eitaa logo
مهـــــدی موعـــــود
58 دنبال‌کننده
928 عکس
248 ویدیو
26 فایل
🤲 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲 🔶 برنامــــــــه این کانال: 🔸هر روز یک صفحه قــــــــرآن 🔸فـــــــرازی از نهــج البلاغــــــــــه 🔸و سخـــــنرانی های مذهــبی 📲 آی دی ارتباط 👇 🆔 @mahmoudkavianyzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۵۵ نساء 🤍💛🧡💚💙💜❤️🤎🖤 ✍ زمان پيامبرصلى الله عليه وآله انبيا را نكشته بودند، ولى پدران و اجداد آنان مرتكب چنين جنايتى شده بودند. امّا بدان جهت كه فرزندان به كار اجداد خود راضى بودند، جنايات به آنان نيز نسبت داده شده است. 🤝❌ ، گناهى در رديف كفر، بلكه زمينه ساز آن است. «نقضهم ميثاقهم و كفرهم» 🦥 انسان با كفر ولجاجت، زمينه ى سقوط خود را فراهم مى كند. «طبع... بكفرهم» 👨‍👩‍👧‍👦 ايمان آوردن افراد اندك در برابر كفر اكثر مردم، دليل بر آن است كه انسان، قدرت انتخاب و تصميم دارد. پس دوستان، محيط و نظام فاسد، نبايد اراده ى انسان را در راه حقّ عوض كنند. «فلا يؤمنون الا قليلا» •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🏷 کانال مهدی موعود👇 🆔🕋 @MowoodMahdi 🕋
۱۳ مائده 🍁🍁🍁🍁🍃🍃🍁🍁🍁🍁 ✍در اوّلين آيه ى اين سوره، وفاى به پيمان ها، و در آيه ى قبل، پيمان خداوند با آمده است. اين آيه آثار خلف وعده و را مطرح مى كند. نسيان گاهى به معناى فراموشى غير اختيارى است كه انتقادى بر آن نيست، ولى گاهى به معناى بى اعتنايى وبى توجّهى است كه قابل انتقاد است مانند موردى كه در اين آيه آمده است. «نسوا حظّاً» 🤝 از پيمان شكنى بنى اسرائيل و عواقب آن عبرت بگيريم. «فبما نقضهم... لعنّاهم» 🖤 پيمان شكنى، عامل محروميّت از لطف الهى و زمينه ى پيدايش سنگدلى است. 🌾 گروهى از بنى اسرائيل، همواره اهل خيانت بودند. «لاتزال تطّلع على خائنة منهم» 🌸 پيامبر صلى الله عليه وآله دائماً بر اعمال ورفتار يهود ناظر بودند. «لاتزال تطّلع» 🌹 در برخورد با دشمن، انصاف را فراموش نكنيم. («الاّ قليلاً» يعنى همه ى بنى اسرائيل توطئه گر نبودند.) ✅ عفو وگذشت از كافر نيز احسان ونيكى است. «فاعف عنهم... انّ اللّه يحبّ المحسنين» 🍀 نيكوكار، محبوب خداست. «انّ اللّه يحبّ المحسنين» •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🏷 کانال مهدی موعود👇 🆔🕋 @MowoodMahdi 🕋
۲۴ مائده 🌎🌍🌏🌎🪐🌎🌏🌍🌎 ✍ و ، هر دو سرزمين مقدّسند. امّا عليه السلام كه به قوم خود فرمود: وارد آن شويد و با دشمن بجنگيد، بهانه آورده و از فرمان او تخلّف كردند، ولى مسلمانان در سال ششم هجرى كه به قصد عمره در ركاب صلى الله عليه وآله تا نزديكى مكّه آمدند، اگر ممانعت آن حضرت نبود، به شهر حمله مى كردند. در اين سفر، « » واقع شد. آرى هر دو قوم به دروازه دو شهر مقدّس رسيدند، ولى يكى چنان گريزان از جنگ ويكى چنين سلحشور. سستى در مبارزه با دشمن، چنان مشهور بود كه مسلمانان نيز پيش از شروع (در سال دوّم هجرى) وهنگام ورود به مكّه (سال ششم) مى گفتند: ما همچون بنى اسرائيل نيستيم كه «انّا ههنا قاعدون» بگوييم، همواره در ركاب تو آماده ى جنگيم. تلاش رهبران الهى در انجام وظايفى كه بر عهده دارند، تنها در صورت همراهى مردم به ثمر مى رسد. 🐄 بنى اسرائيل، نمونه ى بى ادبى، بهانه جويى، ضعف و رفاه طلبى بودند. «يا موسى انّا لن ندخلها ابدا...» در كلمه «لن ندخلها»، جسارت آنان در مقابل فرمان خدا آشكار است. در كلمه ى «أبداً»، اصرار بر جسارت ديده مى شود. در كلمه ى «اذهب»، توهين به حضرت موسى مشاهده مى شود. در كلمه ى «ربّك»، توهين به ذات پروردگار وجود دارد و نشانگر ضعف ايمان آنان است. «قاعدون»، رفاه طلبى آنان را مى رساند، نه عزّت جويى را. ✅ مردم بايد خود به اصلاح جامعه بپردازند، نه آنكه تنها از خداوند و رهبران دينى توقّع اصلاح داشته باشند. «فقاتلا إنّا ههنا قاعدون» 🍀 آرزوى پيروزى بدون كوشش، خردمندانه نيست. «فقاتلا إنّا ههنا قاعدون»
۲۶ مائده 🌎🌍🌏🌎🪐🌎🌏🌍🌎 ✍«يَتيهون» از ريشه ى «تيه» به معناى سرگردانى است. وبه صحراى سينا، محلّ سرگردانى آن قوم نيز گفته شده است، كه چهل سال، در آن منطقه به سر بردند و از بركات زمين محروم ماندند. داستان تخلّف بنى اسرائيل و قهر الهى و سرگردانى آنان در تيه، در فصل چهارم از سِفر اعداد، در مطرح شده است. عليه السلام فرمودند: خداوند ورود به بيت المقدّس را به جهت تخلّف آنان از فرمان ، بر آنان و فرزندانشان تحريم كرد و بالاخره فرزندان فرزندان آنها موفّق به ورود شدند. (يعنى تا پدران و فرزندان آنان كه مورد تحريم قرار گرفته بودند زنده بودند، ورود به ارض مقدّس حاصل نگرديد.) (59) در روايات مى خوانيم: شبيه داستان بنى اسرائيل، براى مسلمانان هم پيش خواهد آمد. (60) در عدد اربعين (چهل) «اربعين سنة» رمزى است، كه هم در قهر و هم در لطف الهى به كار مى رود. حضرت موسى براى گرفتن تورات، چهل شب در كوه طور ماند و مدّت آوارگى قوم يهود چهل سال بود. گاهى اصلاح نسل جديد، با انقراض نسل قديم است، «أربعين سنةيتيهون فى الارض» بايد خودباختگان نظام فرعونى كه قدر موسى را نمى دانند از دنيا بروند و نسل جديدى در فضاى آزاد و با مشكلات زندگى صحرايى رشد كنند تا قدر زندگى در شهر و در سايه رهبران آسمانى را بدانند. در حديث است كه آنان در سرزمين «تيه» از دنيا رفتند و فرزندانشان وارد سرزمين مقدّس شدند. ----- 59) تفسير عيّاشى. 60) بحار، ج 28، ص 14 و 30. ✨سرگردانى، نوعى عذاب براى فاسقان است.«يتيهون فى الارض» ✅ انبيا، دلسوز مردمند. «فلا تأس» 🍀 براى فاسقان دلسوزى نكنيد. «فلا تأس» (تنبيه مجرم، همچون داروى تلخ به نفع سلامت فرد و جامعه است.)
۶۰ مائده 🟥🔴🟧🟠🟨🟡🟩🟢🟦🔵 ✍آنان كه و و مسلمانان را مى كنند و مسلمين را به خاطر ايمانشان مى آزارند، چرا به گذشته تاريك و ننگين خود نگاه نمى كنند كه با قهر الهى شدند و رسوا گشتند. گرچه زمان پيامبر، به صورت خوك و ميمون نبودند، ولى چون خود را قوم واحد و داراى هويّت جمعى مى دانستند و افتخارات گذشته را به خود نسبت مى دادند، بيان رسوايى هاى پيشين، غرور آنان را مى شكند. بسيارى از مفسّران معتقدند، يهوديانى كه با حيله هاى شرعى قداست روز را شكستند، به تبديل شدند و مسيحيانى كه را منكر شدند، به تبديل گشتند. (133) ----- 133) تفسير راهنما. 🐖🐒 كيفرهاى الهى عادلانه است و اگر گروهى به ميمون و خوك تبديل مى شوند سزاى عملكردشان است. «مثوبةً» 🙈 بيان سرنوشت شوم بدكاران تاريخ يكى از روش هاى ارشاد و تبليغ قرآن است. «جعل منهم...» 🚫 حرمت شكن، حرمت ندارد. «اولئك شرّ مكاناً و اضّل...»
۷۱ مائده 🕌🕍🛕🕋🕋🛕🕍🕌 ✍« » در آيه، يا به معناى آزمون و يا به معناى عذاب است. مى پنداشتند ها يا قهر و عذاب الهى، مربوط به دوران عليه السلام بوده و شامل آنان نمى شود. از اين رو سرگرم زندگى مادّى، رفاه طلبى و بى تفاوتى نسبت به آيات الهى شدند. - براى مدّتى در خط مستقيم بودن مهم نيست، مهم حسن عاقبت است. - غرور و خودبرتربينى و گمان و وهم، انسان را كور و كر و از شناخت صحيح، محروم مى سازد - خداوند مهربان است، ولى انسان ها لجوج اند.
۷۸ مائده ⛔️⛔️⛔️⛔️✅✅⛔️⛔️⛔️⛔️ ✍ عليه السلام، را به خاطر تخلّف از حكم تعطيلى روزهاى شنبه لعنت كرد. و عليه السلام بدان جهت كه بنى اسرائيل پس از خوردن مائده ى آسمانى كه با دعاى آن حضرت و براى اطمينان قلبى آنها نازل شده بود، باز كفر ورزيدند، آنان را لعنت كرد. (154) عليه السلام فرمود: نفرين ، آنان را و نفرين حضرت عيسى، آنان را كرد. (155)
۸۰ مائده ⛔️⛔️⛔️⛔️✅✅⛔️⛔️⛔️⛔️ ✍در اين آيه، دليل ديگر نفرين شدن بيان شده است كه آنان با كافران، طرح دوستى دائمى و آشكارا داشتند. عليه السلام در توضيح اين آيه فرمود: اين دسته كسانى بودند كه جبّاران را دوست داشتند و اعمال هوس آلود آنان را در نظرشان زيبا جلوه مى دادند تا از دنيايشان بهره گيرند. (158) ۸۱ مائده ⛔️⛔️⛔️⛔️✅✅⛔️⛔️⛔️⛔️ ✍در معناى اين آيه، چند احتمال داده اند، از جمله: ★★: اگر مسلمان مى شدند، كفّاررا ولىّ خود قرار نمى دادند. (159 - كسى كه به خدا و پيامبر ايمان قلبى داشته باشد، حاضر نيست ولايت غير الهى را بپذيرد.
۱۰۲ اعراف مراد از «عهد»، يا پيمان فطرت است، «ألم أعهد اليكم يا بنى آدم...» (196) يا دعوت پيامبران، و يا پيمان هاى مخصوصى كه گاهى مردم با انبيا مى بستند كه مثلاً اگر فلان معجزه را انجام دهى، يا فلان مشكل ما را حل كنى ايمان مى آوريم. به مى گفتند: اگر بدبختى ما را برطرف كنى حتماً به تو ايمان آورده، را همراه تو مى فرستيم. امّا همين كه مشكل را از آنان برطرف كرديم، آنها قول و پيمان خود را شكستند. از طريق فطرت و پيامبران، حقايقى را براى انسان ها روشن ساخته تا نسبت به آنها تسليم و تعهّد داشته باشند، ولى همواره گروهى از مردم نداى فطرت و انبيا را از ياد برده و از مدار حقّ خارج و فاسق شده اند. عليه السلام فرمود: هنگامى كه نسبت به امرى يقين حاصل شد، ديگر شك و ترديد موجّه نيست
۱۲۷ اعراف 🔮🔮🔮🔮🍂🔮🔮🔮🔮 و سیاست از میان برداشتن مردان مقاوم فرعون پس از شكست در برابر ، از آن حضرت وبنى اسرائيل دست برداشت. در اين مدّت تبليغات پيروان موسى زياد شد تا آنجا كه اشراف قوم فرعون از سكوت او احساس خطر كرده و خواستار جلوگيرى و برخورد با آنان شدند. فرعون خود را خالق نمى دانست، بلكه «ربّ» مى پنداشت: «انا ربّكم الاعلى» (226) و مى گفت: براى شما معبودى جز خود سراغ ندارم، «ما عَلمتُ لكم من اله غيرى» (227) ولى او و مردمش معبودهايى داشتند و آنها را به عنوان مظاهرى از خالق مى پرستيدند. «آلهتك» - بخشى از مفاسد طاغوت ها، به خاطر فساد اطرافيان است. «وقال الملأ» - حذف پسران و حفظ زنان، يك سياست فرعونى است تا جوانمردى و غيرت از مردان رخت بربندد و زنان، ابزار برنامه ها و سياست هاى آنان شوند. مثل سياست استعمارى امروز. «سنقتّل ابناءهم و نستحيى نساءهم» - مخالفان انبيا، براى دو قشر جوان دختر و پسر برنامه ها دارند. «سنقتّل ابناءهم و نستحيى نساءهم»
۱۲۹ اعراف 🔮🔮🔮🔮🍂🔮🔮🔮🔮 توقّع داشتند پس از قيام عليه السلام كارها يك شبه درست شود و كشور مصر، با همه ى امكانات در اختيار آنان قرار گيرد و فرعونيان نابود شوند. از اين رو مدّعى بودند كه قيام حضرت موسى برايشان رفاه نياورده است، امّا در پاسخ آنان مى فرمايد: پيروزى، نياز به شرايطى همچون صبر، تلاش وتوكّل دارد كه با فراهم شدن آنها، يارى الهى فرامى رسد. - رفاه و امنيّت، اوّلين خواسته هاى مردم از حكومت هاست. «قالوا اُوذينا...» - اغلب مردم، سعادت و خوشى را در راحتى و آسايش مى پندارند و نبود آن را ناكامى مى دانند، غافل از آنكه اديان آسمانى براى تنظيم و جهت صحيح دادن به زندگى آمده اند، نه برطرف كردن تمام مشكلات دنيوى مردم. «من قبل أن تأتينا و من بعد ما...» - مشكلات طبيعى و اجتماعى را بايد از راه طبيعى و با تدبير حل كرد، نه با اعجاز. (با توجه به آيه قبل «اصبروا»، و جمله: «بعد ما جئتنا» - مردم در قبال حكومت مسئولند و با آن آزمايش مى شوند. «كيف تعملون» و نفرمود: «كيف أعمل»
۱۳۳ اعراف 🍀🍀🍀🍀🌹🍀🍀🍀🍀 انواع ها برای فرعونیان ✍ «طوفان»، در فارسى به معناى تندباد است، امّا عرب آن را به معناى سيل كوبنده به كار مى برد. البتّه بعضى به هر حادثه ى عمومى و وحشتناك، طوفان گفته اند. «قُمَّل»، به حيوانات كوچك از قبيل شپش، مورچه و آفات حبوبات و نوعى حشرات گفته مى شود. (237) خون، يكى از نشانه هاى خداوند بر قوم بود و مراد، خون شدن آبها يا خون دماغ شدن عموم مردم است كه نوعى بود. عذاب هاى طوفان، خون و هجوم ملخ، تنها نسبت به فرعونيان بود و بنى اسرائيل از آن درامان بودند. داستان اين عذاب ها در نيز آمده است. (238) هر بار كه بلايى به آنها مى رسيد، دست به دامن مى شدند و قول مى دادند كه اگر خدا رفع بلا كند ايمان بياورند، آن حضرت مى پذيرفت و از خدا درخواست نموده و بلا برطرف مى شد، امّا آنان باز دست از كفر و لجاجت خود بر نمى داشتند. چنانكه در آيات بعد نيز بيان مى شود.
۱۴۳ اعراف 🔮🔮🔮🔮🌏🌏🔮🔮🔮🔮 ✍آن نيروى الهى كه بر كوه وارد آمد، آيا نيروى عظيم اتم بود، يا قدرت امواج صوتى و يا نيروى مرموز ديگر، هر چه بود كوه را متلاشى ساخت و موسى در اثر صداى غرّش انهدام كوه (يا از اين مكاشفه و جذبه ى باطنى)، بيهوش بر زمين افتاد. (252) ديدن خداوند، تقاضاى جاهلانه ى بود كه از موسى مى خواستند خدا را با چشم سر به آنان بنماياند (كه در آيه 155 مى خوانيم)، و آن كافران غافل از بودند كه هرگز چشم توان ديدن خداوند را ندارد، «لاتدركه الابصار» (253) ، بلكه بايد خدا را با چشم دل ديد و به او ايمان آورد. چشم دل باز كن كه جان بينى آنچه ناديدنى است آن بينى در جلسه اى مأمون به امام رضا عليه السلام گفت: مگر شما نمى گوييد انبيا معصومند، پس چرا موسى رؤيت الهى را از خداوند درخواست كرد؟ «أرنى أنظر اليك»، آيا موسى نمى دانست كه خداوند قابل ديدن نيست؟ امام عليه السلام در جواب او فرمودند: حضرت موسى عليه السلام مى دانست كه خداوند قابل ديدن با چشم نيست، امّا هنگامى كه خدا با موسى سخن گفت و آن حضرت به مردم اعلام نمود، مردم گفتند: ما به تو ايمان نمى آوريم مگر اينكه كلام الهى را بشنويم. هفتادنفر از بنى اسرائيل برگزيده شدند و به ميعادگاه كوه طور آمدند. حضرت موسى عليه السلام سؤال آنان را از خدا درخواست نمود، در اين هنگام آنان كلام الهى را از تمام جهات شنيدند، ولى گفتند ايمان نمى آوريم مگر اينكه سخن گفتن خدا را خود ببينيم، صاعقه اى از آسمان آمد و همه ى آنان هلاك شدند. حضرت موسى گفت: اگر با چنين وضعى برگردم، مردم خواهند گفت تو در ادّعايت راستگو نيستى كه ديگران را به قتل رساندى. به اذن الهى دوباره همه زنده شدند، اين بار گفتند: اگر تنها خودت نيز خدا را ببينى، ما به تو ايمان مى آوريم. موسى گفت: «انّ اللّه لايُرى بالابصار و لا كيفيّة له و انّما يعرف بآياته و يكلّم باعلامه»، خدا را تنها با نشانه ها و آياتش مى توان درك كرد. امّا آنان لجاجت كردند، خطاب آمد موسى بپرس آنچه مى پرسند و تورا به خاطر جهالت آنان مؤاخذه نمى كنم. حضرت موسى عليه السلام گفت: «ربّ ارنى انظر اليك»، خطاب آمد: «لن ترانى» هرگز، امّا نگاه كن به كوه، اگر پايدار ماند تو نيز خواهى توانست مرا ببينى. با اشاره ى الهى كوه متلاشى و به زمينى صاف تبديل شد وموسى پس از به هوش آمدن گفت: «سبحانك تبتُ اليك»، خدايا! از جهل و غفلت مردم، به شناخت ومعرفتى كه داشتم بازگشتم ومن اوّلين كسى هستم كه اعتراف مى كنم خدا را نمى توان با چشم سر ديد. مأمون با اين پاسخ شرمنده شد. (256) در واقع حضرت موسى عليه السلام با بيان جمله ى «ارنى» و پاسخ «لن ترانى» خواست به مردم بفهماند كه خداوند براى من قابل رؤيت با چشم نيست، تا چه رسد به شما. از امام صادق عليه السلام پرسيدند: اگر خدا قابل رؤيت نيست، پس در مورد رواياتى كه مى گويند: پيامبر صلى الله عليه وآله، خدا را ديد، يا در قيامت مؤمنان خدا را در بهشت مى بينند، شما چه مى فرماييد؟ حضرت تبسّمى كردند و فرمودند: بسيار زشت است كه شخصى 70 - 80 سال در زمين خدا زندگى كند و از رزق و روزى او استفاده كند، امّا او را چنانچه بايد نشناسد. پيامبر، خدا را باچشم نديده است و اگر كسى چنين ادّعايى داشته باشد، دروغگو و كافر است، چنانكه آن حضرت فرمودند:كسى كه خدا را به صفات مخلوقات تشبيه كند، كافر است. حضرت على عليه السلام در پاسخ به اين سؤال كه اى برادر پيامبر صلى الله عليه وآله! آيا تو خدا را ديده اى؟ فرمود: «لم أعبد ربّاً لم أره و لم تره العيون بمشاهدة الاعيان ولكن تراه القلوب بحقايق الايمان»، (257) خدايى را كه نديده باشم عبادت نمى كنم، امّا نه با چشم سر، كه با چشم دل. در جاى ديگر فرمود: «ما رأيتُ شيئاً الاّ و قد رأيتُ اللّه قبله و بعده و معه و فيه» (258) چيزى را نديدم، مگر آنكه خداوند را قبل و بعد و همراه با آن ديدم. آرى، چشم توان ديدن او را ندارد، «لاتدركه الابصار و هو يدرك الابصار» (259) ، امّا با چشم دل مى توان خدا را ديد، چنانكه قرآن مى فرمايد: «لقد رآه نَزلَة اُخرى عند سِدرة المنتهى» (260) پيامبر، در معراج، ايات عظمت الهى را ديد. البتّه آنچه در تورات در مورد ماجراى حضرت موسى در كوه طور آمده، از تحريفات تورات است. (261) - خداوند، با چشم ظاهر ديدنى نيست، نه در دنيا و نه در آخرت. «لن ترانى» - خداوند را بايد از راه آثارش شناخت و به جلوه هاى او نگريست.
۱۶۲ اعراف 🌱🌱🌱🌱🍁🍁🌱🌱🌱🌱 سخن نجات بخش که تحریف شد ✍تحريف و تغيير، گاهى آشكار است، مثل تغيير لفظِ «حِطّة» به «حِنطة»، و گاهى با حفظ قالب لفظ، محتوا و روح يك موضوع را عوض مى كنند، نظير حيله ى براى گرفتن ماهى در روز شنبه كه در آيه ى بعد شده مطرح است. صلى الله عليه وآله فرمودند: «لاتركبوا ما ارتكب اليهود فتستحلّوا محارم اللّه بادنى الحيل»، آنچه مرتكب آن شدند كه با كوچك ترين حيله و كلاه شرعى، هاى خدا را مى كردند، شما انجام ندهيد. (308) ، سه نوع تحريف را در قانون الهى مطرح مى كند: - 1⃣ تغيير واژه ها، مثل بنى اسرائيل كه به جاى گفتن كلمه ى «حطّة» يعنى طلب آمرزش و عفو، گفتند: «حِنطة» يعنى گندم. 2⃣ تغيير زمان، مثل آنكه بنى اسرائيل حوضچه هايى را در ساحل دريا ساختند و شنبه ها كه صيد حرام بود، ماهى در آنها جمع مى شد و روز يكشنبه كه صيد اشكالى نداشت، آنها را صيد مى كردند و مى گفتند: ما روز شنبه و تعطيل صيدى نكرده ايم. «و لقد علمنا الّذين اعتدوا منكم فى السَبت» (309) 3⃣ تغيير روشنفكرانه و دست كارى در تقويم طبيعى، مثل تأخيرانداختن ماه هاى حرام در جاهليّت براى ادامه ى جنگ. چون مايل نبودند جنگ را به خاطر فرا رسيدن چهار ماه حرام قطع كنند، ماه ها را به تأخير مى انداختند كه آيه نازل شد. «انّما النسى ء زيادة فى الكفر» (310)
۱۶۸ اعراف 🔥🔥🔥🔥🍀🍀🔥🔥🔥🔥 ✍ ، گاهى به عزّت و قدرت رسيدند، تا شايد شكرگزار شوند و گاهى به سختى ها گرفتار شدند تا حسّ توبه و انابه در آنان زنده شود. البتّه در اين ميان، بعضى صالح و نيكوكار بودند و به حقانيّت اسلام ايمان آوردند و برخى هم در پى دنياپرستى و لجاجت خويش بودند. - انسان، در انتخاب راه و روش آزاد است. «منهم الصالحون و منهم دون ذلك» - حوادث تلخ و شيرين، ابزار آزمايش الهى است. «بلوناهم بالحسنات و السيئات» - تشويق و تنبيه، مهر و قهر، هر دو سازنده و تربيت كننده است. «بالحسنات و السيئات لعلّهم يرجعون»
۱۷۵ اعراف 🌸🌸🌸🌸🌺🌸🌸🌸🌸 ✍جمله ى «فاتبعه»، بيانگر آن است كه آن شخص در مسير حقّ به چنان مقامى رسيده بود كه از او قطع اميد كرده بود، امّا با بروز نشانه هاى انحراف، شيطان به سرعت او را تعقيب كرد و سرانجام در صف گمراهان و شقاوت مندان قرار گرفت. (338) اين آيه، به داستان دانشمندى از ، به نام «بَلعَم باعورا» اشاره مى كند كه نخست در صف مؤمنان و حاملان آيات و علوم الهى بود، امّا با وسوسه ى شيطان و طاغوت، منحرف شد. عليه السلام فرمود: بَلعَم فرزند باعور، اسم اعظم الهى را مى دانست و دعايش مستجاب مى شد، ولى به دربار فرعون جذب شد و با آنكه در ابتداى كار، مبلّغ حضرت موسى عليه السلام بود، ولى سرانجام بر عليه موسى و ياران او اقدام كرده و بد عاقبت شد. (339) آرى، زرق و برق دنيا و دربار، عامل سقوط علما و دانشمندان است. ، نام اين شخص را نمى برد، ولى كارش را بازگو مى كند، تا به فرموده ى امام باقر عليه السلام بر هر كس كه هواى نفس را بر حقّ غالب كند منطبق شود (340) و چنين كسانى در هر زمانى يافت مى شوند و اختصاص به زمان و شخص خاصّى مانند بلعم باعورا ندارد. ماجراى بَلعم باعورا، در كنونى هم آمده است. (341)