هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
اسحله را بالاتر گرفت و در چشمانش خیره شد
ندا: فرشید به من نگاه کن، من اومدم تا قصه این عشق را تموم کنم...اینجا آخر قصه ما دو تاست...
نگاه مبهوت فرشید روی چهره اش سرگردان بود و خاطرات دور و نزدیک در حال رژه رفتن جلوی چشمش.
فرشید: ندا تو...
صدای شلیک گلوله همراه شد با سوزش سینه اش و فرو افتادن اولین قطره اشک...
https://eitaa.com/joinchat/638582965C72e0004665
ماجرای:
#عشقی_پر_رمز_و_راز
#رمان_گاندو
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
اسحله را بالاتر گرفت و در چشمانش خیره شد
ندا: فرشید به من نگاه کن، من اومدم تا قصه این عشق را تموم کنم...اینجا آخر قصه ما دو تاست...
نگاه مبهوت فرشید روی چهره اش سرگردان بود و خاطرات دور و نزدیک در حال رژه رفتن جلوی چشمش.
فرشید: ندا تو...
صدای شلیک گلوله همراه شد با سوزش سینه اش و فرو افتادن اولین قطره اشک...
https://eitaa.com/joinchat/638582965C72e0004665
ماجرای:
#عشقی_پر_رمز_و_راز
#رمان_گاندو