eitaa logo
مهارتکده | مسلم گریوانی
2.7هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
42 فایل
🌱مهارتهای معنوی،تربیتی واجتماعی خونه مجازیمون👇 https://zil.ink/moslem_garivani ✍️مسلم گریوانی ارشد کلام دکتری عرفان باغبان سه گل و نویسنده ۷ اثرعلمی عضو اندیشکده معنویت 🙋یک فعال ایتا: اینجا تنها کانالیه ک مطالبش برام دلچسب و متعادله 👨‍💻 @yahabib61
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ الو سلام آقا جانم، صافی گلپایگانی هستم! ┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈ خاطره‌ی جالب یک شاعر از آیت‌الله صافی گلپایگانی حامد عسگری، شاعر و نویسنده موفق معاصر نوشت: 👈بچه‌ها را گذاشته بودم آمل پیش اقوام مادری همسر و توی مسیر برگشت بودم. ساعت حدود ۱۱ شب بود. مصرع اول شروع کرد جوانه‌زدن. یک هفته تا مانده بود و طبق نذر هرساله باید برای بزرگ‌ترین جشن زندگی‌مان کاری می‌کردم. مصرع اول جوانه زده بود و من پشت فرمان شروع کردم به زمزمه‌اش. پیچ و خم هراز را در آن خلوت شب کلاچ دنده می‌کردم و شیشه را داده بودم پایین و باد موهای ساعد دستم را به بازی گرفته بود. نمی‌شد، نمی‌آمد. من از آن آدم‌ها هستم که فقط با مغزم می‌توانم همزمان یک کار را بکنم. مثلاً وقتی محو فوتبالم بغل دستم آدم هم سر ببرند متوجه نمی‌شوم. خلاصه که روی شانه بغل جاده جایی که خطری متوجهم نبود زدم بغل. مقداری یال کوه را بالا رفتم و نشستم به نوشتن‌اش. یک غزل بود که وزیدن گرفته بود و بیت بیت می‌آمد و توی نت گوشی‌ام می‌نوشتمش. بعد رو به قبله ایستادم و انگار توی تالار وحدت پشت میکروفن‌ام با تمام وجودم شروع کردم به خواندن. یک ساعتی این پروسه نوشتن و سرودن و خواندن طول کشید. بعدش که شعر را برای مولا توی کوهستان خواندم گفتم من همین قدر بلد بودم. می‌گذارمش کنار بعد دوباره می‌آیم سراغش اگر عیب و ایرادی داشت به دلم بندازید اصلاح کنم یا حذف و اضافه کنم. گوشی را گذاشتم جیبم و شروع کردم به شنیدن صدای همان شعری که گفته بودم و ضبط کرده‌بودم توی ماشین. چندبار شنیدمش، هم به فضای موسیقایی‌اش مسلط شوم هم حفظش کنم که جایی دعوت شدم بتوانم از حفظ بخوانم. 🔷غدیر آمد، یکی دو جا دعوت شدم برای شعرخوانی، یک نسخه‌اش را پرینت گرفته بودم احتیاطی همراهم باشد، توی باغ کتاب اتوبان حقانی شعر را خواندم و بعد از جلسه عزیز بزرگواری آمد و گفت نسخه‌ای از شعرتان را دارید به من بدهید، برای پدربزرگم می‌خواهم. شعر را دادم و سه روز بعد تلفنم زنگ خورد. پیش‌شماره قم بود. گفت: آقای عسکری؟ گفتم جانم! گفت ؟ گفتم بله خودم هستم، گفت از دفتر زنگ می‌زنم. گفتم در خدمتم امر بفرمایید. گفت گوشی با حضرت آیت‌ا... صحبت کنید. گفتم کی؟ گفت آیت‌ا...صافی دیگر. ناخودآگاه از جایم بلند شدم، سینه‌ام را صاف کردم. صدایی نحیف و نازک و مهربان گفت: الو سلام آقا جانم، صافی گلپایگانی هستم. صدای پمپاژ خون توی شاهرگ‌های حوالی گوشم اجازه نمی‌داد صدایش را واضح بشنوم. گفتم خیلی ممنون. خوبم. شما خوبید؟ در خدمتم. گفت زنگ زده‌ام برای این شعرت که برای حضرت علی و غدیر گفته‌ای از تو تشکر کنم. خیلی عالی است، یک هدیه هم پیش من دارید می‌گویم به دستتان برسانند. شوکه بودم، کلمه پیدا نمی‌کردم حرف بزنم با تته پته پرسیدم گفتم کجا شنیدید شما؟ گفت نوه‌ام برایم آورده، شستم خبردار شد آن عزیزی که شعر را گرفته نوه آقا بوده است. 🔶خبر ارتحالشان را که شنیدم دوباره آن صدا توی گوشم پیچید. همان مهربانی و تواضع، این‌که مرجع تقلید جهان تشیع که میلیون‌ها مقلد دارد بگوید زنگ بزنید به فلانی بابت شعرش از او تشکر کنم خیلی آدم عجیبی باید باشد. راستش از دست دادن آدم‌های این شکلی جهان را بدمزه می‌کند ولی من غمگین نشدم. لبخند زدم. از آن لبخندهایی که چانه‌ات می‌لرزد و بغض می‌کنی. مردی با آن عظمت و تواضع به خدا رسیده و بعد از صد و خرده‌ای سال به مامن اصلی‌اش برگشت. او رفت و ما بیچاره شدیم. ╭🪴 ╰┈➤@moslem_garivani
🔹مثنوی؛ کتابی بزرگتر از مولوی🔹 ✍مسلم گریوانی 🔹برسد به دست مخالفان عرفان و مثنوی ☘ ✅ یکی از متدیّنین، نزد من از مثنویِ مولوی بدگویی میکرد، وقتی انبارِ برچسب هایش خالی شد، از من پرسید: نظر شما چیست؟!! در این موقعیت هرچه می‌گفتم نمی‌پذیرفت، لذا گفتم بعدا باهم صحبت می‌کنیم! بعد از یک دهه سخنرانی، از ایشان پرسیدم نظرت درباره محتوای سخنان چیست استفاده کنیم... گفت: "مثال‌های قشنگی داشتید، انصافا لذت بردم." گفتم: تمام مثالها و نکته‌پردازی‌ها از مثنوی مولوی بود!!🤔 ✅ عمده کسانی که مثنوی و مولوی را نقد کرده‌اند در حقیقت «ردّ» کرده‌اند نه «نقد». فرق ردّ با نقد این است که در نقد، سنجش سره از ناسره و بیان نقاط قوت و ضعف مطرح است اما در ردّ، نوعی سیاه‌نمایی و پاک کردن صورت مساله و دور ریختنِ ریختِ کلیِ مثنوی و تخریبِ ساختمانی است که مولوی آنرا ساخته و پرداخته است. راحت‌ترین کار برای «نقد نکردن»، رد کردن است. در حالیکه بزرگترین متفکران اسلامی بلکه شیعیِ ما، مثنوی را شرح کرده‌اند. "شرح" بر کتابی می‌نویسند که "ارزشمند" باشد نه بی‌ارزش. ┄═✼🍃🌹🍃✼═┄ ✅ غالب کسانی که را رد می کنند، از سر دلسوزی و مذهبی است تا کارشناسی و فنی و علمی. یعنی مولوی را بخاطر حرفهای فرامذهبی یا برخی داستانهای برهنه، برخی سخنان نسنجیده‌ی او رد می کنند. این کار، شبیه آن است که کسی وارد برج میلاد تهران شود و این برجِ عظیم، زیبا و هنری را بخاطر بوی بد دستشویی یا دیدن آشغال هایی در طبقه دوم و سوم (بخوانید دفتر دوم و سوم مثنوی)، تمام برج میلاد را زیر سوال ببرد! آیا این منطقی و دینی است؟! @moslem_garivani انسان استعدادهای ویژه ای دارد که جز هیچ چیز دیگر آنها را فعال نمیکند. در مثنوی معارف عمیق معنوی، عرفانی بلکه قرآنی و دینی بیان شده است به تعبیر علامه : "مولوی آدم بزرگی است ولی سخنانش بزرگتر از خود اوست!" چقدر زیبا! یعنی کتابِ مثنوی بزرگتر از خود است! با این توصیف آیا منطقی است که بدلیل برخی منظره های زشت، امتی را از "منظر زیبا"ی او و معارف بلندش، محروم نموده و دو دستی مثنوی را تقدیم دنیای غرب کنیم که به تعبیر پرفسور چیتیک، مولانا را آنگونه که خود می‌خواهند تفسیر می‌کنند: عرفان بدون اسلام، بدون خدا، مولانای غیر متشرّع؛ مثنوی بدون تکلیف؛ نه آنگونه که هست. مولوی حتی در زمان خودش از اینکه مرا درست نشناختند گلایه داشت چه برسد بعد از گذشت سالها از زندگی او: هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست احوال من! 👈به مناسبت روز بزرگداشت 🌐به کانال مهارتی بپیوندید👇 ╭🪴 ╰┈➤@moslem_garivani