eitaa logo
استاد سید علی نجفی(ره)
114 دنبال‌کننده
197 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کار به آخر رسید. یک وقت دیدند زینب سلام الله علیها نشست بلند بلند گریه کرد. همه داشتند منفجر می شدند، اما نگاه می کردند به زینب. می‌دیدند بی بی گریه نمی‌کند، می فهمیدند نباید گریه کنند. همه لبه آستین در دهان کردند که چیزی نگویند. اما وقتی دیدند زینب برید، همه بریدند. این شد که نیمه شب، صدا از خرابه بلند شد. صدای ضجه "یا حسین" از خرابه بلند شد. همه می‌گفتند: واحسینا! آشوب شد. در قصر یزید خبیث که نزدیک بود، صدا پیچید. بیدار شد از خواب، گفت: چه خبر است؟ چه شده؟ گفتند: چیزی نشده، یک بچه حسین خواب پدرش را دیده، بهانه پدر گرفته، وضع خرابه را به هم زده. همه را آرام نگه می‌داشتیم. هر کس گریه می‌کرد می‌زدیم. اما دیگر کار از دست رفته. همه با هم دارند ناله می‌زنند. دیگر نمی‌توانیم آرامشان کنیم. گفت: چه می خواهد؟ گفتند: بابایش را می خواهد. گفت: بابایش را برایش ببرید. @msaliagha