eitaa logo
موعود
1.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
275 فایل
🔸کانال رسمی موسسه فرهنگی هنری موعود عصر «عج»🔸 🔹پایگاه اینترنتی موسسه موعود: 🔸fa.mouood.com 🔹فروشگاه اینترنتی: 🔸shop.mouood.com 🔹 ارتباط با موعود: 🔸Eitaa.com/mouood_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
2️⃣ 🔘 فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی 🔷 اسلام در ایران بزرگ 💠 راه یافتن اسلام از مرزهای غربی به ایران بزرگ، و توسعه‌ی فرهنگی آن تا مرزهای شرقی، یعنی مرزهای غربی چین امروزی، واقعه‌ای نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. در اهمیت این واقعه، نویسنده‌ی میراث باستانی ایران، می‌نویسد: 🔹 «تاریخ این پاره از جهان [ایران بزرگ] را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: پیش از اسلام و پس از اسلام. نه نتایج تاخت و تاز اسکندر را می‌توان با نفوذ اسلام در سرزمین‌های میان مدیترانه‌ و دره‌ی سند [ایران بزرگ] مقایسه کرد و برابر دانست، و نه رسوخ تمدن یونانی جانشینان اسکندر را در قرن دوم و سوم پیش از میلاد و نه حتی نفوذ و پیشرفت تمدن [مدرن]امروزی غرب را در آن حدود می‌توان با نفوذ اسلام مساوی دانست، با این همه نباید تصور کرد که تاریخ ایران باستان با تاخت و تاز تازیان در قرن هفدهم میلادی به پایان می‌رسد. 🔹 اسلام تا هنگامی که مذهبی بود عربی با رسوم و آداب آن مردم، نتوانست در ایران نفوذ کند. 🔹 [اگرچه باعث فروپاشی دولت ساسانی شد] 1- تنها در قرن دهم (قرن چهارم هجری) است که با نوشته شدن ادبیات نوین به خطر عربی فرهنگ باستانی ایرانی در فرهنگ تازی وارد می‌شود و دوران نوی پدیدار می‌گردد، زیرا که ادبیات نوین فارسی نه تنها مربوط است به ایران بلکه جنبه‌ی اسلامی نیز دارد. 🔹 از این زمان به بعد ایران بی‌شک کشوری اسلامی می‌شود و شورش‌ها یا جنبش‌های جداجدایی که در دوران خلفا[ی اموی] روی می‌نماید و همه‌ی آنها را به خطا ولی برای سهولت تحقیق مورخان به تجلیّات «ناسیونالیسم ایرانی» یا «ایران‌پرستی» نسبت داده‌اند همه اسلامی بودند. به راستی که دودمان‌های دست‌نشانده‌ی ایرانی از بسیاری جهات بیشتر جنبه‌ی پهلوانی اسلامی داشتند، تا چنانکه [روشنفکران و مورخان وابسته به مجامع ماسونی و باستان‌گرایان] گفته‌اند: میهن‌پرستی ضد اسلامی. 🔹 ایرانیان بارها ساختن اسلام از بندها و تمدن بدوی موجب جهانی شدن و گسترش یافتن و بر جای ماندن اسلام شدند.» 💠 ورود اسلام از دروازه غربی ایران، در هیأت جریانی فرهنگی مذهبی، و نه سیاسی نظامی صرف، چون آبی زلال و جاری، در جغرافیای فرهنگی و تمدنی ساکنان ایران بزرگ سریان پیدا کرد و خود را، تا منتهاالیه شرقی پیش برد. برای این واقعه، دلایل روان‌شناختی و سیاسی فراوانی می‌توان ذکر کرد، امّا مهم‌ترین دلیل را در هم‌گونی روحی و فرهنگی باطن و حقیقت ولایی اسلام، با دریافت‌های کهن مستتر در فرهنگ، آداب و سنت‌های مشترک همه‌ی ساکنان این جغرافیای بزرگ باید جستجو کرد. 💠 گرافه نیست اگر گفته شود، اسلام از مسیر زبان فارسی، همه‌ی مرزها را درنوردید، فرهنگی سترگ و بالنده جریان یافت و از میانه‌اش تمدنی سر برآورد که همینان نشانه‌های آن را در لابلای آداب، رسوم، معماری، شهرسازی، موسیقی، نقاشی، و سایر مظاهر فرهنگی و تمدنی ساکنان ایران بزرگ می‌توان ملاحظه کرد. 💠 همه‌ی نشانه‌های این اشتراکات فکری و فرهنگی را در صورت‌های لفظی زبان بخش‌های بزرگی از آسیای میانه، شمال غربی هندوستان، بخش‌هایی از غرب چین بزرگ تا بین‌النهرین و فلات ایران می‌توان سراغ گرفت. ⬅️ ادامه دارد... ✍️ @mouood_org
4️⃣9️⃣ 🔘 انتصاب امام، کاری خدایی 🔹 حضرت ثامن الحجج، علی‌بن موسی‌الرضا(ع) در مهاجرت بزرگ خودشان، در بدو ورود به «مرو»، در «مسجد جامع» و در روز جمعه، لب به سخن گشوده و پرده از صفات جامع امام منصوب از سوی حق برداشتند. امام، خطاب به عبدالعزیزبن مسلم فرمودند: (بخش دوم سخنان) 🔹 و رسول خدا(ص) بر پا داشت برای مردم، علی(ع) را که نشانه و باشد و نگذارد برای ایشان، چیزی را که امت به آن احتیاج دارند؛ مگر اینکه بیان کرد بر ایشان، 🔹 پس کسی‌که گمان کند که خدای عزوجل کامل نکرده است دین خود را، کتاب خود را رد کرده و کسی که رد کند کتاب خدا را، کافر است به آن، آیا قدر و محل امامت را می‌شناسند از میان امت، که جایز باشد امامی را در میان خود اختیار کنند؟! 🔹 قدر امامت جلیل‌تر و شأن آن بزرگ‌تر و مکان آن بالاتر و جانب آن عزیزتر و عمق آن دورتر است از اینکه عقل‌های مردم به آن برسد و رأی‌های ایشان به آن نائل شود یا به اختیار خود بتوانند امامی برپا بدارند. 🔹 یعنی «هر آینه مخصوص گردانید خدای عزوجل امامت را به خلیل(ع) بعد از رسیدن به مقام پیغمبری و خُلت و این مرتبه سوم و فضیلتی است که شرافت داده است او را به این فضیلت و صدا را بلند کرده است به ذکر آن و فرمود: «من قرار دهنده‌ام تو را به امامت برای مردمان»، پس خلیل از فرط سرور و شادی به امامت، عرض کرد: «از ذریه من هم امام قرار می‌دهی؟» فرمود: «که ستمکاران به عهد من، یعنی امامت نائل نمی‌شوند.» 🔹 پس [این] آیه باطل کرده است امامت هر ظالمی را تا روز قیامت و گردانیده است آن را برای برگزیدگان و پاکان از ذریه [او] و فرمود: بخشیدیم برای او اسحاق و یعقوب را که نبیره اوست و همه آنها را شایسته قرار دادیم و آنها را امامان و پیشوایانی گردانیدیم که و راهنمایی می‌کنند به فرمان و وحی ما، که به آنها فرستاده می‌شود برای انجام کارهای خوب و به پا داشتن نماز و دادن زکات و بندگی کننده باشند، برای ما.» 📚 کتاب « » اثر از مجموعه 📬 خرید از فروشگاه موعود shop.mouood.com/velayat_vali طاقچه: https://b2n.ir/k79931 کتابراه: https://b2n.ir/n39413 پاتوق کتاب فردا: https://b2n.ir/j48730 فراکتاب: https://b2n.ir/b10942 @mouood_org
هدایت شده از موعود
202030_1951834298.mpga
3.38M
هدایت شده از موعود
1_92905014.pdf
686.4K
3️⃣ 🔘 فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی 🔷 ایران بزرگ و زبان فارسی 💠 گستردگی زبان فارسی در شبه قاره‌ی هند و رسمیت یافتن این زبان در دربار و ایوان پادشاهان و امیران این منطقه بزرگ شاهد و گواهی است بر این مدعا. 💠 نمی‌توان انکار کرد که، «آریاها، ریشه‌ی اقوامی هستند که در اعصار بسیار قدیم به سرزمین‌های بسیار، که مهم‌ترین آنها هند و ایران و اروپا بوده است، کوچ کرده‌اند. در اصطلاح مردم‌شناسی این اقوام را اینداگرمان یا هندواروپایی نامیده‌اند. آنچه این اقوام را مشخص می‌سازد ریشه‌ی مشترک زبان، معتقدات و آداب و رسوم اجتماعی آنها است. 💠 مردمی که به هند و ایران کوچ کرده‌اند خود را آریا می‌نامیدند و در قدیمی‌ترین آثار مضبوط آنها، که در هند ریگ‌ودا و در ایران اوستاست، از این آریاها سخن رانده شده است. در اوستا و ریگ‌ودا کلمه‌ی آریا به معنی «نجیب، مهمان‌نواز و اصیل آمده است.» 💠 صرف نظر از مشترات بنیادین زبان‌های ساکنان این سرزمین فخ، صورت نوین زبان‌ آنها، یعنی: «زبان فارسی در هند قدمت 900 ساله دارد، می‌توان تاریخ ورود رسمی این زبان به شبه قاره را از زمان لشکرکشی‌های سلطان محمود غزنوی دانست که نخستین آن در سال 392 ق اتفاق افتاد. 💠 پس از آن، زبان فارسی تا زمان نفوذ کامل انگلیسی‌ها در شبه قاره در سال 1274 ق. به عنوان زبان رسمی این کشور پهناور ادامه داشت. در این مدّت طولانی، فارسی زبانان رسمی و اوّل شبه قاره بوده است و تمامی مناطق، مذاهب و زبان‌های شبه قاره را به شدّت تحت تأثیر قرار داده است... 💠 تا سال 1374 قمری که هند رسماً به تصرّف انگلیسی‌ها درآمد، حدود 30 سلسله‌ی فارسی زبان در هند به سلطنت رسیدند و در این مدّت که نُه قرن به درازا کشید زبان فارسی زبان رسمی حکومت‌های هند بود و دانشمندان و نویسندگان و لشکریان و شاعران و دولت‌مردان این سامان همه به زبان فارسی می‌نوشتند و سخن می‌گفتند. بومیان هند نیز به آموختن زبان فارسی رغبت نشان می‌دادند و در نتیجه، این زبان و به تبع آن فرهنگ اسلامی تقریباً در تمام زمینه‌ها و جوامع هندی نفوذ کامل و فراگیر یافت، تا بدان پایه که نهال برومند زبان فارسی در این سرزمین کم‌کم به درختی کهن‌سال و قوی مبدّل گشت و ریشه دوانید. 💠 تلاش روشنفکران سکولار برای پیراسته کردن و زدودن صورت و محتوای زبان و ادبیات فارسی از آموزه‌های اسلامی و واژگان و الفاظ عربی، و دعوت به سر تا پا فرهنگی شدن، همان اندازه مضحک به نظر می‌رسد که تلاش شیفتگان به ظاهر مذهب، برای به انزوا بردن خاستگاه فرهنگی و رویکردهای فرهنگی و ساکنان ایران زمین و اصالت بخشیدن به صورت و ظواهر حذف احکام شرعی در تنظیم مناسبات اجتماعی. 💠 عصر رضاخانی همان اندازه از حقیقت و محتوای غنی فرهنگ اصیل اسلامی فاصله داشتند که سینه‌چاکان حفظ حدود شرعی، در معنی اصالت بخشی به صورت‌ها و غفلت از بنیادهای فرهنگی اسلام شیعی. همان که ایرانیان، از سال‌ها و قرون اوّلیه پس از ورود اسلام به ایران بزرگ از آن فاصله گرفته و جان مایه‌ی دینداری اسلامی را در صورت‌های فرهنگی و تمدنی ایران و ادبیات و زبان فارسی بسط دادند و موجبات گسترش و نفوذ اسلام را در همه‌ی صورت‌های فرهنگی و شهری‌اش در ایران بزرگ فراهم آوردند. 💠 بی‌گمان، چنانچه اسلام اموی، در دستگاه زبانی و فرهنگی ایران ولایی و همه‌ی آنچه که از اهل بیت علیهم‌السلام دریافت کرده بودند آمیخته نمی‌شد، اسلام در صورت تاریخی قرون اوّلیه می‌ماند و می‌پوسید و هیچ‌گاه در بستر تاریخ جاری و وجهه‌ی فرهنگی و تمدنی نمی‌یافت چه، سرزمین حجاز، فاقد ظرف و ظرفیت فرهنگی و تمدنی لازم برای این مهم بود. 💠 تجدید حیات اسلام اموی در رویکرد و عملکرد دستگاه مذهبی، (شریعت‌مدار) و سیاسی عربستان سعودی، اخوان المسلمین مصر و سرانجام، القاعده و داعش نظر بر همین مدعاست. 💠 اجازه می‌خواهم عرض کنم: به همان سان که حضرات معصومان علیهم‌السّلام از «ولایت» به مثابه‌ی قطب دینداری یاد می‌کنند و جان‌مایه‌ و حقیقت دینداری را متجلّی در سیره و سنت اولیاء خاص خاندان آل‌الله شناسایی می‌فرمایند، نه تنها بن‌مایه فرهنگ ایرانی ولایت‌مداریست بلکه، در دستان ایرانیان مؤمن به آن حوزه‌ی فرهنگی ایران و ایرانیان در هیأت بنیانگذاران اسلام در حوزه‌ی فرهنگی و تمدنی ظاهر شدند. آن هم در جغرافیای وسیعی از مفاهیم و مصادیقی همچون: ادبیات، معماری، شهرسازی، موسیقی، حکمت، نجوم و... 💠 شاهد این مدعا، هزاران هزار اثر تاریخی، فرهنگی و ادبی گسترده شده در جغرافیایی به وسعت «ایران بزرگ» است. ⬅️ ادامه دارد... ✍️ @mouood_org
💠پرهیز از حرام 💧زمانی گوسفندی غارتی، با گوسفندان «كوفه» مخلوط شد. یكی از عُبّاد و اهل ورع كوفه سؤال كرد: گوسفند چند سال عمر می ‌كند؟ پاسخ دادند: هفت سال. 💧از این ‌رو از خوردن گوشت گوسفند تا هفت سال پرهیز كرد و اجتناب ورزید. 💧از سیره بزرگان چنین برداشت می ‌شود كه انسان مؤمن كه خواهان رسیدن به مراتب معنوی می ‌باشد، شایسته است تا حدّ امكان به خصوص در مورد خوراكی ‌ها احتیاط لازم را نماید تا آماده برای دریافت فیوضات رحمانی گردد. 📚 📗 📖 برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این کتاب به لینک‌های زیر مراجعه فرمایید: https://shop.mouood.com/kashkul/ @mouood_org
4️⃣ 🔘 فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی 🔷 ضرورت احیاء ایران فرهنگی 💠 گفت‌وگو از ایران و اندیشه و عمل دربارة ایران و بر پهنای این سرزمین، که در خود و با خود همة معنی رویکرد ولایی به هستی، نجابت و اصالت را در فرهنگ و ادبیاتش دارد، نیازمند شناخت از ایران فرهنگی و اسلام است، چنانکه در فرهنگ، اخلاق و عرفان ناب متجلّی است. 💠 طیّ دوره‌های اخیر، ضعف در مطالعات فرهنگی و غفلت از تاریخ و بینش تاریخی باعث بوده تا ایران را محدود و منحصر در جغرافیای خاکی یک میلیون و ششصد و چهل هزار کیلومترمربع و دین و فرهنگ را نیز محدود و منحصر در فقه و شریعت بشناسیم. 💠 از آن پس، در ابتلاء به احساس تکلیف شرعی و گاه توهّم تقدّس، به هرچه و هرکه بویی از ولایت و مهرورزی، عاشقانه زیستن، هنر ورزیدن و دینداری عارفانه و عاشقانه پشت کرده و همه بودن و زیستن را در تنومندی مادّی خود و اظهار این تنومندی به قصد قهر و غلبه بر عالم و آدم تعریف کردیم. رویکردی که در بنیاد با مشی و منش ساکنان ایران فرهنگی سر هم‌نوایی ندارد. تا آنکه، به تدریج، کرور کرور مردم، از جغرافیای اسلام‌خواهی و اسلام‌جویی خارج و به امید زیستن در فضایی دور از تغییرات مداوم مناسبات مدنی، باید و نبایدهای آمرانه و سرانجام رهایی از دغدغه‌های همة روزان و شبان، با ر و بنه را بسته و به اقصا نقاط عالم کوچ کردند. 💠 امیدوارم این گمان حادث نشود که نگارنده ضعف را بر توانایی و حقارت را بر عزّت ترجیح می‌دهد. خواستم عرض کنم، چنانچه طلب سیطره و قدرت بر ولایت و مهرورزی، که ضرورتاً می‌بایست باطن غلبه و قدرت باشد، غالب شود، اراده‌ی معطوف به حق، به اراده‌ی معطوف به قدرت تبدیل می‌شود. همان که در سیره جمیع طواغیت، سلاطین و قیصرهای عهد ماضی و مستکبران و استعمارگران عهد جدید ظاهر است. ⬅️ ادامه دارد... ✍️ @mouood_org
🔘یک سبد گل نرگس4️⃣ 🔵دعای ندبه، گمشده بشریت 🔸 رنجنامه و سوگواره بشر امروز است، منشور درد سوز انسان ها و منظومه نیازها و راه حل آنهاست. این دعا، گمشده آدمی را به او معرفی می کند و به او می نمایاند که بنگر در چه وضعیت و ساحتی هستی، به کجا باید برسی، راهنما و دستگیر و فریادرس تو کیست. 🔸دعای ندبه، به بشر متذکر می شود گرداب ها و بحران های او چیست، بحران سازان کیانند، راه های برون رفت از آنها کدام است و وظایف و مسئولیت های او چه می تواند باشد. در این میان لاجرم، رسالت ها و مسئولیت های و مسلمانان حقیقی روشن تر و سنگین تر است. @mouood_org
5️⃣ 🔘 فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی 🔷 گسل‌ها در جغرافیای خاکی، سیاسی و فرهنگی ما 💠 آن زمان که نقشة محرمانه و اوّلیة سایکس پیکو، در دومین دهه از قرن بیستم (1916م.) و پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، دربارة خاورمیانه ترسیم و سرزمین‌های وسیع اسلامی میان بریتانیا و فرانسه تقسیم شد، همة مرزهای خاکی، فرهنگی و زبانی در هم ریخته شدند. ملاحظات جغرافیایی، قبیله‌ای و فرقه‌ای و سرانجام سیاسی دول استعماری غربی، مرزهایی جدید ترسیم و در مهم‌ترین مناطق خطوط گسل تعبیه شدند. 💠 نظم ژئوپلیتیک جدید، در غیبت اعراب و مسلمانان ساکن این پهنة وسیع در وقت تقسیم اراضی، توازن قوا را، حسب خاستگاه استعمارگران ممکن و خطوط گسل تعبیه شده تضمینی لازم برای هرگونه تغییرات و تحوّلات احتمالی فراهم می‌آوردند. 💠 این گسل‌ها را در لبنان و سوریه و فلسطین می‌توان شناسایی کرد. در ایران و مرزهای پیرامونی ما، گسل آذربایجان در شمال، گسل کردستان در غرب، گسل بلوچستان در شرق و ... نیز چنانچه منافع دول استعماری اقتضاء کند، فعّال می‌شوند تا حکومت‌های مرکزی، هیچ‌گاه مجال تجربة یکپارچگی، اتّحاد و اتّفاق تمام عیار نیابند و تأسیس دیگر بار ایران فرهنگی و ایران بزرگ نیز محقّق نشود. به همان سان که مجال برکشیده شدن دیگر بار امپراتوری عثمانی را از بین بردند. 💠 ترس از تجدید حیات ایران فرهنگی و به عبارت دیگر امپراتوری ایران بزرگ از نگرانی‌های بزرگ غرب بوده است. پرچم‌های هر یک از دولت‌های برآمده از تقسیم اراضی و سرودهای ملّی دولت‌های جدید الولاده نیز با تزریق ناسیونالیسم الحادی، بر بنیادهای گسل‌های استعماری پیرایه بستند. 💠 تازه، این آغاز ماجرا بود، پس از آن، نوبت به گسل‌های فرقه‌ای و مذهبی و سیاسی رسید. وهّابیت در مرکزی‌ترین نقطه از ام‌القری اهل سنّت، یعنی عربستان و بهائیت در ام‌القری شیعیان، یعنی ایران برکشیده شدند. بجز اینها، هر یک از حکومت‌های مستقر نیز، در ادامة بدعت‌های استعمارگران، در سرزمین‌های تحت سلطه و پس از تثبیت دولتشان، دایره‌المعارفی از گسل‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، میان ساکنان بینوای عراق و لبنان و سوریه و ایران و هند و پاکستان و ... فراهم آوردند. 💠 فرقه‌های مذهبی کهنسال و صامت احیاء شدند و فرقه‌های نوظهور ناطق، در جای جای این جغرافیای وسیع قد برافراشتند و جالب آنکه، همگی آنها، مردم را به سوی خداوند فرا می‌خواندند و به جنگ و جدال تمامیت‌خواهانه و قدرت طلبانة خود رنگ جهاد فی سبیل الله می‌زدند. به عبارتی: دولت‌های مستقر نیز برای تضمین بقاء و تداوم قدرت، هر یک به نوبة خود خطوط گسل فرعی و مویرگی ایجاد کردند. 💠 جعل مراسمات ملّی مذهبی، آئین‌ها و آداب فصلی و موسمی، پررنگ ساختن تاریخ تولّد و آمد و شد دولت‌ها، اصرار ورزیدن به مراسمات فرعی صورت‌های مادّی زندگی، همچون پوشش و آرایش مردان و زنان و سرانجام سایر رویکردهای من درآوردی سیاسی و اجتماعی. هر کدام به جای خود، جماعتی را از جماعت دیگر جدا ساختند و در صورت لزوم بر له یا علیه جریانی به میدان کشیدند و با سر دادن شعار انا رَجلٌ و کباده‌کشی، سعی در بیرون راندن رقیب کردند. جوامعی چندقطبی، خواهران و برادرانی جداافتاده از هم در تعارض مداوم، پدرانی در برائت از فرزندان و شاگردانی که علیه معلمان و مشایخ خود می‌شوریدند و هر دسته متمایل به پرچمی نهان یا آشکار. 💠 آنچه، روح تمامی این گسل‌ها و دسته‌بندی‌های رنگ اسلام‌خواهی و مصلحت‌جویی گرفته را معلوم و بدان معنی می‌بخشید جز ارادة معطوف به قدرت و پیراستگی از هرگونه مهر و محبّت نبود. ⬅️ ادامه دارد... ✍️ @mouood_org
🔘 حقوق امام زمان(عج): مقدّم داشتن 🔸 به دلیل برتری‌ها و ویژگی‌های بی‌مانندی که خدای متعال به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) ارزانی داشته، سزاوار است که آنها در همه زمینه‌ها بر همگان داشته شوند و هیچ کس بر آنها ترجیح داده نشود. 🔸 به این موضوع نیز به عنوان یکی از امامان معصوم(ع)، در روایات بسیار توجّه شده و از جمله در روایتی که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده، چنین آمده است: 🔸 خدای متعال ذرّیه هر پیامبری را از پشت خود او قرار داده است، ولی ذرّیه مرا از پشت علی بن ابی‌طالب(ع) ... پس آنان را پیشرو قرار دهید و از ایشان جلو نیفتید؛ 🔸 زیرا آنان در خردسالی، بردبارترین شما هستند و در بزرگی، داناترینتان. بنابراین، از آنها پیروی کنید؛ چرا که ایشان شما را به گمراهی نمی‌کشانند و از راه راست بیرونتان نمی‌برند. 📚 برگرفته از کتاب , ج 3: ؛ اثر 📬 خرید از فروشگاه موعود shop.mouood.com/marefat_va_taklif از کتابراه: https://b2n.ir/504402 از فراکتاب: https://b2n.ir/790748 از طاقچه: https://b2n.ir/878540 @mouood_org
6️⃣ 🔘 فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی 🔷 جنگ هفتاد و دو ملت 💠 به روزگاری آن رسول(ص) پرچمدار توحید فرموده بود: «به درستی که امت موسی بعد از موسی(ع) هفتاد و یک فرقه شدند که از میان آنها یک فرقه اهل نجاتند و هفتاد فرقه دیگر در دوزخند و امت حضرت(ع) بعد از آن حضرت به هفتاد و دو فرقه‌ی تقسیم شدند که یک فرقه آنها اهل نجات و هفتاد و یک فرقه آن اهل دوزخند و به درستی که امت من بعد از من، زور باشد که بر هفتاد و دو فرق تقسیم شوند که یک فرقه از آنها نجات یافته و هفتاد و دو فرقه دیگر در دوزخند. [سفینه البحار، ج 2، ص 360] 💠 جناب حافظ شیرازی، این معنا را در ابیات زیر بیان فرموده: جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند 💠 بی‌گمان، عدد هفتاد، اشاره به کثرت دارد و نه آنکه الزاماً تعداد فرق و مذاهب مدعی حقیقت‌جویی و حقیقت‌خواهی هفتاد و منحصر در هفتاد و دو دسته و گروه باشد، چنانکه امروزه، در همین شهر و دیار آباء و اجدادی خودمان، در جمع مسلمانان بیش از این تعداد فرقه و دسته قد برافراشته و سینه چاک مراد و مرشدی، مهیای پاره کردن رقباست و هماره فریاد برمی‌آورند که: «من مصیبم و خصم مخطی» 💠 کلیله و دمنه را باید خواند، باید تعلیم داد تا هر که به قدر فهم خود بداند در این کشاکش قوا و مدعیان سلامت و صداقت چگونه باید زیست. 💠 باب برزویه‌ی طبیب، مقدمه‌ایست بر کلیله و دمنه جناب برزویه، که از طبابت روی برگردانده و اقبال به دین کرده و همه‌ی همت را مصروف طلب آن می‌نویسد: 🔹«... وَ الحق راه آن [دینداری] دراز و بی‌پایان یافتم، سراسر مخاوف و مضایق، آنگاه نه راهبر معینی و نه سالار پیدا. و در کتب طب اشارتی هم دیده نیامد که بدان استدلالی دست دادی و یا بقوت آن از بند حیرت خلاصی ممکن اگشتی. 🔹 و خلاف میان اصحاب ملت‌ها [مذهب‌ها] هرچه ظاهرتر؛ بعضی به طریق ارث دست در شاخی ضعیف زده و طایفه‌ای از جهت متابعت پادشاهان و بیم جان پای بر رکن لرزان نهاده، و جماعتی برای خطام دنیا و رفعت منزلت میان مردمان دل در پشتیوان پوده [پوسیده] بسته و تکیه بر استخوان‌های پوسیده کرده؛ و اختلاف میان ایشان در معرفت خالق و ابتدای خلق و انتهای کار بی‌نهایت، و رأی هر یک برین مقرر که من مصیبم و خصم مخطی.» 💠 به راستی اگر جناب برزویه در عصر ما در طلب دین و دینداری برمی‌خاست چه می‌گفت؟ 💠 اندیشه اهل حکمت، که از درک حقایق مستتر و جاری در پهنه هستی و کشف سنت‌های خداوندی برمی‌آید هیچ‌گاه رنگ کهنگی نمی‌گیرد. چنانکه، جناب حافظ شیرازی، چونان برزویه‌ی طبیب در حیرت و واماندگی به سر نمی‌برد. 💠 آن بزرگ‌مرد پیش از آنکه از جنگ هفتاد و دو فرقه‌ی مستعد و مستحق دوزخ سخن بگوید، چنانکه رسول مکرم اسلام(ص) فرموده بود، اشارت به راه نجات دارد، امّا آن همه را پوشیده و در پرده بیان می‌کند و قبل از آنکه به جنگ هفتاد و دو فرق برسد. 💠 دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با من راه‌نشین باده‌ی مستانه زدند آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه‌ی فال به نام من دیوانه زدند جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند 💠 جناب حافظ شیرازی راز نگون‌بختی، انحراف و افتراق هفتاد و دو مذهب را معطوف به صبحگاه آفرینش و غفلت از حکمت خلق عالم و آدم می‌کند. به عبارتی می‌فرماید: به رغم آنکه خداوند پرده از راز آمده شد آدم و ابناءش برداشته و برای ایشان نیز مأمورینی تعریف کرده، هر کس، در فراز و نشیب هواجس و حوادث، تعریفی دیگرگون و مأموریتی دیگر جعل کرده و سرخود بر پهنه‌ی زمین و گستره‌ی تاریخ ره می‌پوید. 💠 پویش و پوئیدن را، رفتار و رفتن گرگ می‌شناسند. در هوس و هوای شکار، نه به شتاب و نه نرم. 💠 خالق هستی، آن زمان که گل آدم بسرشتند فرمود: اِنّی جاعلٌ فی الارض خلیفه، (من اراده‌ی جعل خلیفه بر زمین دارم) 💠 و آن هنگام که علم الاسماء را به آدم(ع) آموخت و تاج اکرام بر سرش نهاد، او را متکفّل امانتی سترگش ساخت. همان که جمله‌ی آسمانیان و کوه‌ها، در خود استعداد حملش نمی‌یافتند، فرمود: «إِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ... ما بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرض امانت کردیم، همه از تحمّل آن امتناع ورزیده و اندیشه کردند و انسان آن را پذیرفت...» (احزاب:72) 💠 اجازه می‌خواهم عرض کنم، انسان برای حمل این امانت خلق شده بود و تنها همو از استعداد وجودی لازم برای حمل امانت برخوردار بود. ⬅️ ادامه دارد... ✍️ @mouood_org
🔘واقعه آرمگدون2️⃣ 💠کلید تحلیل 🔹مؤسسات دینی آمریكایی این نكته را روشن ساخته‏اند كه سپاهی كه از به سوی رهسپار خواهد شد، بنا به پیشگویی حزقیال (فصل 38 و 39) از نظامیانی از عراق، ، لیبی، سودان و قفقاز در جنوب تشكیل می‏شوند. 🔹 دانستن این موضوع ما را در تحلیل سیاست خارجی دولت های آمریكایی و اروپایی درباره مردم كشورهای یاد شده مدد می‏دهد. 🔹مدارس انجیلی در آمریكا بر پایه این تحلیل كه واقعه آرمگدون تنها حادثه‏ای است كه را به زمین ممكن می‏سازد... و این واقعه‏ای بسیار نزدیك است به تبلیغ این دیدگاه پرداخته‏اند. 📚 📖 برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این کتاب به نشانی‌های زیر مراجعه فرمایید: فروشگاه اینترنتی موعود: https://shop.mouood.com/pishgooeeha/ کتابراه: https://b2n.ir/086905 طاقچه: https://b2n.ir/566717 فراکتاب:https://b2n.ir/225663 @mouood_org
7️⃣ 🔘 فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی 🔷 امانت، تنها تکلیف مداری نبود؟ 💠 از این آیت إِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَة... مذکور در سوره‌ی احزاب با عنوان آیه‌ی امانت یاد کرده‌اند. چنانکه حضرت امام صادق(ع) ذیل این آیه امانت را معنی و در تفسیر آن فرموده‌اند: این امانت عبارت است ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام. (اصول کافی، ج1، ص 413، ح2) 💠 علامه طباطبایی می‌نویسد: منظور از ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، آن ولایتی است که اولین نفر از این امت که بدان رسید. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در تعریف این ولایت بود، عبارت است از اینکه آدمی به جایی از تکامل برسد، که خدای سبحان عهده‌دار امور او شود، این از راه مجاهده و عبادت خالصانه به دست می‌آید. به زبان دیگر «به ولایت رسیدن» را امانت الهی عرض کرده است. 💠 برخی امانت را تکالیف شرعی و امور دینی که باید هر شخص مؤمن رعایت کند تعریف کرده‌اند برخی آن را، عشق و محبت به خداوند یا فیض الهی دانسته‌اند. اسماعیل حقی بروسی، از علمای اهل سنت، در تفسیر روح‌البیان چنین تعابیری درباره‌ی امانت بیان کرده است. 💠 مرحوم علامه طباطبائی، آن را «ولایت الهی» دانسته و فرموده: کمال حاصل برای انسان است از جهت آراستگی به عقاید صحیح و عمل صالح و پیمودن راه کمال به وسیله بالا آمدن از مرتبه ی پست ماده به اوج اخلاص، پس خدای سبحان تدبیر امرش را عهده‌دار می‌شود و این همان ولایت الهی است. (المیزان، ج 16، ص 421) 💠 حضرت علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) فرمود: «الامانةُ، الولایة، مَن ادّعاها بغیر حق فَقَد کفر؛ امانت ولایت است، هر که به ناحق آن را ادّعا کند کافر است.» (تفسیر صافی ج 4: 274، ح 66) 💠 شاید بتوان گفت: امانت، استعداد و قابلیت احراز مقام خلیفه اللهی است، همان که به تمامی در وجود شریف حضرت ولی الله، امام المتقین و امیرالمؤمنین(ع)، به ظهور رسیده و ایشان و اوصیاء پس از ایشان، در مقام ولایت کلّیه الهی واجد جمیع صفات کمالی خداوند متعال و همه‌ی شئونات حضرت حق‌اند، برای احراز مقام خلیفة اللّهی در عرصه‌ی هستی و در جمع همه‌ی ساکنان عالم امکان و پس از ایشان، جمیع ساکنان و راه‌نشینان، در فقر تمام، و در مسیر و سلوکی تمام و به مدد حضرت ولی‌الله الاعظم، مراتبی از ولایت را طی کرده و به مقام قرب الی الله، و توحید در صفات کمالی دست پیدا می‌کنند و آدمی، جز برای این مرتبه خلق نشده است، تا از مسیر گردن نهادن و مودّت ورزیدن درباره‌ی آن ذوات مقدّسه امانت‌داری کرد و خود نیز به کمالات دست یابد. ظهور کمالات در نایل آمدن به قرابتی از ولایت محقق می‌شود. 💠 چه به عبث، برخی از ما انسان‌ها بی‌هیچ مقدّمه و استحقاق و استعداد لازم، جامه‌ی خلافت و امارت، همان که به حقیقت در زمره‌ی شؤون خاص حضرت ولی الله است بر تن کرده و خود و دیگران را به هلاکت می‌افکنیم. ⬅️ ادامه دارد... ✍️ @mouood_org