🔰 زنجیره بدعهدی غرب از مصدق تا دولت دوازدهم
📝 روایت آقای صفار هرندی از دیدار سال ۹۱ اعضای مجمع تشخیص مصلحت با رهبر انقلاب
🔺️حضرت آقا اشاره کردند که عوامل پشت دوربین بیرون بروند. معلوم بود که میخواهند وارد یک موضوع خاصی بشوند و سطح محرمانهبودن آن بهگونهای است که مصلحت نیست بعضی از آقایان باشند. خطاب به آقای هاشمی گفتند این حرفها چیست که این روزها مطرح میکنید. ظاهراً مرحوم هاشمی بهصورت تفصیلی در ضرورت ارتباط با آمریکا مصاحبه کرده بود و حرفهایی زده بود. آقای هاشمی گفت من زمان حضرت امام هم مسائلی که به نظرم میرسید مصلحت است، میگفتم و خیلی وقتها امام هم میپذیرفت. آقا سریع فرمودند که امام رابطهی با آمریکا را نپذیرفتند.
▪️حضرت آقا میخواستند بگویند که لااقل این یک مورد که امام نپذیرفت را شما چه اصراری برای مطرحکردنش دارید. بعد یک رفتوبرگشت کلامی بین حضرت آقا و آقای هاشمی شد. البته آقای هاشمی خیلی محترمانه و مؤدبانه پاسخ میداد و معلوم بود که آقای هاشمی توقع نداشت که حضرت آقا این موضوع را علنی کنند؛ چون من شنیدم که در جلسات خصوصی حضرت آقا به ایشان از این حرفها زده بودند و از این بحثها با هم داشتند؛ امّا این جلسه برای اوّلینبار در منظر جمعی بود و حضرت آقا میخواستند که این جمع شاهد باشند.
🇮🇷 اساتیدو طلاب انقلابی در سنگرولایت تا شهادت 🌍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺️حریرچی: تا یک ماهونیم آینده مرگهای کرونایی روزانه به ۶۰۰ نفر خواهد رسید.
این صحبت های آقای حریرچی یادتون باشه که فردا بعد از آمدن رئیسی نگن با آمدن رئیسی آمار مرگ رفته رو 600.
[در پاسخ به 🌹یا حق🌹]
🌹🌸🌺🕊🌺🌸🌹
فرازی از وصیت نامه
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_مصطفی_چمران
اینها را به نیت آن ننوشته ام ڪه ڪسی بخواند و بر من رحمت آورد بلڪه نوشته ام ڪه قلب آتشینم را تسڪین دهم و آتشفشان درونم را آرام ڪنم.هنگامے ڪه شدت درد و رنج طاقت فرسا مے شد و آتشے سوزان از درونم زبانه مے ڪشید و دیگر نمے توانستم آتشفشان وجود را ڪنترل ڪنم، آنگاه قلم به دست مے گرفتم و شراره هاے شکنجه و درد را ذره ذره از وجودم مے ڪندم و بر ڪاغذ سرازیر مے ڪردم ... و آرام آرام به سڪون و آرامش مے رسیدم.
آنچه در دل داشتم بر روے ڪاغذ مے نوشتم و در مقابلم مے گذاشتم و در اوج تنهایي خود با قلب خود راز و نیاز مے ڪردم آنچه را داشتم به ڪاغذ مے دادم و انعڪاس وجود خود را از صفحه مقابلم دریافت مے ڪردم و از تنهایے به در مے آمدم...
اینها را ننوشته ام ڪه بر ڪسی منت بگذارم، بلڪه ڪاغذ نوشته ها بر من منت گذاشته اند و درد و شکنجه درونم را تقبل ڪرده اند...اینجا قلب مے سوزد اشڪ مے جوشد وجود خاڪستر مے شود و احساس سخن مے گوید.
اینجا ڪسے چیزے نمے خواهد انتظارے ندارد ادعایی نمے ڪند ... فریاد ضجه ای است ڪه از سینه اے پردرد به آسمان طنین انداخته و سایه ای ڪمرنگ از آن فریادها بر این صفحات نقش بسته است.
چه زیباست راز و نیازهاے درویشے دلسوخته و ناامید در نیمه شب، فریاد خروشان یڪ انقلابے از جان گذشته در دهان اژدهاے مرگ، اعتراض خشونت بار مظلومے زیر شمشیر ستمگر، اشڪ سرد یاس و شڪست بر رخساره زرد دلشڪسته اے در میان برادران به خاڪ و خون غلتیده، فریاد پرشڪوه حق، از حلقوم از جان گذشته اے علیه ستمگران روزگار.چه خوش است دست از جان شستن و دنیا را سه طلاقه ڪردن، از همه قید و بند اسارت حیات آزاد شدن، بدون بیم و امید علیه ستمگران جنگیدن، پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن، به همه طاغوتها نه گفتن، با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن
جایے ڪه دیگر انسان مصلحتے ندارد تا حقیقت را براے آن فدا ڪند، دیگر از ڪسی واهمه نمے ڪند تا حق را ڪتمان نماید...آنجا، حق و عدل، همچون خورشید مے تابد و همه قدرتها و حتے قداستها فرو مے ریزند و هیچڪس جز خدا - فقط خدا- سلطنت نخواهد داشت.من آن آزادے را دوست دارم و از اینڪه در دوره هاے سخت حیات آن را تجربه ڪرده ام خوشحالم و به آن اخلاص و سبڪی و ایثار و لذت روحي و معراج ڪه در آن تجربه ها به آدمے دست مے دهد حسرت مے خورم .
خوش دارم ڪه ڪوله بار هستے خود را ڪه از غم ودرد انباشته است بر دوش بگیرم و عصا زنان به سوی صحراے عدم رهسپار شوم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو