دوستیهایتان را حفظ کنید!
حکمت ۱۲
وَ قَالَ (علیه السلام): أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ، وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.
ناتوانترین انسان، کسی است که حتی در یافتن دوست ناتوان است و در دنیای سرد و بیروح تنها میماند. اما از او ناتوانتر، کسی است که دوستی را به دست میآورد و با بیمهری و کمتوجهی آن را از دست میدهد. چرا که یافتن دوست شاید ساده به نظر برسد، اما نگه داشتن او با مهر و احترام، هنر دلهای بزرگ است. و همچون پرورش گلهای نایاب که به مراقبت و توجه ویژه نیاز دارند تا همیشه شکوفا بمانند.
واژه ها:
أَعْجَزُ: ناتوانترین، ضعیفترین، عاجزترین
النَّاسِ: مردم، انسانها، افراد
مَنْ: کسی که، آن که، فردی که
عَجَزَ: ناتوان بود، عاجز بود، قدرت نداشت
عَنِ: از
اكْتِسَابِ: به دست آوردن، کسب کردن،
الْإِخْوَانِ: دوستان، برادران، یاران
وَ: و، همچنین
أَعْجَزُ: ناتوانتر، عاجزتر، ضعیفتر
مِنْهُ: از او، از آن
مَنْ: کسی که، فردی که
ضَيَّعَ: از دست داد، هدر داد، ضایع کرد
مَنْ: کسی که، فردی که
ظَفِرَ: پیروز شد، به دست آورد، موفق شد
بِهِ: با او، به وسیله او، در مورد او
مِنْهُمْ:(مِنْ + هُمْ) از آنها، از میان آنها، از جمع آنها
شرح:
یک تکدرخت در دل بیابان، در معرض خطرات بسیار و آسیبهای فراوان قرار دارد که بقای آن را تهدید میکند. در بیابان، بادهای شدید و طوفانهای شن بدون هیچ مانعی میوزند و ممکن است درخت را از جای برکنند. در حالی که اگر همین درخت در دل یک جنگل باشد، پیرامون آن درختانی دیگر روییدهاند، ریشهها به هم تنیدهاند و شاخهها در هم پیچیدهاند. این اتحاد، زنجیرهای از استقامت پدید میآورد که در برابر هیچ طوفانی سر خم نمیکند. درختان پیرامون نقش سپر را برای یکدیگر ایفا میکنند.
در زندگی نیز اگر کسی تنها باشد و دوستانی نداشته باشد، در برابر مشکلات و سختیها آسیبپذیرتر خواهد بود. همانگونه که درخت بیابان زیر تابش مستقیم و سوزان خورشید قرار دارد، رطوبت خاک اطرافش به سرعت از بین میرود و خشکی و کمآبی رشدش را محدود یا متوقف میکند و حتی میتواند موجب پژمردگی و خشکیدگی آن شود. اما در جنگل، درختان با ایجاد سایه، رطوبت را در خاک حفظ میکنند و نمیگذارند زمین بهسرعت خشک شود.
در زندگی نیز انسانهایی که از حمایت و همراهی دوستان برخوردار نباشند، زودتر دچار افسردگی، اضطراب و پریشانی میشوند. درختی که تنها باشد، بیش از دیگر درختان در معرض حمله حیوانات گرسنه، حشرات و آفات قرار میگیرد. حیواناتی که در بیابان به دنبال غذا هستند، ممکن است از برگها و پوست این درخت تغذیه کنند، زیرا انتخاب دیگری ندارند. اما در جنگل، به دلیل تنوع گونههای گیاهی، آفات و حیوانات روی یک درخت متمرکز نمیشوند و گویی درختان از یکدیگر محافظت میکنند.
در جامعه نیز اگر فردی تنها باشد، در معرض سوءاستفادهها و مشکلات اجتماعی قرار میگیرد و در نهایت، افسردگی و اختلالات روانی او را تهدید خواهد کرد. انسانی که بیدوست باشد، همچون درختی تنها در بیابان است؛ بیپشتیبان، آسیبپذیر و محروم از حمایت و فرصتهای رشد.
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) به داشتن دوست توصیه میکند و نداشتن دوست را نشانه عجز و ناتوانی میداند، چرا که انسان را همچون درختی بیابانی، شکننده و آسیبپذیر میسازد. البته دوست خوب، گنجی است که بهآسانی به دست نمیآید و اگر به دست آمد، نگهداشتن آن مهمتر است.
دوستیابی مانند چیدن گل است، اما حفظ آن مانند مراقبت از گل. گل نیاز به مراقبت دارد؛ اگر رها شود، پژمرده میشود. اگر شما دوستی را از دست بدهید، این نه تنها از دست دادن یک رابطه است، بلکه از دست دادن روحی است که شما را در این دنیای سرد و بیرحم همراهی میکرد. کسی که دوستی را به دست میآورد، اما برای حفظ آن تلاشی نمیکند، مانند کسی است که آتشی افروخته اما اجازه میدهد خاموش شود. بلکه بالاتر از این، گویی گوهری یافته و آن را به دریا افکنده که دیگر یافتنش ممکن نخواهد بود.
آنچه موجب از دست رفتن دوست و دوستی میشود، یکسویه بودن آن است. اگر یکی از طرفین از این رابطه بهره ببرد و دیگری بهره ای نرساند، این رابطه پایدار نخواهد ماند. دوست باید همچون نسیم باشد؛ همانطور که نسیم، گل و گیاه را نوازش میکند و موجب گردهافشانی و شکوفایی میشود، و گلها نیز متقابلاً آن را معطر و لطیف و خواستنی میسازند دوست نیز باید همین گونه باشد یعنی سودی برساند و سودی ببرد.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید:
"أَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنْ إکْتِسابِ الإِخْوانِ."
«عاجزترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوستان ناتوان باشد.»
و این عجز، انسان را به ضعف و ناتوانی میکشاند. چرا که از آدمی تک درخت بیابان میسازد.
زنبورهای عسل را ببینید! آنها بهتنهایی قادر به ساختن عسل نیستند، اما در کنار یکدیگر، کندویی سرشار از شیرینی ایجاد میکنند. اگر زنبوری از کندوی خود جدا بماند، هم خود نابود میشود و هم کندو ضعیف میشود.
پرندگان مهاجر را ببینید! هزاران کیلومتر مسیر را طی میکنند، چون با هماند. در کنار هم کمتر خسته میشوند و از خطرات در امان میمانند.
حیوانات را ببینید! بسیاری از آنها گروهی زندگی میکنند و از یکدیگر محافظت میکنند. شیرها نیز به صورت گروهی شکار میکنند.
بنابراین نباید در یافتن دوست ناتوانی به خرج داد. باید دستوپا زد وگرنه بیدستوپا خواهیم شد، و انسانی که بیدستوپاست، پایمال خواهد شد.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در ادامه میفرماید:
وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.
«و عاجزتر از او کسی است که دوستانی به دست آورَد و آنها را از دست بدهد.»
دوستیابی پیروزی است، و از دست دادن آن، شکست. پس یافتن دوست هنر است، و نگه داشتن آن، وظیفه.
و البته فراموش نکنیم که برترین و بالاترین دوست، خداوند است.
و از قضا، یکی از نامهای زیبای او "دوست" است، چرا که "حبیب" و "رفیق" از نامهای الهیاند.
و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در جایی میفرماید:
"اخْتَرْتُ مِنَ التَّوْراةِ اثْنَتَى عَشْرَةَ آیَةً، فَنَقَلْتُهَا إِلَى العَرَبِیَّةِ."
«از تورات دوازده آیه برگزیدم و آنها را به عربی ترجمه کردم.»
همچنان که میدانید، تورات به زبان عبری است، آن هم عبری مقدس که بسیار پرپیچوخم و پیچیده است. به همین خاطر، یهودیان امروز زبانشان عبری مدرن است که با عبری مقدس فاصله زیادی دارد. عبری مقدس، همان زبان آیین و نیایش یهود است.
این نشان میدهد که امام (علیهالسلام) این زبان را بهخوبی میدانسته است که توانسته آن را به زبان عربی منتقل کند. و فرمود:
"وَأَنَا أَنْظُرُ إِلَیْهَا فِی کُلِّ یَوْمٍ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ."
«و من هر روز سه بار به آنچه از تورات انتخاب کرده و ترجمه نمودهام، مینگرم.»
و این سخن هم نشان میدهد که نظر و نگاه به آیات الهی، خود موضوعیت دارد، گویی که چشم سهمی دارد و سهم آن، دیدن آیات الهی است.
سپس امام (علیهالسلام) میفرماید که این آیات را روزی سه بار تکرار میکند، که خود دلالت بر تأثیر عمیق تکرار دارد.
این روایت، بسیار زیبا و دارای فرازهایی دلنشین است. از جمله آنکه میفرماید:
"یَا بْنَ آدَمَ! لَا تَخَافَنَّ سُلْطَانًا مَا دَامَ سُلْطَانِی بَاقٍ، وَسُلْطَانِی بَاقٍ أَبَدًا!"
«ای فرزند آدم! از هیچ سلطانی ترس به دل راه مده، مادامی که من بر تخت سلطنت نشستهام، و من همیشه بر این تخت سلطنت خواهم بود.»
"یَا بْنَ آدَمَ! لَا تَانَسْ بِأَحَدٍ مَا وَجَدْتَنِی!"
«ای فرزند آدم! به هیچکس دل مبند، وقتی که مرا یافتهای.»
"مَتَى أَرَدْتَنِی، وَجَدْتَنِی مَمْلُوءًا، وَخَزَائِنِی مَمْلُوءَةٌ أَبَدًا!"
«هرگاه مرا بخواهی، مرا سرشار و لبریز خواهی یافت. خزانههای من، همواره پر و بیپایاناند.»
"یَا بْنَ آدَمَ! الْکُلُّ یُرِیدُکَ لِاجله، وَأَنَا أُرِیدُکَ لِاجلکَ!"
«ای فرزند آدم! همه تو را برای خود میخواهند، اما من تو را برای خودت میخواهم.»
و از جمله لطیفترین فرازهای این روایت، این سخن خداوند است:
"یَا بْنَ آدَمَ! إِنِّی أُحِبُّکَ، فَأَنْتَ أَیْضًا أَحْبِبْنِی!"
«ای فرزند آدم! من تو را دوست دارم، پس تو نیز مرا دوست بدار.»
یعنی مرا یکی از دوستان و یکی از دوستداران خود بدان.
پس اولین و والاترین دوست، خداوند است و دومین دوست، کتاب.
حافظ هم می گفت:
"دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت، رفیق بود، رفیق!"
و کیمیای سعادت نام یکی از کتابهای اخلاقی امام محمد غزالی است. او میگوید: «دیر دانستم که بهترین رفیق برای من، کتاب کیمیای سعادت است.»
و این یعنی کتاب خوب، رفیق آدمی است و دوستی مهربان.
نتیجهگیری:
دوستی، یک نعمت و یک نیاز است. دوست خوب، مانند درختان جنگل، پناهی در برابر سختیهاست. بیدوستی، بیپناهی است. خداوند نیز بهترین دوست است، و کتابها، رفیقانی ارزشمند.
برای پیادهسازی این حکمت در زندگی:
۱. در یافتن دوست بکوشیم.
۲. دوستی را حفظ کنیم.
۳. مهارتهای ارتباطی را بیاموزیم.
۴. خودخواه نباشیم.
۵. با خداوند دوست شویم.
☘ محمدرضا رنجبر
🌒 شب پانصد و نود و یک
#طارق
#اعلی
#صفحه- ۵۹۱
✅ ترجمه صوتی و تصویری ، کاری است از موسسه پیامبر مهر و رحمت
@mrranjbar3
تفسیر گزیده ۵۹۱.mp3
6.78M
☘ محمدرضا رنجبر
🌒 شب پانصد و نود و یک
#طارق
#اعلی
#صفحه- ۵۹۱
✅ ترجمه صوتی و تصویری ، کاری است از موسسه پیامبر مهر و رحمت
@mrranjbar3
قدردان باشید تا نعمتها پایدار بمانند
حکمت ۱۳
وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ، فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْرِ.
هرگاه نخستین جلوههای نعمت به سراغتان آمد، قدردان باشید و با سپاسگزاری، مسیر جاری شدن نعمتهای بیشتر را هموار کنید. چرا که ناسپاسی و بیتوجهی، راه ورود برکت را میبندد و فیض الهی را از شما دریغ میدارد. سپاس، کلید فراوانی و گشایش است، در حالی که ناسپاسی دریچهای است به سوی محرومیت و نقصان.
واژه ها:
إِذَا: هرگاه، زمانی که، وقتی که
وَصَلَتْ: رسید، آمد، نزدیک شد
إِلَيْكُمْ: به شما، نزد شما، سوی شما
أَطْرَافُ: آغازها، ابتداها، بخشهای نخستین
النِّعَمِ: نعمتها، برکتها، عطاها
فَلَا: مبادا، هرگز، نه
تُنَفِّرُوا: دور کنید، برانید، دفع کنید
أَقْصَاهَا: پایان آن، انتهای آن، دنباله آن
بِقِلَّةِ: با کمی، به واسطه اندکی، به دلیل کمبود
الشُّكْرِ: سپاس، قدردانی، شکرگزاری
شرح:
شکر، دریچهای برای جاری شدن نعمتها
شکر، مانند شکر زندگی را شیرین میکند، اما برخلاف شکر که کمش خوب است و زیادش نه، شکر هرچه بیشتر باشد، بهتر است. زیرا کم بودن شکر، دریافت نعمت را کم میکند. این شکر، همچون دریچه سد است؛ هرچه بازتر باشد، امکان جریان بیشتر فراهم میشود.
نعمتها مانند آب پشت سداند و شکر، دریچه سد است. همانطور که هرچه دریچه بازتر باشد، جریان آب بیشتر شده و زمینهای خشک و تشنه را سیراب میکند، هرچه شکر بیشتر باشد، جریان نعمتها در زندگی افزایش مییابد. این آب، دشتها را سبز و شکوفا میکند، باغها و مزارع سرسبز پدید میآورد و خرمی را گسترش میدهد. همانطور که هر قطره آب، زمینی را زنده میکند، هر لحظه شکر، دریچهای تازه برای نعمتهای جدید میگشاید.
مراتب شکر
شکر، مراتبی دارد:
۱. شکر قلبی، که همچون جوشیدن آب در دل کوه است. در اعماق قلب انسان، سپاسگزاری حقیقی شکل میگیرد.
۲. شکر زبانی، که مانند جاری شدن آب چشمه در جویبار است. زبان، سپاس را به بیان میآورد و این قدردانی را به گوش عالم میرساند.
۳. شکر عملی، که همچون باغی است که از آب چشمه سیراب میشود. این شکر، بهرهبرداری از نعمتها در مسیر خیر است. اگر چشمهای بجوشد و جویباری روان شود، اما آب به باغ نرسد، ثمرهای نخواهد داشت.
شکر عملی همچون درختی است که باران را دریافت میکند، و آن را هیچ هدر نمیدهد. از آن برگهای سبز، میوههای شیرین و سایهای خنک پدید میآورد. و همچون زنبور عسل که از گلها شهد میگیرد، اما آن را برای خود نمیاندوزد، بلکه به عسل تبدیل میکند تا دیگران نیز از آن بهره ببرند. این همان شکر عملی است: تبدیل نعمت به خیر و بخشش.
شکر زبانی خوشآهنگ است، مانند نغمه پرندگان یا صدای دلنشین آبشار، اما آنچه مهم است، شکر عملی است. کودکی که مدام از پدر و مادر تشکر کند، اما رفتار او نشان از احترام و محبت نداشته باشد، سپاس او ارزشی ندارد. سپاس حقیقی در نگاه مهربان، دست یاریرسان و احترام عملی نمایان میشود.
ناسپاسی، بستن مسیر نعمتها
همانطور که درخت برای رشد نیاز به آب دارد، رودخانه برای جریان داشتن نیاز به مسیر باز دارد، و زنبور برای تولید عسل نیازمند گلهای سالم است، انسان نیز برای حفظ و افزایش نعمتهای خود، نیازمند شکر است. ناسپاسی، مانند بستن مسیر آب، خشکاندن ریشههای درخت و لگدمال کردن گلهاست؛ نتیجهای جز از بین رفتن نعمتها ندارد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
«إِذَا وَصَلَتْ إِلَیْکُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ، فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّکْرِ»
یعنی: «وقتی سر و کله نعمتها در زندگی شما پیدا شد، اگر کم شکر کنید، ادامه آن را نیز از دست خواهید داد.»
شما سوزن را نخ کردهاید، و دیده آید که اگر نوک نخ را بگیرید تمام نخ را میتوانید به سمت خود بکشید وگرنه همان اندک را هم از کف خواهید داد. شکر، گرفتن سرنخ نعمتهاست؛ وگرنه جز کلافگی چیزی باقی نمیماند.
نعمت همچون جوانهای ظریف است که از دل خاک سر میزند و با اولین باران بهاری شکوفا میشود. اگر این جوانه را پرورش دهید، درختی تنومند میشود که میوهاش شما را تغذیه و سایهاش شما را از گزند آفتاب حفظ میکند.
قانون کیهانی شکر
شکرگزاری، تنها یک عمل اخلاقی نیست، بلکه قانونی کیهانی است که در جریان نعمتها تأثیر مستقیم دارد. اگر خداوند اندکی آبرو به شما داد، آن را شکر کنید؛ اما نه فقط در زبان، بلکه در عمل. آبروی خود را به کار گیرید و گرهی از کار دیگران بگشایید. در این صورت، دریچه آبرو باز خواهد شد و آبرو روی آبرو و اعتبار روی اعتبار نصیب شما میشود. اما اگر این نعمت را خرج نکنید، همان را هم از دست خواهید داد.
نعمتها همچون زنبورهای عسلاند. اگر کندویی آرام، تمیز و منظم باشد، زنبورها یکدیگر را خبر میکنند و روزبهروز بیشتر میشوند تا کندو سرشار از عسل شود. اما اگر کندو بینظم و آلوده باشد، حتی همان چند زنبور نیز آن را ترک خواهند کرد.
کندو، وجود ماست، و آنچه آن را تمیز و منظم نگه میدارد، شکر است. اما نه فقط شکر زبانی، بلکه شکر عملی. شکر زبانی مانند درختی پر از شکوفه است که هرگز میوه نمیدهد؛ هرچند زیبا به نظر میرسد، اما در نهایت، هیچ ارزشی ندارد و کسی از آن بهرهای نخواهد برد.
شکر زبانی مانند ابری است که در آسمان غرش میکند، اما نه زمینی را سیراب میکند و نه هیچ تشنگی را برطرف میسازد.
نتیجهگیری
شکر، دریچه ورود نعمتهاست. هرچه بیشتر باشد، دریچه بازتر خواهد شد و برکت بیشتری جاری میشود. اما اگر شکر نباشد، همان نعمت اندک نیز از میان خواهد رفت.
برای پیادهسازی این حکمت در زندگی:
۱. شکر قلبی را در خود تقویت کنید. هر روز لحظاتی را برای اندیشیدن به نعمتهای خود اختصاص دهید و در دل، سپاسگزار باشید.
۲. شکر زبانی را فراموش نکنید. با زبان، از خداوند و دیگران قدردانی کنید. گفتن «الحمدلله» و «سپاسگزارم» را در کلام خود جاری سازید.
۳. شکر عملی را بهکار گیرید. از نعمتهایی که دارید، در راه خیر بهره ببرید. اگر علمی دارید، به دیگران آموزش دهید؛ اگر آبرویی دارید، گره از کار دیگران بگشایید؛ اگر توان مالی دارید، بخشش کنید.
۴. شکر را به عادتی همیشگی تبدیل کنید. همانطور که آب، درخت را زنده نگه میدارد، شکر نیز نعمتها را حفظ و افزایش میدهد.
۵. مراقب ناسپاسی باشید. ناسپاسی، مانند خشکاندن ریشههای درخت است؛ اگر قدردان نعمت نباشید، آن را از دست خواهید داد.
۶. نعمتهای کوچک را بسیار شکر کنید. هرگاه اندک خیری به شما رسید، آن را قدر بدانید، زیرا آغاز برکات بزرگتر است.
با جاری کردن شکر در زندگی، دریچههای نعمت را گشوده و باغی سرسبز از برکت و رحمت در وجود خود پدید آورید.
☘ محمدرضا رنجبر
🌒 شب پانصد و نود و دو
#غاشیه
#صفحه- ۵۹۲
✅ ترجمه صوتی و تصویری ، کاری است از موسسه پیامبر مهر و رحمت
@mrranjbar3
تفسیر گزیده ۵۹۲.mp3
3.18M
☘ محمدرضا رنجبر
🌒 شب پانصد و نود و دو
#غاشیه
#صفحه- ۵۹۲
✅ ترجمه صوتی و تصویری ، کاری است از موسسه پیامبر مهر و رحمت
@mrranjbar3