#محتوای_قرآنی
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
#خلقت_آدم #قسمت_چهارم
... شیطان وقتی آگاه شد آدم و حوا در بهشت مستقر شدند و انواع نعمت ها در دسترس آنهاست مگر یک 1️⃣ درخت 🌳 ، بر او سخت آمد که آدم و همسرش در آسایش باشند و او رانده درگاه خدا 🕋 و دور از بهشت به سر ببرد . به همین علت تصمیم گرفت آنها را از نعمت بهشت محروم کند .
چون شیطان را به بهشت راه نمی دادند ، از راه نیرنگ بر آنها وارد شد . خود را در قالب حیوانی 🐕 پنهان کرد و مخفیانه به بهشت وارد شد . مشغول صحبت با آدم و حوا شد و آن دو 2️⃣ را به خوردن از آن میوه 🍉 ممنوع ⛔ وسوسه کرد .
و چنین گفت :«
هر که از آن گیاه 🌱 بخورد جوان در بهشت می ماند و هر که نخورد از بهشت رانده می شود و بر صحت گفته خویش سوگند دروغ ❌ یاد کرد .
آدم و حوا طمع کرده و از آن میوه 🍉 خوردند . در همان لحظه لباس 👕 های آنها از تنشان فرو ریخت و برهنه ماندند . در پشت درختان 🌳 مخفی شدند و از عاقبت کار می ترسیدند 😱 .
هنگامی که آدم و حوا از فرمان خدا 🕋 سرپیچی کردند ، خداوند نعمت خویش را از آنها گرفت و بهشت را بر آنها تحریم ⛔ کرد و خطاب رسید :«
مگر شما را از نزدیک شدن به این درخت منع ⛔ نکردم ؟ مگر به شما نگفتم شیطان دشمت آشکار شماست ؟ حال که نافرمانی کردید از بهشت خارج شوید ، چرا که بهشت من جای گنه کاران نیست ».
آدم و حوا از بهشت رانده شدند و توسط جبرئیل با حالتی زار به زمین 🌍 فرود آمدند . بعد از نزول آدم بر روی زمین 🌍 ، خداوند برای او احتیاجاتی در نظر گرفت و امیدی در دلش به وجود آورد تا به سوی نیاز های زندگی گام بردارد و کوشش کند .
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
[ @MFsarjoob ]
#محتوای_قرآنی
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
#حضرت_نوح #قسمت_چهارم
... نوح نقطه ای دور از شهر را انتخاب کرده و شروع به کار نمود ؛ اما باز هم مردم به مسخره کردن نوح پرداختند و گفتند :«
آیا از رسالت دست برداشته ای و از آن بیزار شده ای و حال به نجاری 🪚 می پردازی و نوح همچنان به کار خود ادامه می داد و سال ها طول کشید تا ساختن کشتی ⛴️ تمام شد و در انتظار فرمان خدا بود تا اینکه طوفان 🌪 ظاهر شد .
زن نوح نان 🥖 می پخت که از تنور آب جوشید و زن دویده و نوح را خبر کرد . نوح و یارانش سوار کشتی ⛴️ شدند و سیلاب باران از آسمان شروع به باریدن 🌧 کرد و بادهای تند 💨 بر کشتی ⛴️ می وزید .
نوح در قسمتی از کشتی ⛴️ ایستاد و پسرش کنعان که از کافران بود و از دین منحرف شده بود به سمت کوه ⛰️ رفت به گمان آنکه از طوفان 🌪 نجات خواهد یافت .
☆☆☆☆☆
نوح از او خواست که سوار کشتی ⛴️ شود و گفت :«
کجا می روی ؟ به هر جا فرار کنی عذاب خداوند 🕋 تو را فرا خواهد گرفت ؛ پس ایمان بیاور و از کافران مباش .»
پسرش گفت :«
مرا نیازی به کشتی ⛴️ نیست چون من به کوه ⛰️ پناه میبرم تا مرا از خطر آب مصون دارد و مرا نجات دهد ؛ ناگهان موجی بیامد و بین نوح و پسرش جدایی انداخت و نوح دیگر پسرش را ندید ؛ از خدا درخواست کرد که پروردگارا 🕋 این فرزند از اهل من است .
خطاب آمد :«
فرزند تو هرگز با تو اهلیتی ندارد پس تو از من تقاضای امری که هیچ از حال آن آگاه نیستی مکن و شفاعت نااهلان را رها کن ؛ من تو را پند می دهم به آنها عمل کن و از مردم جاهل مباش ... ( سوره هود - آیه 46 )
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
@msarjoob
#محتوای_قرآنی
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
#حضرت_ابراهیم #قسمت_چهارم
... خطاب آمد مگر تو ایمان نیاورده ای ؛ گفت :«
چرا یقین دارم ولیکن می خواهم آنچه می دانم به چشم هم 👀 ببینم و قلبم ❤ مطمئن شود . خطاب شد :«
ای ابراهیم چهار مرغ 🐔 بگیر و بکش و آنها را در هم بکوب و سپس آن را چند قسمت کن و هر قسمت را بر سر کوهی ⛰️ بگذار و هر کدام از آنها را بخوان تا به اذن خدا 🕋 زنده شوند و نزد تو آیند .» ( سوره بقره - آیه 260 )
بدین ترتیب قلب ❤ او که سرتاسر از ایمان بود اطمینان بیشتری حاصل کرد .
☆☆☆☆☆
برنامه سالیانه مردم بابل این بود که در سال یک مرتبه 1️⃣ عید داشتند و در آن روز مراسم خاصی را اجرا می کردند و آن روز را در خارج از شهر به سر می بردند . روز عید فرا رسید ، مردم از شهر خارج شدند ، ابراهیم به بهانه کسالت 😷 از رفتن خودداری کرد و در شهر ماند .
ابراهیم چون شهر را خالی و بت کده را بدون نگهبان 👮♂️ دید وارد بت کده شد و شروع به شکستن بت ها 🗿 کرد و آنها را ویران کرد و تنها بت بزرگ را 🗿 باقی گذاشت . نمرود و امرا و بزرگان که با مردم به شهر بازگشته بودند بت ها را 🗿 شکسته دیدند و حیران شده از یکدیگر پرسیدند که چه کسی این کار را با خدایان انجام داده است و گفتند که هر کس این عمل را انجام داده به حقیقت که بر خود ستم کرده است و حتما کشته خواهد شد .
تحقیق کردند که بدانند چه کسی چنین جسارتی به بت ها 🗿 نموده است و فهمیدند که جوانی است که به خدایان بد می گوید و پرستش آنها را نفی می کند و بت پرستی را 🗿 تحقیر می کند ؛ نامش ابراهیم است که فرزند آزر می باشد . ابراهیم را گرفته و نزد نمرود بردند ...
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
@msarjoob
📸 #گـزارش_تصویری | جشن بزرگ روزه اولی ها
#قسمت_چهارم
🔺 جشن بزرگ روزه اولی ها با حضور دختران روزه اولی با اجرای نماهنگ های ماه مبارک رمضان و مسابقات شاد و مهیج در پارک محله سرجوب دولت آباد برگزار شد.
🗓 ۱۸ فروردین ماه ۱۴۰۳
💠 هیئت،کانون و بسیج مسجد صاحب الزمان (عج)
💠 بسیج خواهران زهرای مرضیه (س)
🚩 @msarjoob
#محتوای_قرآنی
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
#حضرت_لوط #قسمت_چهارم
... همسر لوط 👩 که از همان جماعت بدکار بود ، هر وقت مهمان می آمد بر بالای بام رفته و آتش 🔥 روشن می نمود که اقوام و مردم بدانند که لوط مهمان دارد و لوط را اذیت کنند .
هنوز چیزی از وارد شدن مهمانان نگذشته بود که همسر لوط 👩 ورود مهمانان را به اطلاع اقوام و مردم رسانید و در شهر این خبر منتشر شد که لوط ما را از این کار باز می دارد اما خود مهمانان غریب را به خانه می آورد زیرا که نیکو رو و زیبا 👱♀️ هستند .
پس از مدتی همه در مقابل خانه لوط جمع شدند و گفتند :« مگر نگفتیم مهمان به خانه 🏡 راه مده .»
آنها درخواست کردند که لوط مهمانان را به آنها تحویل دهد تا از آنها بهره مند شوند و شبی خوش را با آنها سپری کنند .
لوط به آنها گفت :«
این ها دختران من 👱♀️ هستند از خدا 🕋 بترسید و معترض به مهمانان من نشوید و از خانه من 🏡 بیرون بروید .»
آنها همچنان در خواسته ناشایست خود ❌ مصمم بودند و اصرار می ورزیدند ، لوط گفت :«
اگر توانایی داشتم ، با شما می جنگیدم و سزای کارهای زشت شما را ❌ می دادم .»
لوط که دید نسبت به حرف هایش توجهی ندارند غمیگن شده و گریست . جبرئیل که لوط را چنین دید ، گفت :«
هرگز دست قوم به تو نمی رسد ؛ تو با اهل بیت خود شبانه از این دیار 🇯🇴 بیرون شو و از اهل خود هیچ کس را جز آن زن کافرت 👩 وامگذار که وعده عذاب صبحگاه 🌅 است و تا صبح 🌅 وقت بسیار نیست ... ( سوره هود - آیه 81 )
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
Rubika.ir/msarjoob
کانال روبیکا
Eitaa.com/msarjoob
کانال ایتا