eitaa logo
استاد سید علی نجفی(ره)
114 دنبال‌کننده
197 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با دست های کوچکش سر را بلند کرد و به سینه چسبانید. گفت: بابا! دلم برایت تنگ شده. بابا! چرا ابروهایت خون آلود است؟ بابا! محاسن تو چرا اینقدر آشفته است؟ تاریکی خرابه را گرفته بود. فقط کسانی که نزدیک بودند می‌دیدند چه می‌گذرد. دیدند سر بابا را گذاشت زمین، خم شد لب‌ها را گذاشت رو لب‌های بابا. دیدند بچه خوابش برد. از کجا فهمیدند؟ دیدند سر از بغل جدا شد افتاد، بچه هم افتاد. گفتند خواب رفت بچه. @msaliagha