هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز جمعه»
سݪـآم دختࢪ خـآݩم چـآدࢪۍ🤚
امࢪۅز میخوآم
ڪـآݩـآݪ دݪݩۅشتہ ۿـآ ۍ یڪ دختࢪ دۿہ ݩۅدۍ ࢪۅ معࢪفے ڪݩم
ایݩ دختࢪ خـآݩم دۿہ ݩۅدۍ سہ تـآ رمـآݩ
خیݪے قشݩگ داࢪہ پیشݩـہــآد مے ڪݩم
حتمـآ عضۅ شے
تیڪہ اۍ از ࢪمـآݩ ۿمیشہ دࢪ معࢪڪہ:
#part7
آوا توی ون کنار ریحانه نشسته و دارن رفت و آمد ملیکا رو رصد میکنن
آوا: ریحانه خانم☺️
ریحانه: بله آوا خانم☺️
آوا: حوصلم داره سر میره میای حرف بزنیم😅
ریحانه: الان سر کاریم 😳
آوا: باشه😞
ریحانه: ملیکا داره وارد خونه میشه🙂
آوا: حواست باشه کسی بعد یا قبلش وارد نشده باشه 🙃
در همون لحظه صدای جیغ میاد
آوا: چه خبره😟
ریحانه: یه مرده چاقو کشیده داره به مردم حمله میکنه😣
آوا: باید وارد عمل بشم😯
ریحانه: صبر کن بزار به آقا محمد زنگ بزنیم😥
آوا: تا اونموقع ممکن چند نفر بمیرن🙅♀
ریحانه: صبر کن🤦♀
آوا از ماشین میره بیرون
ریحانه سریع به محمد زنگ میزنه
♡◇♡◇♡◇
محمد: چیشده😨
ریحانه: یه نفر چاقو کشیده داره به مردم حمله می کنه😱
محمد: آوا کجاست؟😰
ریحانه: از ماشین رفت بیرون کمک کنه🙁
محمد: سریع به نیرو انتظامی زنگ بزن😟
ریحانه: چشم😦
ریحانه با اون یکی گوشی زنگ میزنه و آدرس میده
پلیس میرسه و اون مرد رو دستگیر میکنه
و معلوم میشه مست بوده
ریحانه: آوا چرا نمیاد😨
محمد: برو بیرون پیداش کن😱
ریحانه: چشم آقا 😣
ریحانه میره بیرون و آوا رو با سر و صورت خونی میبینه
برای ادامش عضو شو حتما
https://eitaa.com/joinchat/929366253Cd956440d62
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز جمعه»
سݪـآم دختࢪ خـآݩم چـآدࢪۍ🤚
امࢪۅز میخوآم
ڪـآݩـآݪ دݪݩۅشتہ ۿـآ ۍ یڪ دختࢪ دۿہ ݩۅدۍ ࢪۅ معࢪفے ڪݩم
ایݩ دختࢪ خـآݩم دۿہ ݩۅدۍ سہ تـآ رمـآݩ
خیݪے قشݩگ داࢪہ پیشݩـہــآد مے ڪݩم
حتمـآ عضۅ شے
تیڪہ اۍ از ࢪمـآݩ ۿمیشہ دࢪ معࢪڪہ:
#part7
آوا توی ون کنار ریحانه نشسته و دارن رفت و آمد ملیکا رو رصد میکنن
آوا: ریحانه خانم☺️
ریحانه: بله آوا خانم☺️
آوا: حوصلم داره سر میره میای حرف بزنیم😅
ریحانه: الان سر کاریم 😳
آوا: باشه😞
ریحانه: ملیکا داره وارد خونه میشه🙂
آوا: حواست باشه کسی بعد یا قبلش وارد نشده باشه 🙃
در همون لحظه صدای جیغ میاد
آوا: چه خبره😟
ریحانه: یه مرده چاقو کشیده داره به مردم حمله میکنه😣
آوا: باید وارد عمل بشم😯
ریحانه: صبر کن بزار به آقا محمد زنگ بزنیم😥
آوا: تا اونموقع ممکن چند نفر بمیرن🙅♀
ریحانه: صبر کن🤦♀
آوا از ماشین میره بیرون
ریحانه سریع به محمد زنگ میزنه
♡◇♡◇♡◇
محمد: چیشده😨
ریحانه: یه نفر چاقو کشیده داره به مردم حمله می کنه😱
محمد: آوا کجاست؟😰
ریحانه: از ماشین رفت بیرون کمک کنه🙁
محمد: سریع به نیرو انتظامی زنگ بزن😟
ریحانه: چشم😦
ریحانه با اون یکی گوشی زنگ میزنه و آدرس میده
پلیس میرسه و اون مرد رو دستگیر میکنه
و معلوم میشه مست بوده
ریحانه: آوا چرا نمیاد😨
محمد: برو بیرون پیداش کن😱
ریحانه: چشم آقا 😣
ریحانه میره بیرون و آوا رو با سر و صورت خونی میبینه
برای ادامش عضو شو حتما
https://eitaa.com/joinchat/929366253Cd956440d62