eitaa logo
⚑🇮🇷🇵🇸بلاغ مبین(محمدرضامزده ای)
253 دنبال‌کننده
26.7هزار عکس
17هزار ویدیو
107 فایل
اینجا برای تبلیغ دین مبین و دفاع از انقلاب خمینی کبیر که مقدمه ظهوراست، می باشد. سلام بر خامنه ای عزیز و بر شهداوسرداردلها وشهید رئیسی وسیدمقاومت و همه محبین اهل بیت علیهم السلام وپدرعزیزم خادم الحسین حاج غلامرضامزده ای صلوات @mohammadrezamazdei
مشاهده در ایتا
دانلود
◽️◼️◽️◼️◽️◼️ با بیشتر آشنا شوید. 🔥 نامه تاریخی ابوبکر به پدرش ابو قحافه مرحوم رضوان الله علیه در کتاب شریف نامه ای تاریخی مابین ابوبکر و پدرش را روایت کرده که تأمل برانگیز است. ایشان مینویسد: 🔺 كان بالطائف لما قبض رسول الله صلى الله عليه وآله وبويع لأبي بكر، فكتب ابنه إليه كتابا عنوانه " من إلى أبي قحافة. 👈 أما بعد فإن الناس قد ، فإني اليوم ‼️، فلو قدمت علينا كان أقر لعينك " 👈قال: فلما قرأ أبو قحافة الكتاب قال للرسول: ما منعكم من ؟ قال: هو حدث السن وقد أكثر القتل في قريش وغيرها وأبو بكر أسن منه. 👈 قال أبو قحافة: إن كان الأمر في ذلك بالسن فأنا أحق من أبي بكر، وقد بايع له النبي صلى الله عليه وآله وأمرنا ببيعته. 🔺 ثم كتب إليه " من أبي قحافة إلى ابنه أبي بكر. أما بعد فقد أتاني كتابك فوجدته كتاب ينقض بعضه بعضا، 👈مرة تقول خليفة رسول الله صلى الله عليه وآله ومرة تقول خليفة الله ومرة تقول تراضى بي الناس، وهو أمر ملتبس فلا تدخلن في أمر يصعب عليك الخروج منه غدا ويكون عقباك منه إلى النار والندامة وملامة النفس اللوامة لدى الحساب بيوم القيامة، فإن للأمور مداخل ومخارج وأنت تعرف من هو أولى بها منك، فراقب الله كأنك تراه ولا تدعن صاحبها، فإن تركها اليوم أخف عليك وأسلم لك. 🔺ابی قحافه (پدر ابی بکر) در زمان شهادت رسول خدا صلوات الله علیه و آله در طائف بود. بعد از بیعت با ابی بکر، او نامه‌ای به پدرش نوشت به این شرح: 👈از طرف خلیفه رسول خدا به ابی قحافه، اما بعد، همانا مردم به من شدند و امروز من خلیفه خدا هستم، پس اگر پیش ما بیایی نور چشم مایی. ابی قحافه بعد از خواند نامه به پیک ابی بکر گفت: برای چه علی را از حقش منع کردید؟ پیک ابوبکر گفت: او جوان است و بسیاری از قریش را کشته و ابی بکر از او مسن‌تر است. ابی قحافه به پیک ابی بکر گفت: اگر مسن بودن برای خلافت ملاک باشد که من نسبت به ابی بکر برای خلافت بیشتر بر حق هستم. حقیقتا بر علی و حقش ظلم کردید، در حالی که رسول خدا خودش با او بیعت کرد و مردم را نیز امر به بیعت با علی کرد. 🔺سپس نامه‌ای به فرزندش نوشت به این شرح: از طرف ابی قحافه به پسرش ابی بکر. اما بعد؛ نامه تو به دست من رسید و من آن را نامه یک احمق یافتم که بعضی از آن بعضی دیگر را نقض می‌کند! یک بار در نامه گفتی و یک بار گفتی و یک بار گفتی مردم به من راضی شدند (و من انتخاب شده مردم هستم؛ کنایه از این که تو خلیفه خدا و رسول نیستی بلکه خلیفه مردم هستی!)  و مشخص است که امر بر تو مشتبه گشته؛ پس در امری داخل نشو که خارج شدن از آن برایت بسیار سخت است و عاقبتت را به سوی آتش (جهنم)‌ و ندامت می‌کشاند و در روز قیامت خواهی شد.. محل‌های وارد شدن و خارج شدن از امور دنیا بسیار است و تو خود می‌دانی که در این کار از تو سزاوارتر کیست! پس از خدا بپرهیز و این کار را به صاحبش واگذار و اگر اینکار را امروز ترک کنی برایت سبک‌تری به دنبال دارد. والسلام علیکم. 📚 الاحتجاج، جلد ۱، صفحه ۲۲۶-۲۲۷، چاپ دار الاسوة ⚠️ ‼️ ▫️🏴▫️🏴▫️🏴▫️🏴▫️ ─┅═◇❁ @shiaAlawi❁◇═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک دولتمرد آمریکایی گفت : ما باید ریشه مردم ایران را از بین ببریم❌ واکنش امام خامنه ای به او :
استانداری مازندران: منظور سردار مفخمی شکستن گردن سارقان و اراذل بود نه بی‌حجابان/ ویدئو تقطیع شده است. روابط عمومی استانداری مازندران: 🔺فرمانده نیروی انتظامی استان مازندران خواستار برخورد با «ناهنجاری» و شکستن گردن کسانی شده که اقدام به ناهنجاری کرده‌اند. معاون اجتماعی فرمانده مصادیق این ناهنجاری را فساد اقتصادی، مواد مخدر و سارقان خوانده و گفته منظور سردار مفخمی، بی‌ ها نبوده است. 📌✍️: 🍀🌺 حجاب از ضروریات مُسَّلم دین است. : ♦️ آن کس که نمی‌داند است، و آن کس که می‌داند و انکار می‌کند 🍀🌺 سرداری به وضوح و شجاعانه موضع قاطع وظایف مسئولیتی شرعی و قانونی نهادش را اعلام می کند، و چند روزی در شبکه‌ها و جراید مورد تشکر و قدردانی ملت قرار می‌گیرد و مردم از این مصاحبه شجاعانه دلخوش می‌شوند. ♦️حالا که قاعدتاً باید مجری و مشوق برخورد با بی‌حجابی‌ها باشد، اینجوری خود را وسط می‌اندازد، و از قول معاون اجتماعی فرمانده این گونه سخنی را منتشرمی‌سازد.❗️ ♦️یکی نیست به این روابط عمومی[شما بخوانید رابط اختصاصی در دفاع ] بگه: از کدام مملکت و از کدام قبیله و تفکری هستی ؟! مگر خود فرمانده زبان تفسیر و توضیح سخنش را نمی دانست؟ که از قول معاون اجتماعی و از زبان واسطه شما برای دلخوشی این گونه می‌زنید.؟❗️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🔹نشر مجدد: | 🖋 [در پیام رسان ایرانی ایتا] @Ckelke 👈 نام کانال @Ckelkeadmin ارتباط با مدیرکانال https://eitaa.com/Ckelke عضویت در کانال •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌏 قسمت هشتم 🔻به راه افتادم. راهی صاف و هوایی و من هم با شوق به دیدار هادی وفادار به سرعت میرفتم، کم کم هوا گرم و من و تشنه شدم و از تنهایی خود نیز در وحشت بودم. به عقب سر نگاه کردم دیدم کسی به طرف من می آید. شدم و گفتم الحمدلله تنها نماندم تا آن که به من رسید. 🔻دیدم شخصی و دراز با ظاهری متعفن بود. پرسیدم اسمت چیست؟ گفت: اسمم است، همین اسم او باعث وحشت من شد. با خود گفتم عجب رفیقی پیدا شد صد رحمت به آن تنهایی. او گفت: در این مسیر از تو جدایی ندارم مگر آن که به خدا تو از من جدا شوی. 🔻من جلو افتادم و او به دنبال من می‌آمد و راه سربالایی بود. رسیدم به ، جهت رفع خستگی نشستم و آقای جهالت گفت معلوم می‌شود خسته شده‌ای تا منزل بعدی پنج مانده بیا راه را کج کنیم و از این مسیر یک فرسخی برویم تا زود تر به مقصد برسی. 🔻من شده او را خیرخواه خود دانسته از راه کوتاه رفتیم و از دره‌ای به دره دیگر سرازیر می‌شدیم پر از خار و و درنده و خزنده. هوا بشدت گرم و زبان خشکیده و پاها همه و دل از وحشت لرزان بود و آقای جهالت به حال من می‌خندید. پس از جان کندن‌ها و زمان زیادی به شاهراه رسیدیم اما ده فرسخ راه رفته بودیم و به هزاران بلا گرفتار شده بودیم. نشستم خستگی بگیرم و از آقای جهالت بودم، گفتم ای کاش فاصله بین من و تو از مغرب تا مشرق بود. بعد از کمی استراحت برخاستم و دوباره به راه افتادم. ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri
🌏 قسمت هشتم 🔻به راه افتادم. راهی صاف و هوایی و من هم با شوق به دیدار هادی وفادار به سرعت میرفتم، کم کم هوا گرم و من و تشنه شدم و از تنهایی خود نیز در وحشت بودم. به عقب سر نگاه کردم دیدم کسی به طرف من می آید. شدم و گفتم الحمدلله تنها نماندم تا آن که به من رسید. 🔻دیدم شخصی و دراز با ظاهری متعفن بود. پرسیدم اسمت چیست؟ گفت: اسمم است، همین اسم او باعث وحشت من شد. با خود گفتم عجب رفیقی پیدا شد صد رحمت به آن تنهایی. او گفت: در این مسیر از تو جدایی ندارم مگر آن که به خدا تو از من جدا شوی. 🔻من جلو افتادم و او به دنبال من می‌آمد و راه سربالایی بود. رسیدم به ، جهت رفع خستگی نشستم و آقای جهالت گفت معلوم می‌شود خسته شده‌ای تا منزل بعدی پنج مانده بیا راه را کج کنیم و از این مسیر یک فرسخی برویم تا زود تر به مقصد برسی. 🔻من شده او را خیرخواه خود دانسته از راه کوتاه رفتیم و از دره‌ای به دره دیگر سرازیر می‌شدیم پر از خار و و درنده و خزنده. هوا بشدت گرم و زبان خشکیده و پاها همه و دل از وحشت لرزان بود و آقای جهالت به حال من می‌خندید. پس از جان کندن‌ها و زمان زیادی به شاهراه رسیدیم اما ده فرسخ راه رفته بودیم و به هزاران بلا گرفتار شده بودیم. نشستم خستگی بگیرم و از آقای جهالت بودم، گفتم ای کاش فاصله بین من و تو از مغرب تا مشرق بود. بعد از کمی استراحت برخاستم و دوباره به راه افتادم. ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri
🔹 كيست : کسی که یک کلیپ ساخته ی هوش مصنوعی را به عنوان زندان حکومت اسد منتشر کند 🔸 کیست : ۶ هزار نفری که آن را لایک می کنند