▪️🌱با ناراحتی گفت:
"وقتی من از دنیا رفتم، به رسم عرب جنازهام را روی تخته حمل نکنید، حجم بدنم معلوم میشود."
#اسماء_گفت:
"چشم خانوم هرجور شما بفرمایید. حبشه که بودم، مردهایشان را داخل تابوت میگذاشتند و روی آن را میپوشاندند."
_بعد از رفتن پیامبر کسی خنده فاطمه را ندیده بود. آن روز اما تبسم کرد.
_اولین تابوتی که حجم بدن را میپوشاند تابوت فاطمه بود.
#فاطمیه
📚بحار الانوار ج۴٣ ص١٨٩
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸بسترم را وسط این اتاق بینداز...
امّسلمه گوید:
ساعات آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که به من فرمود: ای مادر!
📋 ناوِليني ثِيابِيَ الجُدَد!
▪️ لباسهای نو برایم بیاور!
🥀 من لباس های نو برای آن بانو آوردم و سپس به همان اتاقی که در آن بستری بود، رفت و به من فرمودند:
📋 قَدِّمِي فِراشي وَسَطَ البَيتِ،و اضْطَجَعَتْ و وَضَعتْ يَدَها اليُمنىٰ تَحتَ خَدِّها،
▪️بستر مرا در وسط این اتاق بینداز! من بسترش را در وسط اتاق انداختم و آن بانو خوابید و دست راستش را به زیر گونهٔ مبارکش گذاشت.
📋 ثُمّ اسْتَقبَلَتِ القِبلَة، ثُمّ قالتْ:يا اُمَّه، إنّي مَقبوضةٌ الآن...
▪️سپس رو به قبله نمود و فرمود: ای مادر! من دیگر در همین ساعات از این جهان، رفتنی هستم...
📚إحقاق الحق،ج١٠ ص٤٦٥
📚ذخائر العقبى، ج۱ ص۲۲۴
✍ چه از دیوار و در دیدی؟! که گفتی لحظهٔ آخر
دَمِ دیوار و در، نه ؛ بین خانه بسترت باشد...
#نشر_خوبی_ها
#سخنرانی_تعاملی