🌱 #روایت_یک_دیدار
🔻 قسمت دوم
🔹ماشین در ترافیک سنگین از بیت رهبری در انتهای فلسطین آمده بود تا اول پاسداران و در خیابان گل نبی و ترافیکش – همانجا که ماشین مصطفی را منفجر کردند- سر از شیشهی ماشین برداشتم. فکر کردم اگر به لطف رانندگی! رانندهمان همین الان نمیریم بالاخره گریزی هم از تقدیر همیشگی و همگانی حضرت حق نداریم. یک لحظه فکر اینکه آدمی مثل مصطفی چقدر میتواند خوشبخت و خوشعاقبت باشد، از جا پراندم. این ماجرا زاویهی دید صحیح میخواهد. از این زاویه همهاش شور است و حماسه.
🔹وقتی ماشینمان -به لطف خدا البته- رسید به نزدیک خانهی مصطفی دیگر حالگرفتگی مسیر را نداشتم. فکر کردم نباید دلسوز خانوادهاش باشم بل باید غبطهخور خودش بشوم. حاشیه زیاد رفتم، خانواده خانه نبودند!
ادامه دارد...
✍🏻 مهدی قزلی
📌 چه چیزی آقا مصطفی را با تمام پیچیدگی کار و خستگی، سرِ کار نگه میداشت؟
🌱 آیا ما توجه داریم که #انگشت_اشاره_رهبری در زندگیمان به چه سمتی است؟
🌱 آقا از ما چه چیز هایی میخواهند؟ چقدر میدانیم و چقدر مطیع هستیم؟
@mostafaahmadiroshan
«بسم الله الرحمن الرحیم»
🔴📣 توجه
🔴 بسیار مهم
لطفا وارد لینک زیر شده و در نظرسنجی کانال شهید احمدی روشن شرکت کنید، نظرسنجی گزینه ای است فلذا زمان چندانی نمیخواد، لطفا فقط چند لحظه زمان بگذارید.
🔴 اجر بزرگوارانی که به ما کمک میکنند با خود شهید ان شاءالله.
🔅 از همراهی شما بسیار متشکریم.
http://eitaabot.ir/poll/vys21/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا!
من که جز تو و اولیائت از کسی مدد نخواسته ام
میدانم که خوب بینا و شنوایی
پس نجوای درونی و آمال مرا به سوی خود سوق ده، که تو رحمانی.
بار خدایا!
دعای پدر و مادر مرا در حق من اجابت نما. میدانم که لایق آن دعاها نیستم و لیاقت استجابت دعا را از ناحیه تو ندارم.
می دانم که تا کنون ذرهای به سوی تو گام بر نداشتهام.
پس ای آفتاب عالم تاب بر من بتاب و یخ وجود مرا به گرمی رحمتت بگشا
آمین!
اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک بین یدیه مولانا صاحب الزمان
بنده روسیاه تو
📝#دستنوشته شهید
تاریخ : ۱۳۸۱/۱/۲۸
✨ @mostafaahmadiroshan
🔹 حلول ماه رمضان الکریم، ماه میهمانی خدا، مبارک باد.
🔹 انشاءالله برنامه هایی برای این ماه در کانال ها اجرا خواهد شد، با ما همراه باشید و کانال را به دیگران معرفی کنید.
@mostafaahmadiroshan
"بسم الله الرحمن الرحیم"
🌷 امام رضا (علیه السلام):
كسى كه در ماه رمضان آیه اى از كتاب خداوند بخواند همانند كسى است كه در ماههاى دیگر قرآن را ختم كرده است.
(بحارالانوار، ج 96، ص 340 - 341)
🌷 در ماه رمضان، بهار قرآن، بر آن شدیم که ختم قرآن هایی را به صورت دست جمعی برگزار کنیم، انشاءالله که در محشر با قرآن ناطق، امیرالمومنین علی (ع)، محشور گردیم.
🌷 ختم قرآن اول
از طرف مصطفای شهید
هدیه به ساحت مقدس حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه)
🌷 فرصت: تا پایان ماه مبارک رمضان
جهت دریافت جزء عبارت "یاعلی" را به آیدی زیر ارسال فرمایید.
@moterabi_shohada
🍃🔹مصطفی از هیچکس حساب نمیبرد،
برای هیچکس تره هم خورد نمیکرد، غیر از خدا.
همه چیز برایش با #ملاک_خدا بود.
🔹به نقل از همکار شهید
🔹مستند لبه روشنایی ۲
🔹ملاکمان برای انجام اعمالمان چیست؟
@mostafaahmadiroshan
#تربیتی
🔹دبیرستان ابن سینای همدان درس می خواند. ابن سینا حرف اول را در استان می زد.
دوستان دبیرستانی اش اغلب دوستان جلسات قرآنی هم بودند. تعدادی از مصطفی بزرگتر، تعدادی همسن. سه نفرشان رفاقت ویژه با مصطفی داشتند.
یک شب که دیر آمد، به پدرش گفتم. رفت سرکشی کرد، آمد گفت:« نگران نباش. با بچه های خیلی خوب مسجده.»
🔹آن موقع مصطفی کلاس اول دبیرستان بود. با دوستانش هیئت می رفتند، مراسم شب احیا می رفتند و و حتما در مسجدِ به خصوصی نماز می خواندند.
سال کنکور، بیشترین تلاشمان در ماه مبارک رمضان بود. دیگر منزل نمی رفتیم.اول صبح تا نزدیک افطار با هم بودیم. ماه رمضان خیلی به ما فشار آمد. بعد هم خدا کمک کرد مصطفی تهران قبول شد و من همدان.
@mostafaahmadiroshan
🌱 #روایت_یک_دیدار
🔻 قسمت سوم
🔹دانشگاه شریف مراسمی در چیذر و سر مزار مصطفی گرفته بود و همهی خانوادهاش آنجا بودند. رهبر انقلاب اول رفتهاند خانه شهید رضایینژاد و بعدش میآیند اینجا. یک تیم هم رفته چیذر و دارد توی گوش خانوادهی آنها میخواند که یک مسئولی در راه منزل شماست!
یک چیزی در مایههای رئیس بنیاد شهید یا سرداری از سپاه. و معلوم است خانواده مقاومت میکنند که:
خوب بگویید آنها هم بیایند اینجا سرمزار.
🔹تیمی که رفته بود چیذر بالاخره موفق میشود و معلوم نیست با چه ترفندی راضیشان میکند به آمدن. بالاخره آنها آمدند و ما هم رفتیم بالا. خانهی شهید یک آپارتمان حدود ۸۰ متری و دو اتاقه بود و ساده.
دو تا کامپیوتر روی میزی بزرگ در سالن خانه و دو عکس از رهبر به دیوارها و خانه پر از خانمهای چادری جوان و مسن و دو مرد میانسال –باجناق و برادرزن- و دو مرد مو سپید کرده؛ مادر و همسر و خواهرها و خانواده همسر شهید و البته علیرضا پسر مصطفی که هاج و واج مانده بود از حضور ما در خانهشان.
🔹اینقدر میفهمید که خبر مهمی هست که همه جمع هستند و اینقدر بزرگ بود که بداند در چنین موقعیتی پدرش هم باید باشد برای پذیرایی و مهمانداری!
وکلافه از همین موضوع میپرسید: پس بابا کی میاد؟
ادامه دارد...
✍🏻 مهدی قزلی
@mostafaahmadiroshan
✨| طرحِ جدید |✨
🌱 #درسِ_روشن
✏️ همه ما میتونیم این درس رو ازش بگیریم...
@mostafaahmadiroshan
#عیار_این_گوهر
#جاذبه
🔹جاذبه خاصی داشت.
خیلی جاها که می رفت، همه جذبش می شدند.
امکان نداشت ما با او جایی برویم و بخواهیم کاری کنیم، ولی با در بسته مواجه شویم. خیلی موارد پیش آمده بود که می خندیدند می گفتند، شما این جوان را با خودت آورده ای، ما نمی توانیم به رویش نگاه کنیم، نه بیاوریم. اگر برای کسی می خواست معامله ای انجام دهد یا کاری کند، به نحو احسن به نتیجه می رساند. خیلی در کار پیشقدم بود. تا آن جا که از دستش بر می آمد، هر کسی هر کاری می خواست، برایش انجام می داد. تمام قشرهای مردم و گروه های مختلف برای مصطفی سوختند. او کسی را از خودش طرد نمی کرد. جاذبه زیادی داشت. خیلی از بچه های گروه های مختلف را جذب و از استعدادشان استفاده کرد. یکه تازی نمی کرد. اگر می خواست یکی را از عقیده اش منصرف کند، بیشتر با شوخی و خنده و صمیمیت هدایتش می کرد.💚🌱
🔺منبع: کتاب من مادر مصطفی
@mostafaahmadiroshan
#خاطره_دانشجویی
🔸عدم سرگرم شدن به گرفتن نمرهی بالا طی مدارج علمی صرف، و در عوض به دنبال انجام پروژههای واقعی و پیگیری نیازهای واقعی کشور بودن جزو موارد بسیار مهم زندگی اوست. از کسانی نبود که چه در کار علمی، چه در خودسازی و مطالعه به بهانهی اثرگذاری جدی در آینده وظایف امروز را ترک کند.
🔹علی رغم این که به این موارد توجه داشت و مثلاً شهید مطهری، نهج البلاغه و کتاب های آوینی را یک دور خوانده بود و برنامهی معنوی داشت حتی این روحیه او را به جایی میکشاند که به دنبال کار کردن برای کشور با لیسانس خودش باشد و به صرف مقاطع عالی گرفتن توجهی نکند. «موقعیتش برام هست، خود سازمان هم بورس می کنه ما رو، ولی… ما با همین لیسانسمون خیلی کارا می تونیم بکنیم»
@mostafaahmadiroshan
#خاطره_خانوادگی
#تربیت_علیرضا
🔹مصطفی اصلا دوست نداشت پسرش لوس باشد. مثلا در مورد غذا خوردن تأکید میکردند که بسمالله بگوید و به او میگفت هر کاری را که شروع میکنی بسمالله بگو.
🔹یک سری چیزها را به خود علیرضا میگفت مثلا میگفت سعی کن نترسی، هیچوقت. وقتی با هم کشتی میگرفتند همیشه به علیرضا میگفت سعی کن نترسی و حمله کن.
🔹خیلی دوست داشت مراسم عزاداریها و مسجد ببردش. خودش اگر نمیتوانست میگفت با دیگران حتما برود. خیلی تاکید داشت شجاع بار بیاید.
🔺به نقل از همسر شهید
@mostafaahmadiroshan
🍃🌷 روز هفدهم ماه مبارک رمضان 🌷🍃
🌷 سه لینک زیر #رزق امروز شما از طرف شهید احمدی روشن میباشد.
🍃لطفا اول نیت و بعد کلیک کنید.
🌱https://digipostal.ir/co54ybd
🌱https://digipostal.ir/cgh56nw
🌱https://digipostal.ir/ct2dsjf
🌷 از اوّل ماه رمضان رزق روزانه در سایت قرار میگرفت.
راستی! به سایت ما سر زده اید؟!
کلی مطلب جالب را اینجا 👇🏻 بخوانید :)
http://www.shahidahmadiroshan.ir
@mostafaahmadiroshan
🔹 روز نوزدهم ماه مبارک رمضان
🍃 سه لینک زیر رزق امروز شما از طرف شهید احمدی روشن میباشد.
لطفا اول نیت و بعد کلیک کنید.
۱. https://digipostal.ir/cdj9miy
۲. https://digipostal.ir/cci8b3l
۳. https://digipostal.ir/c2n7fad
🍃 @mostafaahmadiroshan
#تاظهور | قسمت دوم
🔸️آمده بودیم اردوی جنوب. مگر بیخیال میشد. بچه ها همه توی سوله خوابیده بودند، ولی مصطفی ول کن نبود. از اول اردو بند کرده بود که
⁉️ الان وظیفه ی ما چیه؟
⁉️چطوری میشه فضای جنگ رو تو زندگی الان مون بیاریم؟
⁉️الان هم مثل اون موقع زندگی کنیم؟
⁉️اون موقع شما چیکار میکردید؟
⁉️اونا چیکار میکردن که شهید میشدن؟
خوابم گرفته بود گفتم: ولم کن مصطفی!
الان خوابم میاد. بریم بخوابیم فردا میشینیم حرف میزنیم.
فکر میکر
دم لابد فردا که بیاید، یادش میرود.
🔴 این لیالی متبرکه فرصت خوبیست...
برای رسیدن به امام زمان (عج) و موثر بودن در تحقق امر ظهور سوالات شهید را از خودمان بپرسیم...
.
@mostafaahmadiroshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"بسم ربّ امیرالمومنین علی (علیه السلام)"
◾️آنهایی که در این چند سال مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای تکلیف طفره رفتهاند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان را از آتش حادثه دور کردهاند،
مطمئن باشند از معامله با خدا طفره رفتهاند
و خسارت و زیان و ضرر بزرگی کردهاند که حسرت آن را در روز واپسین و محاسبه خواهند کشید.
شهید احمدی روشن
▪️چون نام جرم ما به هم پیچیدند
بردند و به دیوان عمل سنجیدند
▪️بیش از همه کس گناه ما بود ولی
ما را به محبت علی بخشیدند
🍃 @mostafaahmadiroshan
🍃#رزق
▪️آقا مصطفی، ارادت ویژهای به امام علی (علیه السلام) داشتند،
در روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان
نیّت کنید و روی یک لینک که رزق امروزتونه، کلیک کنید. 🌱
۱. https://digipostal.ir/cz4son4
۲. https://digipostal.ir/csgbh61
۳. https://digipostal.ir/c4u4be6
🍃 @mostafaahmadiroshan
🌷به هر راهی می زدیم به در بسته می خوردیم. دیگر هیچ کاری نمی توانستیم بکنیم. کارهای سازمان به هم پیچیده بود و راهی نبود. مصطفی به م گفت «بریم پیش حاج آقا خوشوقت تعیین تکلیف کنیم که چکار کنیم، بمونیم یا بریم؟» گفتم: «من می دونم حاج آقا چی می گه، ولی اگه واقعاً کم آوردید باشه، بریم.» رفتیم. جلسه عمومی که تمام شد، رفتیم کنار حاج آقا. ماجرا را گفتیم...
🌷حاج آقا کمی نصیحتمان کرد و به مان انگیزه داد. بعد گفت: «14 تا ختم صلوات نذر کنید مشکلتون حل می شه.» حاج آقا منزل خودشان جلسه ختم صلوات می گرفت و ناهار می داد. پول غذای آن جمع را ما باید می دادیم. هر کدامش 350 هزار تومان بود. مصطفی چند ماه قبل هم برای آزادی پیمانکارش که توی چین گیر افتاده بود پیش حاج آقا نذر کرده بود و جواب گرفته بود. می دانست ختم صلواتهای حاج آقا ردخور ندارد
🌷شهید شد. وقت نکردیم سهم نذرش را بگیرم.
@mostafaahmadiroshan
#تاظهور | قسمت سوم
🔸️بالاخره جمع شدیم و یک گروه درست کردیم. میخواستیم توی بسیج دانشگاه #کار_علمی کنیم.
قرار شد هرکس توانست از یک سازمان پروژه بگیرد، بیاورد توی گروه.
مصطفی دوستی داشت که شده بود مشاور فرمانده مهمات سازی.
هماهنگ کرد و رفتیم پیش فرمانده. تازه آن موقع فهمیدم عجب #اعتماد_به_نفسی دارد مصطفی! هرچه را فرمانده میگفت:ساختهایم
مصطفی میگفت: ♦️ما هم میسازیم؛ میتونیم بسازیم.♦️
قبلا کارهایی کرده بود، اطلاعاتش خوب بود.
من حرف نمیزدم. ولی مصطفی مدام اطلاعات رو میکرد.
فرمانده عکس یک تفنگ را نشان داد که تازه ساخته بودند. مصطفی گفت «از این تفنگ های ام_۱۶ آمریکاییه؟»
به فرمانده برخورد. گفت «نه، خودمون ساختهیم.»🇮🇷
ماشه ی تفنگ مشکل داشت. روی رگبار که میگذاشتند، دفاع میکرد و از کار میافتاد. دنبال این بودند برایش ماشه بسازند؛ با یک آلیاژ سبک پلیمری که مقاومت حرارتی اش بالا باشد اما هنوز به نتیجه نرسیده بودند. مصطفی تند گفت «آقا ما میسازیم»
فرمانده کپ کرده بود!
💎برای رسیدن به #ظهور به دنبال حل مشکلات کشور مرتبط با رشته یا حرفه مون باشیم!
شروع کنیم به سرچ و جستجو راه
@mostafaahmadiroshan
منتظر نظرات شما در قسمت پیام های تعاملی کانال شهید در پیامرسان سروش هستیم. 🌷🍃
🍃آیدی کانال سروش:
@mostafaahmadiroshan
#مصطفای_شهید|قسمت سوم
🔹️امام علی(ع): هر گاه در پی چیزی هستی، بلند همت باش و آن گاه که چیره شدی، در پیروزی کریم باش.
🌱 @mostafaahmadiroshan
تیمهای تحقیقاتی دانشجویی راه انداخت.
آنها دنبال راهی برای دور زدن ممنوعیتهای واردات در #غزه و جنوب #لبنان بودند تا از آن راه نیروهای مقاومت قادر باشند خودشان بدنه موشک را بسازند.
یک تیم دیگر درست می کند تا فرمول تهیه سوخت موشک از مواد غذایی مثل موشک را پیدا کنند.
روزهایی که میشنید آنها توانستند موشک بزنند روی پایش از خوشحالی بند نبود...
@mostafaahmadiroshan
در سالهای اول که وارد دانشگاه شد موضوع فلسطین را با برنامه هایی که برگزار میکرد در بین دانشجویان تبدیل به یک دغدغه کرد. آقا مصطفی یک گروه تشکیل داد، رایانه ای گرفتند، ایمیل دانشجوها و اساتید خارجی در سراسر دنیا را پیداکرده بودند و پیام ها و عکس هایی حاوی مظلومیت مردم فلسطین برای آنها ارسال میکردند.
@mostafaahmadiroshan
"مصاحبه میبد ما از مادر شهید احمدی روشن"
من همیشه وقتی برای مصطفی دعا می کردم همیشه می گفتم خداوند در هر دو دنیا آبرویت را حفظ کند. خوب آبروی دو دنیا همان چیزی بود که خداوند بهش داد. هم این دنیا را بهش داد هم اون دنیا.
و #شهادت چیزی است که گیر همه کس نمی آید.❤️🌱
#دعا_مادر
@mostafaahmadiroshan
🌺روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان🌺
سه لینک زیر #رزق امروز شما از طرف شهید احمدی روشن میباشد.
لطفا اول نیت و بعد کلیک کنید. 😊🌱
https://digipostal.ir/cfivl9g
https://digipostal.ir/c7lo3c9
https://digipostal.ir/c95fdf1
@mostafaahmadiroshan
#تاظهور | قسمت چهارم
🌸اتاق به اتاق میرفتیم و با بچه های خوابگاه حرف میزدیم؛ آذر ۷۹ بود.
دنبال این بودیم توی دانشگاه کانون نهج البلاغه راه بیندازیم. میخواستیم #نهج_البلاغه را بیاوریم توی زندگی بچه ها!
سراغ هرکسی میرفتیم میگفت کار سختیه!
🌸اما بین ما مصطفی از همه سرسخت تر بود؛ کوتاه نمی آمد. در جواب این حرف میگفت:
#یه_یا_علی_بگو_پاش_وایسا
🌸هرچه زدیم، نتوانستیم خیلی از بچه ها را راضی کنیم کمکمان کنند.
مصطفی میگفت: #ما_نباید_بشینیم_تا_همه_چی_آماده_بشه
باید کار کنیم!
🌸آنقدر هم پای حرفش ایستاد تا کانون راه افتاد.
کنار بهداری دانشگاه یک اتاق گرفتیم و با برگزاری جلسه های بحث و درس شروع کردیم. تا مدتها بعد از فارغ التحصیلی ما هم کانون برقرار بود...
♨️چقدر در مسوولیت هایی که گرفتیم به قول مصطفی پاش وایسادیم⁉️
مسوولیت میتونه تو یه کار کوچیک فرهنگی باشه...
یا یه کار بزرگ علمی...
مسوولیت خواهر برادری و توجه به خانواده مون باشه...
یا مسوولیت گرفتن تو یه کار تشکیلاتی!
مسوولیت مرتب کردن تخت خوابمون باشه
یا مسوولیت معلمی واس بچه ها...
و...
❌اگر الان مسوولیت های ریز و درشتمون رو خوب انجام ندیم...
مطمئن باشیم پای مسوولیت هایی هم که زمان ظهور (اگر) بهمون محول شه واینمیسیم...
مسوولیت پذیری تمرین میخواد!
یک شبه که از این رو به اون رو نمیشیم!
@mostafaahmadiroshan
🌙 سال 90 و آخرین سالی که شهید مصطفی کنار ما بود یک روز با زبان روزه به منزل آمد و درد عمیقی در ناحیه پهلو احساس میکرد به طوری که نفس کشیدن برایش سخت شده بود؛ فردای آنروز برای انجام یکسری آزمایشات مجبور شد روزه نگیرد.
ولی فردای عید فطر قضای روزه اش را به جا آورد که من به او گفتم: مادر چه عجله ای داشتی؟ حالا فرصت داشتی بعداً می گرفتی.
گفت: بدهی خداوند را باید به موقع به جا آورد، از کجا معلوم آدم تا کی زنده باشه که قضای روزه اش رو بگیره؟"
🌙فکر می کنم مصطفی مثل نامش برگزیده بود و خدا از روز اول او را انتخاب کرده بود و ما نقشی نداشتیم. همیشه می خندید و می گفت هیچ نماز و روزه قضا ندارم، تازه کلی هم اضافه گرفتم، بدهکار که نیستم طلبکار هم هستم!
@mostafaahmadiroshan