eitaa logo
مهارتکده | مسلم گریوانی
2.7هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
🌱مهارتهای معنوی،تربیتی واجتماعی خونه مجازیمون👇 https://zil.ink/moslem_garivani ✍️مسلم گریوانی ارشد کلام دکتری عرفان باغبان سه گل و نویسنده ۷ اثرعلمی عضو اندیشکده معنویت 🙋یک فعال ایتا: اینجا تنها کانالیه ک مطالبش برام دلچسب و متعادله 👨‍💻 @yahabib61
مشاهده در ایتا
دانلود
آنچه نیروها را خسته می کند کار نیست، بلکه گیجی و بی برنامگی ست(شهید حسن باقری)🇮🇷۹بهمن ماه سالگرد شهید باقری شادی روحشون صلوات 🔶همراهی شما افتخار ماست👇 ┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈ @moslem_garivani
توقنادی‌ڪارمی‌کردم،یکباراومدپیشم‌ وگفت:مجید،جایی‌سراغ‌ندارۍ‌برم‌ کــارکنـم گفتم‌چرا،همین‌آقایی‌ڪه‌تو‌قنادیش‌ ڪارمی‌کنم‌دنبال‌شاگردمی‌گرده‌میایی نپرسیدچقدرحقوق‌میده،نپرسید روزی‌چقدر‌بایدڪارکنه،نپرسید بیمه‌عمرمیکنه‌یا‌نه فقط‌گفت:مـوقـع‌اذان‌میذاره‌بــرم‌ نمــازم‌رو‌ بخـــونم؟ ╔═❀•✦•❀══════╗ @moslem_garivani ╚══════❀•✦•❀═╝
☘مرخصی مشروط شهید بابایی در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی (ره) رسیدند و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند. وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه ی جنگ پرسیدند. شهید بابایی فرمود: من در دهه اول محرم برای شستن استکان های چای عزاداران به هیات های جنوب شهر که من را نمی شناسند می روم. مرخصی را برای آن می خواهم. امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی میدهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی... ·—————··☘𑁍☘··—————· 🌐به ما در ایتا و اینستا بپیوندید
خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان می‌کنم ببخش!‏ 🎤شهید دکتر چمران @moslem_garivani
به شهید بابایی گفتند: شما که موهایت قشنگ هست، ریش‌هایت خوب است؛ چرا همیشه موهایت را با شماره‌ی ۴ و ۶ می‌زنی؟ میدونید چه جوابی داد؟ واقعا بعضی از شهدا برای الگوها، الگو هستند!! من گاهی اوقات به طلبه‌ها می‌گم اینها رو. شهید بابایی پاسخ داد: من اگر موهایم را با شماره‌ی ۴ و ۶ نزنم، بلند می‌شود و وقتی موهایم بلند شود، دستور اسلام رسیدگی به مو است و این خودش از من وقت می‌گیرد و حال این‌که من زمان ندارم که این‌قدر به خودم رسیدگی کنم. 🪴 ╰┈➤@moslem_garivani
مردم هر وقت کار تون جایی گیر کرد، تون رو صدا کنید یا خودش میاد ، یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه... 🎤شهید محمدرضا تورجی زاده . ╔═📚📒════════════╗ @moslem_garivani مهارتکده ╚════════════📖🔖═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ خدایا! به تو پناه می آورم از نفسی که سیر نمی شود و از دانشی که سود نمی دهد از نمازی که بالا نمی رود و از دعایی که به اجابت نمی رسد... ┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄⚘꫶‌ꪳ݊‌‌‌⃝̶͟͟͞͞💕 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯مهارتکده @moslem_garivani
🔺خودباوری یک نوجوان ✅سید حسین علم الهدی شانزده ساله بود. مسیر دسته های سینه زنی عاشورا، میدانی بود که مجسمه شاه در آن نصب شده بود. حسین دلش نمی خواست دور شاه بگردد. مسیر را عوض کرد و بعد از آن، همه هیئت ها پشت سر هم مسیر حرکت خود را تغییر دادند. پلیس عصبانی شده بود و دنبال عامل می گشت. با همکاری ساواک، سرنخ ها رسید به حسین در مدرسه دستگیرش کردند. برای بازجویی، می خواستند خانه حسین را هم بگردند. ریختند توی خانه حسین فریاد زد: «ما روی این فرش ها نماز می خوانیم، کفش هایتان را دربیاورید.» مأمور ساواک خشکش زده بود. ┏⊰✾🌹┄┄┄┄┄┄┄┄⚘꫶‌ꪳ݊‌‌‌⃝̶͟͟͞͞🕊 @moslem_garivani
اون یک ساعتی که برای خودم نبود... 🍎჻ᭂ࿐✦✨✦ گفتم «با فرماندتون کار دارم.» گفت «الآن ساعت 11 است، ملاقاتی قبول نمی‌کند.» رفتم پشت در اتاقش. در زدم، گفت «کیه؟» گفتم «مصطفی منم.» گفت «بیاتو.» سرش را از روی سجده بلند کرد، چشم‌هایش سرخ، خیس اشک. گفتم «چی شده مصطفی؟» زل زد به مهرش. گفت «11 تا 12 هرروز را فقط برای خدا گذاشته‌ام، برمی‌گردم کارامو نگاه می‌کنم. از خودم می‌پرسم، کارهایی که کردم برای خدا بود، یا برای دل خودم.» 🌷 ┏⊰✾🌹┄┄┄┄┄┄┄┄⚘꫶‌ꪳ݊‌‌‌⃝̶͟͟͞͞🕊 @moslem_garivani
⁉️می خوای ارادت قوی بشه ☺️ 🕹 خواهرش گفت داداش! تا حالا هر چی بهم سفارش کردی قبول کردم؛ این که چله بگیرم و یه کاری رو خالصانه برای خدا تا چهل روز انجام بدم؛ محاسبه داشته باشم و کارهام رو روی یه کاغذ بنویسم و به حساب شون برسم؛ به ذکر گفتن عادت کنم و فقط هر جا لازم بود حرف بزنم؛ جایی که غیبت شروع می شه تذکر بدم و بلند بشم؛ نهج البلاغه و قرآن بخونم! همه ش درست، ولی شما که تجربه ات از من بیشتره و سرکلاس‌های اخلاق نشستی ... بهم بگو! بهم بگو چرا هر کاری می‌کنم اراده م قوی نمی‌شه تا محکم رو در روی گناه وایستم! 😔 ⚡️ حسن خیلی جدی گفت کاری نداره خواهر من! پنج تومن بده سوار تاکسی شو و برو از داروخونه، چند تا قرص اراده بخر و روزی یه دونه بخور! 😅 💥 از خونسردی حسن حرصش درآمده بود. گفت «داداش! شوخی نکن دیگه!» این بار طوری جواب داد تا برای همیشه آویزه گوشش بشه. «یه راه بیشتر نداری، روزه بگیر. رو ... زه ... بِ ... گیر ... ! کاری که خودش بیشتر وقت ها انجام می داد؛ بیشتر هم دوشنبه ها و پنج شنبه ها. به همه می‌گفت «روزه یه نعمته. حیفه، ازش غافل نشید. 🌷 شهید حسن ترک🕊 📨 برشی از کتاب: خودسازی به سبک شهدا ص ۶۶ @moslem_garivani ┗━━‌ೃ⁀➷.🍉━━━┛
جلو چشم بچه‌ها نماز و قرآن بخوانید 🍀 🧩­یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که می‌آی می‌ایستی وسط بچه‌ها نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.» تسبیح را برداشت و همانطور که ذکر می‌گفت گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی این‌ها نماز می‌خونم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و این‌ها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً به‌شان بگم بیایین نماز بخونین!؟» 📖قرآن هم که می‌خواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضان­ها بعد از سحر  کنار بچه‌ها می­نشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن می‌خواند. همه دورش جمع می‌شدیم. من هم قرآن دستم می­گرفتم و خط به خط با او می­خواندم. 🪞اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. می‌گفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم 📨کتاب آسمان ۵ (شهيد ستاري به روايت همسر)، لعيا رزاق‌زاده ╔═📚📒═════════════╗ @moslem_garivani مهارتکده ╚═════════════📖🔖═╝
♦️ شیر لشگر ! 🔹شهید داود گریوانی به‌علت شجاعت و شهامتی که در مبارزه با دشمن از خود نشان داده، به واحد تخریب منتقل و به نحو احسن در این واحد پرخطر مشغول به خدمت می‌شود. پس از گذشت مدتی به واحد اطلاعات منتقل می‌شود و در همین زمان از او درخواست می‌شود که به عضویت رسمی سپاه درآید و داوود در جواب می‌گوید: " فعلا وظیفه ما جنگیدن و بیرون راندن دشمن از خاک کشور است. فرقی نمی‌کند که ما، در سپاه ، بسیج و یا در چه سمت و پستی باشیم. اما با اصرار مکرر فرماندهان به اعضاء رسمی سپاه می پیوندد." 🔹شایستگی‌های داود گریوانی باعث معرفی و ادامه خدمت او به عنوان فرمانده گروهان غواصان می‌شود. چند بار مجروح می شود، با این وجود هیچ ترس و واهمه ای از جنگ ندارد، برای همین به "شیر لشگر ۵ نصر خراسان بزرگ" معروف می‌شود. ┏⊰✾🌹┄┄┄┄┄┄┄┄⚘꫶‌ꪳ݊‌‌‌⃝̶͟͟͞͞🕊 @moslem_garivani
🌷 پیکر شهید علم الهدی را از قرآنش شناختند ما را به چه خواهند شناخت ؟! واقعا ما رو با چی می‌شناسن...! به مهارتکده بپیوندید ↶ 🌷 ⸾‣ ‌@moslem_garivani ‌ ‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برخورد جالب و متفاوت شهید طهرانی مقدم (پدر موشکی ایران) در مواقعی که تست موشک‌ها اشتباه می‌شد. چه زیبا فرمود: الحِلمُ زِينَةُ العِلم 👌 👇 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯مهارتکده @moslem_garivani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الدُّنیا کُلُّها... خیلی جالب بود، حتما ببینید👌 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯مهارتکده @moslem_garivani
🌹 در وصیتنامه شهید مالکی آمده است : به جای اینکه حسرت آدمهای از دست رفته رو بخوریم بیایید خودمان یکی مثل همونها باشیم. به مهارتکده بپیوندید ↶ 🌷 ⸾‣ ‌@moslem_garivani
مگه الکیه؟ ماشین سازمان در اختیارش بود، من هم سوار می شدم و با هم می آمدیم طرف تهران. عقب نشسته بود و با لب تاپش کار می کرد. رادیو را روشن کردم. از پشت زد به شانه ام. «آقا، این رادیو مال شما نیست. این ماشین دولته، صداش هم مال دولته، تو که موبایل داری، هدفون بذار توی گوشت، گوش کن.» از این تذکرها که می داد، به شوخی بهش می گفتم «مصطفی با این کارا شهيد نمیشی.» می گفت: «اتفاقا اگه مراقب این چیزا باشی، یه چیزی میشی.» 📓برگرفته از کتاب یادگاران ۲۲ 🌹 🕊شهید مصطفی احمدی روشن 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯مهارتکده @moslem_garivani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢کسی که افسر شکنجه گر عراقی را متحول کرد ♻️بشنویم از زبان حاج آقا قرائتی 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯مهارتکده @moslem_garivani
🌱ناهار خونه پدرش بودیم. همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول غذا خوردن. رفتم تا از آشپزخونه چیزی برای سفره بیارم. چند دقیقه طول کشید. تا برگشتم نگاه کردم دیدم آقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم. این قدر کارش برام زیبا بود که تا الآن تو ذهنم مونده.☺️❤️ 🌱 🌷یادش با ذکر ┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄⚘꫶‌ꪳ݊‌‌‌⃝̶͟͟͞͞💕 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯مهارتکده @moslem_garivani
«میخواهم تغییر کنم» ☘ [ 🌷شهید عباس دانشگر در قسمتی از دست‌نوشته خود می‌گوید : می‌خواهم عوض بشوم ؛ همه ی زندگی ام را عوض بکنم . ‌‌. می‌خواهم آن کسی باشم که دوست دارم نه آن چیزی که یک ذهن ِمریض از من ساخته است . هرگز از تاخیر و دیر شدن به آرزوهایم نا امید نمی‌شوم زیرا بخشش ِالهی به اندازه نیت است.] 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯مهارتکده @moslem_garivani
⁉️ٱین عمار؟ ☘ اتاق كوچكى از ساختمان نهضت سوادآموزى اهواز در اختیار سید حسین بود، ایشان و چند نفر از دوستانش از جمله من، به آنجا رفت و آمد داشتم. یكى از شب‏ها، من و حسین در این اتاق مشغول مطالعه بودیم. نیمه‏ هاى شب بود كه نهج البلاغه می‏خواند. من نگاه كردم به ایشان، دیدم چهره ‏اش برافروخته شده و دارد اشك می‏ریزد. من با زیر چشم، شماره صفحه نهج البلاغه را نگاه كردم و به ذهن سپردم پس از مدتى، سید حسین نهج البلاغه را بست و براى استراحت به بیرون رفت. من صفحه نهج البلاغه را باز كردم، دیدم همان خطبه‏اى است كه حضرت على (ع) در فراق یاران باوفایش ناله می‏كند و میفرماید :أین َعمار؟ أین َذوالشهادتین؟ كجاست عمار؟ كجاست... «شهیدسیدحسین‌علم الهدی»🕊 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯مهارتکده @moslem_garivani
🌹روز عروسیش خسته شده بود؛ مدام‌ درگیـر کارها بـود و رفـت‌ و آمد و هی شوخی میکرد...! به هرکسی میرسید میگفت: زن‌ نگیری ها.😁 ببین‌ به چه روز‌ی افتادم‌ زن‌ نگیر... 😅 حتی به خواهر ها میرسید می‌گفت: آبجی زن‌ نگیریا🙂😂! 🌹شھیدمحمدتقۍسالخورده 🇮🇷🕊 شادی روح همه شهدا مخصوصا شهدایی که لبخند به لب دیگر رزمندگان می‌نشاندند صلوات 🌍 | عضوشوید 👇 @moslem_garivani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقش معنویت در جهاد و حماسه 🔰 أَعِرِاللَّهَ جُمْجُمَتَكَ 🔰 اوضاع تیپ ۱۴ بهم ریخته و تعداد شهدا بالا بود که یک سخنرانی کار را تمام می‌کند...👆 ╭┈── 『🍃🌹🍃』─── ╰➤@moslem_garivani
ماجرای قوطی کمپوت خالی که در جبهه سرش دعوا بود! 🪴 ‍وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ و ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ خالی ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ. ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ✍«ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ‌ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ. ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ ۲۵ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ. ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ و ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ آﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ. ﺣﺎﻻ ﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ‌ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.» ☘ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ. 📚نقل از شهید حسین خرازی (۴۶) 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯مهارتکده @moslem_garivani