بنیاد شهید مطهری
❗️یک اعتراف #عکس_نوشت @motahari_ir
❗️بايد اعتراف كنم كه خود ما، همين تيپ ما در اثر انحرافاتى كه در طول تاريخ در تعليمات ما وجود داشته به گونهاى هستيم كه در اين حوزههاى علمى و دينى از اول غرق در يك سلسله مسائل مىشويم و در اين مجرا قرار نمىگيريم كه قرآن را بشناسيم. زبان عربى را هم درست ياد نمىگيريم، آن مقدارى هم كه ياد مىگيريم به درد قرآنفهمى و قرآنشناسى نمىخورد.
✅ اگر يك طلبه از همان اوايل تحصيلش همين كتابهايى را كه در باب اعجاز قرآن نوشته شده است از قديم و جديد بخواند (از جديد مثل همين كتاب صادق رافعى، و از قديم مثل همان كتاب عبد القاهر جرجانى و ابوبكر باقلانى)، اگر يك طلبه از اول با اين موضوع آشنا شود و بعد با توجه به جنبههاى اعجازآميز قرآن وارد قرآن شود و بعد وادارش كنند به حفظ و ضبط قرآن، او اعجاز قرآن را خيلى بهتر مىتواند درك كند از كسى كه مثل ما اين طور نيست.
📚 استاد شهید مطهری، نبوت، ص 234
#گزیده_کتاب
@motahari_ir
بنیاد شهید مطهری
🌺 تحلیلی زیبا پیرامون مهدویت و عصر ظهور #کلیپ #مهدویت @motahari_ir
کوشش کنید فکر خودتان را در مسأله حضرت حجت (عج)با آنچه كه در متن اسلام آمده تطبيق بدهيد. غالب ما اين مسأله را به صورت يك آرزوى كودكانه يك آدمى كه دچار عقده و انتقام است درآوردهايم.
گويى حضرت حجت فقط انتظار دارند كه كِى خداوند تبارك و تعالى به ايشان اجازه بدهند
كه مثلا بيايند ما مردم ايران را غرق در سعادت كنند یا شيعه را غرق در سعادت كنند، آنهم شيعهاى كه ما هستيم كه شيعه نيستيم. نه آقا، اين يك فلسفه بزرگ جهانى است، چون اسلام يك دين جهانى است، چون تشيع به معنى واقعىاش يك امر جهانى است. این را ما بايد به صورت يك فلسفه بزرگ جهانى تلقى كنيم یعنی بفهمیم.
وقتى قرآن مىگويد:
وَلَقد كَتَبنا في الزَّبورِ مِن بعدِ الذِّكر أنّ الْارْضَ يَرثُها عبادىَ الصّالِحون
صحبت از زمين است، نه صحبت از اين منطقه و آن منطقه و اين قوم و آن نژاد. صحبت از تمام زمین است .اولًا اميدوارى به آينده است كه دنيا در آينده نابود نمىشود. مكرر گفتهام كه امروز اين فكر در دنياى اروپا پيدا شده که بشر در تمدن خودش به مرحلهاى رسيده که با گورى كه خودش به دست خودش كنده است يك گام بيشتر فاصله ندارد. طبق اصول ظاهرى نيز همينطور است
ولى أصول دین و مذهب به ما اجازه نمی دهد
اصول دين و مذهب به ما مىگويد:
زندگى سعادتمندانه بشر آن است كه در آينده است، اين كه اكنون هست موقت است.
دوم: آن دوره، دوره عقل و عدالت است.
شما مىبينيد يك فرد سه دوره كلى دارد:
دوره كودكى كه دوره بازى و افكار كودكانه است،
دوره جوانى كه دوره خشم و شهوت است، و دوره عاقله مردى و پيرى كه دوره پختگى و استفاده از تجربيات، دوره دوربودن از احساسات و دوره حكومت عقل است. اجتماع بشرى هم همينطور است. اجتماع بشرى سه دوره را بايد طى كند؛ يك دوره، دوره اساطير و افسانهها و به تعبير قرآن دوره جاهليت است.
دوره دوم دوره علم است، ولى علم و جوانى، يعنى دوره حكومت خشم و شهوت.
به راستى عصر ما بر چه محورى مىگردد؟
اگر انسان، دقيق حساب كند مىبيند
محور گردش زمان ما يا خشم است و يا شهوت.
عصر ما بيش از هر چيزى عصر بمب است (يعنى خشم) و عصر مينى ژوپ است (يعنى شهوت).
آيا دورهاى نخواهد آمد كه آن دوره، حكومت،
نه حكومت اساطير باشد و نه حكومت خشم و شهوت و بمب و مينى ژوپ؟
دورهاى كه واقعاً در آن دوره واقعا معرفت حکومت بکند
عدالت حکومت بکند صلح حکومت بکند انسانيت حکومت بکند معنويت حكومت كند؟
چگونه مىشود كه چنين دورهاى نيايد؟!
مگر مىشود كه خداوند اين عالم را خلق كرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفريده باشد، بعد بشر به دوره بلوغ خودش نرسيده يكمرتبه تمام بشر را زيرورو كند؟!. ابدا، پس مهدويت يك فلسفه بسيار بزرگ است.
ببينيد مضامينى كه ما در اسلام داريم چقدر عالى است! نزديك ماه مبارك رمضان است، دعاى افتتاح را موفق خواهيد بود و در شبهاى ماه مبارك رمضان خواهيد خواند قسمت زيادى از آخر اين دعا اختصاص به وجود مقدس حضرت حجت دارد كه من همانها را مىخوانم و دعاى من هم همانها خواهد بود:
اللهم إنا نرغب إليك في دولة كريمة تُعِزّ بها الإسلامَ وأهلَه پروردگارا ما آرزو مىكنيم و از تو مىخواهيم زندگى در پرتوى يك دولت بزرگوارى را كه «تُعِزُّ بِهَا الْاسْلامَ وَ اهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اهْلَهُ»
در آنجا اسلام حقيقى را با اهل اسلام عزت خواهى بخشيد ونفاق ودورويىها را از بين خواهى برد و ذليل خواهى كرد.
وتجعلنا فيها من الدعاة إلى طاعتك والقادة إلى سبيلك: اين افتخار را به ما مىدهى كه ما در آن دوره دعوت كننده ديگران به طاعت تو باشيم، راهنما و قائد و پيشرو ديگران در راه تو باشيم.
خدايا ما را از كسانى قرار بده كه در دنيا و آخرت مشمول رحمت و عنايت تو باشيم.
خدايا تو را به ذات مقدست و به حقيقت اولياء كرامت قسم مىدهيم كه ما را از كسانى قرار بده كه شايسته اين آرزوى بزرگ بوده باشيم.
@motahari_ir
آیا حساسیتهای یک جامعه به اصطلاح دینی همیشه با آموزههای آن دین مطابقت دارد؟
#عکس_نوشت
@motahari_ir
بنیاد شهید مطهری
آیا حساسیتهای یک جامعه به اصطلاح دینی همیشه با آموزههای آن دین مطابقت دارد؟ #عکس_نوشت @motahari_i
❗️داستان «ارمنی بادمجان»
🔷 اشتباه است اگر خیال کنیم که یک جامعه به اصطلاح دینی حساسیتهایش همیشه رنگ و شکل دینی دارد و احیانا انگیزه دینی هم دارد، آیا اگر حساسیتها در موضوعات دینی بود و حتی انگیزهها هم دینی بود کافی است که آن حساسیتها را با آن دین و مصالح آن دین منطبق بدانیم؟
🔷 جواب این است: نه، نکته مهم همین جا است. گاهی مردم به علل خاص اجتماعی درباره بعضی مسائل بسیار اصولی دین حساسیت خود را از دست میدهند، گویی شعورشان نسبت به ان اصول خفته است، به چشم خود میبینند که آن اصول پایمال میشود ولی ککشان به اصطلاح نمیگزد. ولی درباره بعضی مسائل که از نظر خود دین جزء اصول نیست، جزء فروع است، یا احیانا جزء فروع هم نیست، جزء شعائر است، یا خیر جزء اصول است ولی بالاخره اصلی است در عرض اصلهای دیگر، آن چنان حساسیت نشان میدهند که حتی توهم خدشهای بر آن، یا شایعه دروغ خدشه بر آن، آنها را به جوش میآورد. گاهی هم حساسیتهای کاذب در جامعه بوجود میآورند یعنی مردم درباره اموری حساسیت نشان می دهند که دلیلی ندارد.
🔷 یکی از آقایان نقل میکردند که در یکی از شهرستانها مردی از کسبه که خیلی مقدس بود، خدا به او فرزندی نداده بود جز یک پسر، آن پسر برایش خیلی عزیز بود، طبعا لوس و ننر و حاکم بر پدر و مادر بار آمده بود، این پسر کمکم جوانی برومند شد. جوانی، فراغت، پولداری، لوسی و ننری دست به دست هم داده بود و او را جوانی هرزه بار آورده بود. کار به جایی رسید که کمکم در خانه پدر که هیچ وقت جز مجالس مذهبی مجلسی تشکیل نمیشد بساط مشروب پهن میکرد. تدریجا زنان هر جایی را میآورد، پدر بیچاره دندان به جگر میگذاشت و چیزی نمیگفت.
🔷 در آن اوقات تازه «گوجه فرنگی» به ایران آمده بود. عدهای علیه این گوجه ملعون فرنگی! تبلیغ میکردند به عنوان این که فرنگی است و از فرنگ آمده حرام است و مردم هم نمیخوردند و تدریجا مردم آن شهر حساسیت شدیدی درباره گوجه فرنگی پیدا کرده بودند و از هر حرامی در نظرشان حرامتر بود. در آن شهر به این گوجه «ارمنی بادمجان» میگفتند، این لقب از لقب «گوجه فرنگی» حادتر و تندتر بود، زیرا کلمه گوجه فرنگی فقط وطن این گوجه را مشخص میکرد، ولی کلمه «ارمنی بادمجان» مذهب و دین آن را معین کرد! قهرا در آن شهر تعصب و حساسیت مردم علیه این تازه وارد بیشتر بود.
🔷 روزی به آن حاجی که پسرش هرزه و لاابالی شده بود و خودش خون میخورد و خاموش بود، اهل خانه خبر دادند که امروز آقا پسر کار تازهای کرده است، یک دستمال «ارمنی بادمجان» با خود به خانه آورده است. پدر وقتی که این خبر را شنید دیگر تاب و توان را از دست داد آمد پسر را صدا زد و گفت : پسر شراب خوردی صبر کردم، دنبال فحشاء رفتی صبر کردم، قمار کردی صبر کردم، خانهام را مرکز شراب و فحشاء کردی صبر کردم، حالا کار را به جایی رساندهای که «ارمنی بادمجان» به خانه من آوردهای، این دیگر برای من قابل تحمل نیست. دیگر من از تو پسر گذشتم باید از خانه من به هر گوری که میخواهی بروی!
📚 استاد شهید مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص153- 155
#گزیده_کتاب
@motahari_ir
🔴 وقتی خداوند بندهای را دوست بدارد..
⚫️ سالروز شهادت ششمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) تسلیت باد!
#عکس_نوشت
🔻کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری»🔻
@motahari_ir
بنیاد شهید مطهری
🔴 وقتی خداوند بندهای را دوست بدارد.. ⚫️ سالروز شهادت ششمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت امام جع
🌺 در حدیث از حضرت امام صادق علیه السلام آمده است:
🔷«إنّ اللّه إذا أَحَبّ عبداً غَتَّه بالبلاء غَتّاً»🔷
«خدا زمانى كه بندهاى را دوست بدارد او را در درياى شدائد غوطهور مىسازد».
🌹 يعنى همچون مربّى شنا كه شاگرد تازه كار خود را وارد آب مىكند تا تلاش كند و دست و پا بزند و در نتيجه ورزيده شود و شناگرى را ياد بگيرد؛ خدا هم بندگانى را كه دوست مىدارد و مىخواهد به كمال برساند، در بلاها غوطهور مىسازد.
💠 انسان اگر يك عمر درباره شنا كتاب بخواند، تا در آب نرود شناگر نمىشود؛ زمانى شناگرى را مىآموزد كه عملًا در آب قرار گيرد و مبارزه با غرق شدن را تمرين كند و احياناً خود را با خطر غرق شدن در صورت دير جنبيدن مواجه ببيند.
✅ انسان بايد در دنيا شدائد ببيند تا خروج از شدائد را ياد بگيرد، بايد سختيها ببيند تا پخته و كامل گردد.
📚 استاد شهید مطهری، عدل الهی، ص ۱۴۴
#گزیده_کتاب
@motahari_ir
بنیاد شهید مطهری
✅ ثروتمندان باید سطح زندگی خود را با عموم مردم تطبیق دهند #عکس_نوشت 🔻کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری»🔻
✅ ثروتمندان باید سطح زندگی خود را با عموم مردم تطبیق دهند
🔹یک اصل ثابت و تغییرناپذیر این است که یک نفر مسلمان باید زندگی خود را از زندگی عمومی جدا نداند، باید زندگی خود را با زندگی عموم تطبیق دهد.
🔸معنی ندارد درحالیکه عموم مردم در بدبختی زندگی میکنند عده دیگر با مستمسک قراردادن «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللهِ الَّتی اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیباتِ مِنَ الرِّزْقِ» در دریای نعمت غوطهور بشوند هرچند فرض کنیم که از راه حلال به چنگ آورده باشند.
🔹خود امام صادق سلامالله علیه که به اقتضای زمان، زندگی را بر خاندان خود توسعه داده بود، یک وقت اتفاق افتاد که نرخ خواربار ترقی کرد و قحط و غلا پدید آمد. به خادم خود فرمود: چقدر آذوقه و گندم ذخیره موجود داریم؟ عرض کرد: زیاد داریم، تا چند ماه ما را بس است.
🔸فرمود: همه آنها را ببر و در بازار به مردم بفروش. گفت: اگر بفروشم دیگر نخواهم توانست گندمی تهیه کنم. فرمود لازم نیست، بعد مثل سایر مردم روز به روز از نانوایی تهیه خواهیم کرد، و دستور داد از آن به بعد خادم نانی که تهیه میکند نصف جو و نصف گندم باشد، یعنی از همان نانی باشد که اکثر مردم استفاده میکردند. فرمود: من تمکن دارم به فرزندان خودم در این سختی و تنگدستی نان گندم بدهم، اما دوست دارم خداوند ببیند من با مردم مواسات میکنم.
📝 استاد مطهری، بیست گفتار، ص127
#گزیده_کتاب
⭕️ کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری»🔻
@motahari_ir
بنیاد شهید مطهری
❤️ آیا دین جز محبت است؟ @motahari_ir
💠 بُرَيْد عِجلى مىگويد:
«در محضر امام باقر عليه السلام بودم. مسافرى از خراسان كه آن راه دور را پياده طى كرده بود به حضور امام شرفياب شد. پاهايش را كه از كفش درآورد شكافته شده و ترك برداشته بود. گفت: به خدا سوگند من را نياورد از آنجا كه آمدم مگر دوستى شما اهل البيت. امام فرمود: به خدا قسم اگر سنگى ما را دوست بدارد، خداوند آن را با ما محشور كند و قرين گرداند «وَ هَلِ الدّينُ الَّا الْحُبُّ» آيا دين چيزى غير از دوستى است؟»
🌺 ... از اينجا مىتوان به فلسفه زيارات قبور اوليا پى برد. فلسفه اينها زنده نگه داشتن خاطرات محبت معنوى است. اگر كسى به اين فلسفه توجه داشته باشد خيلى بهره مىبرد و استمداد مىكند و حتماً عشق و معنى به او مدد خواهد كرد، ولى بعضى مردم شايد سرد و بىروح براى لمس قبر و كفاره گناهان مىروند.
📚 استاد شهید مطهری، جاذبه و دافعه علی (ع)، ص ۵۹، یادداشت ها ج 9 ص 284
@motahari_ir
بنیاد شهید مطهری
🌺 سالروز میلاد خجسته امام رئوف حضرت علی بن موسی الرضا (ع) مبارک باد. @motahari_ir
💠 مأمون مردى بود كه خودش عالم بود و به مباحثات دينى و مذهبى عشق مىورزيد و گروههاى مختلف از مادّيين، مسيحيها، يهوديها،صابئيها(ستارهپرستها) كه در آن زمانها بودند، مجوسيها و زردشتيها و مسلمانها (شيعه و سنى) را در يك تالار بزرگ جمع مىكرد و بعد مىگفت اين جا هر كسى آزاد است عقيده خودش را بيان كند.
🔴 در كتابها ببينيد اينها چگونه آزادانه عقايد خودشان را گفتهاند. حتى تعبيرات اهانتآميز به پيغمبر و اسلام دارند و حضرت رضا (ع) خودشان در آنجا شركت مىكردند.
♻️ در مجلسى كه حضرت رضا شركت كردهاند ببينيد يهودى به حضرت رضا (ع)چه مىگويد؟! مسيحى چه مىگويد؟! زردشتى چه مىگويد؟! و مادى مسلك چه مىگويد؟! حرفهايشان را مىگفتند و ضبط شده. و اين طور بوده كه اسلام باقى مانده. در آينده هم اسلام فقط و فقط با مواجهه صريح و شجاعانه با عقايد و افكار مختلف و متناقض با اسلام مىتواند به حيات خودش ادامه بدهد.
❗️من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار مىدهم كه يك وقت خيال نكنند كه حفظ و نگهدارى اسلام [با سلب آزادى بيان تحقق مىيابد.] برخى جوانان خيال نكنند كه راه حفظ معتقَدات اسلامى و جهانبينى اسلامى اين است كه نگذاريم ديگران حرفهايشان را بزنند. نه، بگذاريد بزنند؛ نگذاريد خيانت كنند. اگر ديديد يك فرد ماركسيست مثلا آمد گفت «به نام امام خمينى»، مانع شويد، به او بگوييد: تو بگو به نام لنين، به نام استالين، به نام ماركس، انگلس؛ دروغ نگو. اگر مىگويى «مبارزه» بايد براى من روشن كنى تو با چه مىخواهى مبارزه كنى؟ اگر مىگويى «آزادى» براى من روشن كن آزادى از چه؟ تو چه را فرض كردهاى كه از او بايد آزاد شد؟ اينها را براى من روشن كن. هدفت را بگو، راهت را هم بگو تا من ببينم راه من و هدف من با تو يكى است يا دو تا.
📚 استاد شهید مطهری، آینده انقلاب اسلامی، ص۴۸
@motahari_ir
بنیاد شهید مطهری
🔷 امام رضا (ع) وپذیرش ولایتعهدی @motahari_ir
🌺 استدلال حضرت رضا(ع)
🔷 برخى به حضرت اعتراض كردند كه چرا همين مقدار اسم تو آمد جزء اينها؟
1⃣ فرمود: آيا پيغمبران شأنشان بالاتر است يا اوصياء پيغمبران؟
گفتند: پيغمبران.
2⃣ فرمود: یك پادشاه مشرك بدتر است يا يك پادشاه مسلمان فاسق؟
گفتند: پادشاه مشرك.
3⃣ فرمود: آن كسى كه همكارى را با تقاضا بكند بالاتر است يا كسى كه به زور به او تحميل كنند؟ گفتند: آن كسى كه با تقاضا بكند.
✅ فرمود: يوسف صدّيق پيغمبر است، عزيز مصر كافر و مشرك بود، و يوسف خودش تقاضا كرد كه: «اجْعَلْني عَلى خزائنِ الأرضِ إِنّي حَفيظٌ عَليمٌ»؛ چون مىخواست پستى را اشغال كند كه از آن پست حسن استفاده كند. تازه عزيز مصر كافر بود، مأمون مسلمان فاسقى است؛ يوسف پيغمبر بود، من وصىّ پيغمبر هستم؛ او پيشنهاد كرد و مرا مجبور كردند. صرف اين قضيه كه نمىشود مورد ايراد واقع شود.
💠 حال، حضرت موسى بن جعفرى كه «صفوان جمّال» را كه صرفاً همكارى مىكند ووجودش فقط به نفع آنهاست شديد منع مىكند و مىفرمايد: چرا تو شترهايت را به هارون اجاره مىدهى، «علىّ بن يقطين» را كه محرمانه با او سَر و سرّى دارد و شيعه است و تشيع خودش را كتمان مىكند تشويق مىنمايد كه حتما در اين دستگاه باش، ولى كتمان كن و كسى نفهمد كه تو شيعه هستى؛ وضو را مطابق وضوى آنها بگير... اما در دستگاه آنها باش كه بتوانى كار بكنى.
🔷 اين همان چيزى است كه همه منطقها اجازه مىدهد. هر آدم با مسلكى به افراد خودش اجازه مىدهد كه با حفظ مسلك خود و به شرط اينكه هدف، كار براى مسلك خود باشد نه براى طرف، [وارد دستگاه دشمن شوند] ...
📚 استاد شهید مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار (ع)
@motahari_ir
💠 بزنطی
🌹 احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى، كه خود از علما و دانشمندان عصر خويش بود، بالاخره بعد از مراسلههاى زيادى كه بين او و امام رضا عليه السلام رد وبدل شد، معتقد به امامت حضرت شد.
💠 روزى به امام گفت: «من ميل دارم مواقعى كه مانعى در كار نيست و رفت و آمد من از نظر دستگاه حكومت اشكالى توليد نمىكند شخصا به خانه شما بيايم و حضورا استفاده كنم.».
يك روز، آخر وقت، امام (ع) مركب شخصى خود را فرستاد و بزنطى را پيش خود خواند. آن شب تا نيمههاى شب به سؤال و جوابهاى علمى گذشت. مرتبا بزنطى مشكلات خويش را مىپرسيد و امام جواب مىداد. بزنطى از اين موقعيت كه نصيبش شده بود به خود مىباليد و از خوشحالى در پوست نمىگنجيد.
🌺 شب گذشته و موقع خواب شد. امام خدمتكار را طلب كرد و فرمود: «همان بستر شخصى مرا كه خودم در آن مىخوابم بياور براى بزنطى بگستران تا استراحت كند».
اين اظهار محبت، بيش از اندازه در بزنطى مؤثر افتاد. مرغ خيالش به پرواز درآمد. در دل با خود مىگفت الآن در دنيا كسى از من سعادتمندتر و خوشبختتر نيست. اين منم كه امام مركب شخصى خود را برايم فرستاد و با آن مرا به منزل خود آورد. اين منم كه امام نيمى از شب را تنها با من نشست و پاسخ سؤالات مرا داد. بعلاوه همه اينها اين منم كه چون موقع خوابم رسيد امام دستور داد كه بستر شخصى او را براى من بگسترانند. پس چه كسى در دنيا از من سعادتمندتر و خوشبختتر خواهد بود؟.
💠 بزنطى سرگرم اين خيالات خوش بود و دنيا و ما فيها را زير پاى خودش مىديد.
ناگهان امام رضا عليه السلام در حالى كه دستها را به زمين عمود كرده بود و آماده برخاستن و رفتن بود، با جمله «يا احمد» بزنطى را مخاطب قرار داد و رشته خيالات او را پاره كرد، آنگاه فرمود:
🌺 «هرگز آنچه را كه امشب براى تو پيش آمد مايه فخر و مباهات خويش بر ديگران قرار نده، زيرا صعصعة بن صوحان كه از اكابر ياران على بن ابي طالب عليه السلام بود مريض شد، على به عيادت او رفت و بسيار به او محبت و ملاطفت كرد، دست خويش را از روى مهربانى بر پيشانى صعصعه گذاشت، ولى همين كه خواست از جا حركت كند و برود، او را مخاطب قرار داد و فرمود:
💠 اين امور را هرگز مايه فخر و مباهات خود قرار نده. اينها دليل بر چيزى از براى تو نمىشود. من تمام اينها را به خاطر تكليف و وظيفهاى كه متوجه من است انجام دادم، و هرگز نبايد كسى اين گونه امور را دليل بر كمالى براى خود فرض كند.»
📚 استاد شهید مطهری، داستان راستان، ص ۱۰۴ (تکجلدی).
@motahari_ir