eitaa logo
متوسطه اول سما ( هفتم _ هشتم _ نهم ) نمونه سؤالات نهایی، انجمن علمی
19.9هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
7.9هزار ویدیو
17.3هزار فایل
"همراه‌ با‌ مدرسه‌ مجازی‌ سما در سفری به‌ دنیای‌ دانش‌‌ و اندیشه📚🪴" راهنمایی‌ عزیز صفر تا صد چیزی‌ که‌ نیاز داری👇🏻 💠کلیپ‌ آموزشی 💠جزوه 💠تست 💠رفع‌ اشکال‌ و.. مدرسه زبان نور👇 https://eitaa.com/zaban_madrese 🚫کپی‌ غیرمجاز انتشار(با لینک) بلامانع
مشاهده در ایتا
دانلود
۸ام.آزمون.فصل۱تا۸باپاسخ.pdf
458.7K
✍📗📕📋 @motevaseteaval ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
17.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاردستی های خلاقانه 💡ایده های خلاقانه ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، لینکشون اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادتون نره 😘
bakhsh paziri.pps
1.59M
📝 تکنیک بخش پذیری بر اعداد 9⃣ 🌧 ✍📗📕📋 @motevaseteaval ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
12.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️همخوانی سرود زیبای پیامی برای بانوان ایران زمین❇️ توسط هزاران بانو از ۱۲۰ کشور دنیا در حرم مطهر حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) مروارید، تو باید مادر باشی تا یکی از دامن پاک تو بشه حاج قاسمی که خونش واسه ایران بجوشه ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون را از اینجا https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای
جزوه ریاضی هفتم بسیار کامل.pdf
7.42M
✍📗📕📋 @motevaseteaval ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵🎶🎵🎶🎵🎶🎵🎶🎵🎶🎵🎶🎵 تکنیک تربیت فرزندان قوی ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، لینکشون اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادتون نره 😘
۸ام.آزمون.فصل۱تا۸باپاسخ.pdf
458.7K
✍📗📕📋 @motevaseteaval ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
✨📕✨ 📖خاطرات: «اُمِّ وَهَب» 🦋همسرِ نوشتهٔ: ✅قسمت: بیست در مسیر رفتن به حرمِ حضرت رقیه برخلاف صبح که به حرم حضرت زینب می‌رفتیم هیچ حواسم به دور و اطراف نبود، همه‌اش در فکر این بودم که چگونه می‌توانم پیام‌بر حسین باشم؟ چکار باید بکنم تا پیام شهدای این جبهه را به خوبی منعکس کنم و زنده نگه‌دارم؟ به جز این افکار، تنها چیزی که از آن لحظات در خاطر دارم، جنگ و جدل زهرا و سارا بود برای نشستن در سمتِ راستِ من که با حساب‌وکتاب آنها و براساس گفته‌های حسین، در معرض دید و تیر مُسلّحین بود! بعد از سال‌ها بزرگ کردن این بچه‌ها، دیگر دیدن چنین صحنه‌هایی برایم هیچ جای تعجب نداشت، هرچند می‌دانستم که برای خیلی‌ها از جمله همین ابوحاتم، این سرِ نترسِ دخترها خیلی تعجب‌برانگیز است. توی این سال‌ها هروقت این شجاعت و نترسی آنها را می‌دیدم؛ به جای تعجب کمی خوف می‌کردم که نکند روحیه‌شان شبیه مردها شده باشد، خوفی که به لطف خدا هیچ‌وقت دوامی نداشت و بلافاصله با انجام کاری ظریف و زنانه از بین می‌رفت و جای خود را به دنیایی دلدادگی می‌داد. نمی‌دانم فاصلهٔ زینبیه تا حرم حضرت رقیه چقدر بود. به حدی غرق در افکارم بودم که زمان و مسافت را نفهمیدم. حسین ماشین را توی یک بازار قدیمی نگه داشت که خیلی زنده‌تر و آرام‌تر از دیگر مناطقی بود که در دمشق دیده بودم. درست است که ترس و دلهره در چشم تک‌تک آدم‌هایی که در بازار بودند موج می‌زد اما به‌هرحال برای کسی که از زینبیه می‌آمد و اوضاع‌واحوال آن منطقه را دیده بود، همین رفت‌و‌آمد مردم ولو کاملاً غیرعادی جلوهٔ آرام‌تر و امن‌تری را در ذهن متبادر می‌کرد. از داخل همان بازار عبور کردیم و رسیدیم به حرم حضرت رقیه. از دور چند نفری را توی حیاط حرم دیدم، انگار واقعاً اینجا امن‌تر از زینبیه بود. وارد صحن که شدیم پُر از کفش بود، از دمپایی‌های بندانگشتی عربی گرفته تا کفش‌های لنگه‌به‌لنگهٔ کودکان. اما کنار ضریح خبری از همهمهٔ زائران نبود. گاه‌گاهی صدای تیری از دور به گوش می‌رسید که نشان از آن بود که این امنیت نسبی هم به شدت در معرض تهدید است. نزدیک اذان ظهر بود و ما مجبور بودیم تا زیارتمان را مختصر کنیم چون باید طوری تنظیم می‌کردیم تا حسین به کار مهمی که داشت برسد و هم وقت کافی برای رفتن ما به بیروت وجود داشته باشد. بعد از زیارت که داخل حیاط شدم، صحن شلوغ‌تر شده بود. حسین پیشنهاد داد که نماز را همان‌جا و در کنار همان عدهٔ کمی که برای اقامهٔ نماز آمده بودند به‌جا آوریم.
bakhsh paziri.pps
1.59M
📝 تکنیک بخش پذیری بر اعداد 9⃣ 🌧 ✍📗📕📋 @motevaseteaval ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
پیام‌های آسمانی.pdf
2.91M
جمع‌بندی و دوره‌ی امتحانی کتاب _____________________ ✍📗📕📋 @motevaseteaval ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنده خدا 7کیلو از وزنش آب شد از ترس 😅😁 ┅┄✶‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @kakhand ✶┄┅┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌😬😁😁😆😆😂😂😃😃😄 -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، لینکشون اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
3 تا روش برای بستن بند کتونی ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، لینکشون اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادتون نره 😘
❣ 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا جَامِعَ الْکَلِمَةِ عَلَی التَّقْوَی...✋ 🌱 سلام بر شادی جمعیت قلبهای ما در سایه‌ی دستهای مبارک تو. سلام بر آن لحظه ای که پراکندگی های هوا و هوس را به نگاهی آرام می کنی. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610.
قواعد_عربی_هفتم_،هشتم،نهم_دوره_ا.pdf
537.5K
✍📗📕📋 @motevaseteaval ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
سوالات_تستی_طبقه_بندی_شده_درس_به_درس_پیام_نهم.pdf
1.43M
کتاب کارپیام های آسمان پایه نهم .جهت استفاده دانش آموزان عزیز 9⃣ 🌧 ✍📗📕📋 @motevaseteaval ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
60.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚴🏘🚘🏡🚴‍♀️ انیمیشن های مهارت های زندگی این داستان : قوانین ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون را از اینجا https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای
جزوه ریاضی هفتم بسیار کامل.pdf
7.42M
✍📗📕📋 @motevaseteaval ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
Winrar.apk
4.7M
📚فایل زیپ رابانصب این برنامه درگوشی خودبازکنید ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون را از اینجا https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش نرم افزار ادیت فیلم اینشات قسمت هجدهم ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون را از اینجا https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود بسیار زیبا همراه با تصاویر دلنشین آقا . برای لحظاتی در اعتماد به وعده های الهی و اینکه بفضل خدای متعال به بلندای تمدن اسلامی رسیده و خواهیم رسید، شاکر باشیم و لذت ببریم به کوری چشم کسانی که نمی‌توانند ببینند! دلت رو محکم کن به جبهه خدا و از تبلیغات دشمن و ذریه شیطان نترس یا علی ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون را از اینجا https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای
فلش_کارت_ریاضی_هشتم_''اس.pdf
378.6K
✍📗📕📋 @motevaseteaval ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
ترجمه متون دروس عربی نهم.pdf
2.69M
📝 ترجمه متون دروس عربی 9⃣ 🌧 ✍📗📕📋 @motevaseteaval ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
1_255624908585837485.pdf
482.2K
کتاب ویژه ✍📗📕📋 @motevaseteaval ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
سوالات_متن_درسی_پایه_هشتم_مطالعات_اجت.pdf
2.54M
✍📗📕📋 @motevaseteaval ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺خلاقیت جالب برای کیسه برنج با بطری 😁😁 ---------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون را از اینجا ببینید https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843
✨📕✨ 📖خاطرات: «اُمِّ وَهَب» 🦋همسرِ نوشتهٔ: ✅قسمت: بیست و یک بعد از نماز بلافاصله پا شدیم رفتیم سمت ماشین، ابوحاتم داشت با آن دو نفر که پُشت تویوتا بودند صحبت می‌کرد. با دیدن ما، هر سه‌شان سلام دادند و سرهایشان را پایین انداختند. حسین به سمت آن‌ها رفت و بعد از جواب سلام، زیارت قبول و خسته‌نباشی به آن‌ها گفت. بعد هم چند کلامی آهسته با آن‌ها صحبت کرد. احساس می‌کردم حسین وظایفی دارد برای خودش و من هم وظیفه‌ای برای خودم، به همین خاطر هیچ به ذهنم خطور نکرد که باید بفهمم که چه صحبتی بین آن‌ها ردو بدل شده است. سوار ماشین شدیم و راه افتادیم، تسبیحم را از جیبِ کیف کوچکم بیرون آوردم و شروع کردم به گفتنِ تسبیحات حضرت زهرا. میانهٔ راه، از داخل یکی از ساختمان‌ها رگباری به‌طرفمان گرفته شد، باز هم حسین پایش را گذاشت گاز و به سرعت از محل دور شد. نگاهی به سارا انداختم ببینم این‌بار عکس‌العملش در برابر این نوع رانندگی پدرش چگونه است، سارا فارغ از اطراف چشم دوخته بود به زهرا و به وضوح حرص می‌خورد از اینکه نتوانسته است جای او کنار پنجره‌ای بنشیند که مُسلّحین از آن سمت تیراندازی می‌کردند. ابوحاتم که گوشش پُر بود از صدای تیر و انفجار با لهجه‌ای عربی این آیه را خواند: «يُريدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَاللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ.» (می‌خواهند که نور خدا را با دهان‌هایشان خاموش کنند. ولی خداوند نورش را کامل می‌کند هرچند کافران اکراه داشته باشند. سوره صف آیه ۸ ) حسین انگار که نتیجهٔ فتح الفتوح بزرگی را دیده باشد نگاهی افتخارآمیز به ابوحاتم انداخت، لبخندی از سرِ رضایت زد و گفت: «احسنت! احسنت.» و در حالی که همان لبخند روی لبش مانده بود، سر چرخاند رو به جاده و طوری که کاملاً معلوم بود از عمق جانش می‌گوید گفت: «الحمدللّه.» از توی آینه داشتم چهرهٔ جذابش را که با آن لبخند جذاب‌تر هم شده بود نگاه می‌کردم، هنوز کلام کوتاهش تمام نشده بود که دیدم قطرهٔ اشکی از گوشهٔ چشم چپش سُر خورد روی محاسن سپیدش. حسین از توی همان آینه نگاهی به من انداخت و تعجبم را از این حالش فهمید گفت: «ما که کاری از دستمون برنمی‌آد اما فکر می‌کنم خدا بیچارگیِ ما رو دیده و نظر لطفش داره کار رو درست می‌کنه. حالا با وجود بسیجی‌هایی مثل ابوحاتم حرم به دست مُسلّحین نمی‌افته و برندهٔ این معرکه ما هستیم!» ناهار را توی یک بازار قدیمی و آرام دیگر که فاصلهٔ زیادی با حرم حضرت رقیه نداشت، خوردیم. آنجا هم مانند بازار کنار حرم آثاری از جنگ دیده نمی‌شد. تنها فرق عمده‌ای که به چشم می‌خورد مردمانی بودند که در بازار رفت‌وآمد داشتند. سارا با غمی که دلیلش خیلی برایم روشن نبود، از حسین پرسید: «اسم این بازار چیه؟» حسین هم پاسخ داد: «الحمیدیه.» سارا آهی کشید و جمله‌ای گفت که دلیل آه کشیدنش را روشن می‌کرد: «کاش حرم حضرت زینب هم کنار این بازار بود!» حسین بلافاصله انگار که جواب را از آستینش درآورده باشد، گفت: «اگر می‌شد که خوب بود اما ظاهراً نمی‌شه! اینجا بازار شامه، بازار شام هم که اسمش با خودشه!» مکث کوتاهی کرد و با حالت کسی که کشف بزرگی کرده باشد، گل از گلش شکفت و ادامه داد: «البته یه راه داره!» حسابی درگیر بحث شده بودم و منتظر بودم که حرفش را ادامه بدهد تا بفهمم که چه راهی وجود دارد اما دیگر چیزی نگفت. کنجکاوی‌ام ناخودآگاه اجازهٔ سکوت را به من نداد و گفتم: «چی؟ اون راه چیه؟»