۴ 🆔 @mosibatoratebah 🏷
| امیرالمومنین صلوات‌الله علیه ⚜ 🔅 قال رَسُولُ‌اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه: 🔅 والَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ عَبْدٍ حَسَنَةً حَتَّى يَسْأَلَهُ عَنْ حُبِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ‌‌السَّلام   🔅 قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، هیچ حسنه‌ای از کسی قبول نمی‌شود، جز اینکه درباره دوستی علیه‌السلام از او سؤال کنند! 📔 البرهان، جلد ۵، صفحه ۷۷۳ 🆔 @mosibatoratebah 🏷
| امیرالمومنین صلوات‌الله علیه ⚜ 🔅 حضرت امیرالمومنین صلوات‌الله علیه: 🔅 أَنَا الَّذِي تَزُورُهُ مَلَائِكَةُ السَّمَاوَاتِ أَنَا لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ أَنَا يَدُ اللَّهِ الْقَوِيُّ أَنَا وَجْهُ اللَّهِ تَعَالَى فِي السَّمَاوَاتِ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ الظَّاهِرُ...   🔅 من کسی هستم که فرشتگان آسمان‌ها او را می‌کنند. من زبان گویای خداوند هستم. من خدای متعال بر آفریده‌هایش هستم. من دست قدرتمند خدا هستم. من در آسمان‌ها هستم. من ظاهر هستم. 📔 فضائل، ابن‌شاذان، صفحه ۸۴ 🆔 @mosibatoratebah 🏷
🥀 | کبری سلام‌الله علیها 🥀 ستم ندیده کسی در جهان، مقابل زینب نسوخت هیچ دلی در جهان، چنان دل زینب نگشت شاد، دلش از غم زمانه، زمانی ز آب غم بسرشتند، گوییا گِل زینب فغان و آه از آن دم! که خصم دون به لب شط بُرید سر ز قفای مقابل زینب فتاده دید چو در خاک، سرو قامت اکبر قرار و صبر و تحمّل، برون شد از دل زینب میان لشگر اعدا به راه شام نبودی به غیر معجر نیلی، به چهره، حایل زینب به گِرد ناقه‌ی او، کوفیان به عشرت و امّا سر حسین به سنان، پیش روی محمل زینب نه آب بود و نه نانی، نه شمعی و نه چراغی چو گشت کنج مقام و منزل زینب چگونه شرح غمش را رقم کند، ید «جودی»؟ که جز خدا نه کس آگه، ز درد و مشکل زینب ▫️ جودی خراسانی 🆔 @mosibatoratebah 🏷
🩸 أ اَنتَ أخي..؟! 🩸 ▫️ 🥀 إنَّ زينبَ لَمَّا عَلِمَتْ بِالْوَقْعَةِ، خَرَّتْ مَغشِيّاً عَلَيْها 🥀 هنگامی که کار از کار گذشت، زینب کبری علیهاالسلام در بین خیمه از هوش رفت... 🥀 فَلَمّا أفَاقَتْ مِنْ غَشْيَتِها رَكَضَتْ نَحْوَ الْمَعرِكَةِ 🥀 وقتی‌ به هوش آمد، شکسته حال به سمت گودال قتلگاه شروع به دویدن کرد... 🥀 و هِيَ تارَةً تَعثُرُ بِأذْيالِها، وَ تارَةً تَسْقُطُ عَلىٰ وَجهِها، مِنْ عَظَمِ دَهْشَتِها، حَتّىٰ انْتَهَتْ إلىٰ الْمَعرِكَةِ 🥀 گاهی چادر زیر پایش گیر می‌کرد و به زمین می‌خورد و گاهی از شدت مصیبت با صورت به زمین می‌افتاد تا اینکه به و مقدس رسید. 🥀 فَجَعَلَتْ تَنظُرُ يَمينَاً و شِمالَاً، فَرَأَتْ أخاهَا الْحُسينِ عليه السّلامُ عَلىٰ وَجهِ الْأَرضِ 🥀 در بین گودال گشت و گشت تا اینکه در آخر، جسدی شبیه برادرش را دید که بر روی خاک افتاده بود. 🥀 و الدَّمُ يَسيلُ مِنْ جِراحاتِهِ كَالْميزابِ، فَطَرَحَتْ نَفسَها عَلىٰ جَسَدِهِ الشَّريفِ، وَ جَعَلَتْ تَقولُ: 🥀 مثل ناودان از جراحات آن بدن جاری بود، زینب کبری علیهاالسلام خود را بر روی آن پیکر قطعه قطعه انداخت. 🥀 تشخیص و باورش سخت بود که پیکر برادرش علیه‌السلام را اینگونه ببیند، لذا ناله‌اش به فریاد بلند شد و گفت: 🥀 أ أنتَ الْحسينُ أخي؟! أ أنتَ أبنُ اُمّي؟! 🥀 تو حسین برادر منی؟! تو پسر مادر منی؟! 🥀 أ أنتَ نورُ بَصَري؟! أ أنتَ مُهجَةُ قلبي؟! 🥀 تو همان نور چشم منی؟! تو همان پاره قلب منی؟! 🥀 أ أنتَ حُمانا؟ أ أنتَ رَجانا؟ أ أنتَ كَهفُنا؟ أ أنتَ عِمادُنا؟! 🥀 تو همان حامی‌ما، امید ما، پناه و تکیه‌گاه مایی؟! 🥀 أ أنتَ ابنُ محمّدِ الْمُصطَفَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ عليِّ الْمُرتَضَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ فاطِمَةَ الزَّهرَاءِ؟! 🥀 تو پسر محمد مصطفایی؟ تو پسر علی مرتضایی؟ تو پسر فاطمه زهرایی؟! 📕 معالی‌السبطین، جلد ۲، صفحه ۳۹ 🆔 @mosibatoratebah 🏷
🥀 | سلام‌الله علیها 🥀 یاد هر گه کنم از زینب و سوز جگرش کشم آهی که فتد در دل گردون، شررش کام نادیده ز ایّام که در اوّل عمر سوخت از داغِ غمِ مادر و جدّ و پدرش بود در ماتم جدّ و پدر و مادر خویش که شد از بهر حسن، معجر نیلی به سرش پاره‌های جگر ‌زار حسن را در طشت چون نظر کرد ز غم، پاره شد از غم، جگرش چشم او بود هنوز از غم دوران، خونین که سوی کوفه کشانید، قضا و قدرش خیمه‌اش گشت به پا، چون به لب شطّ فرات جاری آمد شط دیگر ز دو چشمان ترش چاک زد پیرهن و خاک به سر کرد، چو دید بی‌‌سر افتاده تن پاک دو نورس‌ پسرش شش برادر به یکی روز همه بی‌‌سر دید که ز بار غم هر یک، چو کمان شد، کمرش اکبر و قاسم و عبّاس و حسین کشته و شد خولی و حرمله و شمر و سنان، هم‌سفرش روزِ وارد شدن شام، شب از گریه نخفت بس که بارید به سر، سنگ ز هر بام و درش «جودیا»! اشک تو و آه تو، بی‌حاصل نیست این نهالی است که در حشر، بیابی ثمرش ▫️ جودی خراسانی 🆔 @mosibatoratebah 🏷
🔻 آخرین دیدار 🔻 🥀 هنگامه از علیاءمخدره زينب کبری سلام‌الله علیها، بدن پاره پاره برادر را در آغوش گرفت و دهان بر حلقوم بريده برادر نهاد و بوسيد و فرمود: 🥀 یا اخى؛ لو خُيّرتُ بين الرّحيل و المقام عندك لاخترتُ المقام عندك و لو ان السباع تاكلُ مِن لحمى 🥀 اى برادر؛ همانا اگر مرا بين سكونت در كنار تو و رفتن به سوى مدينه، مخيّر نمایند، سكونت در کنار تو را بر مى‌گزینم، اگر چه درندگان صحرا مرا به قتل برسانند... 📕 معالی السبطین، جلد ٢، صفحه ۵۴ 🆔 @mosibatoratebah 🏷
🔻 قیامتِ عُلیاءمخدره در کوفه 🔻 🥀 از حذام بن ستیر اسدی روایت شده است که چون علی بن الحسین علیهما‌السلام را با زنان از کربلا آوردند، زنان اهل کوفه را دیدند زاری کنان و گریبان چاک، و مردان هم با آن‌ها می‌گریستند، زین‌العابدین علیه‌السلام بیمار بود و از بیماری ناتوان به آواز ضعیف آهسته گفت: اینان بر ما گریه می‌کنند، پس ما را چه کسی کشت؟! 🥀 آن گاه زینب دختر علی بن ابی‌طالب سوی مردم اشارت کرد که خاموش باشید، پس دَم‌ها فروبسته شد و زنگ و در از بانگ و نوا بایستاد. 🥀 حذام اسدی گفت: زنی پرده نشین ندیدم هرگز گویاتر از وی، گویی بر زبان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام سخن می‌راند، پس خدای را ستایش کرد و درود بر رسول او فرستاد و گفت: 🥀 ای مردم کوفه، ای گروه دغا و دغل و بی‌حمیت، اشکتان خشک نشود و ناله‌تان آرام نگیرد، مَثل شما مثل آن زن است که رشته خود را پس از محکم یافتن و ریستن باز تار تار می‌کرد و سوگندهاتان را دست آویز فساد کرده‌اید، چه دارید مگر لاف زدن و نازش و دشمنی و دروغ و مانند کنیزان چاپلوسی نمودن و چون دشمنان سخن‌چینی کردن یا چون سبزه بر پهن روییده‌اند و گچ روی قبر، که باطن ان اندوه است (ظاهر زیبا به آرایش و در باطن گندیده) برای خود بد توشه‌ای پیش فرستادید، که خدای را بر شما به خشم آورد و در عذاب جاودان ماندید، بسیار بگریید و اندک بخندید، که عار آن شما را گرفت و ننگ آن بر شما آمد، ننگی که هرگز از خویشتن نتوانید شست و چگونه از خود بشویید این ننگ را که فرزند خاتم انبیاء و معدن رسالت و سید جوانان اهل بهشت را کشتید آن که در جنگ سنگر شما و پناه حرب و دسته شما بود، و در صلح موجب آرامش دل شما و مرهم نه زخم شما و در سختی ها التجاهی شما بد و در محاربات مرجع شما او بود، بد است آنچه پیش فرستادید برای خویش و بد است آن بار گناهی که بر دوش خود گرفتید برای روز رستاخیز خود. نابودی باد شما را نابودی، و سرنگونی باد سرنگونی، کوشش شما به نومیدی انجامید و دست ها بریده شد و خشم پروردگار را برای خود خریدید و خواری و بیچارگی شما را حتم شد. 🥀 می‌دانید چه جگری از رسول‌خدا شکافتید و چه پیمانی شکستید و چه پرده‌گی او را از پرده بیرون کشیدید و چه حرمتی از وی بدریدید و چه خونی ریختید کاری شگفت آورید که نزدیک است از هول آن آسمان‌ها بترکند و زمین بشکافند و کوه ها بپاشند و از هم بریزند مصیبتی است دشوار و بزرگ و بد و کج و پیچیده و شوم که راه چاره در آن بسته در عظمت به پری زمین و آسمان است آیا شگفت آورید اگر آسمان خون ببارد، و لعذاب الاخرة اخزی و هم لا ینصرون پس تاخیر و مهلت شما را چیره نکند که خدای تعالی از شتاب و عجله منزه است و از فوت خونی نمی ترسد و او در کمین گاه ما و شما است آن گاه این اشعار از انشای خود فرمود که معنی این است: 🥀 چه خواهید گفت هنگامی که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم با شما گوید: این چه کاری است که کردید شما که آخرین امت هستید، به خانواده و فرزندان و عزیزان من بعضی اسیرند و بعضی آغشته به خون، پاداش من که نیکخواه شما بودم این نبود، که با خویشان من پس از من بدی کنید، من می ترسم عذابی بر شما نازل شود مانند آن عذاب که قوم ارم را هلاک کرد. 🥀 پس از آن ها روی بگردانید. 🥀 حذلم گفت: مردم را حیران دیدم و دستها به دندان می‌گزیدند پیرمردی در کنار من بود می‌گریست و ریشش از اشک تر شده بود و دست سوی آسمان برداشته می گفت پدر و مادرم فدای ایشان، سالخوردگان ایشان بهترین سالخوردگانند و خردسالان آن‌ها بهترین خردسالان و زنان ایشان بهترین زنان و نسل آن ها والاتر از همه و فضل آن ها بالاتر. 🥀 پس علی بن الحسین علیهماالسلام فرمود: ای عمه آرام باش، باقی ماندگان را باید از گذشتگان عبرت گیرند و تو به حمدالله ناخوانده، دانایی و نیاموخته، خردمند، آن‌گاه آن حضرت از مرکب فرود آمد و چادری زدند او زنان را فرود آورد و داخل چادر شد... 📕 دمع‌السجوم، فصل هفتم ▫️ ▫️ ▫️ سلام‌الله علیها 🆔 @mosibatoratebah 🏷
| امیرالمومنین صلوات‌الله علیه ⚜ 🌹 به دوستی نبّی و علي اساس نهاد 🌹 جهان و هر چه در او هست خالق دادار ▫️ 🔅 قال رَسُولُ‌اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه: 🔅 أَلَا إِنَّ جَبْرَئِيل أَتَانِي فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ رَبُّكَ يَأمُرُكَ بِحُبِ عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ يَأمُرُكَ بِوَلَايتِهِ.   🔅 بدانید جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمد (ص) خداوند امر می‌کند شما را به محبت بن ابی‌طالب صلوات‌الله علیه و امر می‌کند شما را به ولایت او... 📔 بحارالأنوار، جلد ۳۹، صفحه ۲۷۳ 🆔 @mosibatoratebah 🏷
| امیرالمومنین صلوات‌الله علیه ⚜ 🌹 جآن فدآیِ کلآمِ دِلجویَتـ... 🔅 حضرت امیرالمومنین صلوات‌الله علیه: 🔅 مَنْ أَحَبَّنِي وَجَدَنِي عِنْدَ مَمَاتِهِ بِحَيْثُ يُحِبُّ، وَ مَنْ أَبْغَضَنِي وَجَدَنِي عِنْدَ مَمَاتِهِ بِحَيْثُ يَكْرَهُ.   🔅 هر كس مرا دوست بدارد، مرا به هنگام مرگ مى‌بيند، به گونه‌اى كه مرا مى‌داشت. و هر كس مرا دشمن دارد، مرا به هنگام مرگ مى‌بيند، آنچنان كه ناگوار و نفرت داشت. 📔 بحارالأنوار، جلد ۶، صفحه ۱۸۸ 🆔 @mosibatoratebah 🏷
| امیرالمومنین صلوات‌الله علیه ⚜ 🔅 رسول‌خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم درباره قول خداوند متعال که می‌فرماید: فِي قَوْلِهِ تَعَالَى وَ کُلَّ شَیءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ - چنین می‌فرمایند: 🔅 اَمیرُالمُوْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ اَبیطالب علیه السلام إِنَّهُ الْإِمَامُ الَّذِی أَحْصَى اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِیهِ عِلْمَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ.   🔅 امام مبین، امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه‌السلام است. و او است امامى که خداوند متعال علم همه چیز را در او احصاء فرموده است. 📔 معاني‌الاخبار، صفحه ۲۲۵ 🆔 @mosibatoratebah 🏷
🩸 | سلام‌الله علیها 🩸 🥀 و گفته‌اند که دو دختر صغیره، یکی از حضرت و یکی از حضرت علیهماالسلام از دیدن بدن غرقه به خون آن حضرت از دنیا رفتند، و شرح آن را چنین ذکر می‌کنند... 🥀 وقتی که خیمه‌ها را زدند، بیست و سه طفل کوچک از خیمه‌ها بیرون آمدند و از شدت تشنگی و خوف می‌لرزیدند. 🥀 یکی از بزرگان لشکر به عمرسعد گفت: ايها الامیر! اگر خیال داری اینها را نزد یزید ببری، یک نفرشان زنده به شام نمی‌رسد، بگو اینها را آب بدهند که از بی‌آبی دارند هلاک می‌شوند... 🥀 عمرسعد گفت: بروید ایشان را آب دهید. 🥀 سقاها مشک‌ها را پر از آب کردند و آوردند پیش عیالات علیه‌السلام. 🥀 اول، جام آبی به سلام‌الله علیها دادند که از همه کوچکتر بود. او آب را گرفت و پیش از نوشیدن، روانه شد. 🥀 گفتند: کجا میروی؟! 🥀 گفت: پدرم وقتی که میدان رفت، لب‌هایش تشنه بود، می‌خواهم این آب را به او بدهم..! 📕 تحفةالحسینیة، فاضل بسطامی 🆔 @mosibatoratebah 🏷
🩸 | علیه‌السلام 🩸 🥀 علی بن سُوَید، از یاران خاص امام کاظم صلوات‌الله‌ علیه می‌گوید: 🥀 پولی به نگهبانان زندان دادم و شب هنگام به حضور حضرت علیهماالسلام رسیدم و آن حضرت از من سوال نمودند که برای چه به اینجا آمده‌ای؟! 🥀 عرضه داشتم: دلتنگی مرا نزد شما آورده است! سپس گفتم: ای‌آقای من! سینه‌های‌مان به تنگ آمده است، زمان فرج و گشایش و رهایی شما از این زندان، چه وقت فرا می‌رسد؟! 🥀 آن حضرت نگاهی به من نموده و فرمودند: اَلْفَرَجُ قَريبٌ يَابنَ سُوَيد! يَومَ الْجُمُعةِ ضُحىً عَلَى الْجِسرِ بِبَغدادٍ... 🥀 فرج نزدیک است ای پسر سوید؛ روز جمعه به هنگام برآمدن آفتاب، بر روی پل بغداد... 🥀 علی ابن سُوَید گوید: از این کلام امام علیه‌السلام، نزدیک بود از خوشحالی پرواز کنم؛ پس از محضر آن حضرت خارج شده و به دوستانمان گفتم: مژده دهید که امام به زودی از زندان خارج می‌شوند. 🥀 روز جمعه فرا رسید و به وقت برآمدن آفتاب، بر روی پل بغداد جمع شدیم... 🥀 و إذًا بِجِنازةٍ يَحمِلُها أربَعةٌ مِنَ السَجّانين علىٰ دَرفةِ بابٍ لا نَعشٍ! ثلاثٌ مِنَ الْخَلفْ و واحدٌ مِنْ جَهَةِ الرأسِ 🥀 ناگاه دیدیم چهار زندان‌بان، جنازه‌ای را بر روی یک تخته در، گذاشته و می‌آوردند؛ سه نفر عقب، و یک نفر جلوی جنازه را گرفته‌اند. 🥀 از آنجا که غل و زنجیرهای زیادی بر دست و پای آن میّت بود، سه نفر عقب آن تختهٔ در را گرفته و تنها یک نفر جلوی آن را گرفته بود، به روی پُل که رسیدند، او را بر زمین نهادند و صورتش را باز کردند. علی بن سُوید گوید: من پیش رفتم تا آن میت را نگاه کنم... 🥀 و إذًا بِهِ سَيّدي و مَولاي مُوسَى بنِ جعفر عليه‌السلام ! فَلَطَمتُ وَجهي و صِحتُ: وا إماماه… وا سيّداه… 🥀 ناگهان مولا و سروَرم علیهماالسلام را دیدم! پس سیلی به صورتم زدم و فریاد می‌زدم: وا إماماه… وا سيّداه… 📕‌ المجالس المعصومیه، صفحه ۲۵۲ 🆔 @mosibatoratebah 🏷
🩸 | صلوات‌الله علیه 🩸 🥀 دعای جانسوز حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام در زندان هارون ملعون: 🥀 یَا سَیِّدِی نَجِّنِی مِنْ حَبْسِ هَارُونَ وَ خَلِّصْنِی مِنْ یَدِهِ یَا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِنْ بَیْنِ رَمْلٍ وَ طِینٍ وَ مَاءٍ وَ یَا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ الْوَلَدِ مِنْ بَیْنِ مَشِیمَةٍ وَ رَحِمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ النَّارِ مِنْ بَیْنِ الْحَدِیدِ وَ الْحَجَرِ وَ یَا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنْ بَیْنِ الْأَحْشَاءِ وَ الْأَمْعَاءِ خَلِّصْنِی مِنْ یَدَیْ هَارُون» 🥀 ای مولای من! مرا از زندان هارون و از دست او نجات عنایت فرما. ای آزاد کنندهٔ (رویاننده) درخت از بین خاک و آب. و ای آزاد کنندهٔ (جاری کننده) شیر از بین سرگین و خون و ای آزاد کنندهٔ (به دنیا آورنده) فرزند از بین رحم و ای آزاد کنندهٔ آتش از بین آهن و سنگ و ای آزاد کنندهٔ روح از بین احشاء و اعضای بدن! مرا از دست هارون نجات عنایت فرما! 📕 بحارالأنوار، جلد ۴۸ صفحه ۲۲۰ 🆔 @mosibatoratebah 🏷
🩸 | علیه‌السلام 🩸 🥀 هنگامی که حضرت موسی بن جعفر علیه‌السّلام در زندان سندی بن شاهک به شهادت رسیدند، فَحُمِلَ عَلَی نَعْشٍ وَ نُودِیَ عَلَیْهِ هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَةِ فَاعْرِفُوهُ 🥀 بدن مطهر آن حضرت را روی تختی گذاشته و می‌بردند و می‌گفتند: این امام رافضی هاست؛ بیائید و او را ببینید... 🥀 فَلَمَّا أُتِیَ بِهِ مَجْلِسَ الشُّرْطَةِ أَقَامَ أَرْبَعَةَ نَفَرٍ فَنَادَوْا أَلَا مَنْ أَرَادَ أَنْ یَرَی الْخَبِیثَ بْنَ الْخَبِیثِ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ فَلْیَخْرُجْ 🥀 وقتی بدن ایشان را به مجلس شُرطه‌ها آوردند، سندی بن شاهک چهار نفر را گماشت تا (العیاذ بالله) فریاد بزنند: آگاه باشید که هر که می‌خواهد آن ...................... یعنی موسی بن جعفر علیهماالسلام را ببیند، از خانه‌اش بیرون بیاید. 🥀 سلیمان بن أبی‌جعفر از قصر خود که در حاشیه شطّ بود، بیرون آمد و صدای فریاد و همهمه شنید؛ به فرزندان و غلامان خود گفت: چه خبر است؟! 🥀 گفتند: سندی بن شاهک است که بدن آقا موسی بن جعفر علیهماالسلام را بر تختی گذاشته و ندا می‌دهد. 🥀 به فرزندان و غلامانش گفت: بروید و با کمک غلامان خود بدن ایشان را از دست آن‌ها بیرون بیاورید. اگر مانع شما شدند، آن‌ها را کتک بزنید و پرچم‌های سیاه آن‌ها را پاره کنید. آنان آمدند و هرگونه که بود بدن مبارک را از آن نانجیبان گرفتند و چند نفر را گماشتند که فریاد بزنند: 🥀 أَلَا مَنْ أَرَادَ الطَّیِّبَ بْنَ الطَّیِّبِ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ فَلْیَخْرُجْ 🥀 آگاه باشید که هر که می‌خواهد آن پاک نهاد پاک نهادزاده، یعنی آقا موسی بن جعفر علیهماالسلام را ببیند، از خانه‌اش بیرون بیاید. 📕 عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، جلد ١ صفحه ٩٩ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🩸 🩸 علیه‌السلام 🩸 🥀 و در روایت است که امام حسین علیه‌السّلام، در شبانگاه بیست و هشتم رجب و به نقلی دیگر سوم شعبان سال شصت هجری، در حالی که این آیه را قرائت می‌فرمود: «فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین؛ به همراه هشتاد و دو نفر از اهل‌بیت و یارانش از مدینه خارج شد. 🥀 در این سفر به جز محمد بن حنفیه که به نقل فتوح و خوارزمی، به دستور امام در مدینه ماند، بیشتر خویشاوندان حضرت، با ایشان همراه شدند. 🥀 امام حسین علیه‌السّلام به محمد حنفیه فرمود: برادرم! تو در مدینه بمان و از جانب من مراقب آن باش و چیزی را از من پنهان مدار. 🥀 آنگاه با محمد حنفیه وداع نمود، برای او وصیت‌نامه‌ای نوشت و آن را پیچید و به او سپرد که به قول بعضی، قسمتی از آن چنین است: 🥀 بسم‌الله الرحمن الرحیم. گویی دنیا پیوسته نبوده، و انگار آخرت پیوسته بوده است... 🥀 علاوه بر بنی‌هاشم، بیست و یک نفر از یاران امام حسین علیه‌السّلام نیز با ایشان در این سفر همراه شده بودند. 🥀 آن حضرت با همراهانش از مدینه خارج شد و راه اصلی مکه را پیش گرفت. 📕 الارشاد، جلد ۲، صفحه ۳۴ 📕 تاریخ الامم و الملوک، جلد ۳، صفحه ۳۴۱ 📕 الفتوح، صفحه ۲۱ 📕 مقتل خوارزمی، جلد ۱، صفحه ۱۸۰ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🩸 🩸 🩸 علیه‌السلام 🩸 علیه‌السلام 🥀‍ اول شعبان‌المعظم، ولادت حضرت عبدالله الاکبر علیه‌السلام فرزند امام حسن مجتبی علیه‌السلام 🥀 چنانچه در بین اولاد امام حسن علیه‌السلام بیش از دو فرزند بنام نقل شده است، پس شاید اقوال نقل شده هر کدام نسبت به یکی از این بزرگواران است، در بیستم ماه ربیع الاول طبق شواهدی ولادت علیه‌السلام شهید یازده ساله کربلا است. 🥀 همچنین طبق نظر یکی از علمای شیعه در زمان شاه عباس صفوی، مرحوم سید احمد بن زین العابدین علوی عاملی متوفی ۱۰۶۰ هجری قمری که داماد و پسر خاله میرداماد نیز بوده است، ولادت عبدالله بن الحسن علیه‌السلام در غره ماه شعبان بیان شده است. 🥀 علیه‌السلام امام حسن مجتبی علیه‌السلام و بزرگوارشان دختر سلیل بن عبدالله بوده است. 🥀 علامه مجلسی در بحارالانوار و جلاءالعیون بعد از حضرت قاسم بن الحسن (علیه‌السلام) می‌نویسد: 🥀 پس علیه‌السلام امام حسن علیه‌السلام قدم در معرکه نهاد و فرمود: 🥀 گر ندانیدم، منم فرزند حیدر (علیه‌السلام)، شیر بیشه هستم و ضرغام نر، بهر دشمن ریشه کن چون باد صرصر 🥀 پس به میدان رفته و به دشمن حمله‌ور شد و به تیغ آبدار چهارده نفر یا تعداد بیشتری از آن کافران غدّار را به درک اسفل نار فرستاد، و بعد از مقاتله بسیار، هانی بن ثبیت حضرمی لعنت‌الله‌ علیه بر او ضربتی زد، و به رسید و به پدر و جد بزرگوار خود ملحق گردید. 🥀 به روایت علیه‌السلام، حرملة بن کاهل ملعون، (علیه‌السلام) را به رسانید، از این عبارات معلوم است که شاید هر دو نفر در قتل حضرت عبدالله‌ الاکبر علیه‌السلام نقش داشته و در شهادتش مؤثر بودند. 📕 بحارالانوار، جلد ۴۵ صفحه ۳۶ 📕 جلاءالعیون، صفحه ۵۶۹ 📕 مناقب ابن شهرآشوب، جلد ۴ صفحه ۱۰۶ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🩸 علیه‌السلام 🩸‌ 🥀 عن زرارة عن ابی‌عبداللّه الصادق علیه‌السلام فی ذِکرِ بُکاءِ الاِمامِ زَینِ‌العابِدینَ علیه‌السلام: کانَ جَدّی اذا ذَکَرَهُ بَکی حَتّی تَملَاَ عَیناهُ لِحیَتَهُ، وحَتّی یَبکِیَ لِبُکائِهِ رَحمَةً لَهُ مَن رَآهُ. 🥀 امام صادق علیه‌السلام: 🥀 هرگاه جدم امام سجاد علیه‌السلام به یاد امام حسین علیه‌السّلام می‌افتاد، می‌گریست، تا این که اشک، چشمان و محاسنش را خیس می‌کرد، تا جایی که هر کس ایشان را می‌دید، از سرِ ترحّم، به گریه او می‌گریست. 📕 دانشنامه امام حسین علیه‌السلام، جلد ۱۰ صفحه ۹۴ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🩸 علیه‌السلام 🩸 علیه‌السلام 🩸 🥀 شیخ جعفر شوشتری می‌فرماید: 🥀 امام حسین صلوات‌الله علیه در مصیبت علی‌اکبر علیه‌السلام سه بار به حال اشراف به موت رسید. 🥀 اول: وقتی دید فرزندش آمادۀ رفتن به میدان شده است. 🥀 دوم: وقتی برگشت و از حضرت طلب آب کرد، پس او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه که نمی­‌توانست آب برای او آماده کند، حالت احتضار به او دست داد. 🥀 سوم: هنگامی که علی‌اکبر علیه‌السلام از اسب افتاد و پدر را صدا زد، که سکینه سلام‌الله علیها می­‌گوید: 🥀 لَمّا سَمِعَ أبی صوتاً وَلَدِه نَظَرتُ إلَیه فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر وَ جَعَلَ یَنظُرُ الأطرافَ الخِیمَة. 🥀 وقتی صدای علی‌اکبر علیه‌السلام بلند شد، من پدر را نگاه کردم، دیدم مشرف به مرگ شده است. دو چشمش مثل آدم محتضر می‌گردد و اطراف خیمه را نگاه می کند، و نزدیک است روح از بدنش برود... 📕 کتاب شریف خصائص‌الحسینیه 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🩸 علیه‌السلام 🩸 علیه‌السلام 🩸 🥀 لَما تَوَجَه إلى الحرب إجتَمَعَتِ النِّسَاءُ حُولَهُ كَالحَلَقَه، إرحم غُربَتَنَا، وَ لا تَستَعجل إلى القِتالَ فَإِنَّهُ لَيسَ لَنَا طَاقَةً فِى فِراقِكَ، وَمَنْعَتَهُ مِنَ العَزِيمَة، تَغَيَّرَ حالُ الحُسَينِ بِحَيثُ أَشرَفَ عَلَى المَوتِ، وَصَاحَ بِنِسَائِهِ وَعَيالِهِ: دَعَنْهِ فَإِنَّهُ مَمسوس في الله وَمَقتول في سَبيل الله 🥀 هنگامی که شاهزاده علی اکبر علیہ السلام متوجه میدان شد، زنان حرم دورش را گرفتند و به او گفتند: 🥀 به غربت ما رحم کن و برای جنگیدن عجله نکن که ما طاقت فراق تو را نداریم، پس لباس او را گرفتند و نمی گذاشتند تا برود در این هنگام، حال امام حسین صلوات الله علیه تغییر کرد به طوری که مشرف به مرگ شد. 🥀 پس به صدای بلند فرمود: رهایش کنید او ممسوس در ذات خدا و مقتول در راه اوست. 📕 الدمعة الساكبة فى احوال النبي و العترة الطاهرة، علامہ محمد باقر دهدشتی بهبهانی 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🩸 علیه‌السلام 🩸 علیه‌السلام 🩸 🥀 علی‌اکبر علیه‌السلام در صورت و سیرت شبیه جناب پیغمبر صلى‌الله علیه و آله و سلم بود و در شجاعت و شوکت مانند حضرت امیرالمومنین حیدر کرار علیه‌السلام بود و در سخاوت و فتوّت نظیر امام حسن مجتبی علیه‌السلام بود. 🥀 پس مردم مدینه چون به یاد می‌آوردند رسول مختار صلی‌الله علیه و آله و سلم را و شوق‌مند او می‌شدند، به زیارت علی‌اکبر علیه‌السلام می‌آمدند. 📜 نجاةالخافِقَین، نسخهٔ خطی، ملا محمد بن محمد تقی قائنی، صفحه ۱۲۱ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🩸 علیه‌السلام 🩸 علیه‌السلام 🩸 🥀 در نقل است: روزی یک مرد مسیحی وارد مسجد رسول‌خدا صلی‌الله‌ علیه‌ و آله و سلم شد. 🥀 مردم که او را گفتند: تو مسیحی هستی! از مسجد خارج شو! 🥀 مرد مسیحی به آنان گفت: شب گذشته در خواب، رسول خدا صلی‌الله‌ علیه‌ و آله و سلم و حضرت عیسی علیه‌السلام را دیدم. 🥀 حضرت عیسی علیه‌السلام به من فرمودند: به دستان مبارک خاتم‌الانبیاء صلی‌الله‌ علیه‌ و آله و سلم اسلام بیاور که به حق پیامبر این امت است. 🥀 من به دست او اسلام آوردم و اکنون آمده‌ام تا اسلام خود را با مردی از اهل‌بیتش تجدید کنم! 🥀 پس او را به محضر امام حسین علیه‌السلام آوردند. و همین که به محضر حضرت رسید، خود را بر پای امام علیه‌السلام انداخت و شروع به بوسیدن پاهای آن حضرت کرد. بعد خوابی را که شب گذشته دیده بود، برای آن حضرت تعریف کرد. در آن هنگام سیدالشهداء علیه‌السلام فرمودند: 🥀 أ تُحِبُّ اَنْ آتیکَ بِشَبیهِهِ؟ قالَ: بَلیٰ سَیّدی 🥀 آیا دوست داری کسی که شبیه به رسول‌خدا صلی‌الله‌ علیه‌ و آله و سلم است را نزد تو بیاورم؟! 🥀 گفت: بله، ای آقای من! 🥀 فَدَعَی الحُسَینُ علیه‌السلام بِوَلَدِه عَلِیّ الاکبَر و کان اِذ ذاکَ طِفلٌ صَغیرٌ و قَد وَضَعَ عَلی وَجهِهِ البُرقَع فَجیء به الی اَبیه‌. 🥀 پس امام حسین علیه‌السلام فرزندش علی‌اکبر علیه‌السلام را ندا داد؛ در آن زمان او نوجوانی بود و در حالی که بر صورتش نقاب انداخته بودند، او را نزد پدر آوردند. 🥀 فَلَمّا رَفَعَ الحسین علیه‌السلام البُرقَعَ مِن وَجهِهِ وَ رَآهُ ذلکَ الرَجُلُ وَقَعَ مُغمیٰ عَلَیه. 🥀 هنگامی که سیدالشهداء علیه‌السلام نقاب را از روی صورت علی‌اکبر علیه‌السلام برداشتند و آن مرد او را دید، از هوش رفت. 🥀 حضرت فرمودند: آب به صورت او بپاشید! زمانی که به هوش آمد، سیدالشهداء علیه‌السلام به آن مرد فرمودند: ای مرد! آیا این فرزندم را شبیه رسول‌خدا صلی‌الله‌ علیه‌ و آله و سلم یافتی؟! 🥀 مرد گفت: به خدا قسم آری! 🥀 امام حسین علیه‌السلام به او فرمودند: اگر تو چنین فرزندی داشتی و خاری به پای او می‌رفت، چه می‌کردی؟! 🥀 مرد جواب داد: به خدا قسم می‌مُردم! 🥀 در این‌جا بود که سیدالشهداء علیه‌السلام به او فرمودند: 🥀 اُخبِرُکَ أنّی أریٰ وَلَدی هٰذا بِعَیني مُقَطَّعاً بِالسُیُوفِ إرباً إرباً 🥀 اکنون به تو این خبر را می‌دهم که روزی این پسر را با چشمان خودم می‌بینم در حالی که با شمشیر بدنش را قطعه قطعه کرده‌اند... 📕 ثمرةالاعواد، جلد ۱ صفحه ۲۳۰ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🩸 اصابت تیر به لب‌های شریف سیدالشهداء صلوات‌الله علیه 🩸 📎 علیه‌السلام 📎 | 🥀 تذكرةالخواص عن هشام ابن محمد: 🥀 رَمَاهُ [أى الحُسَينَ علیه‌السلام] حُصَينُ ابن تَمِيمٍ بِسَهِم فَوَقَعَ فِي شَفَتَيْهِ، فَجَعَلَ الدَّمُ يسيلُ مِن شَفَتَيْهِ، وهُوَ يبكى و يقولُ: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَشكو إِلَيكَ ما يفعل بي و بإخوتي و وُلدى وأهلى ثُمَّ اشتَدَّ بِهِ العَطَش» 🥀 حصین ابن نمیر لعنةالله علیه تیری به سوی امام حسین علیه‌السلام انداخت که به دو لب مبارکش اصابت کرد و خون از لب‌ها جاری شد. 🥀 ایشان می‌گریست و می‌فرمود: «خداوندا؛ به خاطر آنچه با من و با برادران و فرزندان و خانواده ام شد، به تو شکوه می‌کنم!» 📕 مقتل ، صفحه ۹۲ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🩸طلب جایزه به خاطر قتل امام حسین علیه‌السلام🩸 📎 علیه‌السلام 📎 | 🥀 قال الواقدي: و جاء سنان ابن أنس (و قيل شمر) فوقف على باب فسطاط عمر ابن سعد و قال: أوقر ركابي فضة و ذهبا أنا قتلت السيد المحجبا قتلت خير الناس أما وابا وخيرهم إذ ينسبون نسبا فناداه عمر ابن سعد أو مجنون أنت؟ لو سمعک ابن زیاد لقتلک! 🥀 واقدی میگوید: سنان ابن انس و برخی میگویند که شمر آمد و بر در خیمه عمر ابن سعد ایستاد و گفت: 🥀 رکابم را پر از سیم و و زر کن منم که پادشاه باشوکتی را کشتم! کسی را کشتم که بهترین پدر و مادر و برترین نسب را داشت! 🥀 عمر ابن سعد فریاد زد: «آیا تو دیوانه ای؟! اگر ابن زیاد حرفت را بشنود تو را میکشد!» 📕 مقتل ، صفحه ۹۵ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🩸شفاعت در قتلگاه🩸 📎 علیه‌السلام 📎 | 🥀 پس یکی از پیادگان آمد تا سر مبارک حضرت را جدا کند. 🥀 امام به او نظری کرد و فرمود: برگرد که کشندهٔ من تو نیستی، حیف است تو را که به آتش جهنم گرفتار شوی... 🥀 آن مرد گریان شد و عرض کرد: یابن رسول‌الله؛ تو با این حال هنوز غم ما را در دل داری؟! 🥀 پس آن شمشیر که برای کشتن امام کشیده بود در دست جنبانید و دوان دوان نزد امیر اهل ظلم و طغیان، عُمَر آمد. 🥀 عمرسعد گفت: آیا کار حسین علیه‌السلام را تمام کردی؟! 🥀 آن مرد گفت: آمده‌ام تا کار تو را تمام کنم، پس شمشیر را حواله عمر کرد! 🥀 خادمان عمر او را گرفتند؛ او رو به جانب امام کرد و عرض نمود: یابن رسول‌الله شاهد باش که در کوی محبت تو کشته می‌شوم! 🥀 امام فرمود: خوشحال باش که ما تو را شفاعت خواهیم کرد! 🥀 پس یاران عمر سر آن سعادتمند را از بدن جدا کردند. 📕 مقتل ، صفحه ۱۳۳ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🔻 عجیب صلوات‌الله علیه 🔻 🥀 عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: ...وَ لَوْ یَعْلَمُ الزَّائِرُ لِلْحُسَیْنِ علیه‌السلام مَا یَدْخُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله و سلم مِنَ الْفَرَحِ وَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِلَى فَاطِمَةَ وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ علیهم‌السلام وَ الشُّهَدَاءِ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ مَا یَنْقَلِبُ بِهِ مِنْ دُعَائِهِمْ لَهُ وَ مَا لَهُ فِی ذَلِکَ مِنَ الثَّوَابِ فِی الْعَاجِلِ وَ الْآجِلِ وَ الْمَذْخُورِ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ لَأَحَبَّ أَنْ یَکُونَ مَا ثَمَّ دَارَهُ مَا بَقِیَ وَ إِنَّ زَائِرَهُ لَیَخْرُجُ مِنْ رَحْلِهِ فَمَا یَقَعُ قَدَمُهُ عَلَى شَیْ‏ءٍ إِلَّا دَعَا لَهُ فَإِذَا وَقَعَتِ الشَّمْسُ عَلَیْهِ أَکَلَتْ ذُنُوبَهُ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ وَ مَا تُبْقِی الشَّمْسُ عَلَیْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ شَیْئاً فَیَنْصَرِفُ وَ مَا عَلَیْهِ ذَنْبٌ وَ قَدْ رُفِعَ لَهُ مِنَ الدَّرَجَاتِ مَا لَا یَنَالُهُ الْمُتَشَحِّطُ فِی دَمِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ یُوَکَّلُ بِهِ مَلَکٌ یَقُومُ مَقَامَهُ وَ یَسْتَغْفِرُ لَهُ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَى الزِّیَارَةِ أَوْ یَمْضِیَ ثَلَاثُ سِنِینَ أَوْ یَمُوتَ وَ ذَکَرَ الْحَدِیثَ بِطُولِهِ 🥀 امام صادق علیه‌السلام: 🥀 اگر امام حسین علیه‌السلام می‌دانست بواسطه این که چقدر و بر رسول خدا صلی‌الله علیه وآله و بر امیرالمؤمنین علیه‌السلام و بر حضرت فاطمه علیهاالسلام و به شهدا از ما اهل‌بیت وارد می‌آید، و اگر می‌دانست آنچه از دعای ایشان بواسطه زیارتش، هنگامیکه بر می‌گردد و آنچه را که از در همین و در خواهد داشت و آنچه را که برای او پیش خداوند ذخیره شده است، هر آینه دوست می‌داشت که آنجا () خانه‌اش می‌بود و همانا زائر علیه‌السلام از این مسافرتش برمی‌گردد و گامش بر روی چیزی نمی‌آید، مگر اینکه برای او دعا می‌کند و هنگامیکه بر او می‌تابد، گناهانش را از بین می‌برد، همانطور که آتش هیزم را از می‌سوزاند، خورشید چیزی از گناهان او باقی نمی‌گذارند، پس برمی‌گردد در حالیکه هیچ گناهی بر او نیست و برای او درجاتی رفیع خواهد شد که کسی که در خون خود در راه خدا غوطه‌ور است بدان نمی‌رسد و فرشته‌ای بجای او موکل خواهد شد و برای او استغفار می‌کند، تا اینکه دوباره به زیارت برگردد، یا اینکه سه سال بگذرد یا تا وقتی که بمیرد. 📕 مستدرک الوسائل، جلد ۱۰ صفحه ۳۴۳ 🆔 @mosibatoratebah