eitaa logo
محبوبه مرادی|مادربون
3.9هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
517 ویدیو
31 فایل
محبوبه مرادی کارشناس ارشد روانشناسی بالینی مادر مادربون رشد و توانمندسازی مادران کمک خواستی من اینجام👇 @MAHBOOBEHMORADI لینک پیام ناشناس https://daigo.ir/secret/1108893265
مشاهده در ایتا
دانلود
کارگاه آموزشی اصلی ترین وظیفه مادران_محبوبه مرادی_۲۰۲۴_۰۱_۰۲_۱۴_۲۷_۴۵_۸۳۳.mp3
زمان: حجم: 9.42M
در این کارگاه آموزشی یاد می گیرید👇 ⚠️رفتار درست در موقعیت های مختلف با بچه ها چیه؟ هر بچه ای و هر موقعیتی! ⚠️اصلی ترین و اساسی ترین وظیفه ی یه مادر چیه؟! ❌من‌ اینجا بهتون ماهی ندادم بلکه تمام‌فنون ماهی‌گیری رو یاد دادم و مطمئنم‌که این کارگاه نگاه و رفتار شما رو در نقش مادری تغییر اساسی خواهد داد😍💪 https://eitaa.com/joinchat/2772238620C3497a1cf2c
من یک مادرم با یک دنیا مسئولیت با کارهای ناتمام همیشگی با دلهره هایی بلند، از شام امشبت تا وقت ازدواجت!من خیلی چیزها بلد نیستم اما شده ام پناه و مرجع تو در این دنیا وقتی خسته ای، گرسنه ای، بازی میخواهی، زمین خورده ای، سوال داری فقط من را می شناسی! و من هم کیف می کنم و هم می ترسم از اینکه اینقدر مهمم!من‌ مادرم و هر روز تلاش می کنم مادرِ بهتری باشم...تو من را به حرکت و رشد و عشق رسانده ای! این را خوب فهمیده ام که تو بهترین ، اصلی ترین و مهم ترین مربی رشد منی در این زندگی !جانِ دلم حضورت با همه ی سختی ها پر برکت است برایم🦋 و خوشحالم از با هم بودنمان ✨مادربون | مادری و بچه داری عضو شوید👈 https://eitaa.com/motherboon
1.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با صدا ببینید😍 یه شغلِ شیرینِ تمام وقت! مامانِ گلی که ، بچه ی زیر دو سال داری دقیقا انتظارت از خودت چیه؟!! ✨مادربون | مادری و بچه داری عضو شوید👈 https://eitaa.com/motherboon
داشتم ظرف میشستم و دیدم ،علی ساکته و صداش نمیاد و درد کشیده ها میدونن سکوت چقدر خطرناک تر از صداست😂 داشت توی قفسه های آشپزخونه دنبال موضوع جدید میگشت که این بسته ی ماکارونی رو پیدا کرد. و داشت میاوردش سمت من که از دستش افتاد و ریخت روی زمین. حقیقتا جا خوردم و برگشتم که یه چیزی بگم🤬 اما با یه ثانیه مکث گفتم، عه؟ریخت؟!اشکالی نداره! بیا از این کابینت یه ظرف بردار جمعش کن. تا بعدا باهاش غذا درست کنیم.علی هم بدون ترس برگشت و اومد ظرف برداره که چشمش به الک افتاد🥴 و گفت چه خوب حالا میرم الکشون میکنم😟 و خب به بازیش ادامه داد با الک و ظرف و دست های خیلی تمیز و کف آشپزخونه...😵‍💫 طبيعتا فاتحه ی این بسته ماکارونی دیگه خونده س روحش شاد😂 سعی کرد رسالتش رو توی این دنیا درست انجام بده اما انگار خدا براش رسالت دیگه ای در نظر گرفته بود. و اون رسالت تمرین کشف و لمس و استقلالِ یه بچه ی سه ساله بود.😉 ✨مادربون | مادری و بچه داری عضو شوید👈 https://eitaa.com/motherboon
خونه تکونی مفرّح یه مامان😉😂 شما انعطاف رو کیف کن😁 وقت نداشته تفریح کنه وسط این روزهای شلوغ پلوغ ، اومده اینجوری کار رو به تفریح تبدیل کرده😜 ✨مادربون | مادری و بچه داری عضو شوید👈 https://eitaa.com/motherboon
. خدایا تو بهتر می دونی ما مادرها با چه بدو بدو و بار و بنه ای باید خودمون رو به شب قدر برسونیم... تو میدونی چقدر وسطش چرتمون میبره از خستگی ها و بی‌خوابی ها... تو میدونی چقدر از اعمال رو دوست داریم انجام بدیم و وقت نمی کنیم و حوصله ی بچه ها نمی کشه... تو میدونی چقدر حسرت می‌خوریم... تو رفیق و پناه همه ای برای ما بیشتر...❤️‍🩹 به حرمت این امانت هایی که دستمون دادی به خاطر رحمی که بهشون داریم به خاطر همین بدو بدو ها و حسرت ها و ناکامی ها و خستگی ها... ما رو ببخش و بیامرز اندازه مون رو بیشتر کن ، قلب و فکر و دلمون رو وسعت بده... خودت هوای ما رو بیشتر داشته باش باشه؟!🥺💔 ✨مادربون | مادری و بچه داری عضو شوید👈 https://eitaa.com/motherboon
حق نیست خدایی؟!😂 ✨مادربون | مادری و بچه داری عضو شوید👈 https://eitaa.com/motherboon
چند روزی هست که خوب نخوابیدم😮‍💨 خیلی خسته ام و دیشب از شدت خستگی شام هم نخوردم و الان که رنگ و روی خودم رو توی آیینه دیدم کاملا زرد بودم🫣 به خاطر خواب های بریده بریده ی شب ها ، صبح ها خودم رو به زور از رختخواب بیرون می کشم😫 به خونه که نگاه می کنم پر از کارهای تلنبار شده است که معلوم نیست امروز انجام بشن یا بیشتر بشن..‌. وظایف زیادی روی دوشم احساس می کنم و گاهی از شدت احساس درماندگی بغض می‌کنم ضعف، خستگی، بی حالی ، بی خوابی... اما درست همون لحظاتی که احساس میکنم دیگه نمیتونم ادامه بدم و دیگه کشش ندارم.... یاد یه چیزی میفتم🤨 من مادرم و سخت ترین کار دنیا رو انجام دادم! لحظاتِ هزار برابر سخت تر از این گذشته و من تونستم ازش عبور کنم اینم میتونم! و می دونم روزهای سخت و شیرین زیادی پیش رو دارم.... ✨مادربون | مادری و بچه داری عضو شوید👈 https://eitaa.com/motherboon
من و تو تصمیم گرفتیم اجازه بدیم یه تیکه از روح و جسم مون برای همیشه بیرون از بدن ما زندگی کنه این تیکه مراقبت میخواد و سخته! استقلال میخواد و سخته! آزادی میخواد و سخته! پای سختی های این انتخاب مهم مون بایستیم! ما با همین تیکه های قشنگ مون معنا پیدا می کنیم و وقتی دیگه توی این دنیا نیستیم یه اثر زنده و پویا یه امتداد داریم!❤️ ✨مادربون | مادری و بچه داری عضو شوید👈 https://eitaa.com/motherboon
. از ماشین پیاده می شوم و به این منظره چشم میدوزم غرق می شوم توی خیالات خودم گندم‌ زار بهار، به پاییز نرسیده گورستان کاه شده! " مااامااان بیا این طرف رو ببین" صدای علی من را از دست ذهنم نجات می‌دهد! زهرا روی دست هایم بین خواب و بیداری غر می زند! زندگی ام‌ این‌ روزها مثل رفت و برگشت خواب این دخترک است! در رفت و برگشتم بین مامان گفتن های علی و غر زدن های زهرا بین‌ روزهایی که رُسم را کشیده اید اما ذوقتان را میکنم! بین نیازهای خودم و شما دو تا بین غم و شادی بین نا امیدی و شوق بین خاطرات خوب و بد از بین هزار راهی که بود "مادر بودن" را انتخاب کردم و راضیم! غمگین و تنها و خسته ام اما دوستتان دارم! با تمام قلبم‌ دوستتان دارم. شاید با شما از گندم‌ زار عمر من، چیزی بیشتر از یک مشت کاه باقی ماند... ✨مادربون | مادری و بچه داری عضو شوید👈 https://eitaa.com/motherboon
۱.داشتم فکر می کردم ببینم چه هدیه ای برای روز مادر خوشحالم می کنه گوشی رو گرفتم دستم و توی سایت ها و پیج ها و آنلاین شاپ ها چرخیدم از لباس و جواهرات رد شدم ، نه! دکوری ها و لوازم آرایشی ها نه اصلا واقعا چیزی نبود که داشتنش، خوشحالم کنه رفتم سراغ کتاب و لوازم تحریر نچ! ماگ، اسپا، فیشیال! نه، نه، نه! ۲. آخرین جلسه ی فرزندپروری حضوری مون بود، مینا زد زیر گریه و گفت با کمک این کلاس تازه فهمیدم چمه! به همسرم گفتم از وقتی بچه مون دنیا اومده. احساس میکنم با هم رفته بودیم دزدی و تو وسطش فرار کردی همه مون با بغض گفتیم میفهمم، میفهمم ۳.فهیمه مراجع شجاع منه که قسمت های تلخ زندگیش رو چندین بار ، باهم شخم زدیم... حالا بهم این پیام رو داده👆 همون عکس بالا ۴.من برای روز زن کادو نمیخوام! خیلی وقته این چیزا خوشحالم نمیکنه من تنهایی و سکوت و چای گرم میخوام تا یادم بیاد کی هستم و کجا وایسادم من، امنیت و مراقبت میخوام تا مادر بهتری باشم و کمتر احساس تنهایی کنم... و حالا این جمله ی مامان ها رو که هزار بار بهش خندیدیم بهتر درک میکنم "جای کادو دادن به من حرفمو گوش کن" @motherboon
محبوبه مرادی|مادربون
خلاصه گشت و گذار و کش و قوس ما توی اون فروشگاه به اتمام رسید و برگشتیم توی ماشین علی گفت بدو بیا باز
آلارم بعدی این بود که اگه ولم کنی خودم بلدم چطوری خوش بگذرونم... 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 بله ، درسته! بخشی از آلارم بعدی رو درست حدس زدین! اما این قصه سر دراز داره! من از همین گشت و گذار ۲ ساعته مون کلی چیز در مورد خودم و مادر بودنم فهمیدم که باید مفصل در موردش حرف بزنیم....