*نماز شمرهای زمانه قبل از به خاک و خون کشیدن کودکان یمنی* یک خلبان سعودی در حال خواندن نماز قبل از بمباران بچه های یمن.

نمیگیرد کسی مثل نفس در سینه جایت را، چه باشی چه نباشی دم به دم دارم هوایت را، ابراهیم جان. #ابراهیم_هادی

تفحص پیکر مطهر بیسیم چی گردان کمیل شهید سید مرتضی رضاقدیری به همراه بی سیمش، بعد از ۳۹ سال. آخرین جمله‌ای که این شهید پشت همین بی سیمی که پیدا شده، خطاب به شهید حاج محمد ابرهیم همت فرمانده لشکر ۲۷، *«آب نیست، غذا نیست، مهماتمان تمام شده، بعثی‌ها داخل کانال شدند و به همه تیر خلاص می‌زنند. من باید بروم، سلام ما را به امام برسانید بگویید حسین‌وار جنگیدیم و حسین‌وار شهید شدیم.»*

کلام تاثیر گذار شهید حسن باقری.

مادر شهید آژگان بالای س پسرش

بزرگترین دشمن از دیدگاه شهید صیاد شیرزای

تواضع شهید رجایی

شهدا چگونه دنبال پست و مقام می رفتند؟

در ایام عملیات والفجر مقدماتی اگر دلش را دارید شهدایی که روی رمل‌های فکه افتاده‌اند را ببینید.

با هم بریم کانال کمیل.

دلدادگان به شهید ابراهیم هادی

پنج شهید تفحص شده: ۸ بهمن ۱۴۰۰، شلمچه

فکه..........

چرا در فکه زائران با پای برهنه وارد می شوند.

یاد و خاطره شهدای گردان کمیل و حنظله در فکه گرامی باد.

منافقین برای رزمندگان عملیات والفجر مقدماتی از صدام امان نامه گرفته بودند.

به نام خدا *دومین یادواره شهید ابراهیم هادی و شهدای شهرستان قشم* سخنران مهدی رمضانی جمعه ۱۵ بهمن ماه

آیا می توانیم خستگی چشم به راهی ننه رضا و مادر مصطفی را درک کنیم. این دو مادر همسایه هر روز حیاط را آب و جارو می کنند و دم درب منزل می‌ایستند تا پسرانشان بیایند.

کشف پیکر مطهر یک شهید در فکه، منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی با قمقمه‌ای پر از آب، در روز ۱۲ بهمن ۱۴۰۰ اگر حال معنوی پیدا کردید برای ثوابش نشر دهید.

شهدا ما را دریابید.

پنج رزمنده ای که در عملیات خیبر بر روی قایق با هم عکس می گیرند، بعد از ۳۵ سال دوباره دور هم جمع شدند. خیلی جالبه حتما تا انتها نگاه کنید.

فکه یعنی محل شهادت علی اکبرهای خمینی که لب تشنه، بی کفن، غریب به مهمانی مادرشان حضرت زهرا (س) رفتند.

خدا هست.

در یکی از مساجد، خیرین قصد جمع آوری پول برای خرید بخاری داشتن و صندوقی رو جلوی نمازگزاران چرخوندن. به محض اینکه صندوق روبروی من قرار گرفت یدونه هزار تومنی درآوردم و تو صندوق انداختم. بعد از چند لحظه پشت سریم زد رو کتفم و مقداری پول بهم داد برا اینکه بندازم تو صندوق از هم جداشون کردم. چهارتا تراول ۵۰تومنی؟ ۳۰ تا ده هزارتومنی؟ چند تا ۵تومنی؟ خلاصه بعد از اینکه همه رو انداختم برگشتم و بهش گفتم حاجی قبول باشه. حاجی بهم گفت: از شما قبول باشه. پول خودت بود وقتی هزار تومنی رو درآوردی از جیبت افتادن. از همونجا سینه زدم تا خونه.

نسخه واقعی سیر و سلوک، برای کسانی که دنبالش هستند.

نمی‌گیرد کسی مثل نَفَس در سینه جایت را، چه باشی چه نباشی دم به دم دارم هوایت را.

به یاد شهدای مظلوم عملیات والفجر مقدماتی